4_5895454968722228690.mp3
2.5M
🌸 #میلاد_امام_زمان(عج)
♨️حل مشکلات با هدیه هزار صلوات به مادر امام زمان(عج)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤 #آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
🔖کسی که در انتظار آن مُصلحِ بزرگ است، باید در خود زمینههای صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقّق صلاح بایستد.
رهبر انقلاب؛ ۱۳۸۱/۰۷/۳۰
#نیمه_شعبان_مبارک
#میلادامام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
سلام عیدتون مبارک
خواب که نیستید ان شاءالله
بنده حقیر برای خودم دوستان و اقوام و سفارش شده ها خیلی التماس دعا دارم
🌿باید خاڪریزهای جنگ را
بکشانیم به شهر یعنـی
نسل جدید را با شهدا آشنا کنیم.
در نتیجه جامعه بیمه می شود و یار
برای امام زمان "عج" تربیت میشود.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
سلام ای آقای مهربانی ها
آقایم کی می آیی که کران تا بی کران دلم را برایت چراغانی کنم و چشمانم را فرش پاهایت کنم
آقاجان بیا که بهار مشتاق آمدن توست، سالروز تولدت با بهار طبیعت قرین گشته و دلها همه در فراقت چون ابرهای بهاری اشک ریزان شده اند...
ویروس منحوسی بر جهان سایه افکن شده که دیگربه ما اجازه شادی و خنده با نزدیک شدن تولدت در کوی و بازار و مساجد نمیدهد، برایت جشن تولد خصوصی و مجازی میگیریم تا غم دلهایمان کمی تسکین یابد
حسرت آن روز ها و سالها کهبا نزدیک شدن به نیمه شعبان و تولد مولایم کوچه و خیابانها و مسجد و شهر را آذین بندی میکردیم و نقل و شیرینی پخش میکردیم بر دلم سنگینی میکند، بغض و اشک امانم نمی دهد، برای آمدنت در فراقت دعا میکنم و اشک میریزم و انتظار میکشم...
آقا جان بیا که تو معنای سبز لحظه ها هستی، بیا که تو روشنی بخش و فروغ دیدگان اشکبار ما هستی
از دوریت چون اسپند روی آتش بی قرارم
بیا و به این غم هجران پایان ده
آقاجان کی به این هجران پایان میدهی
آیا گلستان شدن جهان را من هم خواهم دید؟؟!
چقدر وصف جهان بعد از ظهورت را خوانده و شنیده ام
آرزویم دیدن آن جهان دور از دلتنگی، غم و مریضی، امید و زندگی، عدل و دوستی و... است
بیا آقای مهربانم که آغوش مهربانت همه زخم دلها را التیام میبخشد
بیا و به هجران ما پایان ده
ای زیباترین بهار بیا....
#ارسالی_مخاطبین
سلام مولایم
زمان گذشت...
زمان گذشت و ❤️ قلبم گواهی میدهد که به یقین تو می آیی
تومی آیی وایینه های زنگار گرفته قرن جهالت وسکوت وروزمرگی راجلاخواهی داد
تو می آیی و ❤️ قلب ها ی سیاه شده از تنها یی را دوباره باحضور روشنی بخش خودنورانی خواهی کرد
تومی آیی و دلم راخویشاوند تمام پنجره های جهان میکنی
تومی آیی و چشمان جهان را به آبشاران زلال معنویت پیوندمیزنی
تومی آیی و فریاد های فروخفته ستم دیدگان جهان را معنا میبخشی
تو می آیی وگوش جهان را که از فریاد های گوش خراش شیاطین کفروالحادکر شده است با زمزمه روح بخش محبتت نوازش می کنی
تومی آیی و من خوب میدانم که روزی از همین دریچه که سالهاست بسته مانده جوانه ای خواهد رویید جوانه ای سبز
که از خیال همیشه منتظر من به سمت آسمان ها ی آبی حضور توسربرخواهد آورد
تو می آیی وزمین در زیر پای توازشادی می شود
ای تجلی مهر خداوند درزمین شوره زار خشک دلهای خسته مان در انتظار نوازش نرم نگاه پر مهر توست
#ارسالی_مخاطبین
سلام بر آقا ابا عبدالله الحسین
سلام بر برادر وفادار حضرت عباس
سلام بر آقا امام زمان
سلام حدیث غروب های دلتنگی انتظار. سلام واژه گم شده الفبای بیقرار.
حقیقتش را بخواهی دل خوش کرده ایم به چهل عهدی که باتو بسته ایم. باتو چهل عهد بسته ایم و عهد باتو ماندن را خوب می شکنیم.
آقاجان باور کن کوچه پس کوچه های قلبم را که جستجو کنی نشانی خودت را نخواهی یافت. پر شده ایم از آدرس اشتباهی خیابان ریا و کوچه تظاهر. گاهی هم می خوریم به بن بست گناه.
رفتگر قلبم می گفت انگار فصل خزان زود رسیده است. دوست دارم بهار در قلبم بشکفد ویاس ها دوباره از دل ها حوانه بزنند وبیایی ودل ها را بیدار کنی پس رخ بنما که جهان تشنه دیدار توست ای یوسف فاطمه .
خانم سمیرا حیدری از اصفهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مسابقه
ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
خانم آرزو اسلامی
پایگاه رشیده ۳۱۶
#همدلی_برای_ظهور
#عید_نو_عهد_نو
#نیمه_شعبان
https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
" قسمت چهاردهم "
《 طعم سرما 》
هوا هنوز روشن نشده بود و باد ملایمی می وزید . بچه ها در سنگر ها مشغول استراحت بودند و اردوگاه ، در آرامش و سکوت بود ...
علی که شب گذشته را نگهبانی داده بود و تازه پستش را تحویل داده بود ، به طرف سنگر میرفت تا بخوابد . هوا سرد بود . اورکتش را روی شانه صاف کرد . نگاهش به کارون افتاد و کسی را در آب دید . فکر کرد شاید در آب افتاده و نمیتواند خودش را بیرون بکشد . به سرعت به طرف رود دوید . وقتی نزدیک شد ، میرقاسم را دید که در آب شنا می کند . از شدت سرما ، دندان هایش به هم میخورد و به سختی نفس میکشد ..
علی با دیدن چنین صحنه ای، بیشتر سردش شد . اورکت را کامل به تن کرد و گفت ؛ 《 توی این سرما ، برای چی رفتی توی آب ؟ 》
میرقاسم ، جلو آمد و سلام کرد . دستش را به شاخه های خشک ساحل گرفت و خودش را از آب بیرون کشید . دندانهایش تریک و هم می خوردند . موهای بدنش ، سیخ شده بود و می لرزید .
علی ، تند اورکت را درآورد و خواست روی شانه میرقاسم بیندازد که دستش را پس زد و گفت ؛ 《 خیس می شود ، نیازی نیست . 》
علی اصرار کرد ؛ 《 فدای سرت ! یخ میکنی .》
میرقاسم ، سر بالا انداخت و گفت ؛ 《 بپوش هوا سرد است یخ می کنی . الان میروم توی سنگر ، لباسم را عوض می کنم .》
به طرف سنگر فرماندهی به راه افتاد . علی دنبالش دوید و پرسید ؛ 《 تو این هوای سرد ، برای چی رفتی توی آب ؟ 》
میرقاسم لبخند کمرنگی زد و گفت ؛ 《 قرار است امروز نیروها را برای تمرین شنا بفرستیم تو آب . خواستم قبل از اینکه بچه های مردم بروند توی آب سرد رودخانه خودم ببینم سرما چه مزهای دارد . 》
روی شانه علی و ادامه داد ؛ 《 مگر دیشب کمین نداشتی تو استراحت کن ! 》
علی که حرفی برای گفتن نداشت ، به طرف سنگر راه افتاد ...
هوا تاریک شده بود نماز مغرب و عشا را که به جماعت خواندند ، محمد بلند شد و به طرف سنگر خودشان رفت . احساس کرد سرش کمی سنگین شده و نمی تواند بیشتر از این در مهدیه بنشیند . فکر کرد شاید اگر کمی استراحت کند بهتر شود .
ته سنگر چشمش افتاد به یکی از بچه ها که زیر پتو مچاله شده بود . به طرفش رفت . پتو را از روی صورتش کنار زد . رضا بود روی صورتش پر بود از قطره های ریز عرق . از چشمهایش بیوقفه اشک می ریخت و می لرزید . محمد دست گذاشت روی پیشانیاش گفت ؛ 《 چی شده ؟ چقدر داغی ! 》
رضا به خودش پیچید و با پشت دست اشک را از روی صورتش پاک کرد بیفایده بود . دوباره صورتش خیس شد . گفت ؛ 《 چند بار حالم به هم خورده . شاید مسموم شده باشم . 》
محمد بلند شد و گفت صبر کن الان میآیم ..
از سنگر بیرون دوید و به دنبال میرقاسم گشت . او را بیرون مهدیه پیدا کرد . گفت ؛ 《 یکی از بچهها حالش خیلی بده .》
ادامه دارد ،،،،،
https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اجرای زیبای محمدحسین پویانفر در مسجد سهله
فروردین ۱۴۰۰
شعبان ۱۴۴۲