eitaa logo
حقایق
370 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1هزار ویدیو
92 فایل
مسابقات فرهنگی و مناسبتی ارسال شبهات وشرکت در چالش ها و مسابقات کانال @shahadat_313 *عزیزان فعلا تبادل نداریم*
مشاهده در ایتا
دانلود
مریم نعمتی انتشار این عکس هدیه شما به مریم خانم ان شاءالله برای همه ما دعا کنند منتظر عکسهای شما روزه اولی ها هستیم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
زهرا خانم انتشار این عکس هدیه شما به زهراخانم ان شاءالله برای همه ما دعا کنند منتظر عکسهای شما روزه اولی ها هستیم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
j9.mp3
4.11M
( ) قرآن کریم 🔊 قاری معتز آقایی 🕐 زمان: ۳۴ دقیقه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
سوال نهم 💠تا چه زمانی از عذاب الهی که نتیجه کفر و طغیان بندگان است درامانیم؟!ذکرشماره آیه الزامی است مهلت ارسال تا ساعت 21 به آیدی 👇 @Shahid_Alamdar313   •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 توصیه های اخلاقی حضرت علامه حسن زاده آملی حفظه الله تعالی: ❌برای سنگ و گل، جان و دل را از دست ندهید! دنیا شما را شکار نکند! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
حقایق
سوال #جزء نهم #قرآن 💠تا چه زمانی از عذاب الهی که نتیجه کفر و طغیان بندگان است درامانیم؟!ذکرشماره آ
سلام علیکم در مسابقه نهم ۳۲ نفر از شرکت کننده ها پاسخ صحیح ارسال کردند و ۹نفر پاسخ اشتباه دادند جواب مسابقه جزء نهم: تازمانی که استغفار در میان بندگان رواج داشته باشداز عذاب الهی در اَمان هستیم. آیه۳۳سوره انفال وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کاَنَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ عزیزانی که پاسخ صحیح ارسال داشتند پیام ذیل برایشان ارسال شد سلام علیکم شما در روز نهم کد... دارید تا پایان ماه مبارک با ما همراه باشید •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
با علی همگام در احیای قرآن بوده‌ای پیشتر از بعثت احمد مسلمان بوده‌ای مؤمنین از چون تو مادر تا قیامت سرفراز مسلمین آرند بر خاک درت روی نیاز وفات حضرت خدیجه (س) تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نگار زمانی انتشار این عکس هدیه شما به نگار خانم ان شاءالله برای همه ما دعا کنند منتظر عکسهای شما روزه اولی ها هستیم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
ریحانه محمدی انتشار این عکس هدیه شما به ریحانه خانم ان شاءالله برای همه ما دعا کنند منتظر عکسهای شما روزه اولی ها هستیم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
چگونه شرح دهم غصه‌ی فراق تو را که خواهد این شب تیره فقط چراغ تو را کجا روم به که گویم که این دلم تنگ است دلم به عقربه‌ی کربلا هماهنگ است . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت خديجه (س) در بيانات رهبر انقلاب👆 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
حضرت خديجه (س) سه سال قبل از هجرت بيمار شد . پيغمبر (ص) به عيادت وى رفت و فرمود : اى خديجه ، «اما علمت ان الله‏ قد زوجنى معك فى الجنه‏» ; آيا میدانى كه خداوند تو را دربهشت نيز همسرم ساخته است ؟ ! آنگاه از خديجه دل جويى و تفقد كرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالى بهشت را به شكرانه خدمات او توصيف فرمود . چون بيمارى خديجه شدت يافت ، عرض كرد : يا رسول الله ! چند وصيت دارم : من در حق تو كوتاهى كردم ، مرا عفو كن . پيامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصيرى نديدم و نهايت تلاش‏ خود را به كار بردى . در خانه‏ ام بسيار خسته شدى و اموالت را درراه خدا مصرف كردى . عرض كرد : يا رسول الله ! وصيت دوم من اين است كه مواظب اين‏ دختر باشيد . و به فاطمه زهرا (س) اشاره كرد . چون او بعد ازمن يتيم و غريب خواهد شد . پس مبادا كسى از زنان قريش به او آزار برساند . مبادا كسى به صورتش سيلى بزند . مبادا كسى بر او فرياد بكشد . مبادا كسى با او برخورد غير ملايم و زننده‏ اى داشته‏ باشد . اما وصيت‏ سوم را شرم مى‏كنم برايت‏ بگويم . آن را به‏ فاطمه عرض میكنم تا او برايت‏ بازگو كند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مى‏گويد : من از قبر در هراسم ; از تو می خواهم مرا درلباسى كه هنگام نزول وحى به تن داشتى ، كفن كنى .» پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بيرون آمد و مطلب را به پيامبر(ص) عرض كرد . پيامبر اكرم (ص) آن پيراهن را براى خديجه‏ فرستاد و او بسيار خوشحال شد . هنگام وفات حضرت خديجه ، پيامبراكرم (ص) غسل و كفن وى را به عهده گرفت . ناگهان جبرئيل درحالى كه كفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض كرد : يا رسول‏ الله ، خداوند به تو سلام مى‏رساند و میفرمايد : «ايشان اموالش‏ را در راه ما صرف كرد و ما سزاوارتريم كه كفنش را به عهده‏ بگيريم .» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
سالروز وفات ام المومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها تسلیت باد. ⚫️ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : « أَيْنَ مِثْلُ خَدِيجَةَ صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي النَّاسُ‏ وَ وَازَرَتْنِي عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِي عَلَيْهِ بِمَالِهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي أَنْ أُبَشِّرَ خَدِيجَةَ بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِيهِ وَ لَا نَصَب » 🔸 مثل خديجه پيدا نخواهد شد. خديجه در آن هنگام كه مردم مرا تكذيب كردند، مرا تصديق نمود ، و مرا با ثروت خود براى پيشرفت دين خدا يارى نمود. خدا به من دستور داد خديجه را به قصر زمرّدى كه در بهشت دارد و هيچ رنج و زحمتى در آن نيست بشارت دهم. 📚 بحار الأنوار ، ج ‏۴۳ ، ص ۱۳۱ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
4_5870515755786700470.mp3
3.74M
( ) جزء قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایی زمان :30 دقیقه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
سوال دهم 💠ویژگی زنان و مردان باایمان در کدامین آیه سوره توبه آمده است؟معنی آیه الزامی است. مهلت ارسال تا ساعت 21 به آیدی 👇 @Shahid_Alamdar313   •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
34-Mahe-mobarake-ramezan-ra-ba-ehteram-nam-bebarid-hojatoleslam-rafiei(www.rasekhoon.net).mp3
6.8M
📝 ماهِ را با احترام یاد کنید 👤 استاد   •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
قسمت هفتم و هشتم ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c
* قسمت هفتم* 《 ادامه شب قبل 》 گفتم ؛ 《 نه من دشمن تو هستم نه تو دشمن منی . دشمن ما آنجاست ببین از بس منور زده دیگر آن روستا احتیاج به برق ندارد . من و تو باید با هم برویم آن منورها را خاموش کنیم . آن نور را من و تو باید برای مردم بتابانیم . ما جوان ها باید آزاد کنیم اینجا را.. 》 گفتم روزی برسد که به من بگویی خواهر من بنشین توی خانه من میروم میجنگم . اسلحه مرا میگیری میروی اسرائیلی ها را بکشی . گفت 《 می‌شود برویم خانه این خانم چای بخوریم ؟ 》 صاحبخانه گفت ؛ 《 الان می کشند تو را.. 》 طرف به سربازهای زیر دستش نگاه کرد گفت《 شما بروید بیرون بایستید ! 》 یکی من گفتم یکی او ... گفتم 《 آن کسی که به تو خط می دهد از ما نیست . هویت ندارد . چه برسد به اینکه بخواهد به تو یا ما هویت بدهد . کسی که اصالت دارد ، ریشه دارد ، خاک دارد ، سرزمین دارد ، هویت دارد تویی ، نه آنی که تو را کرده سپر بلای خودش ... 》 یاسر عرفات را می‌گفتم .. گفت《 کُلت برای تو کم است باید با کلاشینکف بکشمت . باید ۳۰ تا گلوله توی سرت خالی کنم.. 》 گفتم اگر من دشمنتم ، عیبی ندارد شلیک کن . ولی مطمئن باش من با گلوله ی تو یا هر کس دیگری نمی میرم ... گذشت.. یک روز توی کلاس بودم داشتم بحث فرهنگی می کردم که آمدند گفتند یکی از برادرها کارم دارد . رفتم دیدم آنجا نشسته است ... گفتم سلام علیکم . گفت علیکم السلام . گفتم خوش آمدی .. گفتم دیدی من دروغ نمی‌گویم ؟ دیدی گفتم تو برادر مایی ؟ مسئول من گفت شما مگه با خواهرمان آشنایی دارید ؟ گفت 《 من قرار بود بکشمش ولی نتوانستم .. 》 بار آخر بهش گفته بودم امتحانش ضرری ندارد بیا یک بار هم که شده به حرف من گوش کن ... گفته بود چیکار کنم ؟ گفته بودم《 بیا دکتر چمران ما را هم ببین با او حرف بزن فقط یک بار 》 گفتم دکتر مصطفی را دیده ای ؟ گفت 《 نه 》 رفتم با دکتر صحبت کردم گفتم کی آمده . نگفت بگو بیاید بالا . گفت 《 الآن خودم میام پایین با او حرف می زنم 》 آمد گفت《خوش آمدی 》 نشستند با هم به حرف زدن . دکتر وسط حرف هایش خندید و گفت《 این دیار مال شماست . من ایرانی‌ام . فقط مهمانتان هستم... 》 با همین رفتارش خیلی ها را جذب کرد . به ما هم خیلی چیزها یاد داد . ما که بلد نبودیم بچه بودیم . از کجا می دانستیم باید اینطور رفتار کنیم . همه چیز را از او یاد گرفتیم . حتی یاد گرفتیم پدرهایمان را جذب کنیم توی گروه های خودمان . کسانی که تا روسری های بزرگ مان یا لباسهای خاص مان را می دیدند میگفتند ؛《 خطرناک است درشان بیاورید . می آیند همه ما را می کشند ... 》 خانم غاده مثل ما نبود . دست به قلم بود . شعر و مقاله در مجله و روزنامه می‌نوشت . خانواده اش هم ثروتمند بودند . از آنها که هر یکی دو ماه ماشینی تازه با رنگی خاص زیر پایشان است . پشتوانه مذهبی شان هم مادربزرگش بود که اول در فلسطین زندگی می کرده با همسر و دو دخترش ، و وقتی خواستگار برای دخترش پیدا میشود و قرارش را برای روز عاشورا میگذارد ، خودش و دخترش سوار اسب می شوند می آیند از مرز می گذرند ، و می رسند به صور و همان جا می‌ماند . او یکی از زن هایی بود که پوشیه می زده ، در خانه اش عزاداری حسینی برپا می کرده . خانم غاده از کودکی در دامن چنین مادر بزرگی بزرگ میشود و حافظ دعا و قرآن و دست به قلم ... همین قدرت قلم بود که باعث آشنایی و ازدواجش با دکتر شد .... من فقط اتاقشان را یادم هست در همان موسسه ، که کمدی قدیمی و کهنه در آن بود . با تختی که زیرش جعبه میوه بود و رویش فیبری نازک و تشکی ابری ... پرده که اصلا نداشتند اگر هم بود پارچه ای قدیمی و چرک مُرد بود به طوری آویزان کرده بودند که هر لحظه ممکن بود بیفتد ... خیلی رنج کشیدند تا به هم رسیدند ولی رسیدند ... آرامشی که در صورت دکترمصطفی بود و ماند ، حالا من در صورت خانم غاده میبینمش . من از خانم غاده خیلی خاطره دارم . با هم میرفتیم توی روستاهای مرزی . رفتنی راه مان باز بود . البته نه آن طور که بی خطر باشد . تعقیب مان می‌کردند . اسلحه به دست و مواظب می‌نشستیم کنار پنجره آماده بودیم تا اگر رد شدند و تیراندازی کردند ماهم ماشه ی اسلحه مان را بچکانیم جوابشان را بدهیم ... یا اگر سرعت می‌گرفتند زیگزاگ می رفتیم سرعت می‌گرفتیم تا از تیررس شان دور باشیم ... خودشان بارها اعتراف کرده بودند که حریف ما نمیشوند .. برگشتنی راه مان را با مواد منفجره می‌بستند تا پیاده شویم و آنها هم تیراندازی کنند ... راه را بر می گشتیم یا می پیچیدم توی فرعی ، یا دور میزدیم برمی‌گشتیم ... دکتر مصطفی میگفت ؛ 《 خوب از خطر جستید خسته نباشید... 》 می گفتیم ؛《 شما از کجا می دانید ؟ 》 فقط می‌خندید .... ادامه دارد ،،،،،
" قسمت هشتم " 《 ادامه شب قبل 》 بارها اسرائیل شروع کرد به بمباران موسسه و دکتر فقط به ما می گفت زود برویم بچه های کوچک را از فلان اتاق برداریم ببریم توی زیرزمین ... بچه ها میگفتند《 دکتر تنها می ماند . توروخدا بگذارید پیشش بمانیم 》 می گفتم ؛ شما چطور می خواهید بمانید؟ می گفتند 《 می‌رویم می ایستیم جلو دکتر تا گلوله بخورد به ما ... 》 بیشترشان کوچولو بودند . نه مادر داشتند نه پدر ... ۴۵۰ نفری می شدند . هیچ کس هیچ وقت ندید دکتر اگر آنجا بود تنهایشان بگذارد یا در آشپزخانه اتاق خودش از غذای پخته خودش بخورد ... همیشه با بچه ها غذا می خورد . اگر هم سرما می‌خورد و ما اصرار می کردیم برایش سوپ بگذاریم می گفت 《 بروید ببینید بچه ها امروز چی دارند 》 می رفتیم می دیدیم می آمدیم می گفتیم ؛《 فقط سیب زمینی و نمک 》 میگفت ؛ چیز دیگری ندارید ؟ میگفتیم 《 روغن زیتون هم هست 》 می‌گفت ؛ این که خیلی از سرم زیاد است . همان سیب زمینی و نمک را بردارید بیاورید ... زمستان لبنان ، بخصوص کنار دریا ، همیشه طوفانی بود و سرد . ما هم امکاناتی نداشتیم که بچه ها را گرم کنیم . فقط همان پتویی بود که رویشان می انداختیم .. صبح ‌ها سر کلاس می رفتم پیش بچه ها می گفتم ؛ 《 دیشب خیلی سرد بود شماها که سرما نخورده اید ؟ 》 می‌گفتند ؛ نه ..... یکی گفت ؛ دکتر خودش آمد لحاف را روی من انداخت من دیدمش ... دیگری گفت《دستش را گذاشت رو پیشانی من گفت چرا تب کردی ؟ 》 هرکسی ادعا میکرد دکتر دیشب اومده بالا سرش یا با او حرف زده یا جایش را مرتب کرده یا دلداریش داده .... به خودم می گفتم مگر ما دیشب چند تا دکتر داشتیم که وقت کرده بالای سر تمام بچه ها برود ؟ صبح مطمئن بودم دکتر دیشب نخوابیده .. میرفت به بچه‌های ۱۴ سال به بالا می گفت ؛ برویم آن تکه زمین را سبزی بکاریم .. برای تنوع غذای بچه ها می رفت لباس کارگری می پوشید می آمد به بچه ها می گفت شما هم بپوشید ... همه باهم زمین را بین می‌زدند ، سبزی می‌کشتند . درست در کنار آموزش‌های نظامی ... دکتر گفت ؛ باید نهال زیتون هم بکاریم . چون گران بود می‌شد بفروشیم . من و خانم غاده و خواهرهای دیگر بارها به او گفتیم 《 مگر زمین خریده اید که تویش باغ زیتون بزنیم ؟ 》 می‌گفت ؛ هر درخت زیتونی که عمل بیاید با پولش می‌توانیم چند تا نارنجک بخریم یا کلاشینکف ...تعدادمان آن روزها خیلی کم بود . دکتر داشت جوری تربیت مان میکرد یاد بگیریم کارهای بزرگی در پیش داریم . در آموزش نظامی ما دخترها خیلی حساس بود .. اغلب فتیله های انفجاری تی‌ان‌تی را مثال می زد و ظرافت‌های ما زن ها را که می توانیم برویم دور از چشم دشمن آنها راخنثی کنیم . توی دوره نظامی گفتم می خواهم بشینم پشت دوشکا شلیک کنم . گفت《خوب نیست تو این سن کَر بشوید》 گفتم ؛ یعنی چه ؟ گفت ؛ صدایش خیلی زیاد است . میرفتم پشت دوشکا می نشستم شلیک می کردم . هیچ وقت ازش نشنیدم اسرائیلی‌ها را دشمن خاک ما بدانند همیشه میگفت ؛ آنها دشمن قرآن شما هستند این را یادتان نرود .. من توی جلسه های گروه یاسر عرفات یا گروههای عربی دیگر خیلی میرفتم بحث میکردم . همه آنها معتقد بودند کاری از دستمان بر نمی آید . دلیلشان هم تعداد کم ما بود . می آمدند توی سنگر هایمان به ما حمله می کردند از آنها اسیر می‌گرفتیم . همیشه هم آنها را می بردیم در خود موسسه نگهشان می داشتیم .. دکتر می گفت ؛ صبحانه برایشان برده اید ؟ نصف شب از بچه‌ها میپرسید نکند ضعف کرده باشند ؟ میپرسید دستتان را که رویشان بلند نکرده اید ؟ یا توهین که نکرده اید ؟ بدانید اینها مسلمان هستند . فقط دشمن نگذاشته روی خط اصولی حرکت کنند . می نشست کنارشان ، دختر و پسر فرقی نمی‌کرد ، با آنها حرف میزد . میگفت ؛《راه توبه باز است . برگردید . خدا شما را می پذیرد ...》 این حرف‌ها را به کی میزد؟ به کسانی که می دانستیم تویی اعدام دوستانمان ، یا انفجار خانه هایمان ، یا اغفال دختر های ما نقش داشته اند . و جالب اینکه می‌آمدند چه از آنها چه از مردم عادی . بیشترشان هم می‌گفتند ؛ 《 از کجا شروع کنم .. ؟》 یا به من سخت ترین مسئولیت را بدهید .. یا بفرستیدم هرجا که پرخطرتر است .... ادامه دارد ،،،،
سلام علیکم در مسابقه دهم ۸۹نفر از شرکت کننده ها پاسخ صحیح دادند ومتاسفانه ۶ نفر جواب را بعد ازساعت ۲۱ارسال کردند و معذوریم از پذیرش جواب مسابقه جزء دهم: ویژگی مردان وزنان باایمان در آیه ۷۱سوره توبه اینچنین امده است: ✅مردان و زنان باایمان ،ولی و یارو یاور یکدیگرند؛امربه معروف،ونهی از منکرمیکنند؛نماز را برپا می دارند؛وزکات را می پردازند؛وخدا و رسولش را اطاعت میکنند؛بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار میدهد؛خداوند توانا و حکیم است. عزیزانی که پاسخ صحیح ارسال داشتند پیام ذیل برایشان ارسال شد سلام علیکم شما در روز دهم کد... دارید تا پایان ماه مبارک با ما همراه باشید •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/154927142C0314aaa68c