eitaa logo
کانال ܫࡎـــܝ‌ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐ‌ܝ‌
976 دنبال‌کننده
33هزار عکس
16.1هزار ویدیو
291 فایل
💫 #مهدی_جانم https://eitaa.com/amtewi 🔹هرروز را از تو سرودن عشق است 🔸در هر غزلی تو را ستودن عشق است 🔹زنده ایم به عشق شهادت در رکابت 🔸در صبح ظهور باتو بودن عشق است ادمین کانال @Nava_70
مشاهده در ایتا
دانلود
حتما بخونید 😄😄 زنی به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ می توانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟ شیطان گفت : آری , این کار بسیار آسان است ! پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند , اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد . پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد . سپس زن گفت : اکنون آن چه اتفاق می افتد را ببین و تماشا کن ! زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت : چند متری از این پارچه ی زیبا می خواهم , پسرم می خواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد . خیاط پارچه را به زن داد . سپس آن زن به خانه مرد خیاط رفت و در زد و زن خیاط در را باز کرد . زن به او گفت : ممکن است برای ادای نماز وارد خانه تان شوم ? زن خیاط گفت : بفرمایید ، خوش آمدید . پس از آن که نمازش تمام شد , بدون آنکه زن خیاط متوجه شود , آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت و سپس از خانه خارج شد . هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت , آن پارچه را دید , فورا داستان آن زن و معشوقه پسرش را به یاد آورد و همان موقع به فکرطلاق همسرش افتاد. سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم . آن زن گفت : کمی صبر کن , نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم ؟؟؟!!! شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟ روز بعد آن زن پیش خیاط رفت و به او گفت : از همان پارچه زیبایی که دیروز از شما خریدم , کمی دیگر می خواهم , زیرا دیروز برای ادای نماز به خانه زنی محترم رفتم و آن پارچه را آن جا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم . اینجا بود که مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را به خانه برگرداند . الان شیطان در بیمارستان روانی به سر می برد و هر زنی را که می بیند , جیغ می کشد ...😂😂😂😂😂
📌 ..💯 👌نکته ای زیبا باریک تر از مو 💚مرحوم می گوید: روزی برای انجام کاری روانه ی شدم. اندیشه ی ارتکاب گناهی در مغزم گذشت، ولی بلافاصله منصرف شدم و استغفار کردم، در ادامه راه، هایی که از بیرون شهر هیزم می آوردند، قطار وار از کنارم گذشتند، ناگاه یکی از شتران لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم آسیب می دیدم.🐪🐫 به مسجد رفتم و این پرسش در ذهنم من بود که این رویداد از چه امری سرچشمه گرفته است ؟ در عالم معنا به من گفتند: این نتیجه آن فکر گناهی است که کرده ای! گفتم : من که آن گناه را انجام ندادم. پاسخ آمد: لگد آن شتر هم به تو نخورد.
برای ازدیاد به حضرت حق‌تعالــے و ولی‌عصر «عج» چه ڪنیم؟ آیت‌الله بهجت جواب فرمودند: ➊ نمـــــاز اولِ وقت بخوانید ➋ گــــــــــناه نڪنید ⇩