eitaa logo
انجمن راویان دفاع مقدس آستانه اشرفیه
214 دنبال‌کننده
331 عکس
378 ویدیو
15 فایل
💠 این سنگر به منظوراطلاع رسانی انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه راه اندازی گردیده است : هرگونه پیشنهاد و انتقادات را به آی دی @Dargahi53 ارسال کنند .
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم شهید جواد عنایتی تاریخ شهادت : 21 دی ماه 1365 .. به همین سادگی .. شهدا ! به ما نخندید ! اینجانب جواد عنایتی در روز یکشنبه تاریخ 63/2/9 در ساعت 5/5 بعداز ظهر توبه کردم. و از این تاریخ به بعد دنبال گناه نمی روم جواد عنایتی 63/2/9 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
این دوره نوجوانی برای مطالعه کردن و یادگرفتن دوره خیلی خوبی است واقعا یک دوره طلایی است امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) 🔷نوجوانی شهید ابراهیم امیر عباسی 🔹مادر بهش گفت:ابراهیم ، سرما اذیتت نمی کنه؟ گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست. هوا خیلی سرد بود، ولی نمی خواست ما را توی خرج بیندازد. دلم نیامد، همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشید و رفت. ظهر که برگشت بدون کلاه بود! گفتم کلاهت کو؟ گفت : اگه بگم دعوام نمی کنی؟ گفتم: نه مادر ، مگه چی کارش کردی؟ گفت: یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد امروز سرماخورده بود، دیدم کلاه برای اون واجب تره (ساکنان ملک اعظم،منزل امیرعباسی،ص5) 🔶نوجوانی شهید دکتر احمد رحیمی 🔸سال آخر دبیرستان که با احمد همکلاسی بودم قرار شد دختر حانم ها را بیاورند و کلاس ها را به صورت مشترک برگزار کنند.وضع ظاهری شان خوب نبود.ما به این مسأله اعتراض کردیم. البته خیلی از بچه های کلاس هم بدشان نمی آمد! احمد خیلی جدّی و محکم به معلم ریاضی که این کار را کرده بود، اعتراض کرد و گفت: بچه های مردم به گناه می افتند معلم ریاضی هم رفته بود دفتر و گفته بود: اگر رحیمی توی کلاس باشه من دیگه درس نمی دم خلاصه قرار شد احمد این درس را غیرحضوری بخواند اینقدر پشتکار داشت که همان سال در رشته پزشکی دانشگاه تهران با رتبه عالی پذیرفته شد (ظرافت های اخلاقی شهدا ص22) 🔷نوجوانی شهید عباس بابایی 🔹یک روز با عباس سوار موتورسیکلت بودیم. تا مقصد چند کیلومتری مانده بود. یکدفعه عباس گفت: دایی نگه دار! متوجه پیرمردی شدم که با پای پیاده تو مسیر می رفت.عباس پیاده شد ف از پیرمرد خواست که پشت سر من سوار موتور شود. بعد از سوار شدن پیرمرد، به من گفت: دایی جان شما ایشان را برسون من خودم بقیه راه رو میام پیرمرد را گذاشتم جایی که می خواست بره. هنوز چند متری دور نشده بودم که دیدم عباس دوان دوان رسید نگو برای آنکه من به زحمت نیفتم،همه مسیر را دویده بود. (علمدار آسمان ص27) 🔶نوجوانی شهید مسعود کریمی مجد 🔸زیر سایه درخت مشغول بازی بودیم. یکی از بچه ها چشمش به شیب سرخی افتاد که توی جوی آب افتاده بود و داشت می گذشت. دست کرد سیب رو برداشت و بین بچه ها تقسیم کرد. مسعود سهمش را نگرفت و گفت: چون نمی دونم صاحبش راضی هست یا نه نمی خورم. (زنگ عبور ص111) 🔷نوجوانی شهید حسن آقاسی زاده 🔹به من می گفت: مادر جان وقتی من و داداش خونه ایم درست نیست شما و خواهرم در حیاط را باز کنید . یا من می روم یا داداش، شاید یه مرد نامحرمی پشت در باشه خوب نیست صدای شما را نامحرمی شنوه خیلی حساس بود با اینکه ما خودمان رعایت می کردیم اما همیشه حواسش بود، مخصوصا به خواهرش (شهاب ص24) 🔶نوجوانی شهید محمد معماریان 🔸خیلی از کارهای خانه را که بلد بود، خودش انجام می داد. وقتی هم مانع می شدیم، میگفت: کجای اسلام آمده که همه ی کارهای منزل را باید مادر انجام بده؟! چند ماهی رفت کلاس خیاطی ؛ زود یاد گرفت . باباشم براش یه چرخ خیاطی گرفت؛ لباس های مردانه می دوخت. کم کم مشتری هم پیدا کرده بود. درآمد هم داشت. پولش رو با مشورت و حساب شده خرج می کرد. (ماهنامه ی امتداد شماره34 ص 33) 🔷نوجوانی شهید سید حسین علم الهدی 🔹مصری ها در اهواز سیرک زده بودند. شده بود پاتوق آدم های بی بند و بار و فاسد . هدفشان منحرف کردن بچه های مردم بود . کسی به فکر نبود اون موقع حسین چهارده سالش بود که چند نفر از دوستای مثل خودش رو جمع کرد، رفتند شبانه چادر سیرک رو آتش زدند و بساط مصری ها رو جمع کردند سالها بود مسیر دور زدن دسته های عزاداری از میدانی بود که وسط آن مجسمه شاه نصب شده بود. سالی که مسولیت هیئت با حسین بود گفت:مسیر حرکت باید عوض بشه علتش را که پرسیدند گفت: ما نمی خواهیم دسته های عزاداری امام حسین (ع) دور مجسمه شاه بگردند! از همان سال مسیر عوض شدو مامورهای ساواک دربه در دنبالش بودند. وقتی گرفتنش خشکشون زده بود؛ باورشان نمی شد کار یک بچه سیزده - چهارده ساله باشه (ماهنامه امتداد شماره 3 و 4 ص 23) 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
معبودا ! پروردگارا! گناه سرتاسر وجودم را فرا گرفته.من آن زمان که پرده ها گشوده می شود جز روسیاهی چیزی در بساط ندارم. تو را به آن روز بزرگ مرا توبه قبل از موت ده. خدایا ! یاران همه رفتن. ما با که نشینیم؟ که عزیزان همه رفتن و آه حسرت بر دل گناه گار ما گذاشتند. اسلام آباد غرب پادگان الله اکبر شب پنج شنبه 1365/2/5 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
زندگیتو دریاب رفیق! هو الرحمن الرحیم گفتم: اصلا چرا باید این قدر خودمون رو زجر بدیم و پسته بشکنیم پاشیم بریم بخوابیم با وجود اینکه محمود هم مثل من تا نیمه شب کار می‌کرد و خسته بود گفت: نه، اول این‌ها رو تموم می‌کنیم بعد می‌رویم بخوابیم هر چی باشه ما هم باید اندازه خودمان به بابا کمک کنیم شهید محمود کاوه 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
مادر ... هو الرحمن الرحیم رختها رو گذاشتم تا وقتی از بیرون اومدم بشورم وقتی برگشتم دیدم علی از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته و رختها هم روی طناب پهن شده. رفتم پیشش و بهش گفتم: الهی بمیرم مادر تو با یک دست چطوری این همه لباس رو شستی؟ گفت: مادر جون اگه دو دست هم نداشتم باز وجدانم قبول نمی کرد من خونه باشم و تو زحمت بکشی شهید علی ماهانی 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
بیایم مثل شهدا بشیم .... هو الرحمن الرحیم زمستون بود منتظر بودم که مجتبی از جبهه برگرده شب شد و هر چه به انتظارش نشستم نیومد تا اینکه خوابم برد صبح زود بلند شدم تا برم نون بگیرم وارد حیاط که شدم همه جا رو برف پوشانده بود هوا خیلی سرد شده بود درب خونه رو که باز کردم ، دیدم پسرم توی کوچه خوابیده بیدارش کردم و گفتم: کی از جبهه برگشتی مادر؟ سلام کرد و گفت: نصف شب رسیدم گفتم: پس چرا در نزدی بیام باز کنم؟ گفت: مادر جون ! گفتم نصف شبی خوابیدین ممکنه با در زدن من هُل کنین واسه همین دلم نیومد بیدارتون کنم پشت در خوابیدم که صبح بشه... شهید مجتبی خوانساری 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻قسمتی از یادداشت شهید زاهدی از فرمایشات رهبر معظم انقلاب: دشمن عبارت است از پرهیز کردن از میدان‌های دشوار 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 مصاحبه صمیمی با حاجیه خانم جنیدی مادر ۴ شهید انقلاب... 🥀🥀🥀 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴یاد باد آن روزگاران یاد باد 🌴قبل از عملیات کربلای۵، سال۱۳۶۵ شوشتر 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
📸 به روایت تصویر ✍️پیکر پسرشونو که آوردند چیزی جز دو سه کیلو استخوان نبود... 🔸پدر سرشو بالا گرفت و گفت: 😔"حاج خانوم غصه نخوری ها دقیقا وزن همون روزیه که خدا بهمون هدیه دادش" 🔰تهران-ساختمان معراج شهدا 😭خانواده ای پیکر پاک فرزند خود را سالها پس از جنگ تحویل گرفته اند. ❣️❣️ ✍️در سن ۲۰ سالگی در جزیره مجنون به شهادت رسید و پس از ۱۸ سال پیکر وی را در همان منطقه یافتند. 🌹روز مادر را به تمام مادران شهدا و روز زن را به تمام همسران شهدا تبریک و تهنیت عرض می کنیم🌹 👌با کانال ما همراه باشید 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh (س) ـ•------✾-🌹🕊🌺🕊🌹-✾------•ـ
❌چه خوب بود که دوربین بود! اون موقعی که بیرانوند پنالتی بهترین بازیکن جهان و مهار کرد و توپ و جوری محکم بغل گرفت که شهره خاص و عام شد خدا رو شکر دوربین بود! دوربین بود که ثبت کنه این رشادت‌ها رو! ❌اما یه جاهایی هم بود که فرزندان این مرز و بوم جای توپ فوتبال،مین فسفری رو محکم تر بغل میکردن که به قدری حرارت داشت که هرچیزی رو تو خودش ذوب میکرد! داغ بود، خیلی داغ، ولی عملیات نباید لو میرفت! اما تو اون بیابان و میدون مین،زیر نور ماه، جز خدا و ملائکش هیچ دوربینی و هیچ تماشاگری نبود که ببینه و زوم کنه رو صورت این رزمنده ها، این شیر بچه ها که ثبت بشه برای حفظ وطن چه ها که نکشیدن! ❌اونجا که میلاد محمدی توپ و جلو انداخت جوری دویید که همه از جون مایه گذاشتن شو دیدیم! خدا رو شکر دوربین بود! یه جاهایی هم یه عده جوون رعنا و تازه داماد بودن،تیربار و آرپی‌جی روی دوششون میزاشتن و زیر بارون گلوله از سینه خاکریز جوری بالا میرفتن، جوری پائین میومدن و جوری به قلب دشمن میزدن که حسرت ندیدن این صحنه ها تا قیامت روی دل ماست! حیف اونجا دوربین نبود! ❌اونجایی که بچه ها با غیرت عجیبی روی خط دروازه جلوی اسپانیا دیوار گوشتی درست کرده بودن و روی هم افتادن تا دروازه ایران باز نشه! خدا رو شکر دوربین بود! ❌یه روز هایی هم تو تاریخ این سرزمین بود که تو مرز شلمچه،همین جوون های بیست 25 ساله ایران، جلوی موتور جنگی عراق،جلوی لشگر زرهی، جلوی توپ و تانک دیوار گوشتی ایجاد کردن تا پای اجنبی به شهرها نرسه! اونجا راوی تو شلمچه میگفت، دیگه کار از نفر و دسته گروهان گذشته بود، گردان گردان جوون میرفت و برنمیگشت،آخه صحبت ناموس بود! ای کاش، ای کاش دوربین بود ما میدیدیم مردامون چجوری جنگیدن! ❌یه جاهایی بود تو تاریخ ایران که جای کف و سوت و هورای تماشاچی ها،گاز شیمیایی خردل و عامل اعصاب بود! یه جاهایی بود سه نفر بودن و دوتا ماسک! یه جاهایی بود سیاهی زمستون غواص ها به شط میزدن! یه جاهایی بود که تیربار ضد هوایی رو به موازات زمین گذاشته بودن و مثل داسی که گندم درو میکنه، هرچیزی که ارتفاع داشت و درو میکرد! ولی یه عده از همین شیر پاک خورده ها بلند میشدن، سر و سینه شونو سپر سرب داغ میکردن تا تیربار و از کار بندازن! قهرمان بود! ولی دوربین نبود! خدا رو شکر تو جام جهانی دوربین بود. ✅ ┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─♦️❇️