eitaa logo
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
628 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
992 ویدیو
72 فایل
هو‌المحبوب(((:🍃 السلام‌علیڪ‌یابقیہ‌اللّٰھ‌فی‌ارضه . . سر‌راهت‌در‌انتظار‌م‌برده‌هجرت‌صبر‌و‌قرارم جز‌ظهورت‌ای‌گل‌زهرا‌به‌خدا‌حاجتی‌ندارم !'
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟وزیران امام زمان(عج) چه کسانی هستند؟ 🌻امام علی علیه السلام: ☀️وزیران حضرت مهدی(عج) از ها هستند. ‌ در میان آنها عربی نباشد که با زبان عربی صحبت کند. در حالیکه آنها خالص ترین وزراء و با فضیلت ترین وزیرانند. 📗منبع: ینابیع المودة ص۱۳۳/۳. اسعاف الراغبین ص۱۴۴. الامام المهدی @emamgharib
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
✳️منتظران ظهور 🌸 سلام بر ابراهیم 💥قسمت چهاردهم : پيوند الهي ✔️راوی : رضا هادي 🔸عصر يکي از روزها
✳️منتظران ظهور 🌸سلام بر ابراهیم 💥 قسمت‌ پانزدهم:ایام انقلاب ✔️راوی:امير ربيعي 🔸ابراهيم از دوران کودکي و ارادت خاصي به امام خميني داشت. هر چه بزرگتر ميشد اين علاقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل از به اوج خود رسيد.در سال 1356 بود. هنوز خبري از درگيريها و مسائل انقلاب نبود. صبح جمعه از جلسه اي در ميدان ژاله(شهدا)به سمت خانه برميگشتيم. 🔸از ميدان دور نشده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. شروع کرد براي ما از امام خميني تعريف کردن. بعد هم با صداي بلند فرياد زد:«درود بر خميني» ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهي کردند.تا نزديک چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم. دقايقي بعد چندين ماشين به سمت ما آمد.ابراهيم سريع بچه ها را متفرق کرد. در کوچه ها پخش شديم. 🔸دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. ابراهيم درگوشه ميدان جلوي ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خميني و ما ادامه داديم. جمعيت که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد. صحنه جالبي ايجاد شده بود. 🔸دقايقي بعد،قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم را متفرق کرد. بعد با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم. دو تا چهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شدم جلوي ماشينها را ميگيرند و مسافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشين و حدود 10 مأمور در اطراف خيابان ايستاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکرد آشنا بود.او در ميدان همراه مردم بود! 🔸به ابراهيم اشاره کردم.متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط يكدفعه سرش را بالا گرفت.ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش.. 🔸مأمورها دنبال ابراهيم دويدند. ابراهيم رفت داخل کوچه، آ نها هم به دنبالش بودند.حواس مأمورها که حسابي پرت شد کرايه را دادم.از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم... ظهر بود که آمدم خانه,از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم.آنها هم خبري نداشتند. خيلي نگران بودم.ساعت حدود يازده شب بود.داخل حياط نشسته بودم. 🔸يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم. دويدم دم در، باتعجب ديدم ابراهيم با همان چهره و هميشگي پشتِ در ايستاده,من هم پريدم تو بغلش.خيلي خوشحال بودم,نميدانستم خوشحاليام را چطور ابراز کنم. گفتم:داش ابرام چطوري؟ نفس عميقي کشيد وگفت:خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم. گفتم:شام خوردي؟ گفت:نه،مهم نيست. سريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم. 🔸رفتيم داخل ميدان غياثي(شهيد سعيدي)بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم.آن شب خيلي صحبت کرديم.از انقلاب،از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي. شب بود که با ابراهيم و سه نفراز رفقا رفتيم مسجد لرزاده. حاج آقا چاووشي خيلي نترس بود.حرفهائي روي منبر ميزد که خيليها جرأت گفتنش را نداشتند. 🔸حديث امام موسي کاظم که ميفرمايد:«مردي از مردم را به حق فرا ميخواند. گروهي استوار چون پاره هاي آهن پيرامون او جمع ميشوند» خيلي براي مردم عجيب بود. صحبتهاي انقلابي ايشان همينطور ادامه داشت. 🔸ناگهان از سمت درب مسجد سر و صدايي شنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهاي ساواک با چوب و چماق ريختند جلوي درب مسجد و همه را ميزنند. جمعيت براي خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها،هر کسي را که رد ميشد با ضربات محکم باتوم ميزدند. آنها حتي به زن و بچه ها رحم نميکردند. 🔸ابراهيم خيلي شده بود. دويد به سمت در،با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفري ابراهيم را ميزدند. توي اين فاصله راه باز شد. خيلي از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند. ابراهيم با با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم که درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم و مجروح شدند. 🔸ضرباتي که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، شديدي براي او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتي در کشتي گرفتن او تأثير بسياري داشت. با شروع حوادث سال 57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعلامي هها و...او خيلي شجاعانه کار خود را انجام ميداد. 🔸اواسط شهريور ماه بسياري از بچه ها را با خودش به تپه هاي قيطريه برد و در نماز عيد فطر شهيد مفتح شرکت کرد. بعد از اعلام شد که راهپيمائي روز جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهد شد. 📚 منبع:کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
📌 #طرح_مهدوی 📝 "یاری کردنِ شیعیانِ امام زمان" 🔹 از مصادیق آن، انجام کارهای نیک و خیر برای دوستدار
📌 📝 "خواندن مداوم دعای غریق" 🔹 درباره حضرت مهدی دعاهای زیادی سفارش شده است که یکی از مهم ترینِ این ادعیه، دعای غریق است. ❤️ امام صادق فرمودند: به زودی شُبهه ای برای شما رخ می دهد و بدون نشانه ی هدایت و امامی که دیده شود می مانید. در این زمان کسی نجات پیدا نمی کند مگر این که "دعای غریق" را بخواند و فرمودند بگویید: يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ، يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ. 📚 کمال الدین ، ج۲ ، ص۳۵۲ 💢 سفارش شده در دوره ، برای در امان ماندن از فتنه ها، «دعای غریق» زیاد خوانده شود. ۸ @emamgharib
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
✳️منتظران ظهور #وقایع_آخرالزمان 🌸قسمت سی و ششم 💢 آنچه می‌خوانید فقط از احادیث معتبر است: 🌐 ندای
✳️منتظران ظهور 🌸قسمت سی و ششم 📛 آخرین سخنان شیطان در دنیا 💥 ساعاتی بعد از ندای آسمانی، شیطان زبان گشوده و «سفیانی» را به عنوان چهره بر حق معرفی می‌کند! او برای اصالت دادن و اثبات حقانیت حرکت سفیانی، نام عثمان بن عفوان (خلیفه سوم) را نیز مطرح می‌کند تا سفیانی که خود را از دودمان بنی امیه معرفی کرده، پشتوانه و وجاهتی بین برخی مسلمانان پیدا کند. ⁉️ چرا معرفی عثمان؟ چون آن‌زمان بیشتر تحرکات و نبردها در خاورمیانه است. در این منطقه بیشتر مردم، مسلمان هستند. لذا با اختلافاتی که میان شیعه و سنی وجود دارد، ندای شیطان منجر می‌شود به بالاگرفتن نزاع، حلال شدن خون مسلمین، درگیری و خونریزی... ✔️ ۴ روایت معتبر داریم که سفیانی هم ادعای مظلومیت یا حقانیت عثمان را مطرح می‌کند! ❄️ روایت معتبری از امام صادق علیه السلام آمده که ایشان فرمودند: «در آن روز، کسانی که در دلهایشان بیماری است، به شک می‌افتند و مرض به خدا قسم، دشمنی با ماست... خداوند اهل ایمان را بر قول ثابت بر حق، ثابت‌قدم نگاه می‌دارد و آن، همان است. [الغیبه، نعمانی، ب۱۴، ح۱۹] 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib
🌼 ای که دیدار تو رویای شب تار من است یک نگاه تو طبیب دل بیـمار مـن است گر به دادم نرسی می روم از دست بیا نامت آرامش این قلب گرفتار من است 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 همه با هم زمزمه میکنیم دعای الهی عظم البلا رأس ساعت ۲۲ به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاءالله @emamgharib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام روزتان منوربه ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(ص) به رسم ادب هرروز: السلام علی رسول الله وآل رسول الله السلام علیک یابقیة الله(عج) السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع) السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع) جمیعاورحمت الله وبرکاته.. @emamgharib
❤ 🌼به هرطرف نظر کنم 🌸اثر ز روی ماه توست 🌼گر این جهان بپاشده 🌸به‌خاطر صفای توست... 🌼ببین که پر شده جهان 🌸ز ظلم و جور ای عزیز 🌼بگو کدام لحظه‌ها 🌸ظهور روی ماه توست 🌤أللَّھُمِّ عَجّل لِوّلیَّڪ ألفَرَج🌤 @emamgharib
سلام عزیز مصر وجود ، مهدی جان ما بی تو قحطی زدگانیم ، به گل نشستگانیم ... ما بی تو از اندوه فراق سرشاریم ... ما بی تو تشنگانیم در حسرت باران ... ما بی تو تنهایانیم در کسوت باهمان ... ما بی تو خیل عظیم کنعانیانیم ، سر در گم ، دلمرده ، اسیر ، بی دفاع ... غمت دوره کرده شهر را و ندیدنت آتش زده خرمن وجود را ... بیا و تفقدی کن ... پر کن پیاله های ما را از سرچشمه ی ظهور ... @emamgharib
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
✳️منتظران ظهور 🌸سلام بر ابراهیم 💥 قسمت‌ پانزدهم:ایام انقلاب ✔️راوی:امير ربيعي 🔸ابراهيم از دوران
✳️منتظران ظهور 🌸سلام بر ابراهیم 💥 قسمت شانزدهم : ۱۷ شهریور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸صبح روز هفدهم بود. رفتم دنبال . با موتور به همان جلسه رفتيم. اطراف ميدان ژاله ( شهدا ).جلسه تمام شد. سر و صداي زيادي از بيرون مي آمد. 🔸نيمه هاي شب حكومت نظامي اعلام شده بود. بسياري از مردم هيچ خبري نداشتند. سربازان و مأموران زيادي در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيت زيادي هم به سمت ميدان در حركت بود. مأمورها با بلندگو اعلام ميكردند كه: متفرق شويد. ابراهيم سريع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت: امير، بيا ببين چه خبره؟! 🔸آمدم بيرون. تا چشم کار ميکرد از همه طرف جمعيت به سمت ميدان مي آمد. شعارها از درود بر خميني به سمت شاه رفته بود. فرياد بر شاه طنين انداز شده بود. جمعيت به سمت ميدان هجوم مي آورد. بعضيها ميگفتند: ساواکيها از چهار طرف ميدان را کرده اند و... 🔸لحظاتي بعد اتفاقي افتاد که کمتر کسي باور ميکرد! از همه طرف صداي تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان تيراندازي مي آمد. حتي از هليکوپتري که در آسمان بود و دورتر از ميدان قرار داشت. سريع رفتم و موتور را آوردم. از يک کوچه راه خروجي پيدا کردم. مأموري در آنجا نبود. ابراهيم سريع يکي از مجروحها را آورد. با هم رفتيم سمت سوم شعبان و سريع برگشتيم. تا نزديک ظهر حدود هشت بار رفتيم بيمارستان. مجروحها را ميرسانديم و برميگشتيم. تقريباً تمام بدن ابراهيم غرق خون شده بود. 🔸يکي از مجروحين نزديك پمپ بنزين افتاده بود. مأمورها از دور نگاه ميکردند. هيچکس جرأت برداشتن را نداشت. ابراهيم ميخواست به سمت مجروح حرکت کند. جلويش را گرفتم. گفتم: آنها مجروح رو تله کرده اند. اگه حركت كني با تير ميزنند. ابراهيم نگاهي به من کرد و گفت: اگه برادر خودت بود، همين رو ميگفتي!؟ 🔸نميدانستم چه بگويم. فقط گفتم: خيلي مواظب باش. صداي تيراندازي کمتر شده بود. مأمورها کمي عقبتر رفته بودند. ابراهيم خيلي سريع به حالت سينه خيز رفت داخل خيابان، خوابيد کنار مجروح، بعد هم دست مجروح را گرفت و آن را انداخت روي کمرش. بعد هم به حالت سينه خيز برگشت. ابراهيم شجاعت عجيبي از خودش نشان داد.بعد هم آن مجروح را به همراه يک نفر ديگر سوار موتور من کرد و حرکت کردم. در راه برگشت، مأمورها کوچه را بستند. حکومت نظامي شديدتر شد. من هم ابراهيم را گم کردم! هر طوري بود برگشتم به خانه. 🔸عصر رفتم منزل ابراهيم. مادرش نگران بود. هيچكس خبري از او نداشت. خيلي ناراحت بوديم. آخر شب خبر دادند ابراهيم برگشته. خيلي خوشحال شدم. با آن بدن قوي توانسته بود از دست مأمورها فرار کند. روز بعد رفتيم بهشت زهرا در مراسم تشييع و تدفين کمک کرديم. بعد از هفدهم شهريور هر شب خانه يکي از بچه ها جلسه داشتيم. براي هماهنگي در برنامه ها. مدتي محل تشکيل جلسه پشت بام خانه ابراهيم بود. مدتي منزل مهدي و... 🔸در اين جلسات از همه چيز خصوصاً مسائل اعتقادي و مسائل روز بحث ميشد. تا اينکه خبر آمد حضرت امام به باز ميگردند. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib