هدایت شده از
✳️منتظران ظهور
••══•✼✨🌷✨✼•══••
⭕️ دارم به شما نسخه می دهم!
❄️ جوانان عزیز دارم به شما نسخه می دهم، نسخه، نسخه، نسخه!!! می خواهید که از گناه بدتان آید؟☝️ تا می توانید یاد امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) باشید👌، آرام آرام از گناه بدتان می آید و حالتان عوض می شود🙂. معلوم است انسان از چیزی که بدش می آید، اصلا سمتش نمی رود❌.شب ها وقت خواب، با آقا صحبت کنید. بعد از هر نماز یک فاتحه برای مادر امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بخوانید. نمازباید قبول شود و تا امضای آقا امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) نباشد، قبول نمی شود🍃. در هر عملمان باید امضای آقا باشد.
امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را که داشته باشی، همه چیز داری! عالم، برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.❤️
✍🏻استاد اخلاق آیت الله #قرهی
#اخلاق_مهدوی
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
فوروارد یادت نشه
هدایت شده از
✳️منتظران ظهور
🔴داستان واقعی دیدن عذاب قبر در بیداری❗️
✍مرحوم آیه الله آقای حاج سید جمال الدین گلپایگانی که از اعاظم علما و مراجع تقلید نجف اشرف بودند و به مقام کرامت نفس و پاکی روح و تزکیه و تهذیب و اجتناب از هواهای نفسانیه رسیده بودند می فرمودند:
🍃من در اصفهان که بودم نزد دو استاد بزرگ مرحوم آخوند کاشانی و مرحوم جهانگیرخان درس اخلاق و سیر و سلوک می آموختم و به دستور آنها به #قبرستان تخت فولاد می رفتم،
عادت من این بود که شب پنجشنبه و جمعه می رفتم و یکی دو ساعت در بین قبرها حرکت می کردم و در عالم مرگ و ارواح تفکر می نمودم،
بعد چند ساعتی استراحت می کردم و سپس برای نماز شب و مناجات بر می خاستم.
🍃شبی از شبهای زمستان که برف می آمد آمدم و در یکی از حجره ها رفتم، خواستم دستمالم را باز کنم و چند لقمه ای غدا بخورم که در اینحال در مقبره را زدند و #جنازهای را آوردند و گفتند که متصدی آن مقبره تا صبح قرآن بخواند و آنها صبح برای دفن جنازه بیایند.
🍃همراهیان، جنازه را گذاشتند و رفتند و یکمرتبه دیدم #ملائکه_عذاب آمدند و چنان #گرزهای_آتشین بر سر او می زنند که آتش به آسمان زبانه می کشید و فریادهایی از این مُرده بر می خواست که گویی تمام قبرستان متزلزل شده بود!
🍃من از مشاهده این مناظره از حال رفتم و بدنم به لرزه در آمد، اما آن صاحب مقبره هیچ نمی فهمید،
هر چه به او اشاره کردم حال من بد است در را باز کن او نمی فهمید و من هم زبانم قفل شده بود و حرکت نمی کرد بالاخره به او فهماندم می خواهم بروم او گفت کجا می روی، هوا سرد است برف آمده گرگها تو را می درند ولی من نمی توانستم به او بفهمانم طاقت ماندن ندارم،
به هر حال از مقبره خارج شدم و خود را به سختی به اصفهان رساندم و در راه چندین بار به زمین خوردم و یک هفته مریض بودم و استادان من از من پذیرایی می کردند تا کم کم قدری نیرو و قوه گرفتم.!
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
فوروارد یادت نشه