8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 نظامیان اسرائیل ۶ تا اسیر را سالم از حماس تحویل گرفتند و بعد از بازجویی و افکار سنجی از آنها ، تشخیص دادن که آنها رفتار اسلامی و انسانی حماس رو دارن تبلیغ میکنن و ... و فورا هر شش نفر را اعدام میکنند.
ساکنین اسرائیل از ماجرای اعدام ۶ اسیر توسط ارتش خودشون با پخش گسترده ویدئوی مصاحبه های این اسرا موقع آزاد شدن ، با خبر میشن
و موج اعتراض علیه نتانیاهو شروع میشه
... و حالا فریادها و اشکهای مجری عصبانی کانال 13 اسرائیل برای شرایط بحرانی رژیم صهیونیستی!
🔺مجری در حال گریه : غیر قابل تحمل است؛ بیایید بیرون و اعتراض کنید؛ دیگر بیشتر از این نمیتوانیم؛ بس است دروغ و مزخرفات و چرندیات! بس است...بس است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن شاه که رفت هیچی با خودش نَبُرد، نه طلا نه پول نه دلار🤡
#حافظه_تاریخی
🌀 رسانه باشیم و در روشنگری لااقل یک نفر شریک باشیم
..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسپند دود کردم به نیت مدیر و کل اعضای گروه 😍👌🌹
📛سهم مدارس و دهکهای مختلف از رتبههای زیر ۳۰۰۰ کنکور:
🔹دهک اول، دوم و سوم (کمبرخوردار): ۲ درصد
🔹دهک ۸، ۹ و ۱۰ (برخوردارترین): ۸۰ درصد
🔹دهک اول (ضعیفترین): ۲ دهم درصد
🔹دهک دهم (ثروتمندترین) ۴۸ درصد
🔹مدارس دولتی: ۲.۳ درصد
🔹مدارس غیردولتی: ۸۰ درصد
در رشتههای پزشکی و دندانپزشکی:
🔹دهک اول: ۱.۳ درصد
🔹دهک ۸ و ۹ و ۱۰: ۸۶ درصد
در برق شریف:
🔹دهک محروم، ۱ و ۲ و۳: صفر درصد
🔹دهک ۸، ۹ و ۱۰: ۸۷ درصد
🔹دهک دهم: ۶۰ درصد
در رشته روانشناسی
🔹دهک محروم: ۲.۹ درصد
🔹دهک مرفه: ۸۰.۴ درصد
🕊{پرستوهای عاشق}🕊
🌹#کرامات_شهدا🌹
♡♡فاطمه♡♡
🍃تا ابد این نکته را انشا کنید
🍃پای این طومار را امضا کنید
🍃هر کجا ماندید در کل امور
🍃رو بسوی حضرت زهرا(س)کنید
✅از پایان سربازی من چند ماه گذشت. به دنبال کار بودم، اما هرجا می رفتم بی فایده بود.
می گفتند: فرم را تکمیل کن و برو! بعدا خبر میدهیم.
دیگر خسته شده بودم. هرچه بیشتر تلاش می کردم کمتر نتیجه می گرفتم.
البته خودم مذهبی و بسیجی و... نبودم، فقط به نمازم اهمیت می دادم. ولی خیلی شهید تورجی زاده را دوست داشته و دارم.
من از طریق یکی از بستگان که در جبهه همرزم شهید تورجی زاده بود با او آشنا شدم.
نمی دانم چرا ولی علاقه قلبی شدیدی به او دارم.
بعد از آشنایی با او در همه مشکلات، خدا را به آبروی او قسم میدادم. رفاقت با او باعث شد به اعمالم دقت بیشتری داشته باشم.
هر هفته حتما به سراغ او می رفتم. مواظب بودم گناهی از من سر نزند.
من به واسطه این شهید بزرگوار عشق و علاقه خاصی به حضرت زهرا(س) پیدا کردم. یکبار به سر مزار شهید تورجی رفتم. وضو گرفتم.
شنیده بودم شهید تورجی به نماز شب اهمیت می داد.
من هم نماز شب خواندم، بعد هم نماز صبح و خوابیدم.
در خواب چند نفر را دیدم که به صف ایستاده اند. شخصی هم در کنار صف بود.
بلافاصله شهید تورجی از پشت سر آمد و به من گفت: برو انتهای صف!
شخصی که در کنار صف ایستاده بود به من نگاهی کرد، اما به احترام شهید تورجی چیزی نگفت.
از خواب پریدم. همان روز از گزینش شرکت آب اصفهان تماس گرفتند. یکی از دوستانم آنجا شاغل بود. گفت: سریع بیا اتاق مسئول گزینش!
وقتی رفتم دوستم گفت: چرا اینطوری اومدی؟ چرا کت و شلوار سفید پوشیدی؟!
وارد دفتر مسئول گزینش شدم. یکدفعه رنگم پرید!
این همان آقایی بود که ساعاتی قبل در خواب دیده بودم، کنار صف ایستاده بود.
فرم را از من گرفت، نگاهی کرد و پرسید: مجردی؟!
کمی نگاهش کردم. گفتم: اگر اینجا مشغول به کار شوم حتما متاهل می شوم. نگاهی به من کرد و گفت: واقعا اگر مشکل کار تو برطرف شد زن میگیری؟
من هم که خیالم از استخدام راحت شده بود شوخی کردم و گفتم: نه، دختر می گیرم! خندید و پایین فرم مرا امضا کرد. فرم را به مسئول مربوطه تحویل دادم. باورش نمی شد، گفت: صد تا لیسانس تو نوبت هستند، چطور برگه شما رو امضا کردند؟!
مشکل کار برطرف شد. با عنایت خدا مشکل ازدواج هم برطرف گردید. با دختر یکی از بستگان ازدواج کردم. وقتی مراسم عقد تمام شد با همسرم رفتیم بیرون. گفتم: خانم می خوام شما رو ببرم پیش بهترین دوستم!
خیلی تعجب کرد.
ما همان شب رفتیم گلستان شهدا کنار مزار شهید تورجی.
عروسی ما شب ولادت حضرت زهرا(س) بود. رفتم سر مزار محمدرضا گفتم: تا اینجای کار همه اش عنایت خدا و لطف شما بوده.
شما مرا با حضرت زهرا(س) آشنا کردی. از این به بعد هم ما را یاری کن. بعد هم کارت عروسی را سفارش دادم.
علیرغم مخالفت برخی از بستگان روی کارت نوشتم:
سرمایه محبت زهراست(س) دین من / من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد فلک / یک ذره از محبت زهرا(س) نمی دهم.
آخرین روزهای سال 88 فرزند ما به دنیا آمد. قرار شد اگر پسر بود نامش را من انتخاب کنم. اگر هم دختر بود همسرم.
فرزند ما دختر بود. همسرم پس از جستجو در کتاب ها اسم و... نام عجیبی را انتخاب کرد. اسم دختر ما را گذاشت دیانا.
خیلی ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم. وقتی همه رفتند شروع به صحبت کردیم. خیلی حرف زدم. از هر روشی استفاده کردم اما بی فایده بود، به هیچ وجه کوتاه نمی آمد.
گفتم: آخه اسم قحطی بود. تو که خودت مذهبی هستی! لااقل یه اسم ایرانی انتخاب کن.
دیانا که انتخاب کردی یعنی الهه عشق رُم!
وقتی هیچ راه چاره ای نداشتم سراغ دوست عزیزم رفتم. به تصویر محمد خیره شدم و گفتم:
محمدرضا جان اینطور نگاه نکن! این مشکل رو هم باید خودت حل کنی!
صبح روز بعد محل کار بودم. همسرم تماس گرفت. با صدایی بغض آلود گفت: حمید، بچه ام!
رنگم پریده بود. گفتم: چی شده؟ خودت سالمی؟! اتفاقی افتاده؟!
همسرم گفت: چی می گی؟! بچه حالش خوبه. اگه تونستی سریع بیا!
گفت خواب خانم فاطمه(س)را دیدم ایشان فرمودند: شما ما را دوست دارید؟
گفتم: خانم جان، این حرف را نزنید. همه زندگی ما با محبت شما خانواده بنا شده.
بعد گفتند: این دختر شماست؟
برگشتم و نگاه کردم: شوهرم و شهید تورجی زاده در کنار دخترم نشسته بودند. با هم صحبت می کردند.
آن خانم مجلله پرسید: اسم فرزندت چیست؟
من یکدفعه مکثی کردم و گفتم: فاطمه
بعد هم از خواب پریدم!
حالا این شناسنامه را بگیر و برو! اسم فرزندم را درست کن.
✨به نقل از: حمید مراد زاده
❇از کتاب یا زهرا(س)
(خاطرات شهید محمدرضا تورجی زاده)
#ظهور_بسیار_نزدیک_است
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
💥#مکافاتعمل
🔹یک داستان یک پند
✍در راسته بازار پالاندوزان، جوانی پالان میدوخت و در زمان فراغتش با حرکت سریع دست، مگس را در کف دستش شکار میکرد بعد به آرامی دست خود را میگشود و یک بال مگس را میکَند و در زمین رهایش میکرد و میخندید، این کار تفریح او شده بود.
🔸بعد از پنج سال صبحی از خواب بیدار شد در حالی که دست راستش کلاً فلج و بیحس در کنارش افتاده بود و تا آخر عمر فلج زندگی کرد.
در واقعیت دیگری، جوانی انگشتان دستش به ارّهی آهنگری گرفتار و قطع شد. بعدها خودش میگفت :
🔹روزی تُن ماهی را با انبر باز کردم و خوردم. قدری گوشت داخل آن بود پیش گربهای انداختم که کنار دستم التماس میکرد.
گفتم: من زحمت کشیدم، کار کردم و این تُن ماهی را خریدم و خوردم،
🔸پس درب قوطی تُن ماهی را به جای خود برگرداندم و کمی باز گذاشتم. گربه مجبور شد دست خود داخل قوطی کنسرو کند و دستش گیر کرد و از مغازهی من دور شد.
🔹روزی که انگشتان من قطع شد، یقین کردم که قوطی کنسرو هم پنجه گربه را قطع کرده بود.
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐
@Quran124
࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐
#شیادی_دیپلماتیک
✍محمدجواد محمدزاده
🔺اینها (عکس نوشته ها) فقط بخشی از تلاشهای شهید امیرعبداللهیان و دولت شهید رییسی برای احیای روابط ایران و مصر است.
▪️ولی خُب قهرمان راه آزادی و صداقت و نخبه-چریک دانشگاه شریف، اگرچه میداند دیپلماسی، دیگ زودپز نیست که دو هفتهای پاسخ بدهد، امّا آن تلاشها را به اسم دستاورد عراقچی فاکتور میکند.
┄┅═✧❁💐❁✧═┅┄
🌺 تقدیمی اندیشکده «عرفان، قرآن، اخلاق، سیاست و اجتماع»
🔺مقایسه ی مساحت کشورهای دنیا
🔹ایران عزیزمون رو در ردیف سوم می تونید ببینید.
#ایران_بهشت_زیبا
#برنده_واقعی_انتخابات_شهید_رئیسی
#به_کمتر_از_رئیسی_راضی_نباشیم