کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #داستان_مهدوی 🌼سواری بر اسب سفید🌼 ☘ عالم کامل، محمّد بن قارون میگوید:
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_مهدوی
🌼سواری بر اسب سفید🌼
...قسمت دوم....
🍃 ... به رفیقم گفتم: « برخیز تا بالای کوه برویم و راه را پیدا کنیم.» برخاستیم و به راه افتادیم، ناگاه دیدیم دیواری مقابل ماست. به سمت دیگر رفتیم دیوار دیگری دیدیم، همین طور دیوار را در هر چهار طرف، جلوی خود مشاهده میکردیم. وقتی این حالت را دیدیم نشستیم و بر حال خودمان گریه کردیم.
🍃مدت کمی که آن جا ماندیم ناگاه درندگان زیادی ما را احاطه کردند که تعداد آنها را جز خداوند کسی نمیداند ولی هر گاه به طرف ما میآمدند آن دیوار مانعشان میشد و وقتی میرفتند دیوار برطرف میشد و باز چون برمیگشتند دیوار ظاهر میشد. خلاصه آن شب را آسوده و مطمئن تا صبح به سربردیم. صبح که آفتاب طلوع کرد هوا گرم شد و تشنگی بر ما غلبه نمود و باز به حالتی مثل وضعیت روز قبل افتادیم،
🍃ناگاه آن دو سوار پیدا شدند و آنچه را در روز گذشته انجام داده بودند تکرار کردند. وقتی خواستند از ما جدا شوند، به آن سوار عرض کردیم: « تو را به خدا ما را به خانههایمان برسان.» فرمود: « به شما مژده میدهم که به زودی کسی میآید و شما را به خانههایتان میرساند.» بعد هم از نظر ما غائب شدند.
🍃وقتی آخر روز شد دیدیم مردی از اهل «فراسا» که با او سه الاغ بود برای جمع آوری هیزم میآید، همین که ما را دید ترسید و فرار کرد و الاغهای خود را گذاشت. صدایش زدیم و گفتیم ما فلانی هستیم و تو فلانی میباشی. برگشت و گفت: « وای بر شما، خانوادههایتان عزای شما را برپا کردهاند، برخیزید برویم که امروز احتیاجی به هیزم ندارم.»
🍃برخاستیم و بر الاغها سوار شدیم، وقتی نزدیک فراسا رسیدیم، آن مرد پیش از ما وارد شد و خانوادههایمان را خبر کرد آنها هم بینهایت خرسند و شادمان شدند و به او مژدگانی دادند. پس از آن که وارد منزل شدیم و از حال ما پرسیدند، جریان را برایشان نقل کردیم؛ ولی آنها ما را تکذیب کردند و گفتند: « این چیزها تخیلاتی بوده که از شدت عطش و تشنگی برای شما رخ داده است.»
🍃روزگار این قصه را از یاد من برد، چنان که گویا چیزی نبوده است تا این که به سن بیست سالگی رسیدم و زن گرفتم و شغل مُکاری را پیشه خود قرار دادم و در اهل فراسا کسی دشمنتر از من نسبت به محبین و دوستان اهل بیت علیهمالسّلام مخصوصاً زوّار ائمه علیهمالسّلام که به سامرا میرفتند نبود.
🍃من به آنها حیوان کرایه میدادم و قصدم این بود که آنچه از دستم برمیآید (دزدی و غیر آن) انجام دهم. اعتقادم هم آن بود که این کار مرا به خدای تعالی نزدیک میکند. این برنامه روش من بود تا این که اتفاقاً حیوانهای خود را به عدهای از اهل حله کرایه دادم. وقتی ایشان از زیارت برمیگشتند با آنها «ابن السّهیلی» و «ابن عرفه» و «ابن حارث» و «ابن الزّهدری» و صلحای دیگر همراه بودند. به طرف بغداد حرکت کردیم، همگیشان از عناد و دشمنی من اطلاع داشتند؛ لذا وقتی مرا در راه تنها دیدند، چون دلهایشان پر از غیظ و کینه نسبت به من بود، خیلی مرا در فشار قرار دادند ولی من ساکت بودم و قدرتی نداشتم از خود دفاع کنم چون تعداد آنها زیاد بود.
🍃وارد بغداد شدیم. آن جمع به طرف غرب بغداد رفتند و در آنجا منزل گرفتند. سینه من از غیظ و کینه پر شده بود؛ لذا وقتی رفقایم آمدند، برخاستم و نزد ایشان رفتم و بر صورت خودم زدم و گریه کردم. گفتند: « چه اتفاقی افتاده است؟» جریان را برایشان نقل کردم. رفقا شروع به دشنام دادن و لعن آن دسته کردند و گفتند: « خیالت راحت باشد، در بقیه مسیر که با هم هستیم با ایشان بدتر از آنچه نسبت به تو انجام دادند رفتار میکنیم.»
🍃 به هر حال شب شد و تاریکی، عالم را در خود فرو برد و در این لحظات بود که سعادت به سراغ من آمد، یعنی در فکر فرو رفتم که چرا هیچ وقت شیعیان از دین خود برنمیگردند، بلکه دیگران وقتی میخواهند راه زهد و تقوی را در پیش بگیرند به دین ایشان وارد میشوند و این نیست جز آن که حق با آنهاست.
🍃خلاصه آن شب را در اندیشه و فکر به سر میبردم و خداوند را به حق پیامبرش قسم دادم که در همان شب راه راست را به من نشان دهد. بعد هم به خواب فرو رفتم. در عالم خواب بهشت را مشاهده کردم و دیدم که آن را آراستهاند. آن جا درختان بزرگی به رنگهای مختلف بود و میوههایش مثل درختهای دنیا نبود، زیرا شاخههایشان به طرف پایین سرازیر و ریشههای آنها به سمت بالا بود. چهار رودخانه جاری دیدم که از «خمر» و «عسل» و «شیر» و «آب» بودند و سطح آنها با زمین مساوی بود، یعنی اگر مورچهای میخواست از آنها بیاشامد میتوانست. زنانی خوش سیما دیدم و افرادی را که از میوهها و نهرها استفاده میکردند مشاهده نمودم، اما من نمیتوانستم از آن نعمتها نفعی ببرم چون هر وقت قصد میکردم از میوهها بگیرم از کنار دستم بالا میرفتند و هر زمانی که عزم میکردم از نهرها بنوشم فرو میرفت.
👈 ادامه دارد..
کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #داستان_مهدوی 🌼سواری بر اسب سفید🌼 ☘ عالم کامل، محمّد بن قارون میگوید:
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
4_474004432011395314.mp3
1.39M
🎤 #استاد رائفی پور
💠#اهمیت_گفتن_و_عجل_فرجهم_در_آخر_صلوات
💢صلوات با "و عجل فرجهم"معنی پیدا میکنه
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
🇮🇷خروج خراسانی و شعیب ابن صالح
🔴از محمد بن حنفیه نقل شده است که فرمود:
پرچم های سیاه بنی عباس خروج کنند
سپس پرچم های سیاه دیگری از خراسان ظاهر شود حاملان آن پرچم ها کلاه سیاه و لباس سفید بر تن دارند. پیشاپیش آنان مردی است که او را صالح ابن شعیب یا شعیب ابن صالح مینامند و از قبیله بنی تمیم است. آنان نیروهای سفیانی را شکست داده و در بیت المقدس فرود می آیند تا مقدمات حکومت مهدی را فراهم آورند. تعداد ۳۰۰ تن از سوریه به آنها میپیوندند. فاصله خروج آنها تا تحویل زمام امور به مهدی علیه السلام ۷۲ ماه است.
📚 منابع :
ابن حماد ، ص ۸۴ و ص ۷۴
علی کورانی ، عصر ظهور ، ص ۲۱۷
🍃أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🍃
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 داستان خادم مدرسه ای که جزو یاران #امام_زمان (عج) شد و به رجال الغیب پیوست
🎤 #استاد مسعود عالی
# حتما ببینید و نشر دهید👌
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
#السلامعلیکیاصاحبالزمان🌤
بیـا و ختم کن
به چشمهـایت انتظـــار را
به بی صدا تبسمی،
صدا بـــزن بهـــــــــار را ..
🌤 #اللهـمعجللولیڪالفرج
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
اخلاق مهدوی 52.mp3
5.8M
🔷ویژه ماه های #رجب #شعبان #رمضان
💠 سلسله جلسات #اخلاق_مهدوی (52)
🎤 با توضیحات #استادعبادی
🎬 جلسه 52
💢 موضوع : #دعا (28)
❇️اهمیت بالا بردن دست در دعا❇️
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💠☀️💠☀️💠☀️💠 ☀️اخلاق مهدوی ☀️ 6⃣5⃣ قسمت پنجاه و ششم 3⃣_ نکته ی سوم در بعد اجتماع، رابطه آن فرد با
💠☀️💠☀️💠☀️💠
☀️اخلاق مهدوی☀️
◀️قسمت پنجاه و هفتم
👈در ادامه مباحث اخلاق مهدوی، می خواهیم کتاب معراج السعادة ملا احمد نراقی را با هم بخوانیم کتابی که همه ی علما وقتی از ایشان سوال می کردی کتاب اخلاق معرفی کنید؟ یکی از کتاب های اخلاق معراج السعادة بود.
⁉از آیت الله بهجت سوال شد برنامه ای جهت سیر و سلوک و اخلاق معرفی کنید؟ ایشان فرمودند؛ روزانه نصف صفحه از کتاب شریف معراج السعادة را بخوانید و به آن عمل بکنید و البته ایشان در جایی دیگر ″فصل جهاد با نفس کتاب وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی″ را توصیه کردند.
⚠یکی از مباحث؛ خواطر نفسانی و وساوس شیطانی است، فکرهای شیطانی که به ذهن آدم می آید، وسوسه هایی که به ذهن آدم می آید. آدم با خودش دل مشغول است و با دل خودش حرف می زند، از این چیزها که همه به آن مبتلا هستیم.
🔹ملا احمد نراقی در کتاب معراج السعادة می فرمایند؛ بدانکه دل آدمی هیچ وقت از فکر و خیال خالی نمی شود. همیشه محل ورود خواطر نفسانی و خیالات و افکار هست. مثل یک صفحه ای که آماج تیرهاست هدف قرار می گیرد و تیرهای متعدد به آن برخورد می کند دل انسان هم دقیقا همین است، فکر انسان هم همین است یک محلی است که این خیالات و افکار متعدد به ذهن انسان می آید مثل یک مار و عقرب این دل را نیش می زنند.
⚜پیغمبر خدا می فرمایند؛ در دل انسان دو نوع از افکار وارد می شود؛ ۱- یکی از جانب فرشته است آن افکاری که بر امورات خیر و خوب است. ۲- اما دیگری از جانب شیطان است امورات شر و سیاه و چرکین که باعث کدر شدن قلب می شود. بعد ایشان افکاری که دل را مشغول می کند همان وساوس نفسانی را دسته بندی می کند..
🔹ادامه دارد ....
💽برگرفته از سخنرانی"اخلاق
مهدوی" فایل شماره (8)
🎤استاد احسان عبادی
#اخلاق_مهدوی (57)
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
💠☀️💠☀️💠☀️💠 ☀️اخلاق مهدوی☀️ ◀️قسمت پنجاه و هفتم 👈در ادامه مباحث اخلاق مهدوی، می خواهیم کتاب معرا
💠☀️💠☀️💠☀️💠
☀️اخلاق مهدوی☀️
◀️قسمت پنجاه و هشتم
💢دسته بندی افکاری که دل را مشغول می کند یعنی همان وساوس نفسانی :
1️⃣- آن افکاری که محرک آدم هست به یک عمل، یعنی باعث می شود یک انسان عملی را انجام بدهد که این هم بر دو قسم هست، زیرا آن فعلی که آدم را به حرکت در می آورد دو قسمت است؛ یا انسان را ترغیب می کند به فعل خیر یا به فعل شر.
2️⃣- دسته دوم از افکار، آن افکاری که محرک بر فعلی نیست، بلکه فقط یک خیال هست و مجرد یک فکر و تصور در ذهن ماست. یک فکرهایی در ذهن ما می آید فقط در حیطه فکر و تصور هست عملی نمی شود، اگر چه به واسطه ی آنها اگر فکر، فکر خوبی باشد نفس انسان یک صفایی پیدا می کند، اگر فکر بدی باشد نفس انسان یک کدورتی پیدا می کند.
👈شنیدید که فکر خیر را خدا برایش ثواب می نویسد. شما یک فکر خیر به ذهنت بیاید خدا برایش ثواب می نویسد و بر عکسش یعنی اگر فکر بد به ذهن ما بیاید نعوذبالله فکرهای بد و گناهی که نمی شود به زبان آورد، خدا گناه را نمی نویسد اما کدورت دل را می آورد. پس این افکاری هم که باعث عمل نمی شود ولی بر روی دل اثر می گذارد هم دو قسمت است، یا فکر خیر یا فکر شر.
📌اینها کلیاتی بود از دو نوع وساوس که به ذهن ما می رسد که هر کدام بر دو قسمت بود. ملا احمد نراقی می گوید؛ آن خواطر نفسانی و خیالاتی که به ذهن من و شما می آید خیر هست، حالا چه موجب عمل می شود و چه موجب عمل نمی شود ولی خیر است به اینها در علم اخلاق الهام می گویند، اما به آن شرها وسوسه می گویند.
🔹ادامه دارد ....
💽برگرفته از سخنرانی"اخلاق
مهدوی" فایل شماره (8)
🎤استاد احسان عبادی
#اخلاق_مهدوی (58)
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
تفسیر_کوتاه_زیارت_جامعه_کبیره_23_استاد.mp3
924.3K
💠 #شرح_کوتاه_زیارت_جامعه_کبیره
🎬 قسمت (23)
🎤 با صحبت های شیرین استاد عبادی از اساتید مهدویت
👈💢 برای کسب معرفت صحیح به امام عصر(عج) ، یادگیری تفسیر زیارت جامعه، شدیدا از طرف بزرگان دین توصیه می شود.
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛
💚 #آقای_من💚
💝 #پدر_مهربانم💝
ياد آن شاعر دلداده به خیر
که دمادم میگفت:
خبر آمد "خبری در راه است"
سرخوش آن دل که از آن آگاه است
ولی ای کاش خبر می آمد
که خدا مى خواهد
پرده از غیبت #مهدی زمان بر دارد
پرده از روزنه ی عشق وامید
پرده از راز نهان بردارد
کاش روزی خبرآید
که تسلای دلخلق خدا
از فراسوی افق می آید
مهدی، آن یوسف گم گشتهی زهرا و على
از شب هجر به کنعان_دلم میآید
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
💐السَّلَامُ عَلَى رَبيعِ الاَنامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام💐
#التماس_دعای_فرج 🤲
┏━━━🍃━━━┓
⠀ @amtewi
┗━━━🍃━━━┛