🍃مرگ و آمرزش گناهان🍃
اميرالمؤمنين عليهالسلام:
از رسول خدا شنيدم كه فرمود: مؤمن وقتى از دنيا مى رود، اگر گناهان او به اندازه گناهان همه اهل زمين باشد، مرگ او باعث مىشود كه همه آن ها بخشيده شود و از گناهان پاک گردد.
📗لئالى ، ج۴ ، ص۲۳۵
➥@ansuiemarg_ir
#انس_با_قرآن
🔹انس با قرآن دل های ما را با معارف قرآن آشناتر خواهد کرد.
قرآن کتاب حکمت است، کتاب علم است، کتاب حیات است.
(مقام معظم رهبری)
🔸صفحه ۵۳۶ قرآن کریم🌷
➥@ansuiemarg_ir
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻شب اول قبر و سوالات آن برای همه نیست!
🎙استاد محمدی
➥@ansuiemarg_ir
امام سجاد علیهالسّلام:
🍁 ای فرزند آدم، تو خواهی مرد و برانگیخته شده و در پیشگاه خدای متعال ایستاده و مورد بازخواست خواهی بود. پس جوابی آماده کن.
📘بحارالانوار ، ج۷۵ ، ص۱۴۷
➥@ansuiemarg_ir
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔴 شهیدی که در برزخ گرفتار یک تهمت به زنی بد حجاب بود!
ما دو دوست صمیمی بودیم مانند دو برادر. انقلاب که پیروز شد من به حوزه علمیه رفتم و او در یکی از ادارات دولتی تهران مشغول شد. کار او بررسی، صلاحیت و گزینش کارکنان بود. ایام ابتدای انقلاب حساسیت ها در زمینه گزینش بسیار بالا بود. بارها به من میگفت تو هم بیا و در همین اداره مشغول شو، اما من ترجیح دادم مشغول درس باشم. روزها گذشت تا این که جنگ شروع شد. دیگر جای درنگ نبود هر دو با هم راهی جبهه شدیم. در همان ماه های اول جنگ، دوست من به شهادت رسید. من هم پس از سالها حضور در جبهه با غم فراق دوستانم به قم برگشتم و درسم را ادامه دادم. تا اینکه یک شب اتفاق عجیبی افتاد؛ در تجربه ای که بسیار برایم غیر قابل باور بود دوست شهیدم را دیدم، فکر میکردم مانند بقیه شهدا در بهشت الهی مشغول استفاده از نعمت هاست اما... با نگرانی به من گفت: من باید وارد بهشت شوم اما گرفتار یک زن هستم! من که خیلی تعجب کرده بودم گفتم: از کی حرف میزنی؟ گفت: وقتی در سالهای ابتدای انقلاب در آن اداره مشغول کار بودم، یک خانم کارمند داشتیم که حجاب را درست رعایت نمیکرد. هر چه با او صحبت کردم بی فایده بود. دست آخر در مورد او حرفی زدم که خلاف واقع بود. او خیلی ناراحت شد. برخی کارمندها نگاهشان نسبت به این خانم تغییر کرد، کار به جایی رسید که اداره را رها کرد. من هم خوشحال بودم چون این کارمند بد حجاب از آن داره رفت و فکر میکردم شرایط عمومی اداره بهتر شده و دیگر بی حجاب نداریم اما به چه قیمتی؟ در واقع من به او تهمت زده بودم الان گرفتار هستم. تو را به حق رفاقتی که داشتیم پیگیری کن تا از من راضی شود. خیلی به این ماجرا فکر کردم چه کاری میتوانستم انجام دهم. سالها از روزهای انقلاب گذشته بود چطور میتوانستم او را پیدا کنم؟ از روز بعد کارم را شروع کردم به تهران و آن اداره رفتم. با چند نفر از قدیمیها مطرح کردم، کسی از این موضوع خبر نداشت. سراغ کارمندهای بازنشسته و قدیمی تر را گرفتم، بالاخره یکی نفر را پیدا کردم که از آن موضوع خبر داشت. نام و مشخصات آن خانم را به من گفت. با سختی بسیار آدرسی از آن خانم پیدا کردم. وقتی به منزلش مراجعه کردم موضوع خودم را گفتم خوب آن ماجرا را به یاد داشت. با خودم گفتم وقتی بگویم او شهید شده و تقاضای بخشش دارد حتما قبول میکند اما... آن خانم که سن و سالی ازش گذشته بود گفت: «به خداوندی خدا حلالش نمی کنم، خدا ازش نگذره. از این حرفش ترسیدم هرچه اصرار کردم بی فایده بود گفتم: یعنی هیچ راهی ندارد که او را ببخشی؟ جوابش منفی بود، گفت: شما نمیدانی که تهمت این آقا با آبروی من چه کرد؛ من مجبور شدم اداره ای که سالها در آن کار میکردم را ترک کنم. چندین روز فکرم مشغول بود. من وقتی به منزل ایشان رفتم شاهد بودم که او یک بچه معلول دارد و درد مستاجری را تحمل می کند. واقعاً نمی دانستم چه باید کرد. دوست صمیمی من گرفتار بود. باید کاری می کردم اما چگونه؟! بار دیگر به منزلشان رفتم. این خانم عصبانی تر از قبل گفت: این وضعیت مرا میبینی؟ دوست تو تهمتی به من زد که دیگر نتوانستم در محل کار حاضر شوم، او آبرو برای من نگذاشت. شاید من حجاب را درست رعایت نمی کردم، اما بقیه مسائل دینی را رعایت میکردم، چرا ندانسته به من تهمت زد؟ چرا با آبروی من بازی کرد؟ اصرارهای من بی فایده بود. از آنجا بیرون آمدم. فکری به ذهنم رسید. رفقای جبهه و جنگ را جمع کردم پول روی هم گذاشتیم و با یاری خدا توانستیم کار مهمی انجام دهیم. ما برای او و خانواده اش یک خانه کوچک تهیه کردیم. وقتی این خبر را شنید بسیار خوشحال شد. با رفقا کمک کردیم او و خانواده اش را به خانه جدید منتقل کردیم. روزی که در خانه جدید مستقر شد لبخندی از سر رضایت زد و گفت به خاطر کار امروز شما از دوستتان گذشتم...
یکی دو روز بعد یکی از رفقایم تماس گرفت و گفت: فلانی که شهید شده بود را در خواب دیدم؛ از تو تشکر کرد و گفت مشکل من حل شد.
📕کتاب تقاص
➥@ansuiemarg_ir
1.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تلنگر
🥀 اولین لحظات قبر...
➥@ansuiemarg_ir
⚠️حساب سختتر برای آدم عاقلتر!
در روز قیامت روبروی هر انسانی لوحی باز می شود و به او می گویند: «خودت نامه اعمالت را بخوان و به حساب خودت برس». هر کسی که عاقل تر باشد حساب سخت تری خواهد داشت.
✍استاد قرائتی
➥@ansuiemarg_ir
#انس_با_قرآن
🔹انس با قرآن دل های ما را با معارف قرآن آشناتر خواهد کرد.
قرآن کتاب حکمت است، کتاب علم است، کتاب حیات است.
(مقام معظم رهبری)
🔸صفحه ۵۳۷ قرآن کریم🌷
➥@ansuiemarg_ir
12.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻جوان ها بیشتر از پیر ها نیاز به یاد مرگ دارند!
🎙استاد عالی
➥@ansuiemarg_ir
✨فریاد رسی امیرالمومنین از دوستدارانش در سه جا
🌸حارث هَمْدانی: نیمروزی نزد امیر مؤمنان(ع) رفتم. فرمود: چه چیز تو را بدین جا کشانده است؟ عرض کردم: به خدا قسم که محبّت به تو.
فرمود: اگر راست بگویی، بی گمان در سه جا مرا خواهی دید: زمانی که جانت به این جا رسد و با دست خود به حنجره اش اشاره کرد و هنگام گذشتن از صراط و در کنار حوض [کوثر].
📚الدعوات ، ص۲۴۹ ، ح۶۹۹
➥@ansuiemarg_ir