خودم:
خیلے دوست دارم عشقو تجربه ڪنم چون این چیزے ڪه از اون بجا مونده درده شکست هاے دلمه در کل ب گمونم آدم اشتباهے رو نمیشه عشق فرض ڪرد ولی فڪر میڪنم عشق مثل بوے خاڪ بعد بارون
عشق شبیه بوے نارنگی
عشق شبیه لبخند زدن به خودت
و...است
ناشناس:
یه زمانی میگفتم لعنت به هر چی عشق و عاشقیه ،،،عشق همش درد و عذابه ولی الان که دلم خالی از عشقه ته دلم جای یه چیزی کمه یه چیزی که به خاطرش میخندیدم یه چیزی که با وجودش شاد بودم یه چیزی که به اشکام دلیل میداد و بخاطرش روزگارمو میگذروندم و الان جاش تو زندگیم خیلی درد میکنه و میگم کاش برگردم به دوران نافهمی و عاشق بمونم،،،،زندگی بی عشق مرگ است😐
