16.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خطبه های سید هاشم الحیدری در شب عاشورای حسینی
☫به جمع سربازان گمنام بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3617980416C11748e2114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فقط تنها راه نجات سوار شدن بر کشیست که ناخدایش حسین است...
☫ @Media_Sadid | سدید مدیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نصرالله: اگر تانکهایتان را به جنوب لبنان بیاورید، دیگر چیزی به عنوان کمبود تانک نخواهید داشت؛ چون تانکی برایتان باقی نخواهد ماند
تا زمانی که تجاوز به غزه، مردم و مقاومت در اشکال مختلف آن ادامه داشته باشد، جبههٔ ما در لبنان متوقف نخواهد شد.
یا حسین ما تو را رها نکردهایم؛ تو میدانی و همهٔ دنیا میدانند. گواه ما شهدایمان، زخمهای مجروحان و خانههای ویرانمان است. برای همیشه لبیک یا حسین!
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش یه توانایی داشتم که به کل مردم ایران این کلیپ رو نشون میدادم.😢
🔹️اگه میخوای در آخرالزمان دینتو حفظ کنی...
❌ آخوندو با دین قاطی نکن ،
مسئولین و دولتیها را با دین قاطی نکن،
مداحو با امام حسین قاطی نکن ، مسجدو با مسجدی و هیئت را با هیئتی قاطی نکن و....
آخوند یه آدمه مثل بقیه، نماینده دین نیست ،مبلًغ دینه
مسئولین و دولتیها نماینده دین نیستند ، کارگزار و کارمند دولت هستند
مداح یه آدمه مثل بقیه نماینده امام حسین نیست ، ذاکر امامه و...
🔸️نماینده دین دو چیزه ، قرآن و اهلبیت
در اونا که اشکالی نیست ،هر اشکالی هست از آدمهاست ،
آدمهارو با دین و امام حسین و مسجد و هیئت و... قاطی نکنیم و کارهاشونو پای دین ننویسیم...
و...
استاد دانشمند 🍃 🍂🏴🍂🍃
یه مطلب تکراری بینهایت قشنگ و مناسبت ایام از استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب از روز عاشور:
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود ، پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد :
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
گفتم : استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم .
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند .
همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین ، سنگین و باوقار .
می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند .
پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
گفت : سؤالی داشتم
گفتم : بفرما
پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم : خب بله ، صددرصد
گفت : ولی من اعتقاد ندارم
پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟
گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟
گفت : یک فال برام بگیرید
گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم
بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید
فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟
برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال .
حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد .
متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟
گفتم : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم .
چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم .
بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم .
گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بووودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد ،
آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.
(کشکول برهانی)
29.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوربین مخفی /
روضه بی ریا
گوشه خیابون
خیلی قشنگه ببینید
هدایت شده از نهج البلاغه
مغلوب حقيقى
#نهج_البلاغه
▫️مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الْإِثْمُ بِهِ، وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ.
⚫️كسى كه به ارتكاب گناه پيروز شود (در حقيقت) پيروز نباشد و كسى كه با ستم غلبه كند (در واقع) مغلوب است.
📘#حکمت_327
🔶 @Nahj_Et
هدایت شده از نهج البلاغه
⭕️وقایع روز یازدهم محرم _ قسمت اول
🔹پس از شهادت امام حسین علیهالسّلام ، کوفیان خيمههای امام را سوزانده و از به يغما بُردن جزئيترين وسايل دريغ نكردند. عمر بن سعد به همراه یارانش تا ظهر روز 11 محرم در سرزمین کربلا ماندند و به تدفین کشتگان خود پرداختند.
🔺آنگاه در حالیکه اجساد بی سر و مطهر امام (ع) و یارانش را بر روی زمین رها کرده بودند، زنان و دختران سالار شهیدان را در برابر دیدگان هزاران دشمن با رویی گشوده و بدون چادر، بر شترهای بیجهاز سوار کردند و همانند اسیران کافر با غل و زنجیر به سوی کوفه حرکت دادند.
🔻سپاه کوفه کاروان اسرا را از میان قتلگاه عبور دادند. تا داغ اهل بیت پیامبر (ص) را تازه کنند. پس آنان شروع به شیون و زاری کردند و به صورتهای خویش میزدند. حضرت زینب (س) چون نظرش به بدن مبارک برادرش امام حسین علیهالسلام افتاد، فرمود: یا محمداه صلى علیک ملیک السّماء؛
♦️این حسین توست که با اعضاى پارهپاره در خون خویش آغشته است، اینها دختران تواند که اسیر شدهاند. .سکینه (س) دختر امام حسین (ع)، پیش آمد و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداری پرداخت. گروهی از یاران عمر بن سعد پیش آمدند و او را به زور از پیکر پاک پدرش جدا کردند و کشان کشان نزد دیگر اسرا بردند.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
🔶 @Nahj_Et