eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
91 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
33.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی ملک سلیمان 🇮🇷 قسمت سوم ( آخر ) 🇮🇷 کم حجم 🇮🇷 رده سنی : نوجوان ، جوان ، بزرگسالان 🔮 @amoomolla
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۵۶ 🌷 🇮🇷 نماینده آمریکا گفت : ♨️ ما در جنگی که احتمال شکست بدهیم ، ♨️ وارد نمی شویم . ♨️ اما خیالتان راحت ، ♨️ نواب را ساکت می کنیم . 🇮🇷 نماینده آمریکا ، نگاهی به سربازان کرد 🇮🇷 و با اشاره ، دستور قتل شاهنشاه را داد . 🇮🇷 سربازان نیز ، 🇮🇷 سلاح خود را به طرف شاهنشاه گرفتند 🇮🇷 شاهنشاه با عصبانیت گفت : ♨️ چکار می کنید احمق ها ؟! ♨️ من حاکم شما هستم ♨️ من مسئول شما هستم ♨️ من شاه شما هستم ♨️ من می گویم کی باید بمیرد و کی زنده بماند 🇮🇷 نماینده آمریکا دوباره با تکان دادن سر ، 🇮🇷 اجازه تیراندازی و قتل شاهنشاه را داد . 🇮🇷 سربازان نیز به طرف شاهنشاه شلیک کردند 🇮🇷 و او را با خفت و خواری ، به قتل رساندند . 🇮🇷 نواب و دوستانش نیز موفق شدند ، 🇮🇷 دروازه قصر را باز کنند 🇮🇷 و داخل آن شوند . 🇮🇷 ناگهان پسر شاهنشاه ، به نام جاوید ، 🇮🇷 آرام از پله های حیاط ، 🇮🇷 به طرف نواب ، پایین آمد . 🇮🇷 جاوید ، در نگاه مردم ، آدم خوبی بود 🇮🇷 حرم امام رضا را بازسازی کرد . 🇮🇷 در مراسمات سینه زنی و روضه خوانی 🇮🇷 و حتی پای منبر علما می نشست 🇮🇷 و در مسجد و نماز جماعت و‌‌حج ، 🇮🇷 پا به پای مردم ، شرکت می نمود . 🇮🇷 با اینکه فرزند شاهنشاه بود ، 👈 ولی به یک آدم مذهبی معروف بود . 🇮🇷 جاوید با چشمانی گریان ، 🇮🇷 آرام به طرف نواب می آمد . 🇮🇷 نواب ، با لحنی آرام گفت : 🌸 برو کنار جاوید . 🌸 امروز ، روز مرگ پدر توست . 🌸 امروز ، روز انتقام شهدای ماست . 🇮🇷 جاوید با سر به زیری و لحنی غمگین گفت : 🍎 برادر من نواب ! 🍎 لازم نیست شما دست پاکت را ، 🍎 به خون ناپاک پدرم ، آلوده کنی . 🇮🇷 نواب گفت : 🌸 منظورت چیه ؟! 🇮🇷 در این هنگام ، سربازان با جنازه شاهنشاه ، 🇮🇷 از حرم سرا ، بیرون آمدند . 🇮🇷 و آن را جلوی پای نواب گذاشتند . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
✍ مشق مذهبی 🇮🇷 ط ( طا ) مثل : 🇮🇷 طهارت ، طلبه ، طاهر ، طبس ، طارق ، طور ، 🇮🇷 طاها ، انفطار ، فاطر ، فاطمه @amoomolla
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۵۷ 🌷 🇮🇷 نواب به پسر شاهنشاه گفت : 🌸 تو چکار کردی جاوید ؟! 🌸 تو پدر خودتو کشتی ؟! 🇮🇷 جاوید گفت : 🍎 اون دیگه پدر من نیست 🍎 اون یک خائن و خودفروخته و هوسران بود 👈 منم اونو کشتم . 🍎 من به خاطر دین و مذهب و وطنم ، 🍎 حاضرم هر کاری بکنم . 🍎 حتی حاضرم خودم و خانواده ام رو ، 👈 برای مقدساتم ، فدا کنم . 🇮🇷 جاوید ، رو به جمعیت کرد . 🇮🇷 اشک خود را پاک نمود و گفت : 🍎 مردم عزیزم ! 🍎 مردم نجیب و پاک و شریف ایران 🍎 من به خاطر همه ظلم ها ، بدی ها ، فسادها ، 🍎 و بخاطر بی رحمی ها ، قتل ها ، اسراف ها ، 🍎 و حیف و میل کردن های بیت المال ، 🍎 و به خاطر همه بی عدالتی هایی که پدرم ، 🍎 در حق شما مردم مظلوم و شریف انجام داد 🍎 از همه شما ، عذرخواهی می کنم ؛ 🍎 و به عرض شما می رسونم که خیلی شرمندم 🍎 و به شما قول می دهم 🍎 که امروز ، 🍎 پایان سیاهی حکومت شاهنشاه خواهد بود 🍎 امروز رو به خاطر بسپارید . 🍎 چون می خواهم ایران رو براتون بهشت کنم 🍎 دیگه لازم نیست ، چند برابر مالیات بدهید 🍎 اونایی هم که فقیر هستن ، 🍎 اصلا مالیات ندهند 🍎 و هر کسی هم که بیکاره ، 🍎 بهش زمین کشاورزی می دم 🍎 تا روی اون زمین کار کنه 🍎 و خرج زن و بچه اش رو دربیاره 🍎 به شما مردم شریف قول می دهم 🍎 که جلوی توزیع مواد مخدر رو بگیرن 🍎 به شما قول میدم که جوونارو ، 🍎 از شر مشروبات ، دور کنم . 🍎 و همچنین دست بیگانگان را ، 🍎 از مملکت خودمان ، قطع می کنم . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۵۸ 🌷 🇮🇷 جاوید ، با سخنان زیبا و پر از امیدش ، 🇮🇷 و با دادن وعده های امیدوار کننده ، 🇮🇷 دل مردم را شاد نمود . 🇮🇷 و مردم را نسبت به آینده ؛ 🇮🇷 و اصلاح امور به دست جاوید ، امیدوارتر کرد 🇮🇷 نواب نیز ، به فکر عمیقی فرو رفته بود . 🇮🇷 مردم ، بدون اینکه نظر نواب را بدانند ؛ 🇮🇷 از قصر بیرون رفتند . 🇮🇷 و به خانه های خود برگشتند . 🇮🇷 فقط نواب و حسن و مرتضی ، 🇮🇷 وسط قصر ایستاده ماندند . 🇮🇷 نواب ، همچنان به جاوید خیره شده بود . 🇮🇷 جاوید نیز تبسمی کرد ؛ 🇮🇷 و به حرم سرای خود برگشت . 🇮🇷 نواب ، بچه ای فهمیده و با بصیرت بود . 🇮🇷 و هیچ وقت فریب حرف ها ، 🇮🇷 و فریب وعده های کسی را نمی خورد . 🇮🇷 به خاطر همین ، 🇮🇷 در لابلای حرف های جاوید ، 🇮🇷 بوی خون و آتش و خطر ، احساس می کرد . 🇮🇷 و آرام با خود می گفت : 🌸 اگر جاوید ، پدر خود را نمی کشت ؛ 🌸 اگر جاوید از حرم سرایش بیرون نمی آمد ؛ 🌸 اگر ابراز شرمندگی نمی کرد ؛ 🌸 اگر آن حرف ها را به مردم نمی زد ؛ 🌸 الآن باید کاخ شاهنشاه ، 🌸 مثل سازمان ساواک ، 🌸 در دست مردم انقلابی می افتاد . 🌸 اگر فیلم بازی های جاوید ؛ 🌸 و ساده لوحی و بی بصیرتی مردم نبود ، 🌸 همه زمین ها ، کاخ های شاهنشاه ، 🌸 طلا و جواهرات و انبارها و... 🌸 به نفع مردم ، مصادره می شد . 🌸 اما متاسفانه مردم ، 🌸 جادوی اشک های جاوید شدند ؛ 🌸 و از تمام حقوقشان ، دست کشیدند . 🌸 و خون دل خوردن ها ، تحریم ها ؛ 🌸 و ظلم ها و شکنجه ها را فراموش کردند . 🌸 و همه زحمات و تلاششان برای انقلاب را ، 🌸 بر باد داده و نابود کردند . 🇮🇷 حسن به نواب گفت : 🌟 بیا بریم برادر 🌟 اینجا دیگر جای ما نیست . 🇮🇷 نواب همچنان به جاوید خیره شده بود 🇮🇷 جاوید نیز ، وارد دربار شد . 🇮🇷 نمایندگان آمریکا و اسرائیل ، 🇮🇷 به افتخار پیروزی جاوید ، دست زدند . 🇮🇷 مردم بعد از نماز ، در مسجد ، 🇮🇷 جشن پیروزی گرفتند . 🇮🇷 اما نواب بسیار ناراحت بود . 🇮🇷 که چرا نتوانست 🇮🇷 جلوی دروغ ها و عوام فریبی جاوید را بگیرد . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
27.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شهر موشکی 🇮🇷 قسمت اول : رایان متولد می شود 🔮 @amoomolla 🎥
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۵۹ 🌷 🇮🇷 مبارزات نواب به ثمر نشست . 🇮🇷 نزدیک بود 🇮🇷 که حکومت شاهنشاه سرنگون شود . 🇮🇷 که جاوید شاه ، پسر شاهنشاه ، 🇮🇷 با کمک آمریکایی ها ، 🇮🇷 بعد از کشتن شاهنشاه ، 🇮🇷 بر منصب حکومت نشست . 🇮🇷 و با چرب زبانی اش ، با مردم همدردی کرد 🇮🇷 و به آنها قول داد 🇮🇷 تا وضعیت معیشتی آنان را ، بهبود بخشد . 🇮🇷 جاوید شاه با این کارش ، 🇮🇷 مردم را از ادامه مبارزه و انقلاب ، 🇮🇷 منصرف کرد . 🇮🇷 از آنطرف هم دروازه زمین به فضا آماده شد . 🇮🇷 و فضائیان ، یکی یکی وارد زمین شدند . 🇮🇷 و هر کدام سلاح و قطعاتی به همراه داشتند . 🇮🇷 و با آن قطعات ، 🇮🇷 چند سفینه و تعداد زیادی سلاح ، 🇮🇷 از نوع فوق پیشرفته آماده کردند . 🇮🇷 و به طرف ایران حرکت کردند . 🇮🇷 آمریکایی ها ، از آمدن فضایی ها ، 🇮🇷 خیلی ذوق زده و خوشحال بودند . 🇮🇷 و امیدوار بودند که با کمک آنها ، 🇮🇷 بتوانند همه کشورها را استعمار کنند . 🇮🇷 و بر همه جهان ، حکمرانی کنند . 🇮🇷 اما ناگیتان ، پس از ورود به قصر ، 🇮🇷 اولین کاری که کرد ، 🇮🇷 به دوستان فضائی اش دستور داد ؛ 🇮🇷 تا آمریکایی ها را بکشند . 🇮🇷 چینپوی فضایی ، حلقات لیزری پرتاب کرد 🇮🇷 و با آنها ، آمریکائی ها و انگلیسی ها را ، 🇮🇷 شقه شقه و نابود کرد . 🇮🇷 سپس ناگیتان رویش را ، 🇮🇷 به طرف جاوید شاه کرد و گفت : 🔥 از امروز ایران مال ماست . 🔥 من پادشاه ایران هستم . 🔥 ولی شما می تونی به صورت ظاهری ، 🔥 به پادشاهی خودت ادامه بدی . 🔥 حالا می خوای با ما باشی ، 🔥 یا می خوای بمیری ؟! 🇮🇷 جاویدشاه کمی مکث کرد و گفت : ☀️ من نمی خوام بمیرم ؛ ☀️ با من و خانواده ام ، کاری نداشته باشید . 🇮🇷 ناگیتان به جاوید شاه و جنیان گفت : 🔥 خب پس برید برای یک جنگ حسابی ، 🔥 خودتونو آماده کنید . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
🎀 دختران را باید دید و شنید ! 🎀 برایشان ، گوش باشید . 🎀 خطاهایشان را ببخشید ... 🎀 در خانه باید به این موجود خواستنی 🎀 سر تا پا ، توجه و عنایت باشید . @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی تخیلی 🇮🇷 افسانه سرزمین گوهران 🇮🇷 قسمت اول 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شجاعان 🇮🇷 این قسمت : قرارگاه عقاب 🔮 @amoomolla 🎁
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۶۰ 🌷 🇮🇷 چینپو ، تازه از فضا آمده بود 🇮🇷 و هیچ آشنایتی با زمین و مردمش نداشت 🇮🇷 به خاطر همین ، 🇮🇷 سوالات زیادی در ذهنش به وجود آمد . 🇮🇷 بعد از کشتن آمریکایی ها و انگلیسی ها ، 🇮🇷 و زنده نگه داشتن ایرانی ها و جن ها ، 🇮🇷 چینپو با تعجب به ناگیتان گفت : 👽 قربان ! چرا اونا رو کشتید 👽 و اینا رو ول کردید ؟ 👽 اگر برای ما خطر دارند ، 👽 اجازه بدین بکشیمشون ؟ 🔥 ناگیتان گفت : 🔥 نه بذار باشن ، فعلا نیازشون داریم 🔥 اونهایی رو که کشتیم 🔥 یه مشت آمریکایی و انگلیسی خبیث بودند 🔥 حتی یک ذره هم قابل اعتماد نیستند . 🔥 و فقط دنبال منافع خودشون هستند . 🔥 و پایبند هیچ عهد و قول و وعده ای نیستند 🔥 به هر کشور و دولتی که دست دوستی دادن 👈 مثل آب خوردن ، بهشون خیانت کردن . 🔥 اما در مورد اینا باید بگم 🔥 ما فعلاً اونقدر قدرت نداریم 🔥 تا همه ایران یا دنیا رو بگیریم 🔥 جاویدشاه هنوزم باید شاه بمونه 🔥 تا ارتش و لشکرش ، همچنان مطیع ما باشن 🔥 فعلا زنده می مونن تا قدرت ما بیشتر بشه 🔥 اگر اون و اطرافیانش رو بکشیم ، 🔥 هم سربازا و ارتشی ها رو از دست میدیم 🔥 هم مردم ایران علیه ما شورش می کنن 🔥 خصوصاً سردارِ ایران 👽 چینپو گفت : 👽 اون دیگه کیه ؟! 🔥 ناگیتان گفت : 🔥 خودم هم نمی دونم اون کیه ؟ 🔥 یعنی هیچ کس نمی دونه . 🔥 فقط این و می دونم 🔥 که به تنهایی موفق شد 🔥 حکومت شاه قبلی رو سرنگون کنه 🔥 چندبار هم کشته شده ولی دوباره زنده شد 🔥 اون به تنهایی تونسته 🔥 صد نفر از وحشی ترین نیروهامون رو ، 🔥 از پا در بیاره . 🔥 نمی دونم کی هست ، چی هست 🔥 آدمه یا فرازمینی 🔥 ولی اینو می دونم که باید نابود بشه 🔥 اونم هر چه سریعتر 🔥 اما چطوری‌شو نمی دونم . 👽 چینپو گفت : 👽 اجازه بدید بریم سراغش 🔥 ناگیتان گفت : حتما می ریم ، اما به وقتش . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
🌸 وفات حجت الاسلام حاج آقای راستگو ، 🌸 مجری ، مربی و معلم پیشکسوت را ، 🌸 به همه شما عزیزان تسلیت عرض می کنیم . @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای جوانمردان 🇮🇷 قسمت پانزدهم 🇮🇷 رده سنی : نوجوان و جوان 🔮 @amoomolla 🕌 🕌
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۶۱ 🌷 🇮🇷 در کوچه و خیابان و بازار و مساجد ، 🇮🇷 حرف از ورود فضائیان به ایران بود . 🇮🇷 دوباره ترس و دلهره و وحشت ، 🇮🇷 بین مردم بیشتر شد . 🇮🇷 عده ای می گفتند : 🌟 ای کاش به حرف نواب گوش می دادیم 🌟 و انقلاب رو ادامه می دادیم 🇮🇷 بعضی می گفتند : 🌟 ای کاش فریب جاوید شاه رو نمی خوردیم 🇮🇷 بعضی هم می گفتند : 🌟 شاید اونا با ما کاری نداشته باشند . 🌟 شاید برای کمک به ما آمده باشند 🇮🇷 اما نواب ، 🇮🇷 همچنان در مسجد و محله ، 🇮🇷 به روشنگری می پرداخت . 🇮🇷 و اصرار بر سقوط کامل حکومت شاهنشاه 🇮🇷 و پسرش جاوید شاه داشت . 🇮🇷 چندبار در سخنرانی خود فرمود : 🌸 جاوید شاه داره تجدید قوا می کنه 🌸 قبل از اینکه ما رو غافلگیر کنند 🌸 ما باید به اونا حمله کنیم . 🇮🇷 اما مردم دوباره در مبارزه ، 🇮🇷 دچار شک و تردید و ترس شدند ؛ 🇮🇷 و در امر مقدس جهاد ، 🇮🇷 سستی و تنبلی می کنند . 🇮🇷 ناگیتان نیز به چینپو دستور داد : 🔥 همه خراسان رو محاصره کنید . 🔥 و هر نوع ارتباطی با شهرها ، 🔥 و حتی استان های دیگر ، باید قطع بشه . 🔥 هیچ کس حق ورود یا خروج ندارد . 🔥 بعد از اون ، 🔥 هر چه سریع تر ، نواب رو پیدا کنید . 🔥 سپس همه خراسان رو به آتش بکشید . 🇮🇷 فضائیان و ارتش جاویدشاه ، 🇮🇷 همه جاده ها و راه های خراسان را بستند . 🇮🇷 پست و تلگراف و تلفن ها را قطع کردند . 🇮🇷 به کسانی که می خواستند به خراسان بیایند 🇮🇷 به دروغ می گفتند که بیماری خطرناکی ، 🇮🇷 در خراسان شایع شده است . 🇮🇷 و همچنین به کسانی که ، 🇮🇷 می خواستند از خراسان خارج شوند ؛ 🇮🇷 به دروغ می گفتند : 🇮🇷 بیماری خطرناکی در ایران شایع شده 🇮🇷 و ما با بستن راه ها ، 🇮🇷 داریم پیشگیری می کنیم ؛ 🇮🇷 تا بیماری وارد خراسان نشود . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
35.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای کیخان 🇮🇷 علمی ، تخیلی ، هیجانی و کارآگاهی 🇮🇷 قسمت اول 🔮 @amoomolla
کتاب فارسی ، کلاس سوم ابتدائی درس اول : ستایش محله ما کلمه هایی که از نظر املایی مهم هستند : رنگین کمان ، بخشنده ، صمیمی تر ، صاف ، بی کینه ، محلّه ، ثبت نام ، چه کار ، عادت ، گوشهای ، ناراحت ، اطراف ، دقّت ، صف ، مغازه ، دکان ، مواد غذایی ، مقابل ، گنبد فیروزه ای ، عظمت خاصّی ، فضای سبز ، معرّفی ، جمعیت ، برگزار ، خاطرات ، بایستد ، لحظه ، تعداد هم معنی کلمات : برگزار شدن : انجام شدن، برپا شدن انتها : پایان، آخر سنجاقک : حشره ای زیبا و تند پرواز با دو بال بلند و نازک، چشمهای بزرگ و شاخک های بلند عادت : آنچه بر اثر تکرار، رفتار همیشگی انسان میشود. کینه : دشمنی کسی را در دل داشتن محله: قسمتی از شهر یا روستا صمیمی : همدل و مهربان فیروزه ای : به رنگ فیروزه ( آبی متمایل به سبز ) عظمت : بزرگی کلمات هم خانواده : خاص ، خاصه ، خواص ، خاصیت لحظه ، لحظات کلمات متضاد (مخالف ) : زود ≠ دیر جدید ≠ قدیم خارج ≠ داخل خنده ≠ گریه نیامده ≠ آمده خوشحالی ≠ ناراحتی انتها ≠ ابتدا 🇮🇷 @amoomolla
کتاب فارسی کلاس سوم ابتدایی درس دوم : پدر بزرگ ، زنگ ورزش کلمات مهم : بغل ، عالی ، عصا ، بحث ، آغاز ، تشکّر ، قلقلک ، گذشته ، علاقه ، نظم ، حرفهای ، پیشرفت ، پیوسته ، موضوع ، تعطیلی ، گفت و گو ، تصمیم ، نظر ، جلب ، محلّ مخصوص ، ماهرانه ، اصلی ، مدتی ، حالا ، راهنمایی ، مدت ، رتبه ، صحبت ، جنب و جوش . کلمات هم معنی ( مترادف ) : آغاز : شروع بحث : گفت و گو پیوسته : پی در پی ، به دنبال هم ماهرانه : بامهارت ، استادانه جلب نظر کردن : جلب توجه کردن ، نگاه کسی را به سوی خود کشاندن حرفه ای : کسی که در کاری مهارت دارد ، انجام کار در حد خیلی خوب و دقیق ، ماهر نرم نرمک : آهسته ، آرام آرام مفید : پرفایده منظّم : مرتب و بانظم مهارت : توانایی انجام کاری به نحو شایسته موضوع : آن چه درباره آن گفت و گو می شود . مربی : کسی که چیزی را یاد می دهد . کلمات هم خانواده : ماهر ، مهارت ، ماهرانه نظر ، منظره ، منظور ، مناظر مخصوص ، مخصوصاً ، خصوصی ، اختصاصی ، خاص رتبه ، مرتبه ، مرتّب ، ترتیب کلمات متضاد ( مخالف ) : آغاز ≠ پایان سرما ≠ گرما غروب ≠ طلوع سختی ≠ آسانی روز ≠ شب راستگو ≠ دروغگو مفید ≠ مضر فایده ≠ ضرر 🇮🇷 @amoomolla
کتاب فارسی کلاس سوم ابتدایی درس سوم : هم بازی ، آسمان آبی کلمه هایی که از نظر املایی مهم هستند : همفکری ، اطراف ، محیط ، زندگی ، فقط ، اشغال و زباله ، باعث ، دلپذیر ، علاوه بر ، آلودگی چه قدر ، لذّتبخش ، وحشی ، غرق شادی ، نشاط ، طبیعت ، پاکیزگی ، اهمیت ، آفریده های ، دلنشین ، دامنه‌ی کوه ، قلّه ، حیوانات ، پونه ها ، گذشته ، یاداشت کلمات هم معنی : آشغال : زباله اطراف : دور و بر اهمیت : با ارزش و مهم بودن دلپذیر : پسندیده دلنشین : خوشایند و پسندیده غرق شدن : فرو رفتن و خفه شدن در آب ، غوطه ور شدن در آب یا هر چیز دیگر دامنه ی کوه : بخش شیب دار پایین کوه لذّت : حالت خوشایند و خوب همفکری : با هم درباره موضوعی فکر کردن نشاط : شادی ، شادابی باعث : دلیل ، سبب گزارش : شرح و بیان کارهای انجام گرفته روان : رونده ، جاری گویا : رسا و روشن ، آشکار طبیعت : بخشی از جهان هستی عبور کردن : گذشتن و رد شدن محیط : مکان اطراف شخص یا چیز همبازی : دوست ، یار نگریست : نگاه کرد کلمات هم خانواده : اهمِت ، مهم معلّم ، عالم ، علم ، علوم ، معلوم اطراف ، طرف درس ، مدرسه ، مدرس ، تدریس ربط ، رابطه ، ارتباط ، مرتبط ، مربوط کلمات متضاد ( مخالف ) : خوشحال ≠ ناراحت نشاط ≠ ناراحتی آلودگی ≠ پاکی ، پاکیزگی تمیز ≠ کثیف وحشی ≠ اهلی روان ≠ ساکن 🇮🇷 @amoomolla