eitaa logo
انجمن راویان دفاع مقدس آستانه اشرفیه
211 دنبال‌کننده
327 عکس
368 ویدیو
15 فایل
💠 این سنگر به منظوراطلاع رسانی انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه راه اندازی گردیده است : هرگونه پیشنهاد و انتقادات را به آی دی @Dargahi53 ارسال کنند .
مشاهده در ایتا
دانلود
Nariman Panahi - Gharib Gir Avordanet (320).mp3
16.28M
مادر آرمان‌ تومعراج‌ میگفت: آرمان‌ یادته‌همیشه‌مداحی‌غریب‌گیر آوردنت‌روگوش‌میکردی؟! -دیدی‌آخرش‌غریب گیر‌ آوردنت مامان!😔 -شهید آرمان علی وردی❤️ اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه‌مقدار قضیه عجیب شده آدم ناخودآگاه یاد آیه ۱۶ سوره زمر میوفته... اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
🌷با این‌جمله از وصیتنامه که روی سنگ قبر نقش بسته، آب پاکی رو ریختن رو دست همه که دچار توهم نشیم... ♨️♨️♨️ اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدی که بعد از شهادت، انگشتر رهبر انقلاب را خریداری کرد. اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
يَا وَلِیَ أَلْحَسَنَاتْ ...💕 . از جبهه که میومد... میپرسید: "چی یاد گرفتی…؟!" یه بار با خنده گفتم: "یه کم حدیث یاد گرفتم که به نفع خودمه...!!! . یکی از مسئولین گفته: "امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س)... کارای خونه رو با هم تقسیم میکردن...💕 مثلاً... حضرت زهرا(س)عدس پاک میکردن و حضرت علی(ع) هیزم میاوردن ، تو کارها به هم کمک میکردن و...!!!" . 🍃من به شوخی گفته بودم... كلی خندید...☺️ اما بعدش گفت: "حالا پاشو برو... عدس بیار پاک کنم…!!!💕 چون شنیدم…مکلف شدم این کارو انجام بدم..." . گفتم: "عدس نداریم ولی لپه هست..." لپه ها رو آوردم... ریخت توی سینی… داشت پاک می کرد که زنگ خونه به صدا در اومد...! سریع سینی رو هل داد زیر تخت...!!! . مادرم بود… احوالپرسی کرد و زود رفت… . گفتم: "چی شدددد...؟! ترسیدی مادرم ببینه داری لپه پاک می کنییی...؟"😜 گفت: "نههه...گفتم یا مادر منه یا مادر تو... اگه مادر من باشههه... ناراحت میشه ببینه عروسش به پسرش کار داده...!!!😐 اگه مادر تو باشههه... حتماً میگه نسیبه رو لوس میکنی...!!!😅 نمیخواستم ناراحتشون کنم…😁 لازم نیست کسی بدونه من دارم لپه پاک می کنم… تو بدونی کافیه… 💕 برای من مهم تویی💕 " . به علی تجلّایی با اون همه اُبُهّت و رفتار نظامیش... نمیومد كه تو خونه... لپه پاک کنه يا... ظرف بشوره...! ولی تا می دید به کمکش نیاز دارم… سریع میومد کمکم...💕 🌹به روایت از همسر 🌷شهدا رو یاد کنیم با ذکر اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
✍️ در شُرف ازدواج بودم جوانی مُتدین و با ایمان رسماً به خواستگاریم آمد... همه چیز خوب بود ، اهل ایمان و آشنا به مبانی دینی ، ولایت مدار ، و در یک کلام همه چیز تمام✅ چند هفته به آشنایی و تحقيقات گذشت ، اما ته دلم راضی نبودم ...😔 انگار دلشوره داشتم ...😢 شخص مذکور در طی چند روز خیلی با من صمیمی و خودمانی شد و این قضیه مرا رنج می داد 😞 و هم باعث تعجبم شده بود!!!😳 با اینکه نامحرم بودیم برایم پست های عاشقانه می فرستاد وقتی اعتراض می کردم می گفت ما دیگر قرار است ازدواج کنیم اشکالی ندارد نگران نباش گناه ندارد... دلم آشوب بود خیلی آشوب .... یه جای کار می لنگید... از فقط یک اسم می دانستم و یک کتاب که مدتها پیش مثل همه کتابش را مطالعه کرده بودم... ناگهان چیزی در دلم گفت به شهید هادی توسل کن کمکت می کنه... با دلی آشوب و نگران رو به قبله نشستم ظهر یک پنجشنبه زمستانی از ته دل فاتحه ای خواندم اشکم جاری شد 😭 به ابراهیم گفتم: در کتابت خوانده ام تو هم خیلی مرد بودی و هم خیلی غیرتی در حقم برادری کن تا به باطن حقیقی این مرد به پی ببرم...😤 شب هنگام دوباره دلم گرفت از این سر در گُمی...😔 پیام های خواستگارم رو دوباره مرور کردم از اول تا آخر ، ناگهان پیامی مرا به خود جلب کرد یک پیام عاشقانه که فُروارد شده بود و آی دی فرستنده داشت ، پیامی که هفته پیش ارسال شده بود و من متوجه نکته ای در آن نشده بودم کسی انگار بهم می گفت با صاحب پیام صحبت کن چاره مشکلت را خواهی یافت. سر صحبت باز شد... صاحب آی دی کسی نبود ، جز دوست دختر خواستگار به من😒 همه چیز روشن شد ، واضح و آشکار به روشنی آینه... ابراهیم در حقم برادری کرد و جلوی یک عمر حسرت ، بدبختی و پشیمانی مرا گرفت... واز همان روز من برادر واقعی خودم را پیدا کردم....😭 ... نکته‌:از این دست آدما کم نیستن مواظب باشید گول ظاهر آدما رو نخورید. درکمین شما مذهبیان... اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
پای درد و دل هر مادر شهید که نشستیم، دست هر مادر شهیدی رو که بوسیدیم، اشک هر مادر رو که شاهد شدیم، همشون فقط یک چیز ازمون می خواستند: به دوستاتون بگید جگرگوشه ی من رفت تا کسی چادر از سر دخترهای مردم نکشه بهشون بگید نذارن شیطون وادارشون کنه خودشون با دست خودشون....! بهشون بگید دل ما خونِ😔 شما بگید! خواهرم حالا دیدی چرا وقتی از شهدا می خوای که تو هم مثل اونا مجاهد راه خدا بشی به دلت میندازن که چادرت رو حفظ کنی...🌱 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
💢شهیدی که بعد از شهادتش کارنامه امتحانی دخترش را امضاء کرد وقتی به شهادت رسید دختر هفت ساله ­ای داشت. روزی معلّم دختر، کارنامه­ ی دانش آموزان را به دستشان داد و به آن ها تأکید کرد که پدرتان حتماً باید پای کارنامه را امضاء کند و اگر فردا با کارنامه­ ی بدون امضاء به مدرسه بیایید خودتان می­دانید. دختر کوچک با دلی شکسته به خانه رفت و مستقیم به اطاقی که عکس پدر در آن بود رفت و با چشم گریان از پدر می­ خواست تا کارنامه­ اش را امضاء کند. صبح که از خواب بیدار شد دید پای کارنامه­ اش با رنگ قرمز امضاء شده است. آیت الله خزئلی فرمودند: «این امضا را با ۶۰ امضای شهید تطبیق دادیم و دیدیم امضای خودش است». این کارنامه اکنون در موزه­ ی شهدا نگهداری می ­شود. گوشه ی چپ عکس امضای پدر با خودکار قرمز با عنوان اینجانب رضایت دارم سید مجتبی صالحی وامضاء اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت؛ غنچه ایه که به روی هرکسی نمیخنده! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 حاج حسین یکتا اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
36.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 روایتی از حاج رضا دوست جلالی از مظلومیّت رفیق شهیدش فلاحپور در حرم حضرت سیّد جلال الدین اشرف علیه السلام آستانه اشرفیه 📹 حتما اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
🦋شهید علیرضا باقرپورکماچالی شهید ۲٠ ساله🦋 🌿تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۴۱ 🌿تاریخ شهادت: ۵ / ۱ / ۱۳۶۱ 🌿محل شهادت: رقابیه 🌿عملیات: فتح‌المبین 🌹شهید علیرضا باقرپور کماچالی اول فروردین ۱۳۴۱ در روستای کماچال شهرستان آستانه اشرفیه استان گیلان متولد شد. پدرش ذبیح‌الله کشاورز بود و مادرش بمانی نام داشت. تا پایان مقطع دبیرستان در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. از طرف بسیج به جبهه رفت و به عنوان آرپی‌جی‌زن و نیروی واحد شناسایی مشغول به فعالیت شد. علیرضا ۵ فروردین ۱۳۶۱ طی عملیات فتح‌المبین در رقابیه بر اثر اصابت گلوله تانک به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای استانه‌اشرفیه دفن شد. 🌹برادر کوچکترش شهید مرتضی باقرپور بهمن ۶۴ طی عملیات والفجر ۸ در فاو در ۱۹ سالگی شهید شد 🦋قسمتی از وصیتنامه شهید علیرضا باقرپور:🦋 🔸در امور زندگی و سایر مسائل اجتماعی سیاسی عبادی از اسلام پیروزی کنید و از سخنان آنانی را که سخن غیر خدا می زنند دوری گزینید زیرا آنها شیطانند و در انسان حلول می کنند و او را از مسیر اصلی انسان کامل به دور می کنند و انسان را به لجن می کشند و انسان در آن موقع از حیوان بدتر می شود. اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh
روش های روایتگری.pdf
2.37M
📕 روش های روایتگری اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🕹انجمن راویان دفاع مقدّس آستانه اشرفیه 🕹 🆔 @anjomanraviyanastaneh