﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_پنجاه_دوم
🦋جنگ ذات السلاسل و نزول سوره عاديات🦋
🌱يكى از جنگ هايى كه در سال هشتم هجرت رخ داد، و مجاهدات قهرمانانه حضرت على عليهالسلام در آن جنگ موجب پيروزى عجيبى شد، و سوره عاديات صدمين سوره قرآن در شأن آن نازل شد، جنگ ذات السلاسل است. در پنج آيه آغاز اين سوره چنين مىخوانيم:
🌱وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحًا - فَالْمُورِيَاتِ قَدْحًا - فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحًا - فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا - فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا؛
🌱سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالى كه نفسزنان به پيش مىرفتند، و سوگند به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سمهايشان با سنگهاى بيابان)، و سوگند به هجوم آوران سپيدهدم، كه گرد و غبار به هر سو پراكندند، و ناگهان در ميان دشمن ظاهر شدند.
به اين مناسبت نظر شما را به شرح جنگ ذات السلاسل جلب مىكنيم:
🌱سال هشتم هجرت بود، به مدينه خبر رسيد كه دوازده هزار سوار از مردم وادى يابس هم پيمان شدهاند كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم و على عليهالسلام را بكشند. پيامبر، چهارهزار نفر را به فرماندهى ابوبكر، براى سركوبى آن متجاوزان سركش، فرستاد، ولى ابوبكر، صلاح را در جنگ ندانست و بازگشت. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، عمر بن خطاب، و سپس عمرو عاص را با سپاهى مجهز فرستاد، آنها نيز رفتند و بدون نتيجه بازگشتند (مطابق بعضى از روايات، درگيرى شد و سپاهيان اسلام با دادن شهداى بسيار، شكست خورده و بازگشتند.)
🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اين بار، حضرت على را طلبيد و به او فرمان حركت به سوى وادى يابس را داد، حضرت على عليهالسلام اين فرمان را با جان و دل پذيرفت.
🌱حضرت على عليهالسلام دستار (دستمال) مخصوصى داشت، آن را بر سر نمىبست مگر در نبردهاى شديد و سخت، از اين رو به خانه بازگشت، و آن دستار را از همسرش فاطمه گرفت، فاطمه عليهاالسلام پس از اطلاع از جريان، از روى مهر و محبتى كه به على عليهالسلام داشت گريان شد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود: چرا گريه مىكنى؟ به خواست خدا شوهرت كشته نخواهد شد.
🌱على عليهالسلام به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: اى رسول خدا! مرا از رفتن به بهشت باز ندار!
🌱آن گاه حضرت على عليهالسلام پرچم پيامبر را به دست گرفت، و همراه سپاه با شيوه غافلگيرانه روانه وادى يابس شد، از بيراهه حركت مىكردند، شبها راه مىرفتند و روزها در پشت تپهها و سنگها و گودالها، كمين مىنمودند، و به همين ترتيب به پيش مىرفتند تا آن كه هنگام سپيده سحر دشمن را غافلگير كرده و به آنها حمله كردند.
🌱در اين وقت، دشمن خواب آلود نتوانست كارى بكند، و مفتضحانه پراكنده شد و شكست خورد
🌱عالم بزرگ، شيخ مفيد در ارشاد مىنويسد: حضرت على عليهالسلام پس از حمله به دشمن، شش يا هفت نفر از آنها را كشت، و بقيه گريختند، مسلمانان پيروز شده و با به دست آوردن غنايم جنگى، همراه على عليهالسلام به مدينه بازگشتند.
🌱ام سلمه (يكى از همسران پيامبر) مىگويد: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در خانه من خوابيده بود، ناگهان هراسان از خواب پريد، عرض كردم: خدايت پناه دهد، چه شد؟ فرمود: راست گفتى خدايم پناه دهد، اكنون جبرئيل به من اطلاع داد كه على عليهالسلام به سوى مدينه مىآيد.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_
🦋هلاكت پيشتازان دشمن به دست على عليهالسلام🦋
🌱مطابق روايات ديگر؛ در ماجراى جنگ ذات السلاسل، وقتى كه حضرت على عليهالسلام و سپاهش به دشمن نزديك شد، على عليهالسلام به پرچمدار سپاه خود فرمود: پرچم را برافراشته كن. او پرچم را برافراشت، مشركان آن را ديدند و شناختند و به همديگر گفتند: اينها دشمن ما هستند كه در جستجوى ما آمدهاند، اين محمد است كه با سپاه خود آمده است. در اين هنگام يكى از جوانان قهرمان دشمن به ميدان تاخت و مبارز طلبيد و گستاخانه فرياد زد: اى يارانِ ساحر دروغگو، كدام يك از شما محمد است، تا به ميدان من آيد؟!
🌱على عليهالسلام به ميدان او رفت و فرمود: مادرت به عزايت بنشيند، ساحر دروغگو تو هستى، و محمد صلى الله عليه و آله و سلم حق است و از جانب حق آمده است.
او گفت: تو كيستى؟
🌱 على عليهالسلام فرمود: من على پسر ابوطالب، و برادر و پسرعمو و داماد رسول خدا هستم.
او گفت: اكنون كه تو در نزد محمد داراى چنان مقامى هستى، كشتن تو با محمد يكسان است، آن گاه در حالى كه رَجَز مىخواند به على عليهالسلام حمله كرد. حضرت على عليهالسلام نيز رَجَز خواند، و به او حمله نمود، طولى نكشيد كه او به دست پر توان على عليهالسلام كشته شد، آن گاه على عليهالسلام مبارز طلبيد، برادر مقتول به ميدان آمد و به حضرت على حمله كرد، او نيز به دست آن حضرت به هلاكت رسيد. باز على عليهالسلام مبارز طلبيد، در اين هنگام حارث بن مكيده كه او را با پانصد نفر مرد جنگى مىسنجيدند به ميدان تاخت، على عليهالسلام او را نيز بر خاك هلاكت افكند و باز مبارز طلبيد، عمرو بن فتّاك پسرعموى حارث به ميدان آمد، او نيز به دست توانمند آن حضرت كشته شد. باز على عليهالسلام مبارز طلبيد، ولى هيچ كس از دشمن جرئت آمدن به ميدان نكرد، در اين هنگام على عليهالسلام به قلب دشمن زد و پيشتازان دشمن را كشت، دشمنان شكست خوردند، على عليهالسلام اموال آنها را به غنيمت گرفت، و اهل و عيال آنها را اسير كرد و به مدينه بازگشت.
🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمانان به استقبال على عليهالسلام شتافتند، وقتى كه به هم رسيدند، پيامبر با رداى خود گرد و غبار صورت على عليهالسلام را پاك كرد، و بين دو چشمان على عليهالسلام را بوسيد، و مطالب بسيار بلندى را در شأن على عليهالسلام فرمود، از جمله در حالى كه اشك از چشمانش سرازير بود، فرمود:
اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى شَدَّ بِكَ اَزرِى وَ قَوّى بِكَ ظَهرِى...؛
🌱اى على! حمد و شكر خداوندى را كه به سويله تو پشتم را محكم و نيرومند نمود...
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_پنجاه_چهارم
🦋سوزاندن و ويران كردن مسجد ضرار🦋
🌱 هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به مدينه هجرت كرد، مسلمانان اطراف او را گرفتند و اسلام به طور چشمگيرى گسترش يافت، پيروزى مسلمانان در جنگ بدر موجب بالا گرفتن كار اسلام و رونق تازه آن گرديد.
🍁يكى از مسيحيان سرشناس به نام ابوعامر كه خود روزى از بشارتدهندگان ظهور پيامبر اسلام بود، چون با پيشرفت سريع اسلام، اطراف خود را خالى ديد، به مبارزه با اسلام برخاست، از مدينه به سوى كفار مكه گريخت، و از آنها براى جنگ با پيامبر استمداد نمود، و قبايل عرب را بر ضد اسلام تحريك كرد. كارشكنى ابوعامر به جايى رسيد كه نقشههاى جنگ احد را بر ضد مسلمانان رهبرى مىنمود، به دستور او در ميان دو صف گودال هايى كندند، كه اتفاقاً پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در ميان يكى از آنها افتاد و پيشانيش مجروح شد و دندانش شكست.
🌱ابوعامر پس از جنگ احد به روم گريخت، و نزد هِرقَل پادشاه روم رفت و از او خواست تا با لشگرى مجهز براى سركوب مسلمانان حركت كند. گستاخى و كارشكنى او به جايى رسيد كه براى منافقان مدينه نامه نوشت، و تأكيد كرد كه مكانى زير نقاب مسجد، به عنوان كمك به درماندگان و ناتوانان و معذوران بسازند، تا بعدها آن جا را به صورت كانون ضد اسلام در آورد.
منافقان كه در ظاهر اظهار طرفدارى از اسلام مىكردند، نزديك مسجد قبا، مسجدى ساختند و يكى از جوانان آشنا به قرآن به نام مجمع بن جاريه را به عنوان امام جماعت مسجد برگزيدند.
🍁سال نهم هجرت بود و مسلمانان به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در تدارك حركت به جبهه تبوك براى جلوگيرى از تجاوزات لشگر روم بودند، در اين بحران، سازندگان مسجد فوق نزد پيامبر آمدند، تا آن حضرت به آن مسجد برود و آن جا را افتتاح كند، پيامبر به خاطر حركت به سوى تبوك، افتتاح را به بعد موكول كرد.
🌱پس از پيروزى مسلمانان در جنگ تبوك و بازگشت پيامبر به مدينه، همان منافقان به صورت حق به جانب، نزد رسول خدا آمدند و آن حضرت را براى افتتاح آن مسجد دعوت نمودند. ولى با نزول آيات 107 تا 110 سوره توبه، پرده از نيرنگ منافقان برداشته شد، و آن مسجد به عنوان مسجد ضرار معرفى گرديد، و به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دستور داده شد كه هرگز در آن مسجد عبادت نكند، بلكه در مسجدى كه اساسش بر شالوده تقوا بنيان شده، يعنى مسجد قبا نماز بخواند. در آيه 107 سوره توبه به شدت از مسجد منافقان انتقاد شده و سازندگان آن سرزنش شدهاند و در آن چنين مىخوانيم:
وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَ كُفْرًا وَ تَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَ لَيَحْلِفَنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ؛
🍁گروهى از منافقان كسانى هستند كه مسجدى براى زيان (به مسلمانان)، و تقوّيت كفر، و تفرقهافكنى بين مؤمنان، و كمينگاه براى كسى كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده (يعنى براى عامر) ساختهاند، آنها سوگند ياد مىكنند كه نظرى جز نيكى و خدمت، ندارند، امّا خداوند گواهى مىدهد كه آنها دروغگو هستند.
🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نه تنها در آن مسجد نماز نخواند، بلكه گروهى از مسلمانان را مأمور كرد تا آن را بسوزانند و ويران كنند، آنها به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نخست با آتش، سقف مسجد را سوزاندند، سپس ديوارهايش را ويران كردند و سرانجام محل آن را مركز ريختن خاك و خاشاك و زباله قرار دادند.
🍁به اين ترتيب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با قاطعيت در برابر منافقان ايستادگى كرد، و كانون تفرقهافكنى آنان را ويران نمود، و منافقان را رسوا كرد، و نقشه موذيانه ابوعامر را از نطفه، نقش بر آب نمود، و به مسلمانان تا قيامت اين درس مهم را داد كه گول ترفندهاى عوام فريبانه منافقان را نخورند، و پايگاه آنها را گرچه به نام مسجد باشد، ويران نموده و زبالهدان سازند.
✍ادامه داستان در پیام بعدی……
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_پنجاه_پنجم
🦋تنبيه خلافكاران، با اعتصاب بر ضد آنها🦋
🌱 ماه رجب سال نهم هجرت بود، به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خبر رسيد كه امپراطور روم براى حمله به مدينه مركز اسلام آماده است. رو در رويى جنگى با سپاه روم، با مشكلات سختى مانند موارد زير مواجه بود:
🌹1 - هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اعلام خروج از مدينه را براى جنگ با روميان كرد، فصل جمع آورى زراعت و محصول كشاورزى و فصل رسيدن خرما بود.
🌹2 - هوا بسيار گرم بود كه با در نظر گرفتن راه طولانى بين مدينه و تبوك، مشكلات بسيارى را به دنبال داشت.
🌹3 - جنگ با ابرقدرت روم آن هم در سرزمين روم (تبوك)، دشوارى جنگ را بيشتر مىكرد، زيرا روميان در آن جا بر همه چيز مسلط بودند.
🌹4 - سفر دو ماهه طولانى با خالى گذاشتن مدينه نيز مشكل ديگرى بود.
🌱با اعلام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ارتش منظمى كه از حدود سى هزار نفر تشكيل مىشدند، به فرماندهى و رهبريّت رسول اكرم از مدينه عازم تبوك شدند.
🌱در اين ميان همان گونه كه پيشبينى مىشد گروهى از منافقان، به علت نفاق و نداشتن ايمان، نه تنها از شركت در اين جنگ امتناع ورزيدند بلكه در بعضى از موارد حساس، نقشههايى از قبيل رم دادن شتر پيامبر و... طرح كرده بودند كه هر كدام در جاى خود نقش بر آب شده و در نطفه خفه گرديد.
🌱وقتى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با ارتش منظم اسلامى از مدينه به قصد تبوك به راه افتادند سه نفر به نامهاى: هلال، كعب و مروه با اين كه از مسلمانان واقعى بودند، با در نظر گرفتن فصل جمع آورى محصول و گرمى هوا و... آن قدر امروز و فردا كردند كه ناگهان دريافتند كه ديگر به سپاه اسلام نخواهند رسيد.
🌱ولى به خوبى فهميده بودند كه خلاف بزرگى را مرتكب شدهاند، به مدينه خبر رسيد كه سپاه روم با ديدن عظمت سپاه اسلام، عقب نشينى كرده است، از اين رو جنگى رخ نداده و سپاه اسلام منطقه را ترك كرده و به سوى مدينه باز مىگردد. وقتى كه خبر بازگشت سپاه اسلام به مدينه رسيد، آن سه نفر خلافكار تصميم گرفتند كه براى جبران تخلف خود به استقبال پيامبر و مسلمين بروند، سلام و تبريك عرض كنند و پوزش طلبند. به دنبال اين تصميم از مدينه خارج شدند و به حضور پيامبر رسيدند، ولى پيامبر به آنها اعتنا نكرد و جواب سلامشان را نداد، و پس از ورود به مدينه، دستور داد كه مسلمانان، همه گونه روابط خود را با آنها قطع كند. اعتصاب عمومى شروع شد، حتى به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بنابراين شد همسران آنها در خانههاى آنها بمانند ولى با آنان همبستر نشوند، اين سياست خردمندانه اسلام نسبت به آن سه نفر خلافكار به قدرى عرصه بر آنها تنگ كرد كه به تعبير قرآن وَ ضاقَت عَلَيهِمُ الاَرضُ بِما رَحُبَت؛ زمين با آن همه وسعت، بر آنها تنگ شد.
🌱اين سه نفر چون از تعاليم اسلامى بهرهمند بودند ولى دنياپرستان آنها را به اين روز نشانده بود، در فكر چارهجويى افتادند در نتيجه دانستند كه پناهگاهى جز خدا نيست. (توبه، 118)
🌱مدت اعتصاب پنجاه روز طول كشيد ولى اين سه نفر پس از چهل روز كه در مدينه به سر مىبردند، از مدينه خارج شدند و در بيابانها با كمال پريشانى به عبادت پرداختند و سه روز آخر را روزه گرفتند و با خداوند راز و نياز كردند و از كار خود اظهار پشيمانى و استغفار كردند و از خداوند درخواست عفو نمودند تا آن كه جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد و آيه 118 سوره توبه را نازل كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كسى را فرستاد و مژده پذيرفتن توبه آنها را به آنها خبر داد.
🌱كعب مىگويد: به مدينه آمدم. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در مسجد نشسته بود و گروهى از مسلمانان در اطرافش بودند، به پيامبر سلام كردم، صورتش را كه از خوشحالى مىدرخشيد به طرف من كرد و جواب سلام مرا داد و فرمود:
🌱مژده مىدهم به تو به بهترين روزى كه از روز تولدت تا حال چنين روزى نداشتى.
عرض كردم: پذيرفتن توبه من از ناحيه خداست يا از ناحيه شما؟
فرمود: از ناحيه خدا است.
🌱عرض كردم: به شكرانه اين موهبت مىخواهم همه اموالم را در راه خدا و رسولش انفاق كنم.
فرمود: قسمتى از ثروتت را براى خود نگهدار و بقيه را انفاق كن...
🌱به راستى اين اعتصاب و بىاعتنايى كه يك نوع نهى از منكر است تا چه اندازه مؤثر واقع شد، تا آن جا كه همانهايى كه دنياپرستى آنها موجب تخلف از شركت در جنگ شد، اينك آن چنان از دنياپرستى دور شدهاند كه حاضرند تمام اموالشان را در راه خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم انفاق كنند!
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_پنجاه_ششم
🦋تدبير پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى نابودى توطئه اختلاف🦋
🌱قبل از هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به مدينه، بين طايفه خزرج و اوس در مدينه بيش از صد سال كشمكش و جنگ و اختلاف بود. با ورود پيامبر به مدينه، همه مسلمانان برادر همديگر شدند و اختلاف و نزاع برطرف شد، ولى رسوبات اختلاف در اذهان بعضى همچنان باقى مانده بود و لازم بود كه مراقبت كامل نمود تا آتش زير خاكستر، شعله ور نگردد، دشمنان اسلام كه از اتحاد و انسجام مسلمانان رنج مىبردند و آن را عامل نيرومندى براى پيشروى اسلام مىدانستند در صدد بودند از فرصتها براى تجديد اختلاف اوس و خزرج استفاده كنند.
🌱روزى يكى از پيرمردهاى تيره دل و عنود يهودى، از كنار جمعى از مسلمانان عبور كرد، ديد عدهاى از دو قبيله اوس و خزرج كه سالها بينشان جنگهاى خونين بود، برادرانه كنار هم نشستهاند، و با كمال صفا و مهربانى، مجلس اُنسى دارند، از اين صحنه ناراحت شد و با خود گفت: اينها تحت رهبرى مدبرانه محمد اين گونه همدل و همرنگ شدهاند، اگر وضع به اين ترتيب ادامه يافت، موجوديت يهوديان به خطر مىافتد. در فكر توطئه افتاد، و توطئه خود را چنين اجرا كرد: به يكى از جوانان يهودى گفت: نزد آنها (اوس و خزرج) برو، و حوادث خونين بغاث (كه محل وقوع جنگ اوس و خزرج) را به ياد آنها بياور، و آن حوادث را براى آنها تجديد كن.
🌱آن جوان همين نقش را با مهارت پياده كرد، به طورى كه بعضى از دو طايفه اوس و خزرج خاطرههاى آن جنگها را تجديد كردند و به رخ همديگر كشيدند، نزديك بود كشمكش و اختلاف شديدى رخ دهد و بار ديگر شعلههاى آتش جنگ زبانه كشد.
🌱اين خبر به پيامبر رسيد، آن حضرت بىدرنگ نزد آنها رفت، و با اندرزها و گفتار مستدل و تكاندهنده به آنها هشدار داد، و آنها را از خواب غفلت بيدار نموده و توطئه دشمنان را به آنها گوشزد كرد.
🌱سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آن چنان اثربخش بود كه اوس و خزرج، اسلحهها را بر زمين نهاده و دست در گردن هم افكنده در حالى كه گريه شديد مىكردند آشتى كردند. آنها دريافتند نقشه مرموز دشمن در كار بوده كه سخنان پيامبر، آن نقشه را در نطفه خفه كرد.
آيات 98 تا 101 آل عمران اشاره به همين مطلب مىكند، در آيه 101 و 102 چنين مىخوانيم:
🌱اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر از جمعى از اهل كتاب (يهوديان كه كارشان توطئهگرى براى ايجاد اختلاف است) اطاعت كنيد، شما را پس از ايمان، به كفر باز مىگردانند، چگونه ممكن است شما پس از تربيت در دامن وحى الهى و شنيدن آيات خدا، وبودن پيامبر در ميانتان كافر شويد؟
وَ مَن يَعتَصِم باللهِ فَقَد هُدِىَ الى صِراطٍ مُستَقيمٍ؛
كسى كه به خدا تمسك كند (و رابطه برادرانه خود با مسلمانان را محكم سازد) به راه مستقيم هدايت شده است.
🌱حادثه ديگر در اين رابطه اين كه: روزى ثعلبة بن غنم كه از طايفه اوس بود، با اسعد بن زراره كه از طايفه خزرج بود، از روى تعصب فاميلى چنين گفتگو و كشمكش كردند:
🌱ثعلبه گفت: خزيمة بن ثابت (ذوالشهادتين كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، تنها گواهى او را به جاى دو گواهى مىپذيرفت) و حنظله (كه در جنگ احد شهيد شد و فرشتگان بدنش را غسل مىدادند) از ما است، و همچنين عاصم بن ثابت و سعد بن معاذ (از بزرگان اسلام) از ما خاندان اوس است.
✍ادامه داستان در پیام بعدی……
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_پنجاه_هفتم
🦋همنشينى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با مستضعفان نه مستكبران🦋.
🌱پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم پس از ابلاغ اسلام، در برابر كارشكنى شديد بت پرستان قرار گرفت، اما افرادى از مستضعفان مانند: سلمان، ابوذر، صهيب، بلال حبشى، خباب و... به اسلام گرويدند، و پيامبر با آنها همدم و همنشين بود.
🌱جمعى از مستكبران خودخواه بتپرست نزد رسول خدا آمده و گفتند: عدهاى پا برهنه و پشمينه پوش، كه لباسهاى خشن به تن دارند و دستشان از مال دنيا خالى است، اطراف تو را گرفتهاند، مجلس تو در خور اشراف و شخصيتها نيست، بلكه عدهاى اراذل و اوباش و پابرهنه در نزد تو هستند، اگر اينها را از خود دور كنى، ما حاضريم نزد تو بياييم و از گفتارت بهرهمند گرديم و در صف مسلمانان قرار گيريم.
🌱گويا مستضعفان مؤمن، سخنان بى محتواى مستكبران را شنيدند، از اين رو آنها دور شدند، و به گوشهاى از مسجد رفته و مشغول نماز و عبادت شدند در اين هنگام آيات 28 تا 31 سوره كهف نازل شد. در اين آيات نظريه مستكبران محكوم گرديد و به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمان داده شد كه با همان مستضعفان، همدم و مونس باشد و آنها را در اطراف خود نگه داشته و مورد حمايت قوى قرار دهد.
در آيه 28 چنين مىخوانيم:
🌱وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ لَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَ كَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛
🌱با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مىخوانند، و تنها ذات او را مىطلبند، و هرگز چشمهاى خود را به خاطر زينتهاى دنيا، از آنها برمگير، و از كسانى كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت نكن، همانها كه از هواى نفس پيروى كردند، و كارهايشان افراطى است.
🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم برخاست و به جستجوى گروه مستضعف پرداخت و نزد آنها آمد و فرمود: حمد و سپاس خداوندى را كه نمردم تا اين كه خداوند چنين دستورى به من داد كه با شما باشم آرى، زندگى با شما و مرگ هم با شما خوش است.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_پنجاه_هشتم
🦋پاسخ به منكر معاد🦋
🍁 پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پس از توحيد، همواره فكر مردم را به روز رستاخيز و معاد متوجه مىكرد، و مىفرمود: روزى مىآيد كه همه مردگان زنده مىشوند.
منكران، اين سخن را به مسخره مىگرفتند و مىگفتند: ما جز اين زندگى دنيا را نداريم، وقتى كه مرديم همه چيز ما تمام مىشود.
🌱روزى چند نفر از سران شرك مانند: ابى بن خلف، وليد بن مغيره، عاص بو وائل و... قطعه استخوان پوسيده مردهاى را به دست خود گرفته بودند و آن را با دست فشار مىدادند، اجزاء آن را (مثل پودر) در برابر باد مىپاشيدند و باد آنها را در فضا پراكنده مىنمود و مىگفتند: محمد را بنگريد كه گمان مىكند خداوند ما را بعد از مردن و پوسيده شدن استخوانهايمان را مثل اين استخوان، بار ديگر زنده مىكند، چنين چيزى محال است كه آيات 66 و 70 سوره مريم در جواب آنها نازل شد. در آيه 66 و 67 مىخوانيم:
وَ يَوَدُّ الاِْنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئًا؛
انسان (منكر) مىگويد: آيا پس از مردن، هنگام قيامت از قبر زنده خارج مىشوم؟ آيا انسان به خاطر نمىآورد كه ما او را قبل از اين آفريديم، در حالى كه چيزى نبود.
🍁خداوندى كه قدرت خود را نشان داده، و انسانها را كه قبلاً جزء خاك بودند آفريده، هم او قادر است كه بار ديگر آنها را از استخوان پوسيده بيافريند.
🌱نظير اين مطلب در آيه 78 تا 80 سوره يس آمده است، كه آن اشخاص منكر، آن استخوان پوسيده را به عنوان مثال نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آوردند و گفتند:
وَ مَن يُحيىِ العِظامَ وَ هِىَ رَمِيمٌ؛
چه كسى اين استخوانها را زنده مىكند در حالى كه پوسيده است؟
🍁پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به فرمان خدا در پاسخ آنها فرمود:
يُحييهَا الَّذِى انشأَها اَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِكُلِّ خَلقٍ عَلِيمٍ...؛
🌱همان كسى آن را زنده مىكند كه نخستين بار آن را آفريده است و او بر هر مخلوقى آگاه است، همان خدايى كه براى شما از درخت سبز آتش آفريد، و شما به وسيله آن آتش مىافروزيد.
🍁با اين كه آب و آتش دو چيز ضد هم هستند، خداوند مىتواند آتش را در دل آب قرار دهد. با توجه به اين كه تمام چوبهاى درختان اگر محكم به هم بخورند، جرقه مىزنند و به همين دليل گاهى در جنگلهاى سبز، آتش سوزىهاى وحشتناكى رخ مىدهد، اين همان الكتريسيته است كه در درون همه ذرات موجودات جهان، نهفته است.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_پنجاه_نهم
🦋تشويق پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از انسانهاى خير انديش🦋
🌱ابوطلحه انصارى ثروتمند پاك سرشتى بود، نخلستان و باغ با صفايى در نزديك مدينه داشت، چشمه آب زلال و گوارايى در كنار آن باغ بود، او اين باغ را بسيار دوست داشت، كه گهگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آن باغ مىرفت، و از آب آن مىنوشيد و وضو مىساخت.
🌱آن باغ و نخلستان در آمد و محصول خوبى براى ابوطلحه داشت، روزى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آيهاى را كه پيرامون ارزش انفاق نازل شده بود براى مسلمانان خواند، ابوطلحه مانند ساير مسلمانان، آيه قرآن را از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيد، آن آيه چنين بود:
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ؛
هرگز به (حقيقت و ابعاد) نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد (در راه خدا) انفاق كنيد، و آنچه انفاق مىكنيد، خداوند از آن باخبر است.
🌱ابوطلحه كه از مؤمنان راستين بود، آن چنان تحت تأثير اين آيه قرار گرفت كه به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: مىدانى كه دوستداشتنىترين مال من همان باغ است، اينك به پيروى از قرآن مىخواهم آن را در راه خدا انفاق كنم، تا اندوختهاى براى آخرت و روز رستاخيز من باشد.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به ابوطلحه فرمود: بَخٍّ بَخٍّ ذلِكَ مالٌ رابِحٌ لَكَ؛
آفرين و مرحبا بر تو، اين باغ مالى است كه براى تو سودمند خواهد بود.
🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در چگونگى مصرف ثروت هايى كه انفاق مىشود، اولويتها را در نظر مىگرفت، به ابوطلحه فرمود: من صلاح مىدانم كه آن باغ (يا محصول آن باغ) را به خويشان نيازمند خود بدهى. (كه هم انفاق كردهاى و هم آداب صله رحم را رعايت نمودهاى).
ابوطلحه به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عمل كرد، و آن باغ (يا محصول هر ساله آن را) بين بستگان نيازمندش تقسيم نمود.
🌱ابوطلحه همان زيد بن سهل است، كه عابدى وارسته و مجاهدى دلير بود، در جنگ حُنين، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كس كافرى را بكشد، اسلحه و لباسش مال او است.
ابوطلحه با شجاعت كم نظيرى كه داشت بيست نفر از دشمن را از پاى در آورد، و لباس و اسلحه آنها را براى خود برداشت.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_شصتم
🦋پاسخ به منكر معاد🦋
🍁 پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پس از توحيد، همواره فكر مردم را به روز رستاخيز و معاد متوجه مىكرد، و مىفرمود: روزى مىآيد كه همه مردگان زنده مىشوند.
🌱منكران، اين سخن را به مسخره مىگرفتند و مىگفتند: ما جز اين زندگى دنيا را نداريم، وقتى كه مرديم همه چيز ما تمام مىشود.
🍁روزى چند نفر از سران شرك مانند: ابى بن خلف، وليد بن مغيره، عاص بو وائل و... قطعه استخوان پوسيده مردهاى را به دست خود گرفته بودند و آن را با دست فشار مىدادند، اجزاء آن را (مثل پودر) در برابر باد مىپاشيدند و باد آنها را در فضا پراكنده مىنمود و مىگفتند: محمد را بنگريد كه گمان مىكند خداوند ما را بعد از مردن و پوسيده شدن استخوانهايمان را مثل اين استخوان، بار ديگر زنده مىكند، چنين چيزى محال است كه آيات 66 و 70 سوره مريم در جواب آنها نازل شد. در آيه 66 و 67 مىخوانيم:
وَ يَوَدُّ الاِْنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئًا؛
🌱انسان (منكر) مىگويد: آيا پس از مردن، هنگام قيامت از قبر زنده خارج مىشوم؟ آيا انسان به خاطر نمىآورد كه ما او را قبل از اين آفريديم، در حالى كه چيزى نبود.
🍁خداوندى كه قدرت خود را نشان داده، و انسانها را كه قبلاً جزء خاك بودند آفريده، هم او قادر است كه بار ديگر آنها را از استخوان پوسيده بيافريند.
🌱نظير اين مطلب در آيه 78 تا 80 سوره يس آمده است، كه آن اشخاص منكر، آن استخوان پوسيده را به عنوان مثال نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آوردند و گفتند:
وَ مَن يُحيىِ العِظامَ وَ هِىَ رَمِيمٌ؛
🍁چه كسى اين استخوانها را زنده مىكند در حالى كه پوسيده است؟
🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به فرمان خدا در پاسخ آنها فرمود:
يُحييهَا الَّذِى انشأَها اَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِكُلِّ خَلقٍ عَلِيمٍ...؛
🍁همان كسى آن را زنده مىكند كه نخستين بار آن را آفريده است و او بر هر مخلوقى آگاه است، همان خدايى كه براى شما از درخت سبز آتش آفريد، و شما به وسيله آن آتش مىافروزيد.
🌱با اين كه آب و آتش دو چيز ضد هم هستند، خداوند مىتواند آتش را در دل آب قرار دهد. با توجه به اين كه تمام چوبهاى درختان اگر محكم به هم بخورند، جرقه مىزنند و به همين دليل گاهى در جنگلهاى سبز، آتش سوزىهاى وحشتناكى رخ مىدهد، اين همان الكتريسيته است كه در درون همه ذرات موجودات جهان، نهفته است.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_شصت_یکم
🦋تشويق پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از انسانهاى خير انديش🦋
🌱ابوطلحه انصارى ثروتمند پاك سرشتى بود، نخلستان و باغ با صفايى در نزديك مدينه داشت، چشمه آب زلال و گوارايى در كنار آن باغ بود، او اين باغ را بسيار دوست داشت، كه گهگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آن باغ مىرفت، و از آب آن مىنوشيد و وضو مىساخت.
🌻آن باغ و نخلستان در آمد و محصول خوبى براى ابوطلحه داشت، روزى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آيهاى را كه پيرامون ارزش انفاق نازل شده بود براى مسلمانان خواند، ابوطلحه مانند ساير مسلمانان، آيه قرآن را از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيد، آن آيه چنين بود:
🌱لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ؛
🌻هرگز به (حقيقت و ابعاد) نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد (در راه خدا) انفاق كنيد، و آنچه انفاق مىكنيد، خداوند از آن باخبر است.
🌱ابوطلحه كه از مؤمنان راستين بود، آن چنان تحت تأثير اين آيه قرار گرفت كه به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد: مىدانى كه دوستداشتنىترين مال من همان باغ است، اينك به پيروى از قرآن مىخواهم آن را در راه خدا انفاق كنم، تا اندوختهاى براى آخرت و روز رستاخيز من باشد.
🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به ابوطلحه فرمود: بَخٍّ بَخٍّ ذلِكَ مالٌ رابِحٌ لَكَ؛
آفرين و مرحبا بر تو، اين باغ مالى است كه براى تو سودمند خواهد بود.
🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در چگونگى مصرف ثروت هايى كه انفاق مىشود، اولويتها را در نظر مىگرفت، به ابوطلحه فرمود: من صلاح مىدانم كه آن باغ (يا محصول آن باغ) را به خويشان نيازمند خود بدهى. (كه هم انفاق كردهاى و هم آداب صله رحم را رعايت نمودهاى).
🌱ابوطلحه به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عمل كرد، و آن باغ (يا محصول هر ساله آن را) بين بستگان نيازمندش تقسيم نمود.
ابوطلحه همان زيد بن سهل است، كه عابدى وارسته و مجاهدى دلير بود، در جنگ حُنين، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كس كافرى را بكشد، اسلحه و لباسش مال او است.
🌻ابوطلحه با شجاعت كم نظيرى كه داشت بيست نفر از دشمن را از پاى در آورد، و لباس و اسلحه آنها را براى خود برداشت.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_شصت_دوم
🦋احترام به رزمندگان🦋
🍁سال دوم هجرت بود، كه جنگ بدر رخ داد، در اين جنگ كه در كنار چاه بدر اتفاق افتاد، مشركان ضربه سختى از ناحيه سپاه اسلام ديدند و مفتضحانه شكست خوردند.
در اين جنگ تعداد سپاه اسلام 313 نفر بود، ولى جمعيت سپاه دشمن از هزار نفر تجاوز مىكرد.
🌱مسلمانان در اين جنگ نابرابر، با از دست دادن 22 نفر شهيد (14 نفر از مهاجران و 8 نفر از انصار) و با كشتن 70 نفر از دشمن و اسير گرفتن هفتاد نفر از آنان، جنگ را به پايان رساندند.
در يكى از روزهاى جمعه، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با گروهى از مسلمين در صفه (سكوى بزرگ در كنار مسجدالنبى) نشسته بودند، به طورى كه جا تنگ بود.
عادت پيامبر اين بود كه به رزمندگان مسلمانى كه در جنگ بدر شركت كرده بودند، احترام فراوان مىكرد. در اين هنگام گروهى از رزمندگان بدر، وارد شدند.
🦋وقتى به نزديك رسيدند به پيامبر سلام كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پاسخ سلام آنها را داد.
سپس آنها به حاضران سلام كردند، آنها نيز پاسخ گفتند. رزمندگان همچنان سر پاى خود ايستاده بودند، تا حاضران به آنها جا بدهند ولى هيچكس از جايش تكان نخورد.
🌱اين موضوع، پيامبر را ناراحت كرد. به بعضى از كسانى كه اطراف آن حضرت نشسته بودند، فرمود: فلانى و فلانى، برخيزيد، به اين ترتيب چند نفر را از جا بلند كرد تا واردين بنشينند (و اين در حقيقت نوعى احترام مخصوص به مجاهدان آگاه بود، تا هميشه مسلمانان از مجاهدان مخلص تقدير و تشكر كنند.)
ولى اين موضوع بر آن چند نفر كه از جا بر خاستند، ناگوار آمد، به طورى كه آثارش در چهره آنان نمايان گشت.
🥀منافقان كه از هر فرصتى بر ضد اسلام استفاده مىكردند گفتند: پيامبر رسم عدالت را رعايت نكرد، كسانى را كه عاشقانه در كنار آن حضرت نشسته بودند، به خاطر افرادى كه بعداً وارد مجلس شدند، بلند كرد (آيا به راستى درست است كه عاشقان شيفته پيامبر به خاطر افرادى ديگر توهين گردند؟).
🌱اين سوء استفاده منافقان، ممكن بود در بعضى از افراد ناآگاه اثر سوء بگذارد. در رد آنها آيه 11 سوره مجادله نازل شد كه در آن آيه خداوند مىفرمايد:
📖يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِى الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛
🍁اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هنگامى كه به شما گفته شود: مجلس را وسعت بخشيد، (و به تازهواردان جا بدهيد) وسعت بخشيد، خداوند بهشت را براى شما وسعت مىبخشد. و هنگامى كه گفته شود برخيزيد، برخيزيد، خداوند ايمانآورندگان و بهرهمندان از علم و آگاهى را درجات عظيمى مىبخشد. و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
🦋اشاره به اين كه: لازم است به پيشكسوتان در صحنههاى ايمان و جهاد و علم، احترام كنيد و در كارها به آنها اولويت بدهيد و هرگز آنها و فداكارى آنها را از ياد نبريد.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_شصت_سوم
🦋تجارت پرسود🦋
🌱 پس از آن كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از مكه به مدينه هجرت كرد، يكى از مسلمانان به نام صُهيب رومى كه پيرمرد بود، مقدارى مال اندوخته بود، دلش مىخواست پر در آورد و به مدينه هجرت كرده و خودش را به پيامبر برساند، ولى مشركان از او و امثال او جلوگيرى مىكردند و نمىگذاشتند هجرت كند.
🌱صُهيب به مشركان گفت: من يك نفر سالخورده هستم، اگر با شما باشم ماندن من براى شما سودى نخواهد بخشيد، و اگر با شما نباشم نمىتوانم ضررى به شما برسانم، بنابراين بياييد يك معامله و تجارتى كنيم، و آن اين كه همه اموال مرا بگيريد و مرا آزاد بگذاريد تا به مدينه هجرت كنم.
🌱مشركان موافقت كردند، اموال او را گرفتند و او را آزاد نمودند، صهيب با دست خالى هشتاد فرسخ بين مكه و مدينه را پيمود و خود را به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و مهاجران رسانيد. بعضى از مسلمانان به او گفتند: اى صهيب! معامله پرسودى كردى. آيه 41 تا 44 سوره كهف در تمجيد اين گونه مهاجران دل از دنيا بريده و به دين بسته نازل شد، در آيه 41 كهف مىخوانيم:
🌱وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ فِى اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ لاََجْرُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ؛
🌱آنها كه پس از ستم ديدن در راه خدا، هجرت كردند، در اين دنيا جايگاه (و مقام) خوبى به آنها مىدهيم، و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر مىدانستند.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈