eitaa logo
اندکی صبر سحر نز یک است اَلْحَمْدُ لِلَّهِ كَمَا هُوَ أَهْلُهُ
82 دنبال‌کننده
7هزار عکس
9.2هزار ویدیو
70 فایل
با حضور فعال در تبیین و روشنگری ، عمار ولایت باشیم اَلْحَمْدُ لِلَّهِ كَمَا هُوَ أَهْلُهُ
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 دعای فرج را بخوانیم به نیت چهارده نور الهی (علیهم السلام)، شهدا و امام شهدا و مومنین عزیز ان شاء الله خداوند متعال امر فرج را تسریع فرموده و ما را از یاران و سربازان حضرت مهدی(عج) قرار دهد🤲 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 🌷 تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۰۳/۱۴ - فاو سن هنگام شهادت : ۱۷ سال ✍🏻 بخش‌هایی از وصیتنامه این شهید عزیز : ✅ خواهرم ، تو با حجاب خود ، حجابي كه پاي آن خون شهداي فراواني ريخته شده ، ادامه دهنده‌ ي راه تمام شهداء ، از جمله اين بنده‌ ي حقير خدا باش 🌸 هدیه به روح مطهر شهید عزیز صلوات 🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
توییت اقای زاکانی درباره جمله ی حضرت آقا "دلم برای رییسی سوخت"👌
13.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️شبهه : اگر انقلاب برای ظهور حضرت مهدی بوده،چرا امام خمینی گفته حفظ جمهوری اسلامی از جان امام عصر مهمتر است؟ انتشار حداکثری با شما ✅
📌داستان سگ دزدگیر و مخالفت شهید مدرس ✍زمانی که نصرت‌الدوله وزیر دارایی بود، لایحه‌ای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن، دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند. 🔹او شرحی درباره خصوصیات این سگ‌ها بیان کرد و گفت: این سگ‌ها شناسنامه دارند، پدر و مادر آنها معلوم است، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات دیگر آنها این است که به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند. 🔹مدرس طبق معمول، دست روی میز زد و گفت: مخالفم. وزیر دارایی گفت: آقا! ما هر چه لایحه می‌آوریم، شما مخالفید، دلیل مخالفت شما چیست؟ مدرس جواب داد: مخالفت من به نفع شماست، مگر شما نگفتید، این سگ‌ها به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند؟ 🔹خوب آقای وزیر! به محض ورودشان ، اول شما را می‌گیرند. پس مخالفت من به نفع شماست. نمایندگان با صدای بلند خندیدند و لایحه مسکوت ماند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 ✍یکی از افراد سرشناس مکه، گوسفندانی داشت که هرگاه چوپانِ او شیر آنها را می دوشید و به او می داد، مقدار زیادی آب را با آنها مخلوط می کرد و به دیگران می فروخت. چوپان که از عمل صاحب گوسفندان بسیار ناخشنود بود، خطاب به او گفت خیانت نکن که عاقبت بدی را در پی دارد، اما او توجهی نکرد. 🔹روزی گوسفندان در دامنه کوهی حرکت می کردند که ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن کرد و سیل بزرگی به راه افتاد و همه گوسفندان را با خود برد. چوپان بدون گوسفندان به نزد خواجه رفت. او که چوپان را بدون گوسفندان مشاهده کرد سؤال کرد گوسفندان مرا چه کردی؟ 🔹چوپان در جواب گفت آن آب هایی که با شیر مخلوط می کردی جمع گردید و سیلی شد و همه گوسفندان را با خود برد. منابع: 1. جوامع الحکایات، صفحه 313 2. قصه های شنیدنی حیوانات، محمدرضا اکبری، صفحه 16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شک ندارم که پس از مرگ ملائک گویند از دل قبر خودت خیز که مهمان داری ▪️اولین تصویر از مزار شهید آیت الله رئیسی