eitaa logo
کانال ܫࡎـــܝ‌ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐ‌ܝ‌
992 دنبال‌کننده
34.6هزار عکس
17.7هزار ویدیو
292 فایل
💫 #مهدی_جانم https://eitaa.com/amtewi 🔹هرروز را از تو سرودن عشق است 🔸در هر غزلی تو را ستودن عشق است 🔹زنده ایم به عشق شهادت در رکابت 🔸در صبح ظهور باتو بودن عشق است ادمین کانال @Nava_70
مشاهده در ایتا
دانلود
حجت الاسلام احمدی اصفهانی4_5988072798839375076.mp3
زمان: حجم: 5.52M
👌 🌸 اکسیر اعظم و شاه کلید در 👌👌👌 🌸اللّهمّ عجّل لوليك الفرج ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
کانال ܫࡎـــܝ‌ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐ‌ܝ‌
•---••◇⚘☆☆☆⚘◇••---• ☘ #منجی_در_ادیان 📖 #امام_مهدی_در_قرآن (۹) ⭕️ حسرت کم کاری برای امام...
•---••◇⚘☆☆☆⚘◇••---• ☘ ۱۰ 📖 ⭕️ آخرین وصی در قرآن 🔅و اِذِابْتَلى اَبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فاتمهن... [بقره/۱۲۴] 🔹 ترجمه: و (به یاد آورید) هنگامیکه خداوند، ابراهیم را با وسائل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد 🔸 مفضل میگوید از امام صادق علیه السلام علیه السلام پرسیدم در این آیه، منظور از «کلمات» چیست؟ 🌷 امام فرمودند : " منظور همان کلماتی است که آدم از پروردگارش یادگرفت و توبه کرد؛ آن وقتی که گفت: "خدایا به حق محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین، توبه ام را بپذیر" و توبه اش پذیرفته شد؛ او توّاب و رحیم است. " عرض کردم: معنای «فَأتَمَّهُن» چیست؟ 🌷 امام فرمودند: " یعنی تمام کرد ایشان را تا قائم به عدد دوازده امام. " 📚البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۱۷ 📚کمال الدین، ج۲، ص۳۵۸ 👈ادامه دارد •---••◇⚘☆☆☆⚘◇••---• ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
کاش کاش این نيمه شعبان ... همان ناگهان ؛ حلول تو باشد بر قلب‌ها و دیده‌ها!! و نرگسِ چشمانت همان محرابِ آسمان ؛ که بگرداند زمین را به احسن الحال ... ▪️تعجیل در ظهور صلوات ▫️اللهم عجل لولیک الفرج ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
🌹 امام على عليه السلام: 《دل هاى خود را از كينه پاک كنيد؛ زيرا كينه مرضى مُسرى است.》 " طَهِّرُوا قُلوبَكُم مِن الحِقدِ؛ فإنّهُ داءٌ مُوبئٌ. " 📚 غررالحكم حدیث ، 6017 ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ بزرگترین عید برای بشریت 🔻اگر مهدی موعود هم مثل سایر اولیا به جوار رحمت حق می‌رفتند، دیگر در بشر کسی نبوده است که اجرای عدالت کند و او ذخیره شده است برای یک همچو مطلبی، و لهذا به این معنا عید مولود حضرت صاحب- ارواحنا له الفداء- بزرگترین عید برای بشر است نه برای مسلمین. 📅 امام خمینی(ره) | ۷ تیر ۱۳۵۹ ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
📌 شعری بسیار زیبا 😍 دلم خوش‌است به تو ای بهشتِ عطرآگین تو ای ذخیره ی پروردگار، روی زمین تو ای که گستره‌ی آسمان در آغوشت و زیر پای تو پهن است عالَمِ تکوین تو آمدی و از آن پس شکوفه ها بستند به شوق آمدنت بر درخت ها آذین نگاه گرم تو افتاد بر دل سرداب و سلسبیل شد از چشم‌های تو تامین یهود و هندو و بودا تو را دعا کردند مسیحیان همه گفتند یکصدا آمین تویی که معجزه‌ی صد مسیح را داری عجیب نیست که احیاشود به‌دستت دین تو وارث همه‌ی انبیائی و انگار شده تمامی قرآن خلاصه در یاسین نوشته اند که روزی بهار می آید شکوفه می‌دهد این انتظارها به یقین ظهور می‌کنی و با تو می‌رسد حتی صف نماز جماعت به مَعبدی در چین... 👤 شاعر: 📜 ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «رخداد های آخرالزمانی» 🔺 برایان هوک مدال ذوالفقار سردار سلیمانی را رخداد آخرالزمانی می‌دانست! 📺 کارشناس در برنامه : غرب به رخدادهای عالم با نگاه آخرالزمانی خودش می‌نگرد و تحلیل می‌کند. ⭕️ ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
تا در مسیرِ تـ❤️ـوست عیان و نهان ما باشد به لطف تـ❤️ـو همه جا جمکران ما یادش کنی هر آنکه کند یاد حضرتتـ❤️ـ بهتر که هست نام تـ❤️ـو وِردزبان ما یک اِلتفات از تـ❤️ـو برای همه بس است یک گوشه چشمِ تـ❤️ـوست اِماما، اَمان ما ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
کانال ܫࡎـــܝ‌ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐ‌ܝ‌
~~~~🌷🍃🌷~~~~ 💠 #احادیث_مهدوی 9⃣3⃣ 💎امام مهدي عليه السّلام فرمودند: 《وَاجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إلَیْ
~~~~🌸🍃🌸~~~~ 💠 0⃣4⃣ 🔴 منتظران ثابت قدم، همنشینان مولا در بهشت هستند 💠حضرت آقا امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمودند: 《بدانید آنها که در غیبت وی در دین خود ثابت بمانند و از طول مدت غیبتش سنگدل نشوند، روز قیامت با من خواهند بود.》 📗بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار عليهم السلام /ج 51 /ص 109 ❣الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣ ~~~~🌸🍃🌸~~~~ ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
کانال ܫࡎـــܝ‌ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐ‌ܝ‌
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #داستان_مهدوی 🌷سفر نجات بخش🌷 🔰 قسمت پنجم 🌼 ... از آقا خواستم که کمکم ک
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 🌷سفر نجات بخش🌷 🔰قسمت ششم 🌼 ... جالب این که، نسترن هم روسری‌اش را سرش کرده بود و پشت سر من نماز می‌خواند. فردا ظهر به مسجد محل رفتم، جای زیبا و باصفایی بود، اولین بار بود که به مسجد پا می‌گذاشتم. اگر مردم می‌دانستند حتماً برایم قربانی می‌کردند، با این حال خیلی از اهل محل، با تعجب نگاه می‌کردند، البته حق داشتند. اصغر آقا کجا، اینجا کجا، از بوی عطری که در مسجد پیچیده شده بود، یاد بوی خوش آن روز افتادم. به هر حال در صف آخر ایستادم تا کسی عیبی از نمازم نگیرد، نماز شروع شد. امام جماعت در رکوع بود که چند نفر آمدند پشت سر من ایستادند. دیگر حواسم در نماز نبود، فقط فکر درست خواندن نماز بودم که بلد هم نبودم، با جماعت رکوع و سجده می‌رفتم صدای ذکرهایم را هم آرام می‌گفتم، الحمدلله مشکلی نبود، نماز عصر تمام شد. مردّد بودم بروم پیش حاج آقا یا نه؟ 🔹 مردم در حال پراکنده شدن بودند، خیلی نگران بودم، نکند بگوید تا حالا کجا بودی؟ اگر گفت: وقت ندارم. چه بگویم، دو قدم به جلو می‌رفتم یک قدم به عقب، که دیدم حاج آقا از جایش بلند شد که برود، قیافهٔ نسبتاً جوانی داشت، لباس‌ها اتو کرده و خیلی مرتب بود، ریشش آنکارد شده و منظم، و همچنین جوراب سفیدی به پا داشت، پیرمردی پیش او رفت و چیزی گفت که لبخند بر لب‌هایش نقش انداخت. همین لبخندش، مرا به پیش حاج آقا برد. «سلام علیکم حاج آقا» در حالی که آمادهٔ رفتن بود، گفت: «سلام علیکم آقا، بفرمایید». با نگرانی در حالی که دست گرمش هنوز در دستم بود، گفتم: «حاج آقا! یک درخواست داشتم اگر لطف کنید قبول کنید به ما منت گذاشته‌اید.» تبسمی زد و گفت: « خواهش می‌کنم، وظیفهٔ ماست، بفرمایید». 🔹 هر دو به سمت در مسجد حرکت کردیم. در حال رفتن گفتم: «راستش حاج آقا ما زیاد اهل نماز و این چیزها نبودیم، حالا می‌خواهیم نمازهایمان را بخوانیم و به احکام دین عمل کنیم، اگر شما زحمت بکشید به خانهٔ ما تشریف بیاورید و به ما یاد بدهید، خیلی ممنون می‌شویم». فکر نمی‌کردم این قدر از این حرف، خوشحال شود. نگاهی به من کرد و لبخند رضایتی زد و گفت: «من در خدمتم، هر وقت بفرمایید می‌آیم». با خوشحالی گفتم: «همین بعد از ظهر خوب است؟» «بله، هر چه زودتر بهتر». خودکار و کاغذ از جیبش درآورد و گفت: «بفرمایید». گفتم: «شما بفرمایید». خندید و گفت: «آدرس را بفرمایید بنویسم». از حاج آقا خداحافظی کردم، به سمت خانهٔ کاظم، شاگردم راه افتادم. 🔹در بین راه یک جعبه شیرینی گرفتم، زنگ در را که زدم، خود کاظم در را باز کرد. بعد از سلام و احوالپرسی داخل خانه شدم، مادرش نبود، خواهرش هم دیروز رفته بود خانهٔ بخت، کاظم به آشپزخانه رفته بود تا چیزی برای پذیرایی بیاورد، خانه را برانداز کردم، کوچک و قدیمی بود اما خیلی باصفا نشان می‌داد. سینی چای را کنار گذاشتم، خیلی تعجب کرده بود وقتی از او پرسیدم که نماز می‌خوانی یا نه، تعجبش بیشتر شد، داشت شک می‌کرد که نکند سرکار گذاشتمش. با همان حالت تعجب گفت: «وقتی در خانه هستم نماز می‌خوانم ولی وقتی با شما هستم نمی‌خوانم». با لحن جدی گفتم: «اگر می‌خواهی با من کار کنی باید قول بدهی همیشه نمازت را بخوانی، اگر قول بدهی بچهٔ خوبی باشی هم حقوقت را اضافه می‌کنم و هم یک فکرهایی برای ازدواجت دارم». .. 👈 ادامه دارد.... ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼