eitaa logo
آن سوی مرگ
107.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
1 فایل
🌱در این کانال می‌خواهیم یاد مرگ باشیم تا نسبت به دلبستگی‌های دنیا بی‌رغبت و در مسیر بندگی سبک‌بال و زنده‌دل شویم. سفارش ختم صلوات: @khatm_ansuiemarg تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1542980287Ce13ea53958
مشاهده در ایتا
دانلود
🌏 (قسمت بیست و چهارم) 🔻رفتیم یک میدان به و قصر سلطنتی مانده بود، دیدیم از دو طرف خیابان جوان‌های خوش صورت در دو طرف صف کشیده و های برهنه به روی دوش نهاده‌اند. هادی از بزرگ آنها اجازه خواسته از میان آنها عبور نمودیم بسیار بودیم که آیا تذکره به امضای این پادشاه خواهد رسید یا خیر. 🔻به در قصر که رسیدیم دیدیم چند سوار مسلح و از قصر بیرون آمدند و از کسی که بیرون قصر بود پرسیدیم چه خبر است؟ گفت: ابوالفضل العباس علیه السلام بر یکی از علمای سوء که می‌بایست در زمین محبوس بماند و به اشتباه داخل زمین وادی السلام شده غضب نموده، فرستادند که او را برگردانند. 🔻و ما بسیار ترسان وارد شدیم و حضرت عباس علیه السلام را دیدیم که صورت برافروخته و رگهای از غضب پر شده و چشمها چون کاسه خون گردیده می‌گفت علاوه بر این که عذاب اینها دو چندان باید باشد، اما وارد این سرزمین طیب و طاهره شده کسی هم جلوگیر آنها نشده چه فرق است بین اینها و کوفه که فتوا به قتل برادرم داد. 🔻از هیبت آن بزرگوار نفس‌ها در ها حبس شده مانند مجسمه های بی روح مردم ایستاده‌اند و ما هم در گوشه ای خزیده مثل می لرزیدیم تا آن که سواران برگشتند و عرض نمودند که آن عالم را به چاه ویل محبوس کردیم. کم کم آن بزرگوار یافته من و هادی جلو رفته تعظیم و سلام نمودیم؛ هادی تذکره را داد و حضرت امضای را بوسید و رد نمود. ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب ❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز می‌باشد.@ansuiemarg_ir