🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈
🐈 🐈 🐈 قسمت ۱۳ 🐈 🐈 🐈
🇮🇷 شب شد و شکارچی ،
🇮🇷 همه گربه ها را به خانه خودش برد .
🇮🇷 فرامرز ، همه شب را در قفس ،
🇮🇷 با گربه های دیگر ، به حرف زدن سپری کرد .
🇮🇷 و از گربه های پیر ،
🇮🇷 سوالاتی در مورد گربه ها می پرسید .
🇮🇷 و اطلاعاتی از آنها جمع آوری می کرد .
🇮🇷 گربه ها ، از سوالات فرامرز تعجب کردند .
🇮🇷 به آنها گفت که یک انسان هست نه گربه .
🇮🇷 ولی کسی حرف او را باور نکرد .
🇮🇷 و حتی به او خندیدند .
🇮🇷 و تا نیمه شب ، همه خوابیدند .
🇮🇷 هنگام اذان صبح ،
🇮🇷 ناگهان فرامرز به انسان تبدیل شد .
🇮🇷 و سر و بدنش ، به خاطر تنگی قفس ،
🇮🇷 به میله ها برخوردند .
🇮🇷 و گربه ها ، زیر او ماندند .
🇮🇷 خودش و گربه ها ، از خواب پریدند .
🇮🇷 هم خودش به خاطر تنگی قفس ، آسیب دید
🇮🇷 و هم گربه ها ، به خاطر انسان شدن فرامرز ،
🇮🇷 عده ای زیر او ماندند
🇮🇷 و عده ای به دیواره های قفس چسبیدند .
🇮🇷 به سرعت ، درب قفس را باز کرد .
🇮🇷 و گربه ها را آزاد نمود .
🇮🇷 سر و صدای گربه ها ، شکارچی را بیدار کرد .
🇮🇷 شکارچی ، به طرف حیاط خانه رفت .
🇮🇷 پسری را دید که در حال فرار است .
🇮🇷 به سرعت بیرون آمد
🇮🇷 و به طرف قفس گربه ها رفت .
🇮🇷 اما قفس را خالی دید .
🇮🇷 با دست روی سر خودش زد .
🇮🇷 و سپس به دنبال فرامرز دوید .
🇮🇷 فرامرز ، در یکی از کوچه ها ،
🇮🇷 پشت ماشین ، مخفی شد .
🇮🇷 وقتی شکارچی از آنجا دور شد ،
🇮🇷 فرامرز نیز به طرف خانه خودش رفت .
🇮🇷 اما ماشین ها ، کسی او را سوار نمی کرد .
🇮🇷 با تمام سرعت ، می دوید .
🇮🇷 در همه راه به فکر دیدن مادرش بود .
🇮🇷 به خانه مادرش رسید و در را زد .
🇮🇷 مادر و خواهرش ،
🇮🇷 در حال خوردن صبحانه بودند .
🇮🇷 با شنیدن صدای در ، تعجب کردند .
🇮🇷 و به همدیگر گفتند :
🌷 این وقت صبح کی میتونه باشه ؟!
🇮🇷 مادر فرامرز گفت :
🌹 شاید فرامرزه ، بدو برو در و باز کن عزیزم
🐈 ادامه دارد ... 🐈
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
😍 #جوک #طنز #خنده #شوخی_بامعلم
😊 معلم گفت : بچه ها عید یعنی چی ؟
😁 بچه ها گفتند :
😍 هر روزی که در آن ،
😍 هیچ کلاسی تشکیل نشود
😍 و هیچ امتحانی برگزار نگردد ،
😍 آن روز ، عید است . 😂 😌 😄
👈 نظر شما چیه بچه ها ؟!
💟 @ghairat
46.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی مبارک
🇮🇷 تخیلی ، ماجراجویی ، هیجانی
🇮🇷 قسمت سوم ( آخر )
🔮 @amoomolla
#فیلم_ایرانی #مبارک
31.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شهر موشکی
🇮🇷 قسمت یازدهم : شهاب متولد می شود
🔮 @amoomolla
🎥 #کارتون #انیمیشن #شهرموشکی
🌹 در تربیت فرزندان ،
🌹 داشتن هدف های الهی ،
🌹 بسیار مهم و تعیینکننده است .
🌹 با نگاهی به سیره تربیتی پیامبران ،
👈 و امامان معصوم ،
🌹 آشکار می شود ،
👈 که در نظام تربیت اسلامی ،
🌹 هدف نهایی از تربیت ،
🌹 رسیدن فرزندان ،
🌹 به مقام اطاعت و عبودیت الهی است .
🔮 @amoomolla
#تربیت #اهداف_تربیت
🌹 مولودی کوتاه امام زمان 🌹
🌸 تو یک گل معطری ، یا مهدی یا مهدی
🌸 از کل دنیا بهتری ، یا مهدی یا مهدی
🌸 تو گل یاس و نرگسی ، یا مهدی یا مهدی
🌸 بالاتری از هر کسی ، یا مهدی یا مهدی
🌸 تو سروری و دلبری ، یا مهدی یا مهدی
🌸 از هر گلی خوشبوتری ، یا مهدی یا مهدی
🌸 نسیم باغ و شبنمی ، یا مهدی یا مهدی
🌸 برای من تو همدمی یا مهدی یا مهدی
🌸 تو یار و یاور منی ، یا مهدی یا مهدی
🌸 روح بوستان و چمنی ، یا مهدی یا مهدی
🔮 @amoomolla
35.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال نابرده رنج
🇮🇷 طنز ، کمدی ، ماجراجویی ، معمایی
🇮🇷 قسمت پنجم
🔮 @amoomolla
#فیلم_ایرانی #نابرده_رنج
26.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شکرستان
🇮🇷 رده سنی : خردسال ، کودک و نوجوان
🇮🇷 قسمت نهم
🔮 @amoomolla
#کارتون #شکرستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای یکی بود یکی نبود
🇮🇷 غلامحسین دینانی
@amoomolla
🌷 #کارتون #انیمیشن
🌷 #یکی_بود_یکی_نبود
📀 آرشیو فیلم و کارتون های این کانال ،
📀 در کانال فیلم و کارتون های ایرانی ،
📀 در پیامرسان سروش می باشد .
🎥 sapp.ir/iran_kartoon
🌹 شعر ذکر روز چهارشنبه 🌹
🌸 توی تموم روزها
🌸 مانند چهارشنبه ها
🌸 میشه خدارو یاد کرد
🌸 شادی هارو زیاد کرد
🌸 ذکر خدا معلومه
🌸 یا حی و یا قیومه
🔮 @amoomolla
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈
🐈 🐈 🐈 قسمت ۱۴ 🐈 🐈 🐈
🇮🇷 زینت ، در را باز کرد .
🇮🇷 اما کسی را آنجا ندید .
🇮🇷 ناگهان گربه ای را ، دم در دید .
🇮🇷 ترسید و در را بست .
🇮🇷 فرامرز ، دوباره با طلوع آفتاب گربه شد .
🇮🇷 باز با ناامیدی ، در خیابان پرسه زد .
🇮🇷 در حال و هوای خودش بود
🇮🇷 در فکر عمیقی فرو رفته بود .
🇮🇷 گربه دختری را که نجات داده بود
🇮🇷 ناگهان ، جلوی او ظاهر شد .
🇮🇷 فرامرز جا خورد و سلام کرد .
🇮🇷 گربه دختر گفت :
🎀 دیشب کجا بودی ؟
🐈 فرامرز گفت : چطور ؟
🎀 گربه دختر گفت :
🎀 یه اتفاق وحشتناکی افتاد .
🇮🇷 فرامرز با بی حوصلگی گفت :
🐈 چی شده بود مگه ؟!
🇮🇷 گربه دختر گفت :
🎀 از آسمون یه انسان روی ما افتاد .
🎀 نزدیک بود ما رو خفه کنه .
🎀 اما انسان خوبی بود ؛
🎀 و ما رو از قفس آزاد کرد .
🇮🇷 فرامرز با بی حالی گفت :
🐈 همین ؟!
🐈 اون انسان من بودم که
🐈 بهت گفته بودم که من انسانم
🇮🇷 گربه دختر گفت :
🎀 بازم شروع کردی ؟!
🇮🇷 فرامرز گفت :
🐈 می خوای باور کنی یا نکنی
🐈 من انسانم
🐈 همین چند روزه که گربه شدم
🐈 ولی بازم گاهی ، دوباره انسان میشم
🎀 گربه دختر گفت :
🎀 ولش کن بابا ،
🎀 ماشالله تو خیلی خیالاتی هستی
🎀 راستی اسمت چی بود ؟!
🐈 فرامرز گفت : فرامرز
🇮🇷 گربه دختر گفت :
🎀 چی ؟! فرامرز دیگه چیه ؟!
🎀 این همه اسم ...
🐈 فرامرز گفت : شما اسمتون چیه ؟!
🎀 گربه دختر گفت :
🎀 مینه ، اسم من مینه است .
🐈 فرامرز گفت : خوشبختم
🎀 مینه گفت : میشه یه سوال بپرسم ؟!
🐈 فرامرز گفت : بفرمائید
🎀 مینه گفت :
🎀 تو چرا اینجوری حرف می زنی ؟!
🎀 از دیدنتون خوشبختم
🎀 اسمتون چیه
🐈 فرامرز گفت : خب چه اشکالی داره
🎀 مینه گفت : اشکالی نداره
🎀 ولی این نوع حرف زدنا ،
🎀 فقط مال پادشاه هاست نه ما ...
🐈 ادامه دارد ... 🐈
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
🌸 مولودی این علیِ اکبره 🌸
🌷 مثل ماه و قمره ، این علیِ اکبره
🌷 شبیه پیمبره ، این علیِ اکبره
🌷 نورِ شمعِ سحره ، این علیِ اکبره
🌷 زَر و سیم و گوهره ، این علیِ اکبره
🌹 بر جوانان رهبره ، این علیِ اکبره
🌹 بهر دنیا سروره ، این علیِ اکبره
🌹 دل همش دور و بره ، این علیِ اکبره
🌹 جانِ من دربه دره ، این علیِ اکبره
🌷 ز هَر طاهر ، اَطهره ، این علیِ اکبره
🌷 اول است و آخره ، این علیِ اکبره
🌷 از لیلا لیلاتره ، این علیِ اکبره
🌷 مجنونش بی خبره ، این علیِ اکبره
🌹 حسین باشد پدره ، این علیِ اکبره
🌹 لیلا باشد مادره ، این علیِ اکبره
🌹 ده شعبان پَرپَره ، این علیِ اکبره
🌹 روز جوان اثره ، این علیِ اکبره
🔮 @amoomolla
🌷 #ولادت_علی_کبر 🌷 #شعبان 🌷
🌷 #علی_اکبر 🌷
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
🌸 شعر این علیِ اکبره ( سبک دوم ) 🌸
🇮🇷 دل همش دور و بره ، این علیِ اکبره
🇮🇷 جانِ من دربه دره ، این علیِ اکبره (۲)
🌹 دهِ شعبان آمده ، تولدِ اکبره
🌹 حسین جانم پدرش ، لیلا خاتون مادره
🌷 مثل ماه و قمره ، شبیه پیمبره
🌷 نورِ شمعِ سحره ، زَر و سیم و گوهره
🇮🇷 دل همش دور و بره ، این علیِ اکبره
🇮🇷 جانِ من دربه دره ، این علیِ اکبره
🌹 بر جوانان رهبره ، بهر دنیا سروره
🌹 خوشبوتر از عنبره ، از همه دل می بره
🌷 ز هَر طاهر ، اَطهره ، اول است و آخره
🌷 از لیلا ، لیلاتره ، مجنونش بی خبره
🇮🇷 دل همش دور و بره ، این علیِ اکبره
🇮🇷 جانِ من دربه دره ، این علیِ اکبره
@amoomolla
🌷 #ولادت_علی_کبر 🌷 #شعبان 🌷
🌷 #علی_اکبر 🌷
47.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن
🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی
🇮🇷 قسمت هفتم : تیوانی
🔮 @amoomolla
#آرمن #کارتون #انیمیشن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی
🇮🇷 قسمت ۲۹۲ : تلفن
🇮🇷 موضوع : فرهنگ استفاده از وسایل ارتباطی
🔮 @amoomolla
🎥 #کارتون #انیمیشن #مهارتهای_زندگی
🕋 ذکر روز پنج شنبه :
👈 لا اله الّا الله مَلِک الحقُ المُبین
🌷 شعر کودکانه ذکر روز پنج شنبه 🌷
🌸 هست ذکر پنج شنبه ها
🌸 شکوه و لطف خدا
🌸 لا اله الّا الله
🌸 خدایی نیست جز الله
🌸 مَلِک الحقُ المُبین
🌸 لطف خدا رو ببین
🔮 @amoomolla
🌹 دوستم حمید ، امروز مریض بود
🌹 و مرتب سرفه می کرد .
🌹 آقای معلم به مادر حمید تلفن کرد
🌹 تا به مدرسه بیاد و اونو به دکتر ببره .
🌹 بعد از رفتن حمید و مادرش ،
🌹 همه کلاس ناراحت بودیم .
🌹 و خدا خدا می کردیم
🌹 تا دوستمون حمید ، زودتر خوب بشه .
🌹 و دوباره پیش ما برگرده ؛
🌹 حمید ، بهترین دوست من بود .
🌹 به خاطر همین ،
🌹 بیشتر از بقیه ، براش ناراحت شدم
🌹 چند روز بعد ،
🌹 یه دفعه دلم خیلی برای حمید تنگ شد .
🌹 همه بچه ها مشغول بازی بودند .
🌹 اما من حوصله بازی رو نداشتم .
🌹 توی نمازخونه نشستم
🌹 و با گریه ، براش دعا کردم .
🌹 آقای معلم ، کنارم نشست
🌹 و علت گریه منو پرسید .
🌹 منم براش تعریف کردم .
🌹 آقای معلم ، لبخندی زد و گفت :
🕋 با این حالی که داری ،
🕋 دعا کن امام زمان بیاد .
🕋 اگه امام زمان بیاد ،
🕋 خیلی از بیماری ها از بین میرن .
🕋 و همه مریض ها ، زود خوب میشن .
🔮 @amoomolla
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای جوانمردان
🇮🇷 قسمت ۲۱ : زندان دیو
🇮🇷 رده سنی : نوجوان و جوان
🔮 @amoomolla
🕌 #کارتون_ایرانی #فیلم_ایرانی
🕌 #جوانمردان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی
🇮🇷 قسمت ۲۹۲ : پس انداز
🇮🇷 موضوع : مدیریت پول
🔮 @amoomolla
🎥 #کارتون #انیمیشن #مهارتهای_زندگی
🌹 مادرم می گوید یک نفر در راه است
🌹 از صدای پایش دل من آگاه است
🌹 وقتی او می آید قاصدک می خندد
🌹 راه های غم را بر همه می بندد
🌹 ابرها می بارد چشمه ها می جوشد
🌹 هر درختی در باغ ، رخت نو می پوشد
🌹 مادرم می گوید : روی ماهش زیباست
🌹 گر چه از او دوریم او همیشه با ماست
🔮 @amoomolla
#امام_زمان #نیمه_شعبان
محتوای تربیت کودک
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت ۱۴ 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 زینت ، در را باز کرد . 🇮🇷 اما کسی را آنج
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈
🐈 🐈 🐈 قسمت ۱۵ 🐈 🐈 🐈
🐈 فرامرز گفت :
🐈 راستش من تازه اینجوری شدم
🐈 این با ادب حرف زدن ، با نزاکت بودن ،
🐈 احترام به زنان و بقیه مردم ،
🐈 خدمت و کمک به دیگران و... رو ،
🐈 از بسیجیا و بچه های مسجد ، یاد گرفتم .
🐈 وگرنه قبل از این ، خلافکار و زورگو بودم
🐈 بی ادب و بی غیرت و بی ناموس بودم .
🐈 مردم آزار ، احمق ، بی شعور ،
🐈 بی نزاکت ، بی حیا و بی پدر و مادر بودم
🇮🇷 فرامرز ، از گذشته تلخ و بدش گفت و گفت
🇮🇷 تا گریه اش گرفت .
🇮🇷 مینه گفت :
🎀 منو ببخش که ناراحتت کردم
🎀 اگه بخوای بشینی و گریه کنی ، حق داری
🎀 اما الآن وقتش نیست ، باید فرار کنیم .
🇮🇷 فرامرز ، سرش را بالا آورد .
🇮🇷 سگ بزرگی را دید ،
🇮🇷 که به طرف آنها می دوید .
🇮🇷 فرامرز و مینه نیز ، پا به فرار گذاشتند .
🇮🇷 اما شکارچی ، آنها را گرفت .
🇮🇷 و به طرف ماشینش برد .
🇮🇷 پس از جمع کردن چند گربه دیگر ،
🇮🇷 به طرف خانه رفت .
🇮🇷 در میان گربه ها ، چند بچه گربه هم بود .
🇮🇷 مادر آن بچه گربه ها ، گریه کنان ،
🇮🇷 دنبال ماشین شکارچی می دوید .
🇮🇷 شب شد و مادر بچه گربه ها ،
🇮🇷 آرام و بی صدا ، داخل خانه شد .
🇮🇷 و سعی کرد تا بچه هایش را آزاد کند .
🇮🇷 اما موفق نشد .
🇮🇷 همه شب را ،
🇮🇷 در خیابان ، با گریه دعا کرد تا خوابش برد .
🇮🇷 چند ساعت خوابید تا صبح شد .
🇮🇷 و با صدای درب خانه بیدار شد .
🇮🇷 از بالای دیوار ، داخل خانه را نگاه کرد .
🇮🇷 یکی از دوستان شکارچی بود .
🇮🇷 می خواست چندتا از گربه ها را ،
🇮🇷 برای خودش ببرد .
🇮🇷 فرامرز ، از حرفهای آنها فهمید
🇮🇷 که می خواهند چند تا گربه ،
🇮🇷 به یک مسافر خارجی بفروشند .
🐈 ادامه دارد ... 🐈
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla