💥از خبرآنلاين، شرق، شهروند و ايسنا در سال گذشته تا بي بي سي فارسي؛ روشن شدن موتور تفرقه افکنی رسانه ملكه همزمان با راهپیمایی اربعین امسال
🔹 این سایت انگلیسی در گزارشی مفصل و بدون استناد با عنوان «رواج غیرقانونی صیغه دختران نوجوان در کربلا»! مدعی شد: “برخی روحانیون شیعه عراق در برابر دریافت پول به اجرای مراسم ازدواج موقت مبادرت میورزند که در مواردی مربوط به صیغه دختران نوجوان است که بهرهبرداری جنسی محسوب میشود”
🔹سال گذشته نیز در آستانه اربعين حسيني، ادعاهايي شبيه به اين و ديگر موضوعات با تمركز بر زوار عراقي مشهد از سوي رسانه هاي اصلاح طلب همچون خبرانلاين، شهروند، شرق و ايسنا در پروژه تخريب وجهه مردم عراق و اختلاف افكني بين مردم ايران و عراق مطرح و از سوي رسانه هاي خارجي همچون بي بي سي فارسي حمايت شد
🔸 زائران اربعين با شعار
" #حب_الحسين_يجمعنا"
اين #فتنه انگيزيها را خنثي كرده اند.
@andaki_tamol
♦️️ 46هفتهست اوضاع اعتراضات #فرانسه وحشتناکه، خشونت و ناامنی به حدیه که تاحالا حدود 10نفر کشته وحدود 10٫000نفر زخمی شدن که بعضاً اوضاع وخیمی دارن و درمجموع اوضاع از #اعتراضات عراق خیلی وخیمتره
🔹️وزارت خارجه نمیخواد بیانیه بده مردم نرن فرانسه یا چون اروپا نایسه نباید این حرفا رو بزنیم؟
💠 @andaki_tamol
♦️مارتین ایندیک دیپلمات و نماینده پیشین آمریکا در گفتگوهای فلسطین و اسرائیل:
🔹️ اتحاد ضد ایرانی در حال تزلزل نیست در حال فروپاشی است. بولتون رفت، بی بی [نتانیاهو] می رود، بن زاید در حال توافق با ایران است، بن سلمان هم توافق خواهد کرد و رهبر نترس ما؟ نتوانست مانع ایران شود و او حالا برای توافق با آنها ناامید شده است.
@andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
🌐 خیابانی در #صنعا به نام #ندا_آقا_سلطان @andaki_tamol
💎 یمن؛ ۱۰ سال بعد از ۸۸
✍🏻 #حسین_قدیانی
🔺وسط فتنه ۸۸ یکی از دوستان روزنامهنگار، عکسی از موبایلش نشانم داد که واقعا دردآور بود! نگو "علی عبداللهصالح" که نه علی بود، نه عبدالله و نه صالح، در اوج خوشرقصی برای آمریکاییها و صدالبته در چیپترین کار ممکن، برداشته اسم یکی از خیابانهای صنعا را به نام "ندا آقاسلطان" گذاشته! "شارع ندیسلطان" را با همین رسمالخط در گوگل سرچ کنید؛ هست هنوز عکس مدنظر!
🔹 من قطعا با ندا آقاسلطان مشکل ذاتی ندارم و اتفاقا او را تنها یک "قربانی" میدانم که جانش را در نیرنگ پیچیده و مرکب انگلیسیهای حامی فتنهگران سال ۸۸ از دست داد یا اقلا مصداق همان مثل که "در آتش فتنه، خشک و تر با هم میسوزند!" بحثم بر سر کینه عجیب و غریب و بلکه شتری حاکم یمن آن روزها از مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی است که حتی از آلخلیفه و آلسعود هم زد جلو و کاری که آنها در بحرین و عربستان نکردند، این بابا در پایتخت یمن انجام داد و هنوز ندا در تهران نمرده، خیابانی را در صنعا زد به نامش! تا این حد بدبخت!
🔺القصه! دوستی که آن عکس را نشانم داد، بعدش چیزی گفت که یک آن به همه چیز شک کردم! بندهخدا میگفت: "ما را باش که مستند به برخی روایتها و احادیث، توهم زده بودیم در آخرالزمان، اخبار خوبی از سرزمین اویس قرنی یعنی یمن میشنویم! اخبار خوب حالا بخورد پس سرمان؛ بگو با این تصویر چه کنیم؟!"
🔸کات! ۲ سال بعد از آن حرکت سخیف که مرزهای دخالت در امور یک کشور را رسما جابهجا کرد، جناب آقای "نهعلی نهعبدالله نهصالح" چنان به درک اسفلالسافلین واصل شد که بیا و ببین! و بیا و ببین که ۱۰ سال بعد از ۸۸ چه عطر خوشی و چه اخبار دلنوازی از شیربچههای انصارالله یمن به ما و تمام جهانیان مخابره میشود! هنوز دود آتش آرامکو در آسمان حجاز است که رونمایی شد از "فتحالفتوح نجران" با آن همه خبر ریز و درشت بعدش که حقیقتا مایه بهجت دوستان مقاومت در کل هستی شد!
🔹غرض آنکه به توبههای فراوان احتیاج مبرم داریم، ما آدمهای ضعیفالایمان که گاهی ناخواسته فکر میکنیم خدا فراموشمان کرده! لطفا ببینید دست قدرت الهی را که ظرف ۱۰ سال چگونه تصاویر ارسالی از یمن را به نفع انقلاب اسلامی ورق زد! آری! خدایی که این همه خامنهای به حمایتش و به عنایتش متکی است، چنین قدرتی دارد!
🔸حالا حتی ترامپ و بنسلمان هم خوب میدانند حضرت سیدعلی دقیقا و عینا "ولی امر مسلمین جهان" است! تازه این آقای ماست! تو ببین آقای آقای ما چه خواهد کرد در قلوب مردمان، وقتی تشکیل حکومت دهد! جا دارد مجددا ایمان بیاوریم به خدا...
@andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
#پارت_۲۹ خونه ی بسیار کوچکی که دو نفر به زور داخلش میرفتن با دیوار هایی از جنس آهن،سقفی از جنس کار
#پارت_۳۰
تاریکی هوا خبر از رسیدن وقت شام میداد و گرسنگی هم اون رو تأیید میکرد،زهرا میز شام رو چیده بود و خودش رفت به سمت اتاق خودش،ما رفتیم دور میز نشستیم و حسین که از نبودن زهرا تعجب کرده بود پرسید
_عمو خاله چرا نمیاد؟
_اون اتاق خودش غذا میخوره،راحت تره
_خب بیاد هممون پیش هم بخوریم
_خودت برو بهش بگو
از صندلی پایین رفت و به سمت اتاق زهرا قدم برداشت،نمیدونم چی بینشون گذشت که بعد از چند دقیقه دیدم حسین با لبانی خندون داره میاد و زهرا هم با چادر رنگی پشتش حرکت میکنه،اما زیاد سر حال نبود
اومد نشست و زیر لب سلامی کرد،معلوم بود نه علی و نه زهرا اصلا راحت نیستن،علی نمیتونست سریع غذا بخوره اما زهرا مقداری تند کمی از غذاشو خورد و پاشد رفت
حسینم زیر گوش من گفت:
_عمو،خاله چشه؟عمو علی هم یه طوریه!
نمیدونی چشونه
از حرفش لبخند روی لبام نشست،جوابشو دادم
_عمو علی دوستمه ، خاله زهرا هم آبجیمه،به قول اونا نامحرمن برا همین پیش هم راحت نیستن
_آها،پس بگو خب همون اول میگفتی
من که تعجب کرده بودم از کجا این چیزا رو میفهمه ازش سوال کردم که تواز کجا این چیزا رو میدونی و جواب داد:
_یه سال پیش قبل اینکه مامانم فوت کنه وقتی مردی میومد چادر سرش میکرد،ازش پرسیدم که چرا اینطور میکنی میگفت:این آقا نامحرمه خوب نیست زن و مرد نامحرم باهم راحت باشن
لبخندی نثارش کردم و شروع کرد به ادامه غذاش
یه مسئله ذهنمو به خودش مشغول کرد:قبل از فوت مادرش حتما خونه داشتن پس چرا الآن آوارست؟
اما حرفی نزدم و نخواستم خوشحالیش رو از بین ببرم
بعد از غذا رفتیم نشستیم پای تلویزیون،حسین که غرق در فیلم شده بود ولی علی اومد کنارم نشست و گفت حالا بگو ببینم این بچه کیه؟
به آرومی طوری که حسین نشنوه کل جریان رو براش تعریف کردم البته از موقعی که حسین رو دیدم و حرفی از ناراحتی خودم نزدم،اما علی میخواست بدونه چرا ناراحت بودم و پرسید موقعی که رفتی خیلی به هم ریخته بودی چت بود؟
نمیخواستم حرف از گول خوردنم بزنم،حرف از نامردی ها بزنم،از بی مرامی ها و دروغ ها
به همین خاطر نفس سنگینی بیرون دادم و گفتم: بیخیال ،الآن که حوصله توضیحشو ندارم اگه شد بعدا برات میگم.
علی هم دیگه چیزی نپرسید،هدفون زد تو گوشش و داشت سخنرانی گوش میداد که صداش هم به من میرسید اما توجه نمیکردم
کم کم حس کنجکاویم گل کرد و گوش دادم مقداری که گوش دادم سخنران یه حرفی زد که فکرمو خیلی درگیر خودش کرد
ادامه دارد....
✍ط، تقوی
@andaki_tamol