5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆سکانسی ناب از مختارنامه در وصف این روزهای ما
✅ #به_اشتراک_بگذارید
☑ برای پیوستن به کانال روی لینک بزنید👇
@andishehraz
حتماعضوشوید
🍁
مغرور نباشید
❤️وقتی پرنده ای زنده است،
مورچه را میخورد !
❤️وقتی میمیرد مورچه٬
او را میخورد
شرایط
به مرور زمان تغییر میکند . . .
هیچوقت....
❤️کسی را تحقیر نکنید
شاید امروز ..
قدرتمند باشید اما . . .
زمان.....
ازشما قدرتمند تر است !
❤️یک درخت،
هزاران چوب کبریت را میسازد..
اما.......
❤️وقتی زمانش برسد،
یک چوب کبریت میتواند٬
هزاران درخت را بسوزاند !
❤️پس خوب باشید
و خوبی کنید . .
برای پیوستن به کانال روی لینک بزنید👇
@andishehraz
حتماعضوشوید
وقت_سلام
خدا کند بشود قسمتم که جان بدهم
شبیه حضرت معصومه در رکاب شما
سلام دادهام آقا به سویتان هر شب
چه کردهام نشنیدم شبی جواب شما
▪️وفات حضرت معصومه(س) خواهر امام رضا(ع) تسلیت باد.
🖤 اینجا #قلب_ایران است
برای پیوستن به کانال روی لینک بزنید👇
@andishehraz
حتماعضوشوید
هر شب به ساعت 1:20
چشم دوختهایم ...
ما منتظر تیغ های تیز
تیر های شلیک شده
آتش های فروخورده
و انتقام بجا مانده
هستیم ...
💢💢💢💢💢💢💢
برای پیوستن به کانال روی لینک بزنید👇
@andishehraz
حتماعضوشوید
📢 لوح | افول آمریکا
🔻 رهبر انقلاب در دیدار اخیر: بسیاری از تحلیلگران سیاسی دنیا معتقدند که آمریکا دارد رو به افول میرود، ذرّهذرّه دارد آب میشود. این را نه اینکه ما بگوییم؛ البتّه عقیدهی ما هم همین است امّا تحلیلگران سیاسی دنیا هم این را دارند میگویند. ۱۴۰۱/۸/۱۱
💻 Farsi.Khamenei.ir
8.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمرینات زنان یگانهای ویژه فراجا😎🇮🇷
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
@andishehraz
برای پیوستن به کانال روی لینک بزنید👇
@andishehraz
حتماعضوشوید
📚داستان کوتاه
نظافتچی ساختمان یک زن جوان است که هر هفته همراه دخترک پنج سالهش میآید.
امروز درست جلوی واحد ما صدای تی کشیدنش قاطی شده بود با گپ زدنش با بچه.
پاورچین، بیصدا، کاملا فضول رفتم پشت چشمیِ در، بچه را نشانده بود روی یک تکه موکت روی اولین پله.
بچه گفت: بعد از اینجا کجا میریم؟
مامان: امروز دیگه هیچجا. شنبهها روز خالهبازیه...
کمی بعد بچه میپرسد: فردا کجا میریم؟
مامان با ذوق جواب میدهد: فردا صبح میریم اونجا که یه بار من رو پلههاش سُر خوردم...
بچه از خنده ریسه میرود.
مامان میگوید: دیدی یهو ولو شدم؟
بچه: دستتو نگرفته بودی به نرده میفتادیا...
مامان همانطور که تی میکشد و نفسنفس میزند میگوید: خب من قویام.
بچه: اوهوم، یه روز بریم ساختمون بستنی...
مامان میگوید که این هفته نوبت ساختمون بستنی نیست.
نمیدانم ساختمان بستنی چیست، ولی در ادامه از ساختمان پاستیل و چوبشور هم حرف میزنند.
بعد بچه یک مورچه پیدا میکند، دوتایی مورچه را هدایت میکنند روی یک تکه کاغذ و توی یک گلدان توی راهپله پیادهاش میکنند که بره پیش بچههاش بگه منو یه دختر مهربون نجات داد تا زیر پا نمونم.
نظافت طبقه ما تمام میشود...
دست هم راه میگیرند و همینطور که میروند طبقه پایین درباره آندفعه حرف میزنند که توی آسانسور ساختمان بادامزمینی گیر افتاده بودند.
مزهی این مادرانگی کامم را شیرین میکند، مادرانگیای که به زاییدن و سیر کردن و پوشاندن خلاصه نشده، مادر بودنی که مهدکودک دو زبانه، لباس مارک، کتاب ضدآب و برشتوکِ عسل و بادام نیست.
ساختن دنیای زیبا وسط زشتیها از مادر، مادر میسازد
@andishehraz
برای پیوستن به کانال روی لینک بزنید👇
@andishehraz
حتماعضوشوید