ود کاربر / نامنویسی
پروین اعتصامی
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات »
شمارهٔ ۸۴ - شاهد و شمع
جستجو در متن
شاهدی گفت بشمعی کامشب
در و دیوار، مزین کردم
دیشب از شوق، نخفتم یکدم
دوختم جامه و بر تن کردم
دو سه گوهر ز گلوبندم ریخت
بستم و باز بگردن کردم
کس ندانست چه سحرآمیزی
به پرند، از نخ و سوزن کردم
صفحهٔ کارگه، از سوسن و گل
بخوشی چون صف گلشن کردم
تو بگرد هنر من نرسی
زانکه من بذل سر و تن کردم
شمع خندید که بس تیره شدم
تا ز تاریکیت ایمن کردم
پی پیوند گهرهای تو، بس
گهر اشک بدامن کردم
گریهها کردم و چون ابر بهار
خدمت آن گل و سوسن کردم
خوشم از سوختن خویش از آنک
سوختم، بزم تو روشن کردم
گرچه یک روزن امید نماند
جلوهها بر درو روزن کردم
تا تو آسودهروی در ره خویش
خوی با گیتی رهزن کردم
تا فروزنده شود زیب و زرت
جان ز روی و دل از آهن کردم
خرمن عمر من ار سوخته شد
حاصل شوق تو، خرمن کردم
کارهائیکه شمردی بر من
تو نکردی، همه را من کردم
سلام
مراسم گرامیداشت سید مقاومت
سیدحسن نصرالله و
شهدای مقاومت
همزمان با تشیع پیکر پاک شهیدعزیز سیدحسن نصرالله در کشور لبنان
🔺یکشنبه ۵ اسفند
همراه با نماز مغرب وعشاء
🔺مصلی شهرستان قائمشهر
هدایت شده از انصارالمحرومین
سلام
مراسم گرامیداشت سید مقاومت
سیدحسن نصرالله و
شهدای مقاومت
همزمان با تشیع پیکر پاک شهیدعزیز سیدحسن نصرالله در کشور لبنان
🔺یکشنبه ۵ اسفند
همراه با نماز مغرب وعشاء
🔺مصلی شهرستان قائمشهر
سلام
مراسم گرامیداشت سید مقاومت
سیدحسن نصرالله و
شهدای مقاومت
همزمان با تشیع پیکر پاک شهیدعزیز سیدحسن نصرالله در کشور لبنان
🔺یکشنبه ۵ اسفند
همراه با نماز مغرب وعشاء
🔺مصلی شهرستان قائمشهر