33.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی ملک سلیمان
🇮🇷 قسمت سوم ( آخر )
🇮🇷 کم حجم
🇮🇷 رده سنی : نوجوان ، جوان ، بزرگسالان
🔮 @amoomolla
#فیلم #سینمایی #ملک_سلیمان
#داستان_پیامبران #حضرت_سلیمان
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۵۶ 🌷
🇮🇷 نماینده آمریکا گفت :
♨️ ما در جنگی که احتمال شکست بدهیم ،
♨️ وارد نمی شویم .
♨️ اما خیالتان راحت ،
♨️ نواب را ساکت می کنیم .
🇮🇷 نماینده آمریکا ، نگاهی به سربازان کرد
🇮🇷 و با اشاره ، دستور قتل شاهنشاه را داد .
🇮🇷 سربازان نیز ،
🇮🇷 سلاح خود را به طرف شاهنشاه گرفتند
🇮🇷 شاهنشاه با عصبانیت گفت :
♨️ چکار می کنید احمق ها ؟!
♨️ من حاکم شما هستم
♨️ من مسئول شما هستم
♨️ من شاه شما هستم
♨️ من می گویم کی باید بمیرد و کی زنده بماند
🇮🇷 نماینده آمریکا دوباره با تکان دادن سر ،
🇮🇷 اجازه تیراندازی و قتل شاهنشاه را داد .
🇮🇷 سربازان نیز به طرف شاهنشاه شلیک کردند
🇮🇷 و او را با خفت و خواری ، به قتل رساندند .
🇮🇷 نواب و دوستانش نیز موفق شدند ،
🇮🇷 دروازه قصر را باز کنند
🇮🇷 و داخل آن شوند .
🇮🇷 ناگهان پسر شاهنشاه ، به نام جاوید ،
🇮🇷 آرام از پله های حیاط ،
🇮🇷 به طرف نواب ، پایین آمد .
🇮🇷 جاوید ، در نگاه مردم ، آدم خوبی بود
🇮🇷 حرم امام رضا را بازسازی کرد .
🇮🇷 در مراسمات سینه زنی و روضه خوانی
🇮🇷 و حتی پای منبر علما می نشست
🇮🇷 و در مسجد و نماز جماعت وحج ،
🇮🇷 پا به پای مردم ، شرکت می نمود .
🇮🇷 با اینکه فرزند شاهنشاه بود ،
👈 ولی به یک آدم مذهبی معروف بود .
🇮🇷 جاوید با چشمانی گریان ،
🇮🇷 آرام به طرف نواب می آمد .
🇮🇷 نواب ، با لحنی آرام گفت :
🌸 برو کنار جاوید .
🌸 امروز ، روز مرگ پدر توست .
🌸 امروز ، روز انتقام شهدای ماست .
🇮🇷 جاوید با سر به زیری و لحنی غمگین گفت :
🍎 برادر من نواب !
🍎 لازم نیست شما دست پاکت را ،
🍎 به خون ناپاک پدرم ، آلوده کنی .
🇮🇷 نواب گفت :
🌸 منظورت چیه ؟!
🇮🇷 در این هنگام ، سربازان با جنازه شاهنشاه ،
🇮🇷 از حرم سرا ، بیرون آمدند .
🇮🇷 و آن را جلوی پای نواب گذاشتند .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
✍ مشق مذهبی
🇮🇷 ط ( طا ) مثل :
🇮🇷 طهارت ، طلبه ، طاهر ، طبس ، طارق ، طور ،
🇮🇷 طاها ، انفطار ، فاطر ، فاطمه
@amoomolla
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۵۷ 🌷
🇮🇷 نواب به پسر شاهنشاه گفت :
🌸 تو چکار کردی جاوید ؟!
🌸 تو پدر خودتو کشتی ؟!
🇮🇷 جاوید گفت :
🍎 اون دیگه پدر من نیست
🍎 اون یک خائن و خودفروخته و هوسران بود
👈 منم اونو کشتم .
🍎 من به خاطر دین و مذهب و وطنم ،
🍎 حاضرم هر کاری بکنم .
🍎 حتی حاضرم خودم و خانواده ام رو ،
👈 برای مقدساتم ، فدا کنم .
🇮🇷 جاوید ، رو به جمعیت کرد .
🇮🇷 اشک خود را پاک نمود و گفت :
🍎 مردم عزیزم !
🍎 مردم نجیب و پاک و شریف ایران
🍎 من به خاطر همه ظلم ها ، بدی ها ، فسادها ،
🍎 و بخاطر بی رحمی ها ، قتل ها ، اسراف ها ،
🍎 و حیف و میل کردن های بیت المال ،
🍎 و به خاطر همه بی عدالتی هایی که پدرم ،
🍎 در حق شما مردم مظلوم و شریف انجام داد
🍎 از همه شما ، عذرخواهی می کنم ؛
🍎 و به عرض شما می رسونم که خیلی شرمندم
🍎 و به شما قول می دهم
🍎 که امروز ،
🍎 پایان سیاهی حکومت شاهنشاه خواهد بود
🍎 امروز رو به خاطر بسپارید .
🍎 چون می خواهم ایران رو براتون بهشت کنم
🍎 دیگه لازم نیست ، چند برابر مالیات بدهید
🍎 اونایی هم که فقیر هستن ،
🍎 اصلا مالیات ندهند
🍎 و هر کسی هم که بیکاره ،
🍎 بهش زمین کشاورزی می دم
🍎 تا روی اون زمین کار کنه
🍎 و خرج زن و بچه اش رو دربیاره
🍎 به شما مردم شریف قول می دهم
🍎 که جلوی توزیع مواد مخدر رو بگیرن
🍎 به شما قول میدم که جوونارو ،
🍎 از شر مشروبات ، دور کنم .
🍎 و همچنین دست بیگانگان را ،
🍎 از مملکت خودمان ، قطع می کنم .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۵۸ 🌷
🇮🇷 جاوید ، با سخنان زیبا و پر از امیدش ،
🇮🇷 و با دادن وعده های امیدوار کننده ،
🇮🇷 دل مردم را شاد نمود .
🇮🇷 و مردم را نسبت به آینده ؛
🇮🇷 و اصلاح امور به دست جاوید ، امیدوارتر کرد
🇮🇷 نواب نیز ، به فکر عمیقی فرو رفته بود .
🇮🇷 مردم ، بدون اینکه نظر نواب را بدانند ؛
🇮🇷 از قصر بیرون رفتند .
🇮🇷 و به خانه های خود برگشتند .
🇮🇷 فقط نواب و حسن و مرتضی ،
🇮🇷 وسط قصر ایستاده ماندند .
🇮🇷 نواب ، همچنان به جاوید خیره شده بود .
🇮🇷 جاوید نیز تبسمی کرد ؛
🇮🇷 و به حرم سرای خود برگشت .
🇮🇷 نواب ، بچه ای فهمیده و با بصیرت بود .
🇮🇷 و هیچ وقت فریب حرف ها ،
🇮🇷 و فریب وعده های کسی را نمی خورد .
🇮🇷 به خاطر همین ،
🇮🇷 در لابلای حرف های جاوید ،
🇮🇷 بوی خون و آتش و خطر ، احساس می کرد .
🇮🇷 و آرام با خود می گفت :
🌸 اگر جاوید ، پدر خود را نمی کشت ؛
🌸 اگر جاوید از حرم سرایش بیرون نمی آمد ؛
🌸 اگر ابراز شرمندگی نمی کرد ؛
🌸 اگر آن حرف ها را به مردم نمی زد ؛
🌸 الآن باید کاخ شاهنشاه ،
🌸 مثل سازمان ساواک ،
🌸 در دست مردم انقلابی می افتاد .
🌸 اگر فیلم بازی های جاوید ؛
🌸 و ساده لوحی و بی بصیرتی مردم نبود ،
🌸 همه زمین ها ، کاخ های شاهنشاه ،
🌸 طلا و جواهرات و انبارها و...
🌸 به نفع مردم ، مصادره می شد .
🌸 اما متاسفانه مردم ،
🌸 جادوی اشک های جاوید شدند ؛
🌸 و از تمام حقوقشان ، دست کشیدند .
🌸 و خون دل خوردن ها ، تحریم ها ؛
🌸 و ظلم ها و شکنجه ها را فراموش کردند .
🌸 و همه زحمات و تلاششان برای انقلاب را ،
🌸 بر باد داده و نابود کردند .
🇮🇷 حسن به نواب گفت :
🌟 بیا بریم برادر
🌟 اینجا دیگر جای ما نیست .
🇮🇷 نواب همچنان به جاوید خیره شده بود
🇮🇷 جاوید نیز ، وارد دربار شد .
🇮🇷 نمایندگان آمریکا و اسرائیل ،
🇮🇷 به افتخار پیروزی جاوید ، دست زدند .
🇮🇷 مردم بعد از نماز ، در مسجد ،
🇮🇷 جشن پیروزی گرفتند .
🇮🇷 اما نواب بسیار ناراحت بود .
🇮🇷 که چرا نتوانست
🇮🇷 جلوی دروغ ها و عوام فریبی جاوید را بگیرد .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
27.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شهر موشکی
🇮🇷 قسمت اول : رایان متولد می شود
🔮 @amoomolla
🎥 #کارتون #انیمیشن #شهرموشکی
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۵۹ 🌷
🇮🇷 مبارزات نواب به ثمر نشست .
🇮🇷 نزدیک بود
🇮🇷 که حکومت شاهنشاه سرنگون شود .
🇮🇷 که جاوید شاه ، پسر شاهنشاه ،
🇮🇷 با کمک آمریکایی ها ،
🇮🇷 بعد از کشتن شاهنشاه ،
🇮🇷 بر منصب حکومت نشست .
🇮🇷 و با چرب زبانی اش ، با مردم همدردی کرد
🇮🇷 و به آنها قول داد
🇮🇷 تا وضعیت معیشتی آنان را ، بهبود بخشد .
🇮🇷 جاوید شاه با این کارش ،
🇮🇷 مردم را از ادامه مبارزه و انقلاب ،
🇮🇷 منصرف کرد .
🇮🇷 از آنطرف هم دروازه زمین به فضا آماده شد .
🇮🇷 و فضائیان ، یکی یکی وارد زمین شدند .
🇮🇷 و هر کدام سلاح و قطعاتی به همراه داشتند .
🇮🇷 و با آن قطعات ،
🇮🇷 چند سفینه و تعداد زیادی سلاح ،
🇮🇷 از نوع فوق پیشرفته آماده کردند .
🇮🇷 و به طرف ایران حرکت کردند .
🇮🇷 آمریکایی ها ، از آمدن فضایی ها ،
🇮🇷 خیلی ذوق زده و خوشحال بودند .
🇮🇷 و امیدوار بودند که با کمک آنها ،
🇮🇷 بتوانند همه کشورها را استعمار کنند .
🇮🇷 و بر همه جهان ، حکمرانی کنند .
🇮🇷 اما ناگیتان ، پس از ورود به قصر ،
🇮🇷 اولین کاری که کرد ،
🇮🇷 به دوستان فضائی اش دستور داد ؛
🇮🇷 تا آمریکایی ها را بکشند .
🇮🇷 چینپوی فضایی ، حلقات لیزری پرتاب کرد
🇮🇷 و با آنها ، آمریکائی ها و انگلیسی ها را ،
🇮🇷 شقه شقه و نابود کرد .
🇮🇷 سپس ناگیتان رویش را ،
🇮🇷 به طرف جاوید شاه کرد و گفت :
🔥 از امروز ایران مال ماست .
🔥 من پادشاه ایران هستم .
🔥 ولی شما می تونی به صورت ظاهری ،
🔥 به پادشاهی خودت ادامه بدی .
🔥 حالا می خوای با ما باشی ،
🔥 یا می خوای بمیری ؟!
🇮🇷 جاویدشاه کمی مکث کرد و گفت :
☀️ من نمی خوام بمیرم ؛
☀️ با من و خانواده ام ، کاری نداشته باشید .
🇮🇷 ناگیتان به جاوید شاه و جنیان گفت :
🔥 خب پس برید برای یک جنگ حسابی ،
🔥 خودتونو آماده کنید .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
🎀 دختران را باید دید و شنید !
🎀 برایشان ، گوش باشید .
🎀 خطاهایشان را ببخشید ...
🎀 در خانه باید به این موجود خواستنی
🎀 سر تا پا ، توجه و عنایت باشید .
@ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی تخیلی
🇮🇷 افسانه سرزمین گوهران
🇮🇷 قسمت اول
🔮 @amoomolla
#کارتون #سینمایی #سرزمین_گوهران
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۶۰ 🌷
🇮🇷 چینپو ، تازه از فضا آمده بود
🇮🇷 و هیچ آشنایتی با زمین و مردمش نداشت
🇮🇷 به خاطر همین ،
🇮🇷 سوالات زیادی در ذهنش به وجود آمد .
🇮🇷 بعد از کشتن آمریکایی ها و انگلیسی ها ،
🇮🇷 و زنده نگه داشتن ایرانی ها و جن ها ،
🇮🇷 چینپو با تعجب به ناگیتان گفت :
👽 قربان ! چرا اونا رو کشتید
👽 و اینا رو ول کردید ؟
👽 اگر برای ما خطر دارند ،
👽 اجازه بدین بکشیمشون ؟
🔥 ناگیتان گفت :
🔥 نه بذار باشن ، فعلا نیازشون داریم
🔥 اونهایی رو که کشتیم
🔥 یه مشت آمریکایی و انگلیسی خبیث بودند
🔥 حتی یک ذره هم قابل اعتماد نیستند .
🔥 و فقط دنبال منافع خودشون هستند .
🔥 و پایبند هیچ عهد و قول و وعده ای نیستند
🔥 به هر کشور و دولتی که دست دوستی دادن
👈 مثل آب خوردن ، بهشون خیانت کردن .
🔥 اما در مورد اینا باید بگم
🔥 ما فعلاً اونقدر قدرت نداریم
🔥 تا همه ایران یا دنیا رو بگیریم
🔥 جاویدشاه هنوزم باید شاه بمونه
🔥 تا ارتش و لشکرش ، همچنان مطیع ما باشن
🔥 فعلا زنده می مونن تا قدرت ما بیشتر بشه
🔥 اگر اون و اطرافیانش رو بکشیم ،
🔥 هم سربازا و ارتشی ها رو از دست میدیم
🔥 هم مردم ایران علیه ما شورش می کنن
🔥 خصوصاً سردارِ ایران
👽 چینپو گفت :
👽 اون دیگه کیه ؟!
🔥 ناگیتان گفت :
🔥 خودم هم نمی دونم اون کیه ؟
🔥 یعنی هیچ کس نمی دونه .
🔥 فقط این و می دونم
🔥 که به تنهایی موفق شد
🔥 حکومت شاه قبلی رو سرنگون کنه
🔥 چندبار هم کشته شده ولی دوباره زنده شد
🔥 اون به تنهایی تونسته
🔥 صد نفر از وحشی ترین نیروهامون رو ،
🔥 از پا در بیاره .
🔥 نمی دونم کی هست ، چی هست
🔥 آدمه یا فرازمینی
🔥 ولی اینو می دونم که باید نابود بشه
🔥 اونم هر چه سریعتر
🔥 اما چطوریشو نمی دونم .
👽 چینپو گفت :
👽 اجازه بدید بریم سراغش
🔥 ناگیتان گفت : حتما می ریم ، اما به وقتش .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
🌸 وفات حجت الاسلام حاج آقای راستگو ،
🌸 مجری ، مربی و معلم پیشکسوت را ،
🌸 به همه شما عزیزان تسلیت عرض می کنیم .
@amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی تخیلی
🇮🇷 افسانه سرزمین گوهران
🇮🇷 قسمت دوم
🔮 @amoomolla
#کارتون #سینمایی #افسانه_سرزمین_گوهران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای جوانمردان
🇮🇷 قسمت پانزدهم
🇮🇷 رده سنی : نوجوان و جوان
🔮 @amoomolla
🕌 #کارتون_ایرانی #فیلم_ایرانی
🕌 #جوانمردان
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۶۱ 🌷
🇮🇷 در کوچه و خیابان و بازار و مساجد ،
🇮🇷 حرف از ورود فضائیان به ایران بود .
🇮🇷 دوباره ترس و دلهره و وحشت ،
🇮🇷 بین مردم بیشتر شد .
🇮🇷 عده ای می گفتند :
🌟 ای کاش به حرف نواب گوش می دادیم
🌟 و انقلاب رو ادامه می دادیم
🇮🇷 بعضی می گفتند :
🌟 ای کاش فریب جاوید شاه رو نمی خوردیم
🇮🇷 بعضی هم می گفتند :
🌟 شاید اونا با ما کاری نداشته باشند .
🌟 شاید برای کمک به ما آمده باشند
🇮🇷 اما نواب ،
🇮🇷 همچنان در مسجد و محله ،
🇮🇷 به روشنگری می پرداخت .
🇮🇷 و اصرار بر سقوط کامل حکومت شاهنشاه
🇮🇷 و پسرش جاوید شاه داشت .
🇮🇷 چندبار در سخنرانی خود فرمود :
🌸 جاوید شاه داره تجدید قوا می کنه
🌸 قبل از اینکه ما رو غافلگیر کنند
🌸 ما باید به اونا حمله کنیم .
🇮🇷 اما مردم دوباره در مبارزه ،
🇮🇷 دچار شک و تردید و ترس شدند ؛
🇮🇷 و در امر مقدس جهاد ،
🇮🇷 سستی و تنبلی می کنند .
🇮🇷 ناگیتان نیز به چینپو دستور داد :
🔥 همه خراسان رو محاصره کنید .
🔥 و هر نوع ارتباطی با شهرها ،
🔥 و حتی استان های دیگر ، باید قطع بشه .
🔥 هیچ کس حق ورود یا خروج ندارد .
🔥 بعد از اون ،
🔥 هر چه سریع تر ، نواب رو پیدا کنید .
🔥 سپس همه خراسان رو به آتش بکشید .
🇮🇷 فضائیان و ارتش جاویدشاه ،
🇮🇷 همه جاده ها و راه های خراسان را بستند .
🇮🇷 پست و تلگراف و تلفن ها را قطع کردند .
🇮🇷 به کسانی که می خواستند به خراسان بیایند
🇮🇷 به دروغ می گفتند که بیماری خطرناکی ،
🇮🇷 در خراسان شایع شده است .
🇮🇷 و همچنین به کسانی که ،
🇮🇷 می خواستند از خراسان خارج شوند ؛
🇮🇷 به دروغ می گفتند :
🇮🇷 بیماری خطرناکی در ایران شایع شده
🇮🇷 و ما با بستن راه ها ،
🇮🇷 داریم پیشگیری می کنیم ؛
🇮🇷 تا بیماری وارد خراسان نشود .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
35.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای کیخان
🇮🇷 علمی ، تخیلی ، هیجانی و کارآگاهی
🇮🇷 قسمت اول
🔮 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #کیخان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی تخیلی
🇮🇷 افسانه سرزمین گوهران
🇮🇷 قسمت سوم
🔮 @amoomolla
#کارتون #سینمایی #افسانه_سرزمین_گوهران
کتاب فارسی ، کلاس سوم ابتدائی
درس اول : ستایش محله ما
کلمه هایی که از نظر املایی مهم هستند :
رنگین کمان ، بخشنده ، صمیمی تر ، صاف ، بی کینه ، محلّه ، ثبت نام ، چه کار ، عادت ، گوشهای ، ناراحت ، اطراف ، دقّت ، صف ، مغازه ، دکان ، مواد غذایی ، مقابل ، گنبد فیروزه ای ، عظمت خاصّی ، فضای سبز ، معرّفی ، جمعیت ، برگزار ، خاطرات ، بایستد ، لحظه ، تعداد
هم معنی کلمات :
برگزار شدن : انجام شدن، برپا شدن
انتها : پایان، آخر
سنجاقک : حشره ای زیبا و تند پرواز با دو بال بلند و نازک، چشمهای بزرگ و شاخک های بلند
عادت : آنچه بر اثر تکرار، رفتار همیشگی انسان میشود.
کینه : دشمنی کسی را در دل داشتن
محله: قسمتی از شهر یا روستا
صمیمی : همدل و مهربان
فیروزه ای : به رنگ فیروزه ( آبی متمایل به سبز )
عظمت : بزرگی
کلمات هم خانواده :
خاص ، خاصه ، خواص ، خاصیت
لحظه ، لحظات
کلمات متضاد (مخالف ) :
زود ≠ دیر
جدید ≠ قدیم
خارج ≠ داخل
خنده ≠ گریه
نیامده ≠ آمده
خوشحالی ≠ ناراحتی
انتها ≠ ابتدا
🇮🇷 @amoomolla
#کلاس_سوم
#درس_فارسی
کتاب فارسی کلاس سوم ابتدایی
درس دوم : پدر بزرگ ، زنگ ورزش
کلمات مهم :
بغل ، عالی ، عصا ، بحث ، آغاز ، تشکّر ، قلقلک ، گذشته ، علاقه ، نظم ، حرفهای ، پیشرفت ، پیوسته ، موضوع ، تعطیلی ، گفت و گو ، تصمیم ، نظر ، جلب ، محلّ مخصوص ، ماهرانه ، اصلی ، مدتی ، حالا ، راهنمایی ، مدت ، رتبه ، صحبت ، جنب و جوش .
کلمات هم معنی ( مترادف ) :
آغاز : شروع
بحث : گفت و گو
پیوسته : پی در پی ، به دنبال هم
ماهرانه : بامهارت ، استادانه
جلب نظر کردن : جلب توجه کردن ، نگاه کسی را به سوی خود کشاندن
حرفه ای : کسی که در کاری مهارت دارد ، انجام کار در حد خیلی خوب و دقیق ، ماهر
نرم نرمک : آهسته ، آرام آرام
مفید : پرفایده
منظّم : مرتب و بانظم
مهارت : توانایی انجام کاری به نحو شایسته
موضوع : آن چه درباره آن گفت و گو می شود .
مربی : کسی که چیزی را یاد می دهد .
کلمات هم خانواده :
ماهر ، مهارت ، ماهرانه
نظر ، منظره ، منظور ، مناظر
مخصوص ، مخصوصاً ، خصوصی ، اختصاصی ، خاص
رتبه ، مرتبه ، مرتّب ، ترتیب
کلمات متضاد ( مخالف ) :
آغاز ≠ پایان
سرما ≠ گرما
غروب ≠ طلوع
سختی ≠ آسانی
روز ≠ شب
راستگو ≠ دروغگو
مفید ≠ مضر
فایده ≠ ضرر
🇮🇷 @amoomolla
#کلاس_سوم
#درس_فارسی
کتاب فارسی کلاس سوم ابتدایی
درس سوم : هم بازی ، آسمان آبی
کلمه هایی که از نظر املایی مهم هستند :
همفکری ، اطراف ، محیط ، زندگی ، فقط ، اشغال و زباله ، باعث ، دلپذیر ، علاوه بر ، آلودگی چه قدر ، لذّتبخش ، وحشی ، غرق شادی ، نشاط ، طبیعت ، پاکیزگی ، اهمیت ، آفریده های ، دلنشین ، دامنهی کوه ، قلّه ، حیوانات ، پونه ها ، گذشته ، یاداشت
کلمات هم معنی :
آشغال : زباله
اطراف : دور و بر
اهمیت : با ارزش و مهم بودن
دلپذیر : پسندیده
دلنشین : خوشایند و پسندیده
غرق شدن : فرو رفتن و خفه شدن در آب ، غوطه ور شدن در آب یا هر چیز دیگر
دامنه ی کوه : بخش شیب دار پایین کوه
لذّت : حالت خوشایند و خوب
همفکری : با هم درباره موضوعی فکر کردن
نشاط : شادی ، شادابی
باعث : دلیل ، سبب
گزارش : شرح و بیان کارهای انجام گرفته
روان : رونده ، جاری
گویا : رسا و روشن ، آشکار
طبیعت : بخشی از جهان هستی
عبور کردن : گذشتن و رد شدن
محیط : مکان اطراف شخص یا چیز
همبازی : دوست ، یار
نگریست : نگاه کرد
کلمات هم خانواده :
اهمِت ، مهم
معلّم ، عالم ، علم ، علوم ، معلوم
اطراف ، طرف
درس ، مدرسه ، مدرس ، تدریس
ربط ، رابطه ، ارتباط ، مرتبط ، مربوط
کلمات متضاد ( مخالف ) :
خوشحال ≠ ناراحت
نشاط ≠ ناراحتی
آلودگی ≠ پاکی ، پاکیزگی
تمیز ≠ کثیف
وحشی ≠ اهلی
روان ≠ ساکن
🇮🇷 @amoomolla
#کلاس_سوم #درس_فارسی