🌸چنان زندگی کن که
🌼کسانی که تو را میشناسند و
🌸خدا را نمیشناسند !
🌼بواسطه ی آشنایی با تو
🌸با خدا آشنا شوند!
🌼شهیدمصطفۍچمران🌼
#شهیدانه
┈┉┅━❤️❀━┅┉
«اللّٰھـم؏ـجلݪِـۅَلیِڪــالفــࢪج»
❣#سلام_امام_زمانم❣
اَلسَّلاَمُ عَلَي بَقِيَّهِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَي عِبَادِهِ الْمُنْتَهِي إلَيْهِ مَوَارِيثُ الأَْنْبِيَاءِ وَ لَدَيْهِ مَوْجُودٌ آثَارُ الأَْصْفِيَاءِ، اَلْمُؤْتَمَنِ عَلَي السِّرِّ وَ الْوَلِيِّ لِلْأَمْرِ
💎سلام بر باقي مانده خدا در كشورهايش و حجّت او بر بندگانش، آنكه ميراث پيامبران به او رسيده، و آثار برگزيدگان نزد او سپرده است. آن امين بر راز، و ولي امر.
📚فرازی از زیارت نامه حضرت مهدی(عج)
#سلام✋
#امام_زمان
🍃🌸🌷🌸🍃
روزی روزگاری
دروغ به حقیقت گفت:
«میل داری با هم به دریا برویم و شنا کنیم؟»
حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد.
آن دو باهم به کنار ساحل رفتند،وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباس هایش را در آورد.
دروغ حیله گر لباس های اورا پوشید و رفت.
از آن روز همیشه حقیقت عریان و زشت است،
اما دروغ در لباس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان میشود
👳 @mollanasreddin 👳
🔴 فضیلت شگفت انگیز خواندن ۱۰۰ مرتبه سوره قدر در عصر جمعه
🔵 امام کاظم علیه السلام درباره قرائت این سوره در روز جمعه می فرماید:
🌕 برای خداوند در روز جمعه هزار نفحه رحمت است که هر بنده ای به اندازهای از این رحمت عطا می کند و هر کس این سوره را بعد از ظهر جمعه صد بار قرائت نماید خداوند همه آن هزار نفحه رحمت را به او خواهد داد.
📚 الامالی، صدوق، ص ۷۰۳
🔷 البته در مفاتیح الجنان آمده است که خداوند آن هزار رحمت را مضاعف میکند( دو هزار رحمت ) و به او عطا میکند.
🔴 همچنین حاج آقا رحیم ارباب می گوید :
آسيد جمال گلپایگانی نامهاي براي من نوشته و درآن نامه سفارش كرده که :
🔺 در طول هفته هر عمل مستحبي را يادت رفت، اين را يادت نرود كه عصر جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخوانی.
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
14.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 الهی عظم البلا | نماهنگ ویژه دعای فرج الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی
🍃أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج🍃
#قرار_عاشقی
🌷 هرشب ساعت ۲۲ 🌷
می روم تا ثابت کنم
که من مسلمانم و عاشق مهدی
ای مادرم به همه بگو
که لاله من هم عاشق بود
عاشقِ مهدی (عج) ...
#نوجوانان
#اعزام_به_جبهه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃🌸🌷🌸🍃
هدایت شده از سخن بزرگان
📚#داستان_آموزنده
روزی باد به آفتاب گفت:
من از تو قوی ترم.
آفتاب گفت: چگونه؟
باد گفت آن پیرمرد را میبینی
که کتی بر تن دارد؟ شرط میبندم
من زودتر از تو کتش را از تنش در می اورم.
آفتاب در پشت ابر پنهان شد و باد به
صورت گردبادی هولناک شروع به
وزیدن گرفت. هرچه باد شدید تر
میشد پیرمرد کت را محکم تر
به خود می پیچید...
سرانجام باد تسلیم شد.
آفتاب از پس ابر بیرون امد و با ملایمت
بر پیرمرد تبسم کرد و طولی نکشید که
پیرمرد از گرما عرق کرد و پیشانی اش
را پاک کرد و کتش را از تن دراورد.
در ان هنگام آفتاب به باد گفت...
دوستی و محبت قوی تر از خشم و اجبار است.
در مسیر زندگی گرمای مهربانی
و تبسم از طوفان خشم و جنگ راه گشا تر است.
@sokhan_iw
✨﷽✨
#یک_آیه_یک_تدبر
✨📖✨ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ (2 - تكاثر)
تا آنجا که (برای شمارش مردگان خود،) به قبرها(ی آنان) سر زدید.
✍در نهج البلاغه از حضرت علی علیه السَّلام آمده است که ایشان بعد از تلاوت این آیه فرمودند: وای که چه مقصد دوری! و زیارت کنندگان غافلی و چه افتخار کردن زشت و رسوایی!
⁉️حال سؤال اینجاست که چرا قرآن مخالف تجملگرایی در ساخت قبور است؟
1) قبر باید نمادی از سادگی و خاک باشد که ببیندۀ آن ببیند که انسان چیزی از این دنیا با خود زمان رفتنش نخواهد برد.
2) وقتی قبور ثروتمندان زیبا و با عزت بر آن قبۀ بلندی ساخته میشود انسانهای جاهل با دیدن آن گمان میکنند ثروتمندان بخاطر جلال ظاهری قبرشان در درون آن دارای عزت نزد خدا هستند پس دچار شبهه بین دنیا و آخرت میشوند.
3) اختلاف در قبور فقراء و ثروتمندان باعث میشود فقراء از قبور اقوام خود احساس شرم نمایند و چه بسا ممکن است برای بزرگداشت ظاهری اقوامشان متحمل هزینههای سنگین برای ساخت مقبره بر گور مردگان خود شوند.
4) ساختن مقبره بر قبر بزرگان دین برای تکریم آنها و نوعی استثناء است که در مورد اصحاب کهف هم در قرآن برای بنای مسجد بر مزار مردان غار ذکر گردیده است.
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
🔷 ۲۷ خرداد سالروز تشییع تاریخی ۱۷۵ تن از شهدای غواص دست بسته اسلام گرامی باد.
♦️خیلی ها اصلا به جبهه نیامدند! بعضی ها هم آمدند اما به گردان های رزمی نرفتند. عده ای به گردان های رزمی آمدند اما تیربارچی نمی شدند، تیربارچی می شدند اما آرپیچی زن نمی شدند، آرپی جی زن هم که میشدند حتی با اجبار هم که بود تخریب چی نمی شدند!
🔸شجاع ها تخریب چی میشدند اما نیروی اطلاعات و عملیات و تک و تنها و در شب به دل دشمن زدن کار هر کسی نبود! جالب تر اینکه همان هایی که به اطلاعات عملیات میآمدند غواص نمی شدند چون باید از انسان به ماهی تبدیل می شدند، در زمستان با آب سردی که فک را قفل می کرد دست و پنجه نرم می کردند، با صلوات از کنار کوسه های درنده اروند وحشی عبور می کردند و با با رسیدن به تله های انفجاری و سیم های خاردار درون آب سلام به ارباب می گفتند و به کاروان عاشورا می پیوستند و سنگ قبرشان هم تا همیشه سطح رودخانه باشد.
🔸این تازه اول ماجرا بود، خیلی از کسانی هم که داوطلب غواصی می شدند نهایتا نمی توانستند غواص باشند. از هر هزار داوطلب که می آمد، بعضی ها جسمشان همراهی نمی کرد، بعضی ها در شنا کردن استعدادی نداشتند، بعضی ها سخت مریض میشدند و ماه ها در بیمارستان بستری بودند، بعضی ها کلیه های خود را از دست میدادند و بعضی ها ناامید می شدند و بر می گشتند و نهایتا از آنها در حدود ۳۰ غواص ساخته می شد (یکی مرد جنگی به از صد هزار).
🔸نهایتا سربازان اسلام در ساعت ۲۱ شبِ سوم دی ماه ۱۳۶۵ به دل اروند زدند و با سختی غیر قابل توصیف خود را به جزایر ابولخصیب، ام البابی، ام الرصاص و بلجانبه عراق رساندند اما در ساعت ۱ بامداد روز چهارم دی ماه به دلیل آتش سنگین دشمن دستور عقب نشینی صادر شد.
🔸همان غواص هایی که به سختی خود را به جزایر عراق رسانده بودند غالباً زخمی شده و یا مهمات تمام کرده بودند. آنها همچون ماهی هایی که بیرون از آب در حال جان دادن باشند، با بدنی زخمی و در حالی که از آب سرد بیرون آمده و بدنشان فلج و بی جان بود در حاشیه جزایر افتاده بودند و بعثی ها غالب آنها به گمان اینکه آنان مجوس (آتش پرست) هستند تیر خلاص می زدند.
🔸سالم ها و کسانی که دست و پای آنها شکسته بود و اندکی بیشتر رمق داشتند را به اسارت بردند. دست زخمی ها را از جلو و دست سالم ها را از پشت بستنند، سوار بر کامیون کردند به محلی دیگر بردند و از بالای کامیون و در حالی که دست و پای آنها شکسته بود بر زمین پرتشان کردند و شادمانی و هلهله کردند.
🔸بدون آب و غذا آنها را رها کردند و هر کس که از خستگی، بی خوابی، درد زخم ها و شکستگی ها و کم خونی حتی برای چند لحظه هم به خواب می رفت یا بی هوش می شد را مرده محسوب و به پشت یک کامیون بزرگ می انداختند. بچه های مشهد و اصفهان تعریف می کنند که در این سه روز خیلی ها نتوانستند جلوی خواب و بی هوشی خود را بگیرند و فوراً به پشت کامیون انداخته شدند و ما نزدیک ۳ روز بود که به هر سختی که می توانستیم جلو خواب خود را گرفتیم تا ما را از پشت کامیون نیندازند (ادامه مطلب در دو پاراگراف بعد).
🔸شهید محمد رضایی از نیروهای اطلاعات عملیات مشهد بود که هویت او در همان روزهای اول اسارت توسط یک اسیر قدیم و خودفروخته دیگر به نام «م.ر» و به وعده تعلقِ غذای بیشتر به او لو رفت. او را به قلاب پنکه سقفی آویزان کردند، مدتی بعد در آب جوش انداختند، با یک کابل فشار قوی بالای ۵۰۰ ضربه بر کمر ایشان زدند، بدن نیمه جان و لخت شده این سرباز جبهه حق را بر روی شیشه خرد شده انداختند و سپس بر زخم هایش نمک ریختند و یک بعثی شمر صفت به اسم عدنان یک صابون را به دهن او گذاشت و با پوتین محکم بر روی او کوبید و صابون در گلوی مبارکش گیر کرد و شهید شد. دست و پای خیلی از زخمی ها را با اره بریدند، با فندک رگ های آن را سوزاندند و...
🔸به عقب برگردیم. آن زخمی ها و رزمنده های سالم به خواب رفته ای که پشت کامیون قرار داده بودند را در مکانی آن طرف تر و در منطقه ابوفلوس جزیره ابوالخصیب برده و درحالی یا حسین و یا زهرا می گفتند زنده به گور کردند. لبیک یا زینب
🔸سرانجام ۲۹ سال بعد ۱۷۵ تن از غواص های عزیز عملیات کربلای ۴ با هم تصمیم گرفتند که در سال ۱۳۹۴ با دستان بسته بیایند تا دستِ مسئولان ما برای خدمت به مردم آن هم نه زیر شکنجه بعثیها و حالتی که بخواهند بر روی شیشه غلط بزنند، بلکه زیر کولرهای گازی و صندلی های گرم و نرم و با حقوق های خوب و مکفی باز باشد.
🔸به یُمنِ ذکر «یازهرا»یِشان شد باز مَعبرها، که سالک بیخبر نَبوَد زِ راه و رسم منزلها
🔸به گوش موجها خواندند غواصان شبِ حمله، کجا دانند حالِ ما سبکباران ساحلها!
🔸شب حمله گذشت و بعد بیست و نه سال امروز، چنین با دستِ بسته، سر برآوردند از گِلها
🌺🌺🌹🌺🌺
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
در روزگاری نه چندان دور شبی از شبها
شاگردی در حال عبادت و گریه و زاری بود
مدتی در اين حال بود كه استاد خود را
بالای سرش دید، استاد با تعجب و حیرت
او را نظاره میکرد
بعد از اندكی مكث استاد پرسید:
برای چه این همه ابراز ناراحتی
و گریه و زاری میکنی؟
شاگرد گفت: برای طلب بخشش
و گذشت خداوند از گناهانم
و برخورداری از لطف خداوند
استاد گفت: سؤالی میپرسم پاسخ ده
شاگرد گفت: با کمال میل استاد
استاد گفت: اگر مرغی را پروش دهی
هدف تو از پرورش آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد
برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن
بهرهمند شوم
استاد گفت:
اگر آن مرغ برایت گریه و زاری کند
آیا از تصمیم خود منصرف خواهی شد؟
شاگرد گفت: خوب راستش نه!
نمیتوانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ
برای خود تصور کنم
استاد گفت: حال اگر این مرغ
برایت تخم طلا كند چه؟
آیا باز هم او را خواهی کشت
تا از آن بهرهمند گردی؟!
شاگرد كمی فكر كرد و گفت:
نه هرگز استاد مطمئنا آن تخمها
برایم مهمتر و با ارزشتر خواهند بود
استاد گفت:
پس تو نیز برای خداوند چنین باش
همیشه تلاش کن تا با ارزشتر از
جسم، گوشت، پوست و استخوانت گردی
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها
هستی و کائنات خداوند
مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقتت
توجه، لطف و رحمت او را بدست آورد
خداوند از تو گریه و زاری نمیخواهد
او از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش
شدن را میخواهد و میپذیرد
نه ابراز ناراحتی و گریه و زاری را
#داستان_شب
┈┉┅━❤️❀━┅┉┈
#عطر_خدا / عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/3277980054Cbc8987db7f
«اللّٰھـم؏ـجلݪِـۅَلیِڪــالفــࢪج»