#دعوت_به_نماز
🌸 قرار بود تستی را در فضای باز انجام دهیم. همه چیز آماده بود که یک دفعه باران گرفت. به حاج حسن گفتیم: «امروز این تست را انجام ندهیم.»
🌼 گفت: «نمی شود، اگر هم جواب ندهد، مهم نیست، ولی این کار باید امروز انجام شود.»
🌸 آن روز شلیک انجام شد و حاج حسن اولین کسی بود که به سمت محل اجرای تست رفت.
🌼 تست با موفقیت انجام شده بود و بعد از او بقیه بچه ها هم آمدند. همه از خوشحالی همدیگر را در آغوش گرفتند.
🌸 حاج حسن همان جا، به عادت همیشه دو رکعت #نماز_شکر خواند. بعد بچه ها را برای صحبت کردن جمع کرد.
🌼 من پیش خودم گفتم: «الان حتما حاجی می خواهد حرف پاداش به بچه ها را بزند.»
اما اصلا در این مورد حرف نزد و گفت:
🌸 «بچه ها! حالا که این تست با موفقیت انجام شده، یعنی خدا ما را نگاه کرده و به ما نظر دارد، پس بیاییم به هم قول بدهیم از این به بعد نمازمان را اول وقت بخوانیم.»
🌼 البته این را برای ما می گفت، چون خودش همیشه با #وضو بود و در هر شرایطی نماز اول وقتش ترک نمی شد.
📖 با دستهای خالی، خاطراتی از #شهید #حسن_طهرانی_مقدم ، صفحه ۹۳.
amozeshnamazmedu
#دعوت_به_نماز
💛 شیوه تدریج 💛
🌹 سهلِ شوشتری که اهل کرامت بود، میگوید: در کودکی پیش داییام زندگی میکردم، هفت ساله بودم که نیمه شبی از خواب بیدار شدم برای قضای حاجت.
💧 آمدم بخوابم، داییام را دیدم که مشغول نماز است. از حالتش خوشم آمد، کنارش نشستم تا نمازش تمام شد. پرسید: چرا نشستهای؟ برو بخواب. گفتم از کارتان خوشم آمده، میخواهم کنارتان بنشینم.
🌹 گفت: نه برو بخواب. شب بعد هم داییام گفت: برو بخواب. گفتم دوست دارم هرچه میگویید تکرار کنم. مرا رو به قبله نشاند و گفت: یک بار بگو «یا حاضرُ یا ناظِر» ، گفتم.
💧 گفت: حالا برو بخواب. این کار چند شب تکرار شد. کم کم #وضو گرفتن را هم آموختم و پس از آنکه وضو میگرفتم، هفت مرتبه می گفتم: «یا حاضرُ یا ناظِر».
🌹 بالاخره کار به جایی رسید که من خودم قبل از #اذان صبح بیدار میشدم و #نماز میخواندم و تسبیح بدست میگرفتم و مدام آن اذکار را تکرار میکردم. و الان هر مقامی دارم مدیون داییام هستم.
📚 توشه ای از خرمن نماز؛ اصغر محمدی همدانی؛ ص ۴۶.
amozeshnamazmedu
شیوه زمینهای در#دعوت_به_نماز
🔹 دوران بارداری 🔹
خاطره ای از مادر #شهید #محمد_کاظم_حبیب
💚 تقریباً دو ماه از #ازدواج ما گذشت که من حامله شدم کاظم آقا به محض اینکه خبر دار شدند من حامله هستم از من خواست که سعی کنم همیشه با #وضو باشم #قرآن بخوانم،
💚 نمازم را سر وقت و به موقع بخوانم و از مال حلال بخورم زیرا می گفت: دوست دارم بچه ام مؤمن و با تقوا باشد.
📚 اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23 هزار شهید استانهای خراسان .
amozeshnamazmedu
#دعوت_به_نماز
🌳 یه توبه و نمـاز واقعی 🌳
(تاثیر اخلاق زیبا در دعوت دیگران به نماز)
🔹 هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود.
یک روز داشـت می رفـت سمـت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ستاد جنگهای نامنظم داره تعقیبش می کنه.
🔸 #شهید_چمران از ماشیـن پیاده شد و دست اونو گرفت و گفـت: ”فکر کردی خیلی مردی.
رضا گفت : بروبچه ها که اینجور میگن.
چمران بهش گفت : اگه مردی بیا بریم جبهه.
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه.
🔹 مدتی بعد….
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد.
چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه.
رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود.
🔸 وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد: آهای کچل با تو ام.
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: بله عزیزم چی شده عزیزم چیه؟ آقا رضا چه اتفاقی افتاده.
🔹 رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد.
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.
🔸 رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟ کِشیده ای؟ چیزی.
شهید چمران: چرا.
رضـا: مـن یه عمر به هرکی بدی کردم بهم بدی کرده.
تا حالا نـشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه.
🔹 شهید چمـران: اشتباه فکر می کنی یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه بلکه با خوبی بهم جواب میده هِی آبـرو بهم میده.
تو هم یکـیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.
🔸 منم با خـودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم رضا جا خورد! رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد.
🔹 تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده اذان شد.
🔸 رضا اولین #نماز عمرش بود. رفت #وضو گرفت سر نماز، موقـع #قنوت صدای گـریش بلند شد.
🔹 وسط نماز، صدای سوت خمـپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.
رضارو خدا واسـه خودش جدا کرد (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
📚 کتاب مکتب سلیمانی ، صفحه ۲۰۱ ، به نقل از حجت الاسلام و المسلمین داستانپور.
amozeshnamazmedu
#دعوت_به_نماز
💥 شیوههای شناختی برانگیزنده #نماز ، راهکارهای فکری است که فرد را از طریق تغییر یا ایجاد شناخت به سوی رفتار مورد نظر را تحریک میکند.
💥 تعدادی از این شیوه ها که متناسب سن کودک است عبارتند از:
🍒 ۱. آموزش نماز با تکیه بر روش مشاهده ای مثل نمایش عروسکی، کلیپ، عکس، #نقاشی و... .
🍒 ۲. آموزش نماز به شیوه مشارکتی که با یک مربی و مشارکت چند کودک انجام میشود. (توصیه میشود همراه با تفریح و بازی و در محیط های باز انجام شود)
🍒 ۳. آموزش تدریجی #وضو و نماز مثل آموزش فقط رکوع یا سجده یا شستن صورت در یک جلسه. (مثلاً همه کودکان ذکر #سجده را با هم بگویند یا سوره هم یا دعای #قنوت را با هم تکرار کنند)
🍒 ۴. آموزش نماز و مقدمات آن و احکام آن ها با #شعر ، سرود، داستان ، معما و...
🍒 ۵. آموزش حداقلی یعنی اکتفا به واجبات و رها کردن مستحبات.
🍒 ۶. افزایش شناخت کودک از صفات خدا و محبت های او به انسانها.
🍒 ۷. آموزش فلسفه و چرایی نماز با زبان قابل فهم برای کودک.
📚 #استاد_علینقیفقیهی ، شیوههای ترغیب و جذب به نماز، خلاصه صفحه ۲۶۷ تا ۲۶۹.
amozeshnamazmedu
نماز با شتاب
کافی بود کسی فقط کمی با عجله #وضو بگیرد و با شتاب #نماز بخواند.
در این چنین حالی بچه ها ورد زبانشان شده بود این که: «هر کی سر خدا را #کلاه بگذاره، خدا سرش #بشکه می گذاره. حالا خودتون می دونید».
فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها) جلد 1، ص 42.
💞با ما همراه باشید 💞
👨💻پایگاه مجازی اقامه ی نماز جماعت
📲 @amozeshnamazmedu
زنگ نماز اهل خانه
وقتی هفت ساله شد، خیلی خاص دل به #نماز می سپرد. بدون اینکه کسی به او تذکر بدهد، تا صدای اذان را می شنید، بازی اش را رها می کرد، #وضو می گرفت و به نماز می آیستاد. حتی مقیّد شده بود که نماز صبحش را هم بخواند.
می گفت: باید بیدارم کنید. اگر یک روز دیر صدایش می کردم، می زد زیر #گریه و می گفت: چرا این قدر دیر بیدار شدیم؟ مگر خواب مرگ گرفته بودمان؟
ببینید، آفتاب دارد در می آید و... . محمد شده بود #زنگ_نماز اهالی خانه.
شهید #محمد_معماریان ؛ امتداد شماره 34، ص33.
💞با ما همراه باشید 💞
👨💻پایگاه مجازی آموزش عملی نماز
https://shad.ir/amozeshnamazmedu
"محاسبه نفس
صدای انفجار آمد و سنگرش رفت هوا. هرچه صداش زدیم، جواب نداد. سرش شده بود پُر از ترکش. توی جیبش یک کاغذ بود که نوشته بود:
«گناهان هفته: شنبه: احساس غرور از گُل زدن به طرف مقابل؛ یک شنبه: زود تمام کردن نماز شب؛
دوشنبه: فراموش کردن #سجده ی شکر #نماز یومیه؛ سهشنبه: شب بدون #وضو خوابیدن؛
چهارشنبه: در جمع با صدای بلند خندیدن؛ پنج شنبه: سلام کردن فرمانده زودتر از من؛ جمعه:
تمام نکردن صلوات های مخصوص جمعه و رضایت دادن به هفتصدتا.» اسمش «حسینی» بود. تازه رفته بود دبیرستان.
آخرین امتحان، ص74.
➖➖➖➖➖➖➖➖
کانال محراب (اقامه نماز جماعت)
🆔https://shad.ir/mehrabenamazmedu
"آب کردن برف
شبي با سطلي پر از #برف وارد سنگر شد. ظرف را روي چراغ گذاشت. برف ها آرام آرام آب شد. به بچه ها گفت: #نماز_شب خون هاش به صف! آب برای تجديد #وضو موجوده. خدا خيرش بده! اون شب #نماز_شب خونها واقعاً به صف شدن.
فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص465، شهید #محمّد_حسین_اشرف .
➖➖➖➖➖➖➖➖
کانال محراب (اقامه نماز جماعت)
🆔https://shad.ir/mehrabenamazmedu
"زنگ نماز اهل خانه
وقتی هفت ساله شد، خیلی خاص دل به #نماز می سپرد. بدون اینکه کسی به او تذکر بدهد، تا صدای اذان را می شنید، بازی اش را رها می کرد، #وضو می گرفت و به نماز می آیستاد. حتی مقیّد شده بود که نماز صبحش را هم بخواند.
می گفت: باید بیدارم کنید. اگر یک روز دیر صدایش می کردم، می زد زیر #گریه و می گفت: چرا این قدر دیر بیدار شدیم؟ مگر خواب مرگ گرفته بودمان؟
ببینید، آفتاب دارد در می آید و... . محمد شده بود #زنگ_نماز اهالی خانه.
شهید #محمد_معماریان ؛ امتداد شماره 34، ص33.
➖➖➖➖➖➖➖➖
کانال محراب (اقامه نماز جماعت)
🆔https://shad.ir/mehrabenamazmedu
"دائم الوضوء
شهید #علی_هاشمی دائمُ الذکر بود و با #وضو . در جلسه و غیر جلسه، زیر لب آرام آرام ذکر خدا را می گفت و به یاد او بود. معتقد بود با وضو و طهارت، کارها #نورانیت پیدا می کند و بهتر پیش می رود.
کم کم بچه ها هم ازش یاد گرفته بودند؛ دائم الذکر و با وضو بودن را. اصلاً همین کارهاش بود که باعث شد تا بچه های اطلاعات و عملیات مثل #پروانه دورش بگردند.
شهید علی هاشمی ، به روایت از سرهنگ اسماعیل زاده
➖➖➖➖➖➖➖➖
کانال محراب (اقامه نماز جماعت)
🆔https://shad.ir/mehrabenamazmedu
"نماز با شتاب
کافی بود کسی فقط کمی با عجله #وضو بگیرد و با شتاب #نماز بخواند.
در این چنین حالی بچه ها ورد زبانشان شده بود این که: «هر کی سر خدا را #کلاه بگذاره، خدا سرش #بشکه می گذاره. حالا خودتون می دونید».
فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها) جلد 1، ص 42.
➖➖➖➖➖➖➖➖
کانال محراب (اقامه نماز جماعت)
🆔https://shad.ir/mehrabenamazmedu