🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
امام علی علیه السلام :
فرصت ها چون ابرها میگذرند!
🔹نهج البلاغه حکمت ۲۱
➥@ansuiemarg_ir
3.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 خداوند از چه نعمتی در روز قیامت سوال میکند؟
🎙#استاد_پناهیان
➥@ansuiemarg_ir
🚫 نیت های ناخالص
🔹#محاسبه آغاز شد. گاهی به برخی اعمالم فکر میکردم که به نظر من خیلی خوب بوده اما میدیدم که به علت #نیت غیر خدایی که داشتم پوچ شده و اصلاً در محاسبات الهی به حساب نیامده بود.
🔸میخواستم بگویم که این #شغل را که با هزاران خطر و گرفتاری همراه است برای خدا انتخاب کردم اما نشانم دادند که من به دنبال یک شغل ثابت و #آبرومند بودم و سر از اینجا درآوردم یعنی خیلی نیت الهی در آن نمایان نبود.
🔹یک کار ساده و کوچک اما با نیت الهی و جهت #رضای خدا به قدری برایم ارزش داشت که صدها کار سخت و طاقت فرسا اما با نیت غیر الهی، آن #تأثیر را نداشت.
📚 کتاب شنود
🆔 @hayatetayyebe1
🌏 #آن_سوی_مرگ قسمت هشتم
🔻به راه افتادم. راهی صاف و هوایی #بهاری و من هم با شوق به دیدار هادی وفادار به سرعت میرفتم، کم کم هوا گرم و من #خسته و تشنه شدم و از تنهایی خود نیز در وحشت بودم. به عقب سر نگاه کردم دیدم کسی به طرف من می آید. #خوشحال شدم و گفتم الحمدلله تنها نماندم تا آن که به من رسید.
🔻دیدم شخصی #سیاه و دراز با ظاهری متعفن بود. پرسیدم اسمت چیست؟ گفت: اسمم #جهالت است، همین اسم او باعث وحشت من شد. با خود گفتم عجب رفیقی پیدا شد صد رحمت به آن تنهایی. او گفت: در این مسیر از تو جدایی ندارم مگر آن که به #توفیق خدا تو از من جدا شوی.
🔻من جلو افتادم و او به دنبال من میآمد و راه سربالایی بود. رسیدم به #سرکوه، جهت رفع خستگی نشستم و آقای جهالت گفت معلوم میشود خسته شدهای تا منزل بعدی پنج #فرسخ مانده بیا راه را کج کنیم و از این مسیر یک فرسخی برویم تا زود تر به مقصد برسی.
🔻من #احمق شده او را خیرخواه خود دانسته از راه کوتاه رفتیم و از درهای به دره دیگر سرازیر میشدیم پر از خار و #سنگلاخ و درنده و خزنده. هوا بشدت گرم و زبان خشکیده و پاها همه #مجروح و دل از وحشت لرزان بود و آقای جهالت به حال من میخندید. پس از جان کندنها و زمان زیادی به شاهراه رسیدیم اما ده فرسخ راه رفته بودیم و به هزاران بلا گرفتار شده بودیم. نشستم خستگی بگیرم و از آقای جهالت #متنفر بودم، گفتم ای کاش فاصله بین من و تو از مغرب تا مشرق بود.
بعد از کمی استراحت برخاستم و دوباره به راه افتادم.
♨️ ادامه دارد...
📚 کتاب سیاحت غرب
❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز میباشد.
➥ @ansuiemarg_ir
♾ به سوی ابدیت!
🔸برادر و خواهر من این رودخانه ی هراز را می بینید آب این رودخانه با چه سرعتی می رود؟ ما از سرعت آب رودخانهی هراز قویتر به سوی ابدمان الآن رهسپاریم!
🔸همین الآن. وقتی نمانده است. جای امروز و فردا کردن نیست. جای مسامحه کردن نیست.
✍ علامه حسن زاده ره
➥@ansuiemarg_ir
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
امام صادق علیهالسلام:
هر که مرتکب گناهی شود در حالی که خندان است، به آتش دوزخ وارد میشود در حالی که گریان است.
📚 ثوابالاعمال ، ص۲۶۶
➥@ansuiemarg_ir
3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ ماجرای درس دادن الاغ به آیتالله شوشتری!
🎙آیت الله مجتهدی ره
➥@ansuiemarg_ir
🔴 حکایت دزدی که با یاد خدا خوشبخت و عاقبت بخیر شد!
🔸در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله، در شهر مدینه مردى بود با چهره اى آراسته و ظاهرى پاک و پاکیزه ، آنچنان که گویى در میان اهل ایمان انسانى نخبه و برجسته است.
🔸او در بعضى از شبها به دور از چشم مردمان به دزدى مى رفت و به خانه هاى اهل مدینه دستبرد مى زد. شبى براى دزدى از دیوار خانه اى بالا رفت، دید اثاث زیادى در میان خانه قرار دارد و جز یک زن جوان کسى در آن خانه نیست! پیش خود گفت: مرا امشب دو خوشحالى است، یکى بردن این همه اثاث قیمتى، یکى هم درآویختن با این زن!
🔹در این حال و هوا بود که ناگهان برقى غیبى به دل او زد، آن برق راه فکرش را روشن ساخت، بدین گونه در اندیشه فرو رفت، مگر من بعد از این همه گناه و معصیت و خلاف و خطا به کام مرگ دچار نمى شوم، مگر بعد از مرگ خداوند مرا مواخذه نمى کند، آیا در آن روز مرا از حکومت و عذاب و عقاب حق راه گریزى هست؟ آن روز پس از اتمام حجّت باید دچار خشم خدا شوم و در آتش جهنم براى ابد بسوزم. پس از اندیشه و تامل به سختى پشیمان شد و با دست خالى به خانه خود برگشت.
🔸چون آفتاب صبح دمید، با همان قیافه ظاهر الصلاح و چهره غلط انداز و لباس نیکان و صالحان به محضر پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمد و در حضور آن حضرت نشست، ناگهان مشاهده کرد صاحب خانه شب گذشته، یعنى آن زن جوان به محضر پیامبر شرفیاب شد و عرضه داشت: زنى بدون شوهر هستم، ثروت زیادى در اختیار من است، قصد داشتم شوهر نکنم، شب گذشته به نظرم آمد دزدى به خانه ام آمده، اگرچه چیزى نبرده ولى مرا در وحشت و ترس انداخته، جرات اینکه به تنهایى در آن خانه زندگى کنم برایم نمانده، اگر صلاح مىدانید شوهرى براى من انتخاب کنید.
🔹حضرت به آن دزد اشاره کردند، آنگاه به زن فرمودند که اگر میل دارى تو را هم اکنون به عقد او درآورم، عرضه داشت: از جانب من مانعى نیست. حضرت آن زن را براى آن شخص عقد بست، با هم به خانه رفتند، داستان خود را براى زن گفت که آن دزد من بودم که اگر دست به دزدى زده بودم و با تو چند لحظه بسر مى بردم، هم مرتکب گناه مالى شده بودم و هم آلوده به معصیت شهوانى و بدون شک بیش از یک شب به وصال تو نمى رسیدم آن هم از طریق حرام، ولى چون به یاد خدا و قیامت فتادم و نسبت به گناه صبر کردم و دست به جانب محرمات الهیه نبردم ، خداوند چنین مقدر فرمود که امشب از درب منزل وارد گردم و تا آخر عمر با تو زندگى خوشى داشته باشم.
📕برگرفته از کتاب عرفان اسلامی نوشته استاد انصاریان.
➥@ansuiemarg_ir
جهت عضویت در کانال
گزینه پیوستن را بزنید😊🌹👇
2.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 قطرهای از دریای نور...
🔸الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ(274)
🔹آنان که اموال خود را، شب و روز پنهان و آشکار انفاق میکنند، مزدشان نزد پروردگارشان است. نه ترسی برای آنهاست نه غمگین میشوند.
✍سوره بقره ، آیه ۲۷۴
موسسه پیامبر مهر و رحمت(ص)
➥@ansuiemarg_ir