🔴 #خیانت_خواص: وحشت جریان #غربگرا از افشای پیغام صوتی #سعیدحجاریان به #صباکمالی...پشت پرده جریان #آشوب در کشور لو رفت..
نمی دانند پروژه #تونس_سازی ایران هم به سرنوشت پروژه #گرجستان سازی ایران منتهی خواهد شد.
وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ
#دروغ_دختر_آبی
#دروغ_آنلاین
#فتنه۹۸
@andaki_tamol
🌸 اندکی تامل 🌸
#پوستر 🔵 #فتنه رنگ عوض میکند... #دختر_سبز #دختر_بنفش #دختر_آبی @andaki_tamol
🔲📝 #دخترهای آبی، صورتی، بنفش و حتی #سیاه بسیار خواهید دید تا شب #انتخابات. حتی #جان_مردم هم چندان مهم نخواهد بود.
ما اینطور فهمیده ایم آنکه از #غزه، #سوریه و #لبنان #موشک می خورد جبهه ای در #اینستاگرام و #توئیتر باز کرده است. هدف هم کلا این است که کسی نپرسد #روحانی چه بلایی سر زندگی مردم آورد؟!
#سرطان_اصلاحات
#غربگرا
#بلای_جان_ملت
@andaki_tamol
💠 توییت استاد رائفی پور پيرامون ماجرای #دختر_آبی:
تمام کسانی که در قهرمان سازی از سحر خدایاری بابت انجام کاری اشتباه (خود کشی)نقش داشتند
در خون سحر های دیگری که از این پس او را الگوی خود قرار خواهند داد شریک هستند
دیروز دختر ۱۶ ساله تهرانی پس از مشاجره با خانواده اش بر سر نوع پوشش، خود را از طبقه چهارم به پایین انداخت و جان سپرد
@andaki_tamol
🚨 ورود #مدعی_العموم به واگذاریهای اراضی ساحلی #قشم
⚖ #دادستان_قشم:
🔹در راستای احقاق حقوق عامه و جلوگیری از تضییع احتمالی و بررسی همه قراردادهای واگذاری اراضی ساحلی قشم چه از سوی سازمان منطقه آزاد قشم و یا سایر سازمانهای دولتی دادستانی به عنوان مدعی العموم به موضوع ورود کرده است.
🔹ضابطین مکلف به جلوگیری از تصرفات غیر قانونی اراضی ساحلی هستند.
🔹در صورتی که در واگذاری این اراضی، حقوق عامه نادیده گرفته شده باشد و یا تخلفی مشاهده شود برای ابطال این قرارداد اقدام خواهیم کرد.
#تحول_دستگاه_عدالت
@andaki_tamol
📜آقای #نخست وزیر! شما #رمان #گوژ_پشت_نتردام را خوانده اید؟!
🔻 #عطاالله_مهاجرانی، وزیر #فرهنگ و ارشاد دولت #اصلاحات در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹 #طارق_متری وزیر #فرهنگ_لبنان ( ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸)، دقیق و خوش سخن ودانشمند و بسیار خوان بوده و هست. دیدار با او همیشه غنیمت است! چای نعناع و دردشه! دردشه همان گفتگو ست، صمیمی و پایان ناپذیر. #طنجه بودیم ، گفت داستان #ملاقات با #آیة_الله_خامنه ای را برایت بگویم. حتما تازه است.
🔹همراه #سعد_حریری به #تهران سفر کردیم. قرار ملاقات با آیه الله خامنه ای بود. -این دیدار در آذرماه ۱۳۸۹ انجام شده است- قبل از دیدار قرار شد، جلسه ای با سعد حریری به عنوان #نخست_وزیر داشته باشیم. شش وزیر هم همراه بودیم. جلسه در محل اقامت حریری در #کاخ_سعد_آباد برگزار شد.
سعد حریری گفت: باید مساله #سلاح_حزب_الله را به عنوان#مساله_اصلی_لبنان مطرح کنیم. من سخنی نگفتم، اما همه تایید کردند.
🔹وقتی وارد دفتر آیه الله خامنه ای شدیم، ایشان بسیارگرم و صمیمانه سعد حریری را در آغوش گرفت. جوانی و هوشمندی اش را تحسین کرد. از مرحوم #رفیق_حریری ذکر خیری به میان آورد. از لبنان بسیار تعریف کردند. نا گاه از سعد حریری پرسیدند، آقای نخست وزیر شما رمان گوژ پشت نتردام را خوانده اید!؟ خب پیداست که نخوانده بود! سری تکان داد که معلوم نبود خوانده یا نه.
🔹آیه الله خامنه ای گفت: در این رمان یک زن بسیار زیبایی تصویر شده است. او زیباترین زن #پاریس است. طبیعی است که قدرتمندان در صدد دستیابی به این زن هستند. لات های پاریس، قداره کشان، با نفوذ ها. اما همه می دانند که آن زن زیبا، اسمش چی بود!؟ طارق گفت، من گفتم ازمیریلدا! آیه الله خامنه ای با تمام چشمانش خندید و گفت احسنت! شما وزیر فرهنگ بودید!
🔹همه می دانستند که ازمیریلدا یک دشنه ظریف دسته صدف سپید بسیار تیز و کارا به همراه دارد. هر کس به او سوء نظری داشته باشد، ازمیریلدا از استفاده از آن دشنه تردید نمی کند. اقای نخست وزیر! لبنان مثل همان زن زیباست. لبنان عروس خاورمیانه است. خیلی ها به کشور شما نظر دارند. اسرايیل خطری است که شما را تهدید می کند. مگر تا خیایان های بیروت نیامدند؟ مگر مردم را نکشتند؟ ویران نکردند؟
🔹سلاح مقاومت مثل همان دشنه ازمیریلداست. دشمن را نومید می کند و امکان عمل را از او می گیرد. گفتگو ها ادامه پیدا کرد. اما سعد حریری کلمه ای در باره سلاح حزب الله سخنی نگفت.
بعد از جلسه پرسیدم. نگفتی؟
گفت: دیدی جلسه را چگونه اداره کرد و بحث را پیش برد. می شد مطرح کرد؟!!!!
@andaki_tamol
📌زمین_گرد_است.
پیرمردی با پسر و عروس و نوه اش زندگی میکرد.
او دستانش می لرزید و چشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست.
پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد.
آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قرار دادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد. بعد از این که یک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شکست دیگر مجبور بود غذایش را در کاسه چوبی بخورد، هروقت هم خانواده او را سرزنش میکردند پدر بزرگ فقط اشک میریخت و هیچ نمیگفت.
یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی میکرد. پدر روبه او کرد و گفت: پسرم داری چی درست میکنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت: دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست میکنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید .!.
یادمان بماند که:
"زمین گرد است..."
@andaki_tamol