🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸
🌹 زندگی به سبک شهدا
🌷 سردار شهید مهدی زینالدین(فرماندهی لشکر ۱۷ علیبنابیطالب "علیهالسلام")
🎁 خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود.
🌹 من هم یک شلوار خریدم،
تا وقتی از منطقه آمد،
با هم بپوشد.
♦️ لباسها ر ا که دید،
گفت:
«تو این شرایط جنگی وابستهم میکنین به دنیا. »
❤️ گفتم:
«آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماهم سربزنی؟»
✅ بالاخره پوشید.
❗️ وقتی آمد،
دوباره همان لباسهای کهنه تنش بود.
چیزی نپرسیدم.
🌷 خودش گفت:
«یکی از بچههای سپاه عقدش بود
لباس درست و حسابی نداشت.»
📚📚 منبع: کتاب یادگاران، ج۱۰، کتاب شهید زین الدین، ص۴۷.
🌸🍃🌹🌼🌷🌼🌹🍃🌸
#صلوات
#دفاع_مقدس
#یاد_شهدا
#زندگی_به_سبک_شهدا
#سردار_شهید_مهدی_زینالدی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید "مهدی زینالدین" صلوات🌷
@mabar17
@defaemoghadaseqom
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🥀🥀🥀🥀
🌺شهدا با اهل بیت علیهم اسلام ارتباط دارند
☘بعد از جنگ در حال تفحص در منطقه کردستان عراق بودیم، که به طرز غیر عادی جنازه شهیدی را پیدا کردیم، از جیب شهید یک کیف پلاستیکی در آوردم داخل کیف وصیت نامه قرار داشت که کاملا سالم و این چیز عجیبی بود.
در وصیت نامه نوشته بود:
من سید حسن بچه تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم شهدا با اهل بیت ارتباط دارند.
اهل بیت شهدا را دعوت می کنند...
پدر و مادر عزیزم من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می رسم.
جنازه م هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه می ماند.
بعد از این مدت جنازه من پیدا میشود. و زمانی که جنازه من پیدا میشود امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می گویم.
به مردم دلداری بدهید
به آنها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عج) پشتوانه این انقلاب است.
بگویید که ما فردا شما را شفاعت می کنیم
بگویید که ما را فراموش نکنند.
بعد از خواندن وصیت نامه درباره عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است.
✍🏻 راوی :حاج حسین کاجی
📚 خاطرات ماندگار ص١٩٢ تا ١٩۵
🇮🇷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
@defaemoghadaseqom
🌹بوی پیراهن یوسف قم می آید!
در کوچه پس کوچههای قدیمی شهر قم، در محله "آذر"، همانجایی که بوی انقلاب میدهد، 38سال پیش جوانی رعنا رخت دفاع از مرز و بوم میهن را بست و راهی شد؛ اما سفرش بیبازگشت بود و هنوز هم محلههای شهر چشم انتظار بازگشت "تقی رستگار مقدم"، یار جاویدالاثر متوسلیان هستند.
مادر و پدری که داغدار شهادت محسن و بیخبر از تقی بودند؛ شب را به سختی به روز و روز را به غم به شب میرساندند. پنج سال پیش بود که مادر چشم انتظاری فرزندش را برای همیشه در قلب غم دیده خود به خاک سپرد تا دیدار باشد برای قیامت؛ پدر شهید محسن و جاویدالاثر تقی رستگار مقدم نیز سالهاست برای همیشه از میان ما رفته
این روزها اخبار غیر رسمی از بازگشت یوسف گم گشته قمی ها خبر می دهد
🔹طبق خبرهای رسیده، بالاخره انتظارها به سر رسید و بعد از ۳۸ سال پیکر مطهر شهید والامقام حاج احمد متوسلیان و سه همرزم او شهیدان سیدمحسن موسوی، تقی رستگار مقدم و کاظم اخوان، پیدا شده است و به زودی به ایران بازخواهند گشت!
@defaemoghadaseqom
عکس /ویژه /امروز
🌹نهر خین و اروند رود
عملیات #کربلا_ 4
دقیقا جبهه ای که گردان های حضرت معصومه ع و امام حسین ع از لشکر 17 علی بن ابی طالب عمل کردند ،
🌹یاد و خاطره شهدای این عملیات به خصوص شهیدان حاج اکبر شیرازی و حجت الاسلام اکبر زاده که روی همین دژ به شهادت رسیدند گرامی باد
@defaemoghadaseqom
🌹 فعالیتهای جهادی شهید حاج احمد متوسلیان در یک نگاه
@defaemoghadaseqom
⛔️چرا درد و بلا؟ چرا گرفتاری و بیماری؟ چرا کرونا؟ چرا فقر و گرانی؟
چرا ....؟
شاید بهتر باشد هر کدام از ما از خود بپرسیم:
چرا گناه؟
چرا غفلت از خدا؟
چرا عمل نکردن به دستورات الهی؟
چرا دورویی و حرص و حسد؟
چرا کم فروشی و بی انصافی؟
چرا بی رحمی و احتکار؟
چرا بی تفاوتی نسبت به مسائل و مشکلات مردم و جامعه اسلامی؟
چرا بی حیایی و بی عفتی؟
چرا بی نمازی و کاهل نمازی؟
چرا بی احترامی به بزرگتر و به خصوص والدین؟
چرا بی توجهی به حقوق دیگران و به خصوص ضعیفان؟
چرا حیف و میل و دزدی از بیت المال؟
چرا عیش و نوش و هوسرانی و آلوده شدن به گناه و ...؟
چرا اعتماد به هر کس و ناکسی و بی اعتمادی به مومنین و توکل نکردن به خدای قادر متعال؟!!
چرا اطاعت نکردن از ولی خدا؟
چرا فراموش کردن راه شهدا؟
و صدها چراهای دیگر که این روزها می توان با کمی دقت پاسخ آن را یافت و فرصت توبه و بازگشت به خدا را از دست نداد...
تا خودمان اصلاح نشویم جامعه اصلاح نخواهد شد.
هر کسی از خودش شروع کند و بعد خانواده و اهل و عیال و نزدیکانش تا امور ما اصلاح و بلاها و گرفتاری ها برطرف شود
ان شاءالله
👈با غفلت و ادامه گناهان، فرصت کوتاه توبه را از دست ندهیم؟؟
در این فرصت عمر معرفت به دین و اعتقادات را عمیق و علم و بصیرت خود را بیشتر کنیم تا آرامش پیدا کنیم؟
ان شاءالله در این زمانه پربلا و پر خطر و فراغت اجباری، از قرآن و دعا و خواندن کتاب های خوب و موعظه غفلت نکنیم.
@defaemoghadaseqom
🌹از دامن زن ، مرد به معراج می رود
🌹تعداد مادرانی که چند شهید تقدیم ایران کردهاند:
دو شهید: ٨١٨٨ مادر
سه شهید: ۶۳۱ مادر
چهار شهید: ۸۲ مادر
پنج شهید: ۲۱ مادر
شش شهید: ۶ مادر
هفت شهید : ١ مادر
هشت شهید: ١ مادر
نه شهید: ٢ مادر
@defaemoghadaseqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #موشن_گرافی
🗓 ۱۴ تیر ( ۱۳۶۱ )
🌹سالروز ربوده شدن حاج احمد متوسلیان
@defaemoghadaseqom
🌹🌹🌹🌹🌹
🥀 زندگی به سبک شهدا
🥀 شهید حسین کرمانی
🥀 ولادت : یکم شهریور 1343
🥀 شهادت : دهم تیر 1365
@defaemoghadaseqom
آنتی نفوذ
@Mohsen5541
🌹🌹🌹🌹🌹 🥀 زندگی به سبک شهدا 🥀 شهید حسین کرمانی 🥀 ولادت : یکم شهریور 1343 🥀 شهادت : دهم تیر 1365
🌹زندگی به سبک شهدا ..
شهید حسین کرمانی ...
تولد : یکم شهریور 1343
شهادت : 1365/4/10 عملیاکربلای یک
مزار : گلزار شهدای علی بن جعفر قم
🥀حسین از ابتدای انقلاب در خانه کمتر بود و بیشتر وقت خود را در بسیج می گذراند ،هر سه چهار روز یک بار به خانه می امد و عین حال خوش برخورد و خانواده دوست بود
🥀.مادرش می گوید : اگر روزی باز گردد به خاطر اسلام اجازه می دهم جگر گوشه ام بار دیگر به جبهه برود ، بچه ها امانت خدوند هستند و پدر و مادر نمی توانند مانعی در راه خدا باشند ...
🥀خواهرش می گوید : حسین زیر بار ازدواج نمی رفت ،
پدرم به ایشان گفت : هیچ موقع نمی گویم به جبهه نرو ولی یک کاسبی راه بینداز ،زن هم بگیر . جبهه هم برو ...
حسین گفت : تا زمانی که جنگ هست ، کار، و زن و زندگی من جبهه و جنگ است اگر جنگ تمام شد ، چشم
🥀همرزمش حاج تقی جعفری : در خط پدافندی جزیره مجنون رزمنده ها مجبور بودند در کانال های حفر شده باشند ، استراحت و نماز و صرف غذا ی آنها در همین کانال ها انجام می شد ، بیشتر از 24 تا 48 ساعت رزمنده ای در این کانال ها دوام نمی آورد ولی حسین بیش از یک هفته در کانال ماند ، زمانی که برگشت کمرش خم شده بود ، مدتی خمیده راه می رفت ..
.در مراحل آخر عملیات رمضان با مشکل روبرو شدیم بعضی از رزمندگان به خاطر فشار زیاد د سختی های عملیات اعتراض می کردند ، ولی حسین گفت: باید صبر داشته باشیم باید ببینیم امام چه می گوید ، باید کاری کنیم تا امام خوشحال شود .
🥀همرزمش حاج محسن دل پاک می گوید : همسو کردن پیرمرد 70ساله تا نوجوان 13 ساله کار حسین بود ، حسین با شوخ طبعی روحیه رزمندگان را حفظ می کرد ،با همان امکانات کم فضای گرم و با نشاطی را به وجود می آورد و به هیچ کاری نه نمی گفت این امتیاز حسین بود ..حسین زینت محفل ما بود ، بعد از شهادتش اسم یکی از دسته های گردان را به نام شهید حسین کرمانی گذاشتیم تا ماندگار شود
#پلاک_17
✍کانال دفاع مقدس / قم
@defaemoghadaseqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹پیام شهدا از نگاه مقام معظم رهبری چیست؟
اگر وارد میدان مبارزه شویم باید بدانیم خدای متعال بیم و ترس و اندوه را از ما دور می کند...
@defaemoghadaseqom
☘☘☘☘☘☘☘☘
🌹به #سبک_زندگی_شهدا
سرتیپ خلبان شهید غفور جدی
داستان رشادت ها ، از خودگذشتی ها ، دین خواهی و وطن دوستی
@defaemoghadaseqom
آنتی نفوذ
@Mohsen5541
☘☘☘☘☘☘☘☘ 🌹به #سبک_زندگی_شهدا سرتیپ خلبان شهید غفور جدی داستان رشادت ها ، از خودگذشتی ها ، دین خواه
☘☘☘☘☘☘☘☘
🌹به سبک زندگی شهدا
سرتیپ خلبان شهید غفور جدی
✅قسمت اول
🌷شهر قهرمان پرور اردبیل یکی از روزهای سرد خود را سپری می کرد ولی خانواده جدی منتظر هدیه ای خداوندی بودند.
🌷مظفر پدر خانواده از افراد سرشناس اردبیل و فردی مومن و زحمتکش بود که بدلیل ارادت خاصی که به امام حسین (ع) داشت و یکی از بانیان عزاداری ایشان بود، در میان مردم محله خیرآباد فردی شناخته شده بود . انتطار پدر و مادر به سر آمد و در سال 1324 فرزند سوم خانواده به دنیا آمد. نام او را غفور نهادند پسری که سال ها پای در رکاب نبرد نهاد و جانانه بر دشمن بعثی تاخت .
🌷دوران کودکی و تحصیل غفور در اردبیل به پایان رسید و او تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به تهران سفر کند. آمدن به تهران همانا و سر درآوردن غفور از دانشکده نیروی هوایی همانا . به این شکل غفور جدی در سال 1346 برای طی دوره مقدماتی خلبانی وارد نیروی هوایی شد . آموزش های مقدماتی خیلی سریع آغاز شد و غفور که از هوش بالایی برخوردار بود به سرعت شروع به یادگیری فنون و زبان انگلیسی نمود دوره مقدماتی پرواز غفور در تهران دوسال به طول انجامید که در این مدت او در فرودگاه قلعه مرغی پرواز با هواپیماهای تک موتور را تجربه نمود و سرانجام در سال 1348 به همراه دومین گروه دانشجویان اعزامی به خارج به کشور آمریکا سفر نمود تا دوره تکمیلی خلبانی خود را در این کشور سپری نماید .
🌷با ورود غفور به آمریکا فصلی نو در زندگی او آغاز گردید به شکلی که بعد از حدود 2 سال و در اوایل سال 1350 که آموزش های او در حال اتمام بود همگان را حیرت زده کرده بود. پروازهای غفور با مهارت مثال زدنی انجام می پذیرفت به شکلی که بارها توانست از استادان خود پیشی بگیرد و توانمندی خود را در هدایت هواپیما به رخ استادان آمریکایی بکشد و در نهایت در همین زمان موفق به اخذ گواهینامه خلبانی اگردید.
✅ادامه دارد
@defaemoghadaseqom
🌹اولین های دفاع مقدس ... (1)
📛اولین شلیک در جنگ ...
ملک حسین پادشاه وقت اردن شلیک کننده اولین گلوله ای بود که از یک دستگاه تانک در جنگ ایران و عراق شلیک شد .
حامد الجبوری بعثی کهنه کار که در چهار سال اول جنگ ،وزیر خارجه عراق بود در گفتگو با روزنامه الحیات گفت : 31 شهریور 1359 بود که صدام و ملک حسین در نزدیکی خظوظ آتش روی یک دستگاه تانک رفتند و پادشاه اردن با شلیک اولین گلوله ، آغاز جنگ را تبریک گفت .
✍اولین های دفاع مقدس ، محمد خامه یار..ص 23
@defaemoghadaseqom
آنتی نفوذ
@Mohsen5541
☘☘☘☘☘☘☘☘ 🌹به #سبک_زندگی_شهدا سرتیپ خلبان شهید غفور جدی داستان رشادت ها ، از خودگذشتی ها ، دین خواه
☘☘☘☘☘☘☘
🌹به سبک زندگی شهدا
سرتیپ خلبان شهید غفور جدی
✅قسمت دوم
👈غفور را می خواهیم
ولی این پایان کار غفور در آمریکا نبود . نیروی هوایی آمریکا نمی خواست خلبان ماهری مثل غفور را از دست بدهد به همین دلیل دست به کار شد و طی مکاتباتی با نیروی هوایی ایران موافقت آنها را برای جذب و بکارگیری غفور جدی در نیروی هوایی آمریکا را جلب نمود فقط مانده موافقت خانواده غفور!
👈نماینده نیروی هوایی آمریکا طی تماسی با خانواده غفور از پدر بزرگوار وی - که اکنون به رحمت خدا رفته است – سوال کرد که وی در پاسخ آمریکایی ها می گوید :
🌷" من فرزندم را برای میهنم پرورش داده ام "🌷
به این ترتیب غفور که به درجه ستوان دومی نیز مفتخر شده و در آمریکا نیز شاگرد اول شده است به ایران باز می گردد و خود را به فرماندهی پایگاه یکم شکاری تهران معرفی می نماید.
👈 چون او با نمره ممتاز گواهینامه خلبانی را اخذ کرده بود مختار بود که هر هواپیمایی که می خواهد با آن پرواز نماید خود انتخاب کند که غفور هواپیمای اف 4 را انتخاب می کند . در آن زمان این جنگنده فقط در تهران و شیراز خدمت می کرد که بر این اساس غفور به شیراز منتقل می شود و پرواز با هواپیمای اف 4 را در گردان 72 تاکتیکی شیراز که مسئولیت آن بر عهده سرتیپ خلبان شهید جواد فکوری بود، آغاز می نماید .
غفور با ورود به شیراز پروازهای آموزشی ، آزمایشی و تاکتیکی خود را همچون دیگر خلبانان پی گیری می نماید ولی دیگر زمان آن رسیده بود که او شایستگی خود را به فرماندهان فعلی خود نیز نشان دهد .
✅ادامه دارد
@defaemoghadaseqom
🌹یاد و خاطره شهدای #قم در عملیات کربلای یک آزاد سازی مهران در تیر ماه 1365 گرامی باد
@defaemoghadaseqom
🌹یاد و خاطره شهدای #قم در عملیات کربلای یک آزاد سازی مهران در تیر ماه 1365 گرامی باد
@defaemoghadaseqom
🌹یاد و خاطره شهدای #قم در عملیات کربلای یک آزاد سازی مهران در تیر ماه 1365 گرامی باد
@defaemoghadaseqom
آنتی نفوذ
@Mohsen5541
☘☘☘☘☘☘☘☘ 🌹به #سبک_زندگی_شهدا سرتیپ خلبان شهید غفور جدی داستان رشادت ها ، از خودگذشتی ها ، دین خواه
☘☘☘☘☘☘
🌹به #سبک_زندگی_شهدا
سرتیپ خلبان شهید غفور جدی
✅قسمت سوم
👈یک درجه ترفیع برای شجاعت و شهامت
بیست سوم اردیبهشت ماه سال 1352 عقربه های ساعت حدود 2 بعدازظهر را نشان می دهند که ستوانیکم غفور جدی خود را برای یک پرواز آزمایشی آماده می کند . هوابسیار گرم بود و دسته فانتوم ها برروی قرار گرفتند و ثانیه هایی بعد همگی در دل آسمان جای گرفتند . غفور به محض این که چرخ ها را می بندد متوجه تکان های خفیفی در هواپیما می شود که تصور می کند این تکان بخاطر گردابه های به جای مانده از جنگنده های جلویی باشد روی همین اصل به آن توجهی نمی کند ولی به محض خارج کردن هواپیما از حالت پس سوز نه تنها لرزش ها کم نمی شود بلکه بر شدت آن نیز افزوده می شود . در کمتر از یک دقیقه همه چراغ های قرمز رنگ کابین خلبان شروع به چشمک زدن می کند که همه آنها نشان از نقص فنی در هواپیما را می داد ولی غفور نمی دانست هواپیما چه ایرادی پیدا کرده است و کدام سامانه دچار مشکل شده است . در همین اثنا هواپیما تکان شدیدی می خورد و با زاویه زیاد شروع به اوج گیری می نماید . ستوان جدی سعی می کند به هر شکل ممکن هواپیما را از این حالت خارج نماید چون اگر این وضعیت ادامه پیدا می کرد احتمال استل موتور (خفگی کمپرسور) زیاد بود غفور هرچقدر تلاش می کند اهرم هدایت هواپیما را به جلو فشار دهد موفق نمی شود در همین کش و قوس وضع بدتر هم می شود. موتور جنگنده دچار واماندگی می شود و هواپیما به شدت شروع به کم کردن ارتفاع می نماید. ستوان جدی بی درنگ با هماهنگی خلبان کابین عقب اهرم خروج اضطراری را فعال می کند و خلبان کابین عقب موفق به خروج اضطراری از هواپیما می شود و با کمک چتر نجات سالم به زمین می رسد ولی قهرمان اردبیلی قصد خروج از هواپیما را ندارد غفور مصمم است به هرشکل ممکن هواپیما را نجات بدهد . تلاش او نتیجه می دهد و سرانجام موفق می شود جنگنده سرکش را در اختیار بگیرد درنگ جایز نبود بلافاصله به سمت پایگاه گردش کرد که ناگهان هواپیما دوباره شروع به تکان خوردن می کند ولی این بار هم ستوان موفق می شود جنگنده را در اختیار بگیرد و آن را بر روی باند پروازی به زمین بنشاند
شهامت و رشادت مثال زدنی که ستوان جدی در این پرواز برای نجات یک هواپیمای چند میلیون دلاری به خرج می دهد او را مفتخر به دریافت یک درجه ترفیع می نماید . غفور در مراسم تشویق خود عامل موفقیتش را یاد خدا ، حفظ خون سردی و اجرای دقیق دستورالعمل های پروازی عنوان می کند . نیروی هوایی به پاس این شجاعت، خلبان خود او را به مرخصی سه ماهه تشویقی به آمریکا می فرستد. با رسیدن غفور به امریکا او از تفریح و گردش منصرف می شود و تصمیم می گیرد در مدتی که در آمریکا اقامت دارد گواهینامه خلبانی با هواپیمای مسافربری را نیز اخذ نماید که در این مهم نیز موفق است و گواهینامه پرواز با هواپیمای مسافربری بویینگ 747 را در آمریکا اخذ می نماید .
✅ادامه دارد
@defaemoghadaseqom
آنتی نفوذ
@Mohsen5541
☘☘☘☘☘☘☘☘ 🌹به #سبک_زندگی_شهدا سرتیپ خلبان شهید غفور جدی داستان رشادت ها ، از خودگذشتی ها ، دین خواه
☘☘☘☘☘☘
🌹به #سبک_زندگی_شهدا
سرتیپ خلبان شهید غفور جدی
✅قسمت چهارم
پس از بازگشت از آمریکا هواپیمای اف 4 به پایگاه شکاری همدان نیز گسترش یافته بود که بر همین اساس ستوان غفور جدی به پایگاه همدان منتقل می شود و تا شهریور ماه سال 1355 به خدمت خود در این پایگاه ادامه می دهد تا این که در این ماه نیروی هوایی نام او را برای طی دوره امنیت پرواز در لیست اعزامی به آمریکا قرار می دهد و ستوان جدی در آذر ماه سال 1355 برای بار سوم به آمریکا می رود.
✍غفور این دوره را نیز با موفقیت کامل پشت سر می گذارد و در مرداد ماه سال 1356 به ایران باز می گردد . پس از بازگشت ستوان جدی از آمریکا او به پایگاه شکاری بوشهر منتقل می شود که این آخرین پایگاهی بود که این شهید بزرگوار در آن خدمت می کرد .
✌️انقلاب اسلامی مردم ایران به پیروزی رسید غفور در این زمان به عنوان استاد خلبان و معلم هواپیمای اف 4 در پایگاه بوشهر مشغول به خدمت بود همه چیز طبق روال عادی پیش می رفت و غفور که یک افسر منضبط و سخت گیر بعنوان فرمانده بازرسی و امنیت پرواز پایگاه بود تا این که سال 1359 آغاز شد .
👈دست های دسیسه گر کمر به بدنامی غفور بسته بودند و بدلیل اوضاعی که در آن زمان بدلیل وقوع انقلاب بر نیروی هوایی حاکم بود و عناصری فرصت طلب به دنبال تسویه حساب های شخصی خود بودند و این باعث شد اوضاع برای غفور به خوبی به پیش نرود و نام او ناخواسته در لیست خلبانانی قرار گیرد که باید از نیروی هوایی تسویه حساب کنند . غفور با دلی رنجور شروع به تسویه از نیروی هوایی نمود و در مراحل نهایی تسویه او عراق از زمین هوا به ایران حمله ور شد .
✅ادامه دارد
@defaemoghadaseqom
آنتی نفوذ
@Mohsen5541
☘☘☘☘☘☘☘☘ 🌹به #سبک_زندگی_شهدا سرتیپ خلبان شهید غفور جدی داستان رشادت ها ، از خودگذشتی ها ، دین خواه
🌹🌹🌹🌹
🌹به #سبک_زندگی_شهدا
خلبان شهید غفور جدی
👈قسمت پنجم
می خواهم بجنگم نمی توانم دوستانم را تنها گذارم
🥀 با شروع جنگ غفور تصمیم گرفت به صورت داوطلبانه به نیروی هوایی بازگردد ولی تعدادی از خائنین او را تشویق به ترک ایران نمودند که غفور در جواب آنها می گوید : این همه هزینه در زمان صلح برای تفریح ما خرج نشده ، ما برای چنین روزهایی آموزش دیده ایم . ستوان جدی به دفتر فرماندهی وقت پایگاه مرحوم سرتیپ خلبان "مهدی دادپی" می رود و می گوید :
- اکنون زمان آن رسیده که جواب گوی خرجی باشم که برای من شده است. می خواهم بجنگم برایم مهم نیست چه اتفاقی افتاده و یا قرار است بیافتد. دینی به مملکتم دارم که باید آن را ادا نمایم. درجه هایم را هم نمی خواهم فقط می خواهم بجنگم نمی توانم دوستانم را تنها بگذارم .
🥀 مرحوم دادپی خواهش غفور را می پذیرد و با فرماندهی وقت نیرو شهید سرتیپ خلبان جواد فکوری تماس می گیرد و ایشان ضمن موافقت با درخواست غفور دستور می دهند درجه های او نیز بازگردانده شود .
🥀 غفور شادمان از دستور فرماندهی و خشمگین از دشمن بعثی، پای در رکاب نبرد می گذارد و در مدت 45 روز ابتدایی جنگ 80 پرواز عملیاتی انجام می دهد . سرهنگ غفور جدی در تمام این مدت 45 روز برای هر پرواز از خانواده حلالیت می طلبد گویا او خود را برای شهادت آماده کرده بود .
🥀 آبان ماه به نیمه رسیده و مادر از دوری فرزند بی تاب است ولی غفور در آن شرایط حساس نمی توانست پایگاه را برای مدت طولانی ترک نماید و بالاخره قرار می شود مادر از اردبیل به تهران بیاید و غفور نیز به تهران سفر کند تا دیدارها تازه شود. برگه مرخصی غفور برای روز هفدهم آبان ماه سال 1359 صادر می شود و غفور شادمان و بی تاب برای دیدار مادر، شب هنگام وسایل سفر را مهیا می کند . صبح روز هفدهم نام سرهنگ در برد پروازی قرار دارد. غفور دو پرواز عملیاتی را انجام می دهد و سپس از دوستان به قصد سفر به تهران خداحافظی می کند ولی در همین هنگام یک ماموریت مهم برون مرزی به او ابلاغ می شود. حصر آبادان در حال تکمیل شدن است و هر آن احتمال دارد آبادان نیز سقوط کند. نیروهای دشمن در نزدیکی بصره مستقر هستند و از همان محور قصد عبور از مرزهای ایران را دارند. قلب سرهنگ فشرده می شود. بر سر آبادان چه خواهد آمد؟ الان وقت سفر نیست بهتر است بعد از این پرواز به تهران بروم .
🥀پرسنل فنی بی درنگ دو فروند فانتوم مسلح را آماده پرواز می کنند. غفور به سمت آشیانه می رود و پا در پلکان هواپیما می گذارد ولی انگار چیزی را فراموش کرده است. برمی گردد و به طرف سربازی می رود که از جلوی آشیانه ایستاده است. او را در آغوش می کشد و از او حلالیت می طلبد و ساعت و گردنبند الله خود را که هیچ گاه از خود جدا نمی کرد به سرباز هدیه می کند . صورتش رنگ دیگری است. چشم هایش اگر زبان داشتند می خواستند احساس او را بیان کنند .
🥀آیا می دانست که این پرواز آخرش است و این ماموریتی بی بازگشت است ؟
✅ادامه دارد
@defaemoghadaseqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹برنامه رادیویی پلاک 8
دفاع مقدس ، انقلاب اسلامی و دستاورد ها ،،،،
یکشنبه 15 تیر
@defaemoghadaseqom
آنتی نفوذ
@Mohsen5541
☘☘☘☘☘☘☘☘ 🌹به #سبک_زندگی_شهدا سرتیپ خلبان شهید غفور جدی داستان رشادت ها ، از خودگذشتی ها ، دین خواه
🌹🌹🌹🌹
🌹به#سبک_زندگی_شهدا
خلبان شهید سرتیپ غفور جدی
👈قسمت ششم
پروازی دیگر در راه است
🥀 سومین پرواز جنگی سرهنگ در این روز در پیش است. دو فروند فانتوم مسلح یکی به خلبانی سرهنگ "اصغر سفیدموی آذر" و کمک ستوان "اعظمی" و دیگری به خلبانی سرهنگ غفور جدی و کمک ستوان "خلجی" بر روی باند قرار می گیرند. ثانیه هایی بعد صدای غرش سهمگین فانتوم ها که نشان از خشم ملت ایران و هراسی در دل بعثیون است فضای پایگاه را پر می کند و دو پرنده در دل آسمان جای می گیرند . جنگنده ها با کم کردن ارتفاع از جنوب خرمشهر و سمت چپ فاو وارد خاک عراق می شوند و سمت بصره را در پیش می گیرند ولی در طول مسیر هیچ نیروی مشاهده نمی شود . جنگنده ها با رسیدن به بصره با گردش به سمت راست به سمت مرزهای ایران گردش می کنند. در همین اثنا غفور متوجه یک نخلستان در نزدیکی بصره می شود که تعدادی پدافند در میان آن استتار شده است. با دقت بیشتر خلبانان متوجه حدود 40 فروند تانک می شوند که کاملا استتار شده و لوله های آن طوری استتار شده که به نظر دودکش خانه روستایی به نظر می رسد. هواپیمای شماره یک جناب سفیدمو روی رادیو اعلام می کند که شما از من فاصله بگیرد اول من بمباران می کنم سپس شما حمله ور شوید . شماره یک بمب های خود را روی هدف رها می کند .
🥀 اینک نوبت غفور است که تیرهای خشم ملت ایران را بر سر دشمن فرود آرد. سرهنگ با شیرجه برروی هدف با دقت فراوان بمب هایش را رها می کند. دود غلیظ ناشی از سوختن تانک ها دشمن فضا را پر کرده بود . ناگهان هواپیما تکان شدیدی می خورد و ثانیه هایی بعد با یک تکان شدید دیگر به بالا پرتاب می شود. خلبان کابین عقب متوجه نشان دهنده دور موتور سمت راست می شود که عقربه آن به صفر می رسد و موتور سمت راست از کار می افتد . چراغ های قرمز چشمک زن همراه با بوق های ممتد نشان از وضعیت وخیم جنگنده می داد. غفور همچنان ساکت و مصمم به سمت مرز پرواز می کرد. او مصمم بود به هر شکل ممکن از مرز عبور نماید. بعد از گذشتن جنگنده از بهمنشیر وارد مرزهای ایران می شوند که غفور روی رادیو اعلام می کند که هواپیمایش مورد اصابت موشک قرار گرفته و یکی از موتورها از کار افتاده ، هیدرولیک هواپیما هم دیگر جواب نمی دهد ، با این شرایط به پایگاه نمی رسیم و باید هواپیما را ترک کنیم .
🥀 سرعت هواپیما زیاد و ارتفاع آن کم بود. در این شرایط امکان اجکت وجود نداشت. سرهنگ جدی با خلبان کابین عقب صحبت می کند که آماده باش ارتفاع می گیریم و سپس بیرون می پریم . غفور هواپیما را به ارتفاع 3000 پایی می رساند اکنون 50 کیلومتر از مرز فاصله دارند . ناگهان هواپیما از کنترل غفور خارج می شود و شروع به کم کردن ارتفاع می نماید . سرهنگ به خلبان کابین عقب می گوید آماده اجکت باش و سپس ضامن را می کشد و هر دو خلبان در حدود کیلومتر 7 جاده ماهشهر – آبادان از هواپیما خارج می شوند .
🥀 ستوان خلجی به سلامت به زمین می رسد ولی از ناحیه گردن و دست زخمی می شود و به دنبال غفور می گردد. از دور دودی را مشاهده می کند که نمایانگر محل سقوط هواپیماست. کمی که جلوتر می رود چتر سرهنگ غفور جدی را می بیند . بدن ستوان یخ می زند. چند متر آن طرف تر غفور را می بیند . وای خدای من صندلیش جدا نشده است و کمربندهایش هنوز بسته است .
✅ادامه دارد
@defaemoghadaseqom
🌹خط جدید جهاد و شهادت....
🌹دفاع همچنان باقی است
🔷این روزها که شاهد آتش سوزی های زنجیره ای و مشکوک در جنگل های بلوط کوهستان های زاگرس هستیم ، گروهی از جوانان انقلابی بیش از دو ماه است که بدون استراحت و پیوسته در ارتفاعات صعب العبور و کوهستانی در حال مهار آتش سوزی ها هستند .
🔷این عکس در معرکه آتش سوزی ها از عده ای از همین جوانان انقلابی گرفته شده که تاکنون چندنفر از آنها با زبانی عطشناک در آتش سوختند و بشهادت رسیدند.
🔷این جوانان فداکار گمنام، کمر همت برای حراست از جنگلهای هزاران ساله بلوط کشور در مقابله توطئه دشمنان بسته اند. دشمنانی که اکنون به انتهای خط رسیده اند و تنها هنرشان آتش زدن درختان بلوط بوسیله مشتی مزدور است....
"عکاس: سید جواد هادی اصل"
@nirugahtimes
@defaemoghadaseqom
🌹معمای جنگ را حاج احمد ها حل کردند
دیپلمات بود اما با لاتهای پشت میز، مذاکره نکرد. کیش و مات نشد چون مات و مبهوت کدخدا نبود. مچ تولههای شیطان را قبل از بزم دیپلماسی، در رزم حماسی خواباند اما با شیطان دست نداد. معمای جنگ را حاج احمدها حل کردند اما اهل مذاکره در حل معمای شهادت حاج احمدها درماندند.
لباس فرماندهی را با کُت دیپلماتی عوض کرد تا انقلاب را صادر کند نه اینکه با یقهدیپلماتی دنبال صاف کردن مسیر واردات باشد. کسی او را با امیرکبیر و مصدق مقایسه نکرد اما اهل صدق بود و در جهاد اکبر، امیری کبیر.
سلیمانیها و تهرانیمقدمها شاهدند که او مفقودالاثر نیست، چه آنکه آثار وجودیاش امروز مرزهای دفاعی ما را از دشت خرمشهر و مریوان و پاوه تا بلندیهای جولان برده است. وارثان خودخواندهی ارض موعود خواستند سر او را زیر آب کنند اما طراحان خاورمیانهی جدید گواهند که امروز بحر تا نهر قدمگاه سپاهیان اوست.
شهادت برای حاج احمدها دیر و زود دارد و تعیین تکلیف اسارتش برای بعضیها سوخت و سوز. عنوان "شهید" برازندهی اوست اما عنوان "آزاده"، آرزوی ما.
#حاج_احمد_متوسلیان
✍ زهرا محسنی فر
@defaemoghadaseqom