قالَ الاْمامُ الْحُسَیْن(ع):
إنَّ شیعَتَنا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ کُلِّ غِشٍّ وَ غِلّ وَ دَغَل
شیعیان و پیروان ما آن کسانی هستند که دلهایشان از هر گونه ناخالصی و کینه ( و دشمنی یا خیانت ) و ناسالمی ( و تقلب و تزویر ) پاک و پیراسته باشد.
ali.akbar.ghelich1_5835614270.mp3
زمان:
حجم:
2.64M
حیف عمری که بگذره پای #عشقای کوچه بازاری
ای قربون امام حسینی که نه تکرار شد نه تکراری
═══════❖═══════
اونکه تب میکنه برا آدم براش بمیری سزاواره
دل باید بسپری به اونیکه بلد باشه دل نگه داره
═══════❖═══════
پیدام کردی و فهمیدم بیخودی دور و برم شلوغ بود
دل به خیلی چیزا بستم اما راستشو بخوای همش دروغ بود
═══════❖═══════
#حسین دعای مستجاب مادرم من از تو بگذرم کجا برم
دچارتم تو چاره منی
حسین غمت شروع سرگذشتمه نباشی روز درگذشتمه
تولد دوباره منی
@rahroshanezdevaj
@amozesh_rahroshan99
#آموزش_پیش_از_ازدواج
✅زمانی که وهب به همراه همسر و مادرش کاروان امام حسین(ع) را همراهی کردند
👈تنها 9 روز از ازدواجشان می گذشت در حقیقت وهب و هانیه ماه عسل خود را در کربلا کنار اباعبدالله الحسین(ع) و خاندان بزرگوارش گذراندند.
قمر مادر وهب در کربلا با دلاوری های خود حماسه آفرید و روسفیدی دوسرا را به واسطه لبیک به ندای رهبر زمانه خویش بدست آورد
💞 لحظه های عاشقی و شیدایی وهب و هانیه نسبت به امام حسین(ع) خواندنی است💯
👈هانیه رو به همسرش کرد و گفت:
وهب، وقتی که کشته شوی وارد بهشت می شوی و همنشین حورالعین میشوی. آنگاه مرا فراموش میکنی.😢
👌 اگر میخواهی دلم را آرام کنی، نزد امام حسین (ع) برویم و در محضر او با من عهد کن که مرا فراموش نکنی؛ وهب و هانیه به حضور امام آمدند.
هانیه به امام عرض کرد:
من دو حاجت دارم:
وقتی که وهب کشته شد، من بی سرپرست می شوم، مرا به اهلبیت خودت ملحق کن
اینکه وقتی که وهب کشته شد و با حورالعین محشور شد، شاهد باش که او مرا فراموش نکند. 🥺❤️
😭این سخنان از دل برخاسته هانیه چنان امام حسین(ع) را منقلب کرد که قطرات اشک از چشمان مبارک امام سرازیر شد و هانیه را آرام کرد و قول داد که به خواستههای او عمل شود.🕊
💔💔💔💔💔💔💔
@rahroshanezdevaj
@amozesh_rahroshan99
#آموزش_پیش_از_ازدواج
💞روایت ازدواج زوجی که دسته گل عروسیشان از حرم اباعبدالله الحسین رسید...
✅عقدمان را درمعراجالشهدا گرفتیم. روز میلاد امام حسین(ع) بایک سفره عقد ساده. مهمان نداشتیم خانوادهها بودند و شهدا. این مهمانی ساده در جوار شهدا به دل خیلیها نشست. چند ماه که از مراسم عقد گذشت. اطرافیان ازمراسم عروسی پرس و جو میکردند میگفتند حالا که مراسم عقد نگرفتید بایدیک عروسی لاکچری بگیرید که تلافیاش دربیاید. من و همسرم به شوخی میخندیدیم و میگفتیم لاکچری در این حد که در حرم حضرت عباس باشد خوب است؟میان رویاهایمان میگفتیم میرویم و در کربلا عروسی میگیریم اما برنامهای برایش نداشتیم اصلا یک درصد هم گمان نمیکردیم که بشود
کمکم جدیتر شده بودیم یک روز با خانوادهها مطرح کردیم:ما برای عروسی میخواهیم برویم کربلا!مخالفتی نکردند اما تردید داشتند دلتان عروسی نمیخواهد؟دلمان عروسی میخواست اما دوست داشتیم عروسیمان کنار اباعبدالله باشد! غیر از همه اینها دلمان نمیخواست ازدواجمان فقط یک پیوند ساده بینمان باشد میخواستیم در این هزینههای هنگفت به جوانهای همسن و سال خودمان بگوییم میشود با هزینه کمتر اینطور قشنگ عروسی گرفت
عروسی به صرف زیارت!
جهیزیهام را آورده بودیم خانه خودمان و مشغول چیدن بودیم. درگیرودار همین مشغلهها بودیم که همسرم گفت:«کاروانی که میشناختم دارد میرود کربلاروز میلاد امام حسین هم آنجا هستندبرویم؟!» چشمهایم برق زد.گفتم« حالا میگویی؟! دیرهم شده حتما برویم!»
ادامه دارد
#پست_یک
@rahroshanezdevaj
@amozesh_rahroshan99
#آموزش_پیش_از_ازدواج
💞کارت عروسی
یک هفته بیشتر تا حرکت کاروان نمانده بود. همسرم پیگیر کارهای سفر شد و من هم چمدان را آماده کردم. تصمیم گرفتیم برای اعلام عروسیمان کارت دعوتی به اقوام و آشنایان بدهیم. البته نه به صرف شیرینی و شام به صرف زیارت!
آماده شدن همین کارت عروسی هم داستانها داشت. میخواستیم کارت عروسیمان طوری باشد که هم مناسب نوع عروسی ما باشد و هم به هرکس که میدهیم بگوییم در جوار حرم امام حسین و برادرشان یادشان کردیم. از طرفی دوست داشتیم فرهنگسازی شود و به جامعه اطرافمان بگوییم کارت عروسی فقط همان چیزهای شیک و گرانبهایی نیست که در بازار وجود دارد.
یک کارت عروسی طراحی شد و چاپ کردیم. قیمتش خیلی کمتر از چیزی شد که در بازار بود. خودمان خیلی دوستاش داشتیم اما در ذهنمان دنبال واکنش دیگران میگشتیم. واکنشها خیلی قشنگتر از چیزی بود که ما تصور میکردیم.«چه کارت عروسی قشنگی! دلم کربلایی شد».« کلی با این کارت اشک ریختم . کربلا یاد من باش». «به صرف زیارت! این قشنگترین عروسیای بود که تا حالا دعوت شدم!»
ادامه دارد
#پست_دو
@rahroshanezdevaj
@amozesh_rahroshan99
#آموزش_پیش_از_ازدواج
💍 خرید عروسی
نگران نباش سپردم به حضرت عباس!💞
به اصرار خانوادهها یک روز را وقت گذاشتیم برای خرید عروسی. همسرم کت و شلوار دامادیاش را خرید و من هم یک پیرهن سفید!
چمدان جمع شد و دل ما بیتاب رفتن!
چندساعت به پرواز مانده بود. قبل از اینکه برویم فرودگاه، رفتیم گلزار شهدا. دلمان نمیآمد بدون خداحافظی از شهدا برویم کربلا.
شهدا ما را کربلایی کرده بودند و حالا آمده بودیم هم تشکر کنیم و هم دعوتشان کنیم به مراسممان!
در مسیر فرودگاه همه چیز را یک بار دیگر چک کردم. «لباس ها را که آوردیم. شکلات و نبات برای مهمان هایممان. کفشهایت هم هست.
❗️دستهگل چی؟!»
تمام نگرانیمان دسته گل عروسی بود.
نمیشد از اینجا خرید و برد. خبر از گلفروشی های عراق هم نداشتیم. با نگرانی گفتم:«دسته گل چی؟!»
همسرم برعکس من خیالش راحت بود گفت:
💯«نگران نباش سپردم به حضرت عباس! مهماننواز تر و کریمتر از این حرف ها هستند که ما آنجا بدون دسته گل باشیم!
ادامه دارد..
#پست_سوم
@rahroshanezdevaj
@amozesh_rahroshan99
#آموزش_پیش_از_ازدواج