🌷 اگر مدرسه یا کلاس دارید
🌷 نگذارید بچه ها ، خودشان هر کدام ،
🌷 یک جور وسایل و اوازم تحریر بخرند .
🌷 خودتان از بچه ها پول بگیرید
🌷 و وسایل یک دست و یک شکل ، فراهم کنید
🌷 مثلا ؛
📖 دفترها ، یک شکل باشند
🏺 جامدادی ، یک شکل باشند
✏️ مداد و تراش و پاکن و... نیز ، یک دست باشند
🌷 این جوری ، حواس بچه ها ،
🌷 فقط به سمت درس متمرکز می شود
🌷 نه به وسایل همدیگر .
🌷 علاوه بر آن ،
🌷 اختلاف طبقاتی دیگر دیده نمی شود .
🌷 هزینه ها کمتر می شود
🌷 چشم و هم چشمی کم می شود .
🌷 تجمل گرایی کمتر می می شود .
🌷 و در هزینه ها نیز ، صرفه جویی می شود .
🇮🇷 @amoomolla
#تربیت #تربیت_کودک #تربیت_مربی
هدایت شده از غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
27.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محتوای تربیت کودک
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 قسمت ۳۳ 🚥 با تعجب گفتم : آن خانم ها کی بودند ؟ 🚥 چطو
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
قسمت ۳۴
🌹 محمد گفت :
🌹 او بوده که به حکومت ،
🌹 گزارش شیعه شدن پدر شما را داد .
🌹 او بوده که در آن حادثه کوچه ،
🌹 مادر شما را سیلی زد
🌹 او بود که درب خانه شما را آتش زد
🌹 او بود که آب و برق شما را قطع کرد
🌹 او بود که مردم را ،
🌹 بر علیه شما تحریک کرد .
🌹 او بود که بین شیعه و سنی ،
🌹 اختلاف می انداخت .
🌹 او بود که به مردم گفت :
🌹 شیعه کافرند پس شما هم کافر شدید
🌹 تا مردم شما را اذیت کنند
🌹 او بود که به فامیل شما اطلاع داد
🌹 که شما قصد داشتید از شهر خارج شوید
🚥 حرفهای محمد ،
🚥 مرا یاد خاطرات تلخم انداخت
🚥 او می گفت و من گریه می کردم .
🚥 واقعا دلم برای مادرم تنگ شده .
🚥 سپس محمد کمی مکث کرد
🚥 سرش را پایین انداخت و با یک بغضی گفت :
🌹 و از همه بدتر ...
🚥 چشمان محمد ، مثل چشمان من ،
🚥 پر از اشک شدند .
🚥 گفتم : چی شده آقا محمد ؟!
🚥 با صدای گرفته گفت :
🌹 او بود که لگد به شکم مادر شما زد
🌹 و بچه در شکمش را سقط کرد
🌹 او بود که خواهر شما را ،
🌹 از دست پدرتان گرفت و انداخت زمین
🚥 گفتم : بسه محمد نگو
🚥 زدم زیر گریه
🚥 محمد مرا در آغوش گرفت
🚥 ناگهان مثل زنان ضجه زدم
🚥 یتیمانه با هم گریه می کردیم
🚥 بعد از اینکه آرام شدم ؛ گفتم :
🇮🇷 محمد جان❗
🇮🇷 اینها که این بیرون ، می خواستند مرا بکشند
🇮🇷 آنها هم آلمانی بودند ؟
🌹 گفت : بعد از مناظره آخر شما ،
🌹 محبوبیت شیعیان ،
🌹 بین اهل سنت ، خیلی بیشتر شد
🌹 خصوصا بین جوانان ؛
🌹 همین باعث شد که گرایش آنها ،
🌹 به شیعه بیشتر شود
🌹 به خاطر همین
🌹 هم آلمانی ها و هم حکومت آل سعود ،
🌹 شما را خطری برای خودشان می دیدند
🌹 به خاطر همین
🌹 تصمیم گرفتند شما را بکشند
🌹 تا دیگه نتوانید از شیعه دفاع کنید .
🚥 محمد در حال صحبت کردن بود
🚥 که ناگهان صدای انفجار آمد .
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 این فیلم هیچوقت قدیمی نمیشه!
سدی به نام #حافظان_امنیت در برابر تیرهای دشمنان از ما محافظت میکند، بخاطر خودمان هم که شده، تا دیر نشده متحدانه بیدار شیم...
🌸 @amoomolla 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 کارتون قهرمانان مدرسه
🖥 علمی ، تخیلی ، کمدی ، ماجراجویی
🖥 این قسمت : کرم زیبایی
🇮🇷 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #قهرمانان_مدرسه
🌷 آموزش انگلیسی مذهبی 🌷
🏵 آقای گرامی ، آقای عزیز
🌼 dear sir
🎼 تلفظ : دِیَر سِر
🏵 خوش آمدی آقای عزیز
🌼 welcome dear sir
🎼 تلفظ : وِلکام دِیَر سِر
🏵 سلام آقای عزیز
🌼 hello dear sir
🎼 تلفظ : هِلو دِیَر سِر
🇮🇷 @amoomolla
🌷 #انگلیسی #آموزش_انگلیسی
🌷 #انگلیسی_مذهبی #آموزش_زبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پویانمایی دیرین دیرین
📼 این قسمت : بخشش
🎞 @kartoon_film
🇮🇷 @amoomolla
#پویانمایی #کارتون #انیمیشن
#دیرین_دیرین #طنز
42.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥 فیلم سینمایی شارلاتان
🎞 تخیلی ، کمدی ، طنز 😂
📼 بخش چهارم
🎥 @kartoon_film
🇮🇷 @amoomolla
#فیلم #سینمایی #شارلاتان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍎 آموزش آداب اجتماعی و اسلامی ،
🍎 مثل سلام کردن ، مودبانه سخن گفتن ،
🍎 احترام گذاشتن ، خداحافظی کردن ،
🍎 درست نشستن ، درست غذا خوردن ،
🍎 رعایت نظافت ، مسواک زدن ،
🍎 شستن دست ها ( پیش و پس از غذا ) ،
🍎 و...
🍎 نخستین آموزش هایی است
🍎 که از سن هیجده ماهگی ،
🍎 میتوانیم آنها را شروع کنیم .
🍎 اما بدون اجبار و قهر و خشونت باشد .
🇮🇷 @amoomolla
🇮🇷 #سلام #آداب_اجتماعی
🇮🇷 #تربیت #نکات_تربیتی
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
✍ شعر روز پنج شنبه
🕌 با ذکر پنج شنبه ها
🕌 میشیم ز غم ها رها
🕌 با لطف و یاد خدا
🕌 نمی مونیم ما تنها
🕌 لااله الاالله
🕌 خدایی نیست جز خدا
🕌 ملک الحق المبین
🕌 خدا هست فرمانروا
🇮🇷 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کارتون طنز دیرین دیرین
📼 این قسمت : قربانی ( کمک کردن )
🇮🇷 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #دیرین_دیرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#با_هم_بازی
بطری و در
•┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@amoomolla
📚 #معرفی_کتاب
📚 #کتاب
❇️ کتابی ویژه والدین ومربیان
✅ پدر، مادر، نوجوان
🖋 نویسنده: دون دینک میر،گری مک کی
📝 مترجم: مهدی قراچه داغی
📌انتشارات: تهران، پیک بهار
🌹🌺 کسب دانش در شکوفایی و تعالی انسان موثر است.
┏━━━🍃🍂━━━┓
https://eitaa.com/amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ آموزش زبان هندی
🏵 من 👈 مِ ، مِین ( main )
🏵 تو : تُم ( tum )
🏵 من و تو : مِین آر تُم ( main aur tum )
🇮🇷 @amoomolla
#آموزش_زبان #هندی #آموزش_زبان_هندی
✍ شعر حدیثی
🌷 مَن وَقَّرَ عالِماً ،
🌷 فقَد وَقَّرَ رَبَّهُ
🌷 احترام به علما
🌷 واجبه خوبه بَه بَه
🌷 احترام به دانشمند
🌷 به دستور خداوند
🌷 بسیار نیکو و زیباست
🌷 چه غنی چه مستمند
💠 امام على عليه السلام می فرماید :
🔹 هر كه عالم و دانشمندى را احترام کند ،
🔹 خدا را احترام كرده است .
📚 غررالحكم : ۸۷۰۴
🇮🇷 @amoomolla
#حدیث #حفظ_حدیث
#سلام_امام_زمانم 💚
🌱 سلام بر تو ای مولایی که
🌱 دستگیر درماندگانی
🌱 بشتاب ای پناه عالم
🌱 که زمین و زمان درمانده شده !
🌤 #الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَرَج
🇮🇷 @amoomolla
محتوای تربیت کودک
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚 قسمت ۳۴ 🌹 محمد گفت : 🌹 او بوده که به حکومت ، 🌹 گزار
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
قسمت ۳۵
🚥 محمد در حال صحبت کردن بود
🚥 که ناگهان صدای انفجار آمد .
🚥 یکی از دوستان ، وحشت زده آمد و گفت :
🌹 همه فرار کنید .
🇮🇷 گفتم : چی شده ؟!
🌹 گفت : مامورین حکومتی و آلمانی ها ،
🌹 به ما حمله کردند .
🚥 من و محمد را ، از در پشتی ، فراری دادند .
🚥 و با سرعت ،
🚥 به طرف سفارت ایران حرکت کردیم .
🚥 و با اولین پرواز ، به ایران برگشتیم .
🚥 تصمیم گرفتم به جای اینکه ،
🚥 خودم تنها به مناظره ادامه دهم
🚥 که معلوم نیست زنده می مانم یا نه
🚥 حداقل ده نفر را به شاگردی بگیرم
🚥 و آنها را در فن مناظره ، قوی کنم
🚥 که اگر بلایی سر من آمد
🚥 لااقل یک نفری باشد تا راه مرا ادامه بدهد
🚥 در اولین فرصت ،
🚥 مدرسه فرق و مذاهب تاسیس کردم
🚥 و در طول دو سال ،
🚥 بیست شاگرد برای مناظره با انواع مذاهب ،
🚥 تربیت کردم .
🚥 که از میان آنها ، سه نفر قوی تر بودند .
🚥 آن سه را به قم فرستادم
🚥 تا اطلاعات خود را افزایش دهند .
🚥 چند روز دیگر ، عروسی خواهرم هست
🚥 هیچ وقت ، به اندازه امروز ،
🚥 خوشحال و خندان نبودم .
🚥 خوشحالم از اینکه ، به قولم عمل کردم
🚥 و مراقب آبجی بودم .
🚥 پدر ، به شهر رفته بود تا وسایل بخرد
🚥 رفتم به اتاق خواهرم ، سر بزنم .
🚥 دیدم دارد گریه می کند .
🚥 کنارش نشستم
🚥 گفتم چی شده عزیزم ؟!!
🚥 ناگهان بغلم کرد و زار زار گریه کرد
🚥 و با گریه گفت : دلم برای مامان تنگ شده
🚥 هر عروسی دوست داره ، مادرش کنارش باشه
🚥 ولی من کسی رو ندارم
🚥 من خیلی تنهام
🚥 من هم ناراحت شدم .
🚥 بغض چند ساله ام را شکستم و گریه کردم
🇮🇷 گفتم : من هم دلم برای مادر تنگ شده
🇮🇷 ولی تو غصه نخور عزیزم
🇮🇷 گریه نکن گلم ، من همیشه کنارت هستم
🇮🇷 همه ما کنارت هستیم
🇮🇷 تو هیچ وقت تنها نیستی ...
🚥 با کمک دوستان و همسایه ها ،
🚥 خانه و کوچه را ، چراغانی کردیم .
🚥 وسایل پذیرایی را ، تدارک و مهیا نمودیم .
🚥 که ناگهان ، چند ماشین غریبه ،
🚥 کنار خانه ما ، توقف کردند .
💥 ادامه دارد ...
✍ نویسنده : حامد طرفی
🇮🇷 @amoomolla