✳️منتظران ظهور
👌👌داستانی زیبا از ادب به والدین
از تل زینبیه که وارد حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام میشوی اول باید قبر "ابراهیم مجاب” را زیارت کنی
ابراهیم مجاب کیست؟:
ابراهیم پدر و مادری داشت پیر و فرتوت
هر هفته شبهای جمعه به رسم ادب یکی از آنان را (به نوبت) بر دوش خود به زیارت امام حسین علیه السلام میبرد اگر چه در این راه بسیار اذیت میشد.
این شب جمعه موصوف پدر را بزیارت برد اما در بازگشت مادرش به او گفت:
ابراهیم پسرم به دلم برات شده که هفته دیگر در دنیا نخواهم بود بیا و مرا هم همین هفته به زیارت مولا و آقایم امام حسین علیه السلام ببر.
و ابراهیم که از شدت درد کمر رنج میبرد به رسم ادب مادر را بر دوش گرفته و راهی حرم میشود و در مسیر از شدت درد به نجوای با امام مشغول میشود که :
آقا آیا این خدمت را از من قبول میکنی؟
آیا این خدمت جبران گوشه ای از زحمات مادرم خواهد بود؟
آیا…؟
و مادرش نیز آرام بر دوش ابراهیم و در بیخ گوش فرزند اینگونه با خدای خویش راز میگوید که:
"الهی امام حسین جواب این زحمت و خوبی تورا بدهد مادر”
ابراهیم مادر بر دوش وارد حرم شده و در مقابل مضجع شریف عزیز دل فاطمه سلام الله علیهما میگوید:
"السلام علیک یا ابا عبدالله”
اما همه آنهایی که در حرم بودند به گوش خود می شنوند که از داخل ضریح مطهر صدایی بس دل نواز پاسخ میگوید:
"و علیک السلام یا ابراهیم”
از این پس برخی علما و بزرگان و مردم در حرم به انتظار ابراهیم مینشستند تا وارد شده و سلام دهد و جواب امام را بشنوند وبه همین خاطر او را ابراهیم مجاب (یعنی اجابت شده از سوی أقا) نامیدند.
سالها بعد هم که ابراهیم از دنیا رفت به هدایت امام حسین علیه السلام در محل فعلی به خاک سپرده شد و اینک هرکس از تل زینبیه وارد حرم شود لاجرم ۲ بار ابراهیم را زیارت خواهد کرد.
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/969867267Ca9a4e980c6
#فوروارد_یادت_نشه
〖سفـࢪهآسمانے!〗
✳️منتظران ظهور 👌👌حکایت بسیار زیباااا 🔴اگر تعداد اصحابم به 313نفر می رسید...(تشرف شیخ علی خدمت آقا
✳️منتظران ظهور
👌👌حکایت بسیار زیباااا
🔴اگر تعداد اصحابم به 313نفر می رسید...(تشرف شیخ علی خدمت آقا امام زمان عج)
✍🏻قسمت آخر
✅مرد قصاب، اطاعت نموده و به بالای پشت بام رفت و حضرت او را امر فرمود که یکی از آن دو بزغاله را نزدیک ناودان آن بام برده سر ببرد،
بنحوی که تمام خون آن از آن ناودان در میان صحن خانه ریخته شود. قصاب به فرموده آن بزرگوار عمل نمود.
♨️آن چهل نفر با دیدن خون های سرازیر شده از ناودان همگی با خود گفتند:
قطعا حضرت سر قصاب را بریده و این خون نیز متعلق به قصاب است.
🔆 لحظاتی دیگر گذشت. ناگهان صدای دیگری از پشت بام به گوش رسید که این بار شیخ علی (صاحب خانه) را به پشت بام فرا می خواند. شیخ علی نیز اطاعت امر نمود.
و زمانی که به پشت بام رفت، قصاب را دید که در سلامتی کامل در محضر امام ایستاده بود!
♻️سپس به امر حضرت، مرد قصاب بزغاله دیگر را پای ناودان آورده و مثل همان بزغاله اول ذبح نمود. این بار نیز خون، به حیاط خانه ریخته و موجب تردید بیشتر حاضرین گردید.
💠همگی گمان کردند که آن حضرت این بار سر شیخ علی را بریده و این خون متعلق به شیخ است. پس با خود گفتند عن قریب است که به امر حضرت (علیه السلام) نوبت به ما برسد که به پشت بام رفته و ... لذا درب حیاط را گشوده و همگی فرار را بر قرار ترجیح دادند..
🌹سپس حضرت خطاب به شیخ فرمود: هم اکنون به حیاط برو و همگی را به پشت بام دعوت کن تا با من دیدار کنند. اما وقتی شیخ به صحن حیاط آمد، حتی احدی از آن چهل مرد را در خانه ندید.
پس مجددا به پشت بام رفت و فرار آن جماعت را خدمت امام عرضه داشت.
🌸حضرت فرمود: ای شیخ، دیگر عتاب و خطاب ها را رها کن. آیا این همان شهر حله نبود که می گفتی بیش از هزار مخلص در آن وجود دارد؟! سرزمین ها و شهرهای دیگر را هم به همین امر قیاس کن. این را فرمود و از نظرشان پنهان گردید.
🍃جناب شیخ رجبعلی خیاط (ره) فرمود:«اغلب مردم اظهار می کنند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را از خویشتن نیز بیشتر دوست دارند، حال آنکه اینگونه نیست؛ زیرا اگر او را از خود بیشتر دوست داشته باشیم، باید برای او کار کنیم؛ نه برای خود.
🙏همه دعا کنید که خداوند موانع ظهور آن حضرت را بر طرف کند و دل شما را با آن وجود مبارک یکی کند!»
http://eitaa.com/joinchat/969867267Ca9a4e980c6
#فوروارد_یادت_نشه
🌀🔅🌀🔅🌀🔅🌀🔅🌀🔅🌀
📗 برگرفته از بخش مهدویت تبیان
🌹السلام علیک یا اهل بیت النبوه🌹
🔶ختم یکساله ،دعای توسل
❤️به نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان علیه السلام
✅ روز83
امیدوارم بعد از یکسال از دستان پر برکت اهل بیت (ع )حاجت بگیرید.
@emamgharib
هدایت شده از 〖سفـࢪهآسمانے!〗
tavassol.samavati_www.iranidata.com.mp3
3.19M
🔶دعای توسل
🎤آقای مهدی سماواتی
💠منتظران ظهور
@emamgharib
✳️منتظران ظهور
👌👌◄میرداماد از سوزاندن انگشتان تا دامادی شاه عباس
🔶شب، طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود. به ناگاه دختری وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دخترگفت: «شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد. از طرفی چون این دختر شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود، لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند. صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد، ماموران، شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند. شاه عصبانی پرسید: «چرا شب به ما اطلاع ندادی و ….»
محمد باقر گفت: «شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید: چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمایی؟ محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و … لذا علت را پرسید طلبه گفت: «چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود. هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفسم مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند.»
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب «میرداماد» را داد. میر برهان الدین محمدباقر استرآبادی، مشهور به «میرداماد»، معلم ثالث و متخلص به اشراق، فیلسوف، متکلم و فقیه برجسته دوره صفویه و از ارکان مکتب فلسفی اصفهان بود و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد می کنند و از مهمترین شاگردان او می توان به ملا صدرا صاحب اسفار اشاره نمود.
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/969867267Ca9a4e980c6
#فوروارد_یادت_نشه
4_5812287488290456500.mp3
2.9M
✅مداحی بسیار زیبا
🎤آقای طاهری
http://eitaa.com/joinchat/969867267Ca9a4e980c6
#فوروارد_یادت_نشه