eitaa logo
کانال ܫࡎـــܝ‌ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐ‌ܝ‌
986 دنبال‌کننده
33.2هزار عکس
16.5هزار ویدیو
291 فایل
💫 #مهدی_جانم https://eitaa.com/amtewi 🔹هرروز را از تو سرودن عشق است 🔸در هر غزلی تو را ستودن عشق است 🔹زنده ایم به عشق شهادت در رکابت 🔸در صبح ظهور باتو بودن عشق است ادمین کانال @Nava_70
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 🌼سواری بر اسب سفید🌼 ☘ عالم کامل، محمّد بن قارون می‌گوید: مرا نزد زن مؤمنه و صالحه‌ای دعوت کردند. می‌دانستم که از شیعیان و اهل ایمان است که خانواده‌اش او را به «محمود فارسی» معروف به «اخی بکر» تزویج کرده‌اند، چون او و نزدیکانش را «بنی بکر» می‌گفتند. ساکنین محل سکونت محمود فارسی، به شدّت تسنّن و به دشمنی با اهل ایمان معروف بودند و محمود از همه آنها شدیدتر بود؛ ولی خداوند تبارک و تعالی او را برای شیعه شدن توفیق داده بود، برخلاف بستگانش که همچنان به مذهب خود باقی مانده بودند. به آن زن (همسر محمود فارسی) گفتم: « عجیب است، چطور پدرت راضی شد با این ناصبیان باشی؟ و چرا شوهرت با بستگان خود مخالفت کرد و مذهب ایشان را ترک نمود؟» ☘آن زن گفت: « او در این باره حکایت عجیبی دارد که اگر اهل ادب آن را بشنوند حکم می‌کنند که از عجائب است.» گفتم: « حکایت چیست؟» گفت: « از خودش بپرس که به تو خواهد گفت.» وقتی نزد محمود حاضر شدیم گفتم: « ای محمود! چه چیزی باعث شد از ملت و مذهب خود خارج شوی و شیعه گردی؟» گفت: « وقتی حق آشکار شد آن را پیروی کردم. جریان از این قرار است: « معمول قبیله ما این است که وقتی بشنوند قافله‌ای به طرف‌شان می‌آید و قصد دارد بر آنها وارد شود حرکت کرده و به طرف‌شان می‌روند تا زودتر ملاقات‌شان کنند. در زمان کودکی یک بار شنیدم قافله بزرگی وارد می‌شود. من با کودکان زیادی به طرف‌شان حرکت کردیم و از آبادی خارج شدیم. از روی نادانی در صدد جست و جوی قافله برآمدیم و درباره عاقبت کار خود فکر نکردیم و چنان بر این کار مصمّم بودیم که هرگاه یکی از ما عقب می‌افتاد او را به خاطر ضعفش سرزنش می‌کردیم. مقداری که رفتیم راه را گم کردیم و در بیابانی افتادیم که آن را نمی‌شناختیم. ☘در آن جا به قدری بوته‌های خار درهم پیچیده بود که هرگز مانند آنها را ندیده بودیم. از روی ناچاری شروع به راه رفتن کردیم تا زمانی که از راه رفتن باز ماندیم و از تشنگی زبان از دهانمان آویزان شد. دیگر یقین به مردن پیدا کردیم و با صورت روی زمین افتادیم. در همین حال ناگاه سواری دیدیم که بر اسب سفیدی می‌آید و نزدیک ما پیاده شد. فرش لطیفی در آنجا پهن کرد که مثل آن را ندیده بودیم، از آن فرش بوی عطر به مشام می‌رسید. به او نگاه می‌کردیم که دیدیم سوار دیگری بر اسبی قرمز می‌آید، او لباس سفیدی بر تن و عمامه‌ای به سر داشت. ایشان پیاده شد و مشغول نماز گردید. رفیقش هم به او اقتدا کرد آن گاه برای تعقیب نماز نشست و متوجه من شد و فرمود: « ای محمود!» ☘با صدای ضعیفی گفتم: « لبیک ای آقای من.» فرمود: « نزدیک من بیا!» گفتم: « از شدت عطش و خستگی قدرت ندارم.» فرمود: « چیزی نیست.» تا این سخن را فرمود احساس کردم در تنم روح تازه‌ای یافته‌ام؛ لذا سینه خیز نزد او رفتم، ایشان هم دست خود را بر سینه و صورت من کشید و بالا برد تا فک پایینم به بالایی چسبید و زبان به دهانم برگشت و همه خستگی و رنج راه از من برطرف شد و به حال اول برگشتم، بعد فرمود: « برخیز و یک دانه «حَنْظَل» از این حنظل‌ها برای من بیاور.» در آن بیابان حنظل زیاد بود، لذا یک دانه بزرگ برایش آوردم. آن را نصف کرد و به من داد و فرمود: « بخور.» حنظل را از ایشان گرفتم و جرأت نداشتم مخالفت کنم و با خود حساب می‌کردم دارد به من دستور می‌دهد حنظل تلخ بخورم، چون مزه بسیار تلخ حنظل را می‌دانستم اما همین که آن را چشیدم دیدم از عسل شیرین‌تر، از یخ خنک‌تر و از مشک خوشبوتر است و با خوردن آن سیر و سیراب شدم. ☘ آن گاه فرمود: « به رفیقت بگو بیاید.» او را صدا زدم، به زبان شکسته ضعیفی گفت: « قدرت حرکت ندارم.» ایشان به او هم فرمود: « برخیز، چیزی نیست.» او نیز سینه خیز به طرف آن بزرگوار آمد و به خدمتش رسید. با او هم همان کار را انجام داد. آن گاه از جای خود برخاست که سوار شود، به او گفتم: « شما را به خدا نعمت خود را تمام کنید و ما را به خانه‌هایمان برسانید.» فرمود: « عجله نکنید.» و با نیزه خود خطی به دور ما کشید و با رفیقش رفت. من به رفیقم گفتم: « از این حنظل بیاور تا بخوریم.» او حنظلی آورد، دیدیم از هر چیزی تلخ‌تر و بدتر است. آن را به دور انداختیم. به رفیقم گفتم: « برخیز تا بالای کوه برویم و راه را پیدا کنیم.» برخاستیم و به راه افتادیم، ... 👈 ادامه دارد.... ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
۳ فروردین ۱۳۹۹
4_6019409112159225742.mp3
7.56M
⚜☘⚜ ▫️«کِی شیعیان من، مانند تو سراغم آمدند و جواب نگرفتند؟؟؟» هندوی بت پرست به محضر امام عصر علیه السلام و حاجتروایی او به عنایت مولای عالم. 🌟اللهم عجل لولیک الفرج🌟 ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
۳ فروردین ۱۳۹۹
🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 کــ💖ـــرامات عصر صاحب الزمان(عج) ✅امام صادق(ع) فرمودند: هنگامیکه امور به صاحــــب الامر(عج) واگذار شود ، خداوند همه نقاط پست زمین را برای او پر می کند و همه ی نقاط مرتفع جهان را برای او هموار می سازد؛ تا همه کره ی خاکی همچون(کف دسـت) او در افق دید او قرارگیرد. اگر یکی از شما ، مویی بر کف دست داشته باشیـد ، مگر ممکن اسـت که از دیدن آن ناتوان باشید؟! همه جهان برای او چنیـن خواهد بـود. 📚مـنبع: کمال الدین و تمام النعمه ، ج ۲ ، ص ۶۷۴ 🌸 ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛ 🌼 🌼🌼 🌼🌼🌼
۳ فروردین ۱۳۹۹
4_6030777525519517523.mp3
2.54M
⚡️ ظهور امام زمان (عج) را جدی بگیریم! ✅ حتما گوش بدید و منتشر نمایید. ‌‌🎤 پناهیان ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
۳ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ فروردین ۱۳۹۹
اخلاق مهدوی 50.mp3
3.16M
🔆ویژه ماه های 💠 سلسله جلسات (50) 🎤 با توضیحات 🎬 جلسه 50 💢 موضوع : (26) ❇️اهمیت بالا بردن دست در دعا❇️ ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
۳ فروردین ۱۳۹۹
اخلاق مهدوی 51.mp3
3.65M
🔆ویژه ماه های 💠 سلسله جلسات (51) 🎤 با توضیحات 🎬 جلسه 51 💢 موضوع : (27) ❇️اهمیت بالا بردن دست در دعا❇️ ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
۳ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ فروردین ۱۳۹۹
تفسیر_کوتاه_زیارت_جامعه_کبیره_22_استاد.mp3
949.8K
💠 🎬 قسمت 22 🎤 با صحبت های شیرین استاد عبادی از اساتید مهدویت 👈💢برای کسب معرفت صحیح به امام عصر(عج) ، یادگیری تفسیر زیارت جامعه، شدیدا از طرف بزرگان دین توصیه می شود. ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
۳ فروردین ۱۳۹۹
16.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما ببينيد👆 ✅ به نزدیکی های نابودی اسرائیل رسیده ایم... نابودی اسرائیل آغاز ظهور خواهد بود... 🎤 الاسلام مهدی طائب ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
۳ فروردین ۱۳۹۹
.🌹السلام علیک یا صاحب الزمان 💠 ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی 💠 جان بی تو به لب آمد وقت است که بازآیی! ❣اللهم عجل لولیک الفرج❣ ┏━━━🍃━━━┓ ⠀ @amtewi ┗━━━🍃━━━┛
۳ فروردین ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ فروردین ۱۳۹۹