#آن_دو_شهيد....
🌷طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات ، پیکر دو شهید پیدا شد… یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود.
🌷شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود. معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود.
🌷پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. ۵۵۵ و ۵۵۶. فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند.
🌷....اسامی را جستجو کردیم. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است.
شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده و شهید سید حسین اسماعیل زاده، اهل روستای باقر تنگه بابلسر
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#انصار_الشهدا
هدایت شده از اندیشه و قلم | احمد قدیری
📄 نامه جمعی از طلاب و دانشجویان به مردم ایران
بسمه تعالی
مردم عزیز ایران!
نامه پراکنی به رهبر عزیز انقلاب از بیان فردی به نام «موسوی خوئینیها» در کسوت دبیرکل تشکیلات موسوم به «مجمع روحانیون مبارز» و متوجهِ رهبری نمودنِ مشکلات ایجاد شده توسط شبکه نفاق و نیرنگ، نشان داد که شهید قاسم سلیمانی به درستی نسبت به جریان سادهلوح یا آلوده؛ انذار داد که «من متاسفم بعضیها بهجای نامه سرگشاده نوشتن به استکبار و صهیونیست و دشمن، نامه سرگشاده به ولیّ ایستاده در خط مقدم در مقابل دشمن مینویسند». گلایهای که نظیر آن را در جایجای کلام نورانی امام راحل(ره) و بهخصوص در «منشور روحانیت» دیدهایم.
حقیقتا جای تأسف و تعجب است که چگونه برخی عناصر معمم در همراهی توأم با فریاد یا سکوت خود با مسببان خام یا خائن اوضاع کنونی، آتش به معیشت مردم انداختهاند و در عین حال نیز طلبکارانه و برای حفظ مال و منبر و مرید -اگر نگوییم بنابر مأموریت- اقدام به فرافکنی میکنند؛ و اینجاست که باید گفت تزویر اگر نبود، زر و زور دوامی نداشت.
به یاد نداریم که این دین فروشان دنیا پرست واکنشی به درس مذاکره گرفتن از عاشورا، زیر سؤال بردن مبنای ولایت امیرالمؤمنین(ع) و تحریف قرآن و سیره رسول الله(ص) در خصوص ادعای عجیب اصرار پیامبر(ص) به توافق با کفار پس از هر خدعه و خیانت آنان، نشان داده باشند.
و به خاطر نمیآوریم که بیتوجهی و لطمه دولتمردان به اقتصاد و اعتماد عمومی در دولت پرخسارت کنونی را شماتت کرده باشند.
حال چگونه باور کنیم که دغدغه معیشت و معاد مردم، آنان را به نامه و بیانیه واداشته است؟
چطور ممکن است هم سنگ درد فقر مردم و بیکاری فرزندانشان را به سینه زد و هم نزدیکان آلوده و عیاش خود را در گلوگاههای قدرت و ثروت قرار داد و مصون از هر تعرضی نگاه داشت؟
گرچه رنج پرشمار است و سخن بسیار، کلام کوتاه میکنیم و این رنجنامه را با فرازی از تذکر حضرت امام(ره) خاتمه میدهیم که «استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزهها مأیوس شد، دو راه برای ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ».
۹۹/۴/۱۰
🖋 اسامی امضا کنندگان نامه درحال تکمیل و افزایش است و متعاقبا در رسانهها منتشر میگردد. جهت امضاء متن «نام و نامخانوادگی + مشخصات تحصیلی و یا شغلی» خود را به آیدی @velayat_suldier3131 در تلگرام یا ایتا یا بله ارسال نمایید.
🌷💐🕊🌹🕊💐🌷
#شهیدانه
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#پنجشنبه که می آید
دل نورانی میشود
هوای #بهشت به سر میزند
عطر عود و گلاب همه جا می پیچد
و یادت درتمام خاطره ها زنده میشود
شادی روح امام راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#انصار_الشهدا
🌺🍃🌺
🌷🕊🌷🕊🌷
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
ما مِن شَهیدِ اِلاّ وَ یُحِبُّ ان یَکونَ مَع الحُسینِ علیه السّلام حتّی یدخُلونَ الجنَّهَ مَعَهُ
در روز قیامت هیچ شهیدی جز این نیست که دوست دارد در محضر امام حسین علیه السلام باشد وهمراه همه شهدا در معیّت حضرتش وارد بهشت گردند.
📚کامل الزیارت ، ص ۱۱۱
🌺🍃🌺🍃
#الگو_برداری_از_شهدا 📢
#شهید_مدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی 🕊🌺
میدانستم #شهادتش حتمی است
برای همین یکی دو باری از او طلب #شفاعت کردم
اما سکوت کرد
و هیچوقت از سر شکسته نفسی نگفت «ما لایق نیستیم»
یا «ما را چه به این حرفها»، ☝️
#هیچوقت در مورد معنویات حرف نزد، اهل ادا نبود👌
تا جائیکه میتوانست آدم را میپیچاند که حرفی از زبانش راجع به معنویات نکشی، سلوک معنویش بسیار مکتوم بود و از هر حرف یا هر حرکتی که کوچکترین حکایتی از تقوای او داشته باشد همیشه پرهیز کرد. معامله ی خوبی با خدا کرد.🌹
ولادت ۶۰/۹/۱۸
شهادت ۹۲/۱۰/۲۹
#محل_شهادت_سوریه زینبیه
#نحوه_شهادت تله_انفجار
#انصار_الشهدا
@ansarshohadaa🇮🇷
🌹تقدیم به ساحت مقدس امام رضا(علیه السلام)🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
اللهم صل علیٰ عليِ بْنِ موسَی الرِضَاالمرتضیٰ الاِمام التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض ومَن تَحتَ الثَّريٰ الصِّديقِ الشهیدصَلاةً كَثيرةً تامَّةً زاكيةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة كَأَفْضَل ما صَلَّيْتَ عَلى أَحَدٍمِن اَوْليائِك. صلوات الله علیک
و علی آبائك وأوﻻدك.....
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد.💐
"التماس دعا"
🍃🌺🍃
استاد_پناهیان :
💢 مناجات با خدا در سحرگاهان بیش از آنکه فرصتی برای خداشناسی باشد، فرصتی برای خودشناسی است.
💢 انسان وقتی با خدا خلوت میکند انگار با خود خلوت کرده است و هنگامی که خود را در ارتباط با خدا قرار میدهد، گویی با خودش رابطه صمیمانهتر و عمیقتری برقرار کرده است.
نماز_شب
@ansarshohadaa🇮🇷
*┄┄┄••❅💞❅••┄┄┄*
🍃🌺🍃
هدایت شده از توییتا
3.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونی حاج احمد متوسلیان کیه؟
اگر نمی دونی خوب نگاه کن استاد رائفی پور توضیح میده
صهیونیست ها بدانند. اسرائیل بداند
روزی نیست که کینه و نفرت ما نسبت به شما بیشتر نشود.
روزی نیست که آمادگی ما برای ریشه کن کردن نسل کثیفتان بیشتر نشود
#حاج_احمد_متوسلیان اسیر باشد یا شهید،بدانید هزاران هزار احمد متوسلیان در راهند که تا شر شما را از سر جهان کم نکنندبیخیال نمیشوند.
#متوسلیان
#احمد_متوسلیان
"محمدمهدی دهقان نژاد"
@twiita
انصار الشهدا
🌺جانبازی در آغوش شهید
🌺
مرحله دوم عملیات فتح المبین بود. سال 61 . در این علمیات قرار بود سایت های 4و 5 آزاد شود. آن روزها، اهواز در تیررس دوربردهای عراقی ها بود. اتفاقاً شبی كه عملیات شروع شد، شب جمعه بود. ما را بردند دعای كمیل. بعد از دعا، مسیری را كه طی كردیم تا به منطقه عملیاتی برسیم، پیاده بردند تا دشمن متوجه ما نشود. آن شب از ساعت 11 تا 3 صبح فردایش پیاده روی كردیم. در داخل شیاری، مار را صف كردند. فكر می كنم حدود پنجاه متری با دشمن فاصله داشتیم.
ساعت حدود 4:30 صبح بود كه عملیات آغاز شد. عملیات كه آغاز شد، دشمن امانمان نداد، توپ و خمپاره بود كه زمین و زمان را پر از دود و آتش كرده بود. آن روز با حمله عاشقانه ای كه بچه ها كردند، 3 خاكریز دشمن را پی درپی و بدون مقاومت گرفتند، به خاكریز چهارم كه رسیدیم، كار كمی سنگین شد.
مقاومت دشمنان عجیب شده بود، از طرفی هم آ نها از زمین و هوا و با هر امكاناتی كه تصورش را بكنی به میدان آمده بودند، تا به خیال خود، پیروز آن مرحله از جنگ باشند. هوا گرگ و میش و ساعت حدودهای 6:30یا 7 صبح بود. چشمم به گلوله آتشینی افتاد كه با سرعت به طرف من می آمد، بلافاصله تصمیم گرفتم دراز بكشم. قبل از اینكه تمام بدنم بر روی زمین آرام بگیرد، بخشی از آن گلوله به من اصابت كرد و به پشت افتادم روی زمین.
خون بود كه توی هوا می پیچید و به سر و صورتم می ریخت. بخش های زیادی از بدنم داغ شده بود. یكی از رزمنده ها هم تركش خورده بود و كنارم دراز كشیده بود. من جایی افتاده بودم روی زمین كه نمی توانستم به درستی وضعیت خودم را ببینم. فكر می كردم خونی كه به هوا پاشیده، از رزمند های بوده كه در كنارم افتاده است.
از او پرسیدم: برادر رزمنده چی شده؟ من در آن لحظه كاملاً گرم بودم و هیچی متوجه نمی شدم. او هم كه می دانست چه اتفاقی افتاده، از دلش نمی آمد كه ماجرا را مستقیم به من بگوید.
گفت:« خودت نگاه كن » و دستش را زیر سرم گذاشت و بلند كرد تا خودم ببینم. كمی بلند شدم. مسیر نگاهم را اول انداختم به بدن او. ولی وقتی مسیر خون را كه پی گرفتم، رسیدم به پای راست خودم. دیدم پای راستم، تقریباً از زانو به پایین نیست، خواستم پایم را تكانی بدهم كه تكة گمشده اش را ببینم، احساس كردم پایم كاملاً بی حس است و انگار اصلاً جزو بدنم نیست.
دوست رزمنده ام پرسید: «چی شده ؟»
گفتم: « پایم نیست، اما چرا اصلاً درد ندارم ؟»
در همین حال و روز بودم كه علی اكبر خمسه - كه در عملیات بعدی شهید شد- از راه رسید و بالای سرم نشست. سرم را روی دامانش گذاشت. شروع كرد به پاك كردن صورتم و بوسه زدن بر آن.
گفت: «مرا می شناسی ؟ »
گفتم : « راستش، درست نمی توانم ببینم. »
گفت: «اشكال ندارد، ناراحت نباش . »
من دیگر نمی توانستم جوابش را بدهم. در حالی كه اشك هایش به سر و صورتم می ریخت، شنیدم كه می گوید: «راضی باش به رضای خدا. داداشم »
خوش به سعادتت، ای كاش این محبت در حق من می شد.
راوی: جانباز سعیدی
منبع: ماندگاران ، حسن شكیب زاده ،نشر شاهد ،1390.
#انصار_الشهدا
@ansarshohadaa🇮🇷