⚡️#زینت_کار_خیر⚡️
🦋اگر کار خوب کردی، برای #دختری_جهاز_تهیه_کردی،#منّت #نگذار. به کسی #پولی قرض دادی، #منّت #نگذار. به کسی صدقه دادی، #منّت #نگذار. اگر منّت نگذاشتی، این #زینت کار#خیر شماست.
📚طریق دوست ( #نشر_یا_زهرا_سلام_الله_علیها)
✨✨✨✨✨✨
🆔 @anvar_elahi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸رجب، ماه ورودی🔸
زیارت امام رضا علیه السلام که مشرف می شوید، اول میرسید به بست. ارزش بست زیاد است، چون ورودی حرم است. رجب ماه ورودی است. رجب بست است، شعبان صحن است، رمضان حرم است و شب قدر، ضریح است.
✨✨✨✨✨✨
🆔 @anvar_elahi
انوار الهی💥
🎉🎉🎉 🎉🎉 🎉 #رمان_عاشقانه_ای_برای_تو #قسمت_سوم * ﺁﺗﺶ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ * ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﺎﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻢ
🎉🎉🎉
🎉🎉
🎉
#رمان_عاشقانه_ای_برای_تو
#قسمت_چهارم
* ﻣﻦ ﺟﺬﺍﺏ ﺗﺮﻡ ﯾﺎ...*
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺗﻮﯼ ﮐﺘﺎﺑﺨﻮﻧﻪ ﭘﯿﺪﺍﺵ ﮐﺮﺩﻡ … ﺭﻓﺘﻢ ﺳﻤﺘﺶ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻗﺎﯼ ﺻﺎﺩﻗﯽ، ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺎﻫﺎﺗﻮﻥ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻢ … .؟؟
ﺳﺮﺵ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﺎﻻ، ﺗﺎ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻬﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩ ، ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺵ ﺭﻓﺖ ﺗﻮﯼ ﻫﻢ . ﺳﺮﺵ ﺭﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ … ﺍﺻﻼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ … .
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻡ ﺭﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ … ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺳﺮﺵ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ : ﻟﻄﻔﺎ ﻫﺮ ﺣﺮﻓﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﺑﮕﯿﺪ …
ﺭﻧﮓ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺣﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﻫﺎﺵ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯿﺪﻩ . ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻓﺮﯾﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﻮﻓﻖ ﻣﯿﺸﯽ . ﻣﺎﺭﺵ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ … .
ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﺭﻓﺘﻢ ﻃﺮﻓﺶ، ﺻﺪﺍﻡ ﺭﻭ ﻧﺎﺯﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﺘﺎﺑﺨﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ … .
ﺣﺎﻟﺘﺶ ﺑﺪﺟﻮﺭ ﺟﺪﯼ ﺷﺪ … ﺍﻻﻧﻢ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﺎﺯﻩ … ﺍﯾﻨﻮ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺳﺮﯾﻊ ﺍﺯ ﺟﺎﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ … ﺗﻨﺪ ﺗﻨﺪ ﻭﺳﺎﯾﻠﺶ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﻮﯼ ﮐﯿﻔﺶ . …
ﻣﻐﺰﻡ ﻫﻨﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﻗﺒﻼ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﻧﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﻢ ﻧﻤﺎﺯ ﭼﯿﻪ.
ﺩﻭﯾﺪﻡ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻢ . ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ 😡ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺘﻢ ﮐﺸﯿﺪ .
ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺮﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﻧﯽ؟ ﯾﻌﻨﯽ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺟﺬﺍﺏ ﺗﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ؟ … .
ﺳﺮﺵ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﺎﻻ . ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ😔 ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ😡، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﻮﯼ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻡ ﺯﻝ ﺯﺩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺤﮑﻢ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ … .
#ادامه_دارد...
📝نویسنده:
#سید_طاها_ایمانی
📚منبع:داستانهای ناز خاتون
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
@anvar_elahi
🎉
🎉🎉
🎉🎉🎉
🎆✨🌙--------------------🌟
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
@anvar_elahi
┅─✵🍃✨﷽✨🍃✵─┅
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد...
@anvar_elahi
AUD-20201017-WA0004.mp3
8.71M
❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧
✨ دعای عهد✨
👌چه خوبه که هر روز صبح دعای عهد بخونیم
🎤باصدای میثم مطیعی
@anvar_elahi
﷽🕊#سلام_امام_زمانم 🕊﷽
🕊🌼 دل هزاران درد دارد
یک دوا آن هم تویی
🕊🌼 صد هزاران غصه دارد
یک شفا آن هم تویی
🕊🌼 سفره دل را نکردم باز؛
من؛ بهر کسی
🕊🌼 یک نفر با درد من هست آشنا؛
آن هم تویی
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّک_الْفَرَج
@anvar_elahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:
ماه رجب ماه #استغفار امت من است پس در این ماه زیاد استغفار کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و #ماه_رجب را اصب می گویند زیرا که رحمت خدا در این ماه بر امت من زیاد ریخته می شود...
پ. ن. 1:
در هر ساعتی از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، می تواند چیزی را به دست بیاورد که در مقابل آن، همه ی نعمت های دنیا پوچ است یعنی می تواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهی را به دست آورد....
(آیت الله خامنه ای)
پ. ن. 2:
خدایا ما نمی دانیم بندگان خوبت و اولیاء الهی در این سه ماه چه لذت و ابتهاجی دارند و با تو عشق بازی می کنند...
نمی دانیم اما با حسرت و اشک درخواست می کنیم فقط ذره ی از لذت با تو بودن را به ما بچشان، ما کسی غیر تو نداریم...
الهی و ربی من لی غیرک...
خدایا فریاد میزنیم ما رفیقی جز تو نداریم، ما طبیبی جز تو نداریم...
یا رفیق من لا رفیق له یا طبیب من لا طبیب له
#استغفر_الله_ربی_و_اتوب_الیه
#آقا_مجتبی_تهرانی
@anvar_elahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬
💥درماه رجب، وضعیت عالَم، عادی نیست، اتفاقات خاصی رخ خواهد داد...
فقط باید نحوهی رویارویی با آنها را اموخته باشیم.
#استاد_شجاعی🎤
@anvar_elahi
#راهنجاتدرآخرالزمان (۱)
🔵 امام حسن عسکری (ع) فرمودند:
🌕 کسی در آخرالزمان از هلاکت و نابودی نجات پیدا نمی کند، مگر این که خداوند او را به دعا برای تعجیل فرج و ظهور موفق بگرداند.
📚 بحار الانوار، ج۱۰۲، ص۱۱۲
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@anvar_elahi
🦋حضرت مهدی (علیه السلام)؛
#اگر شعیان ما به اندازه یک لیوان آب تشنه ما
بودند ما #ظهور می کردیم🌹
✨✨✨✨✨✨
🆔@anvar_elahi
انوار الهی💥
🎉🎉🎉 🎉🎉 🎉 #رمان_عاشقانه_ای_برای_تو #قسمت_چهارم * ﻣﻦ ﺟﺬﺍﺏ ﺗﺮﻡ ﯾﺎ...* ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺗﻮﯼ ﮐﺘﺎﺑﺨﻮﻧﻪ ﭘﯿﺪﺍﺵ ﮐﺮﺩﻡ
🎉🎉🎉
🎉🎉
🎉
#رمان_عاشقانه_ای_برای_تو
#قسمت_پنجم
* ﻣﺮﮒ ﯾﺎ ﻏﺮﻭﺭ *
ﻏﺮﻭﺭﻡ ﻟﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ، ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ .ﺳﻮﮊﻩ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻘﯿﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ . …
ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺳﺎﺑﻘﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﺳﺮﺍﻏﻢ ﻭ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺷﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﻝ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﯼ، ﺣﺎﺿﺮﻡ ﻗﺒﻮﻟﺖ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ﭘﯿﺸﻢ … .
ﺗﺎ ﻣﺮﺯ ﺟﻨﻮﻥ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ . ﺣﺎﻻ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺘﯽ ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻭﻟﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺮﺍﻡ ﮊﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ … .
ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺳﺮﺍﻏﺶ . ﻫﯿﭻ ﺟﺎ ﻧﺒﻮﺩ .ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺷﺖ … ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺐ ﺑﺎﻻ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﻬﺶ ﺩﺍﺭﻥ … .
ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ . ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﺣﯿﺎﻁ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ … ﻣﺮﮒ ﯾﺎ ﻏﺮﻭﺭ؟... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺁﺩﻣﯽ ﺯﯾﺮ ﯾﮏ ﺳﻘﻒ ﻭ ﺗﺤﻤﻠﺶ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺷﻮﻫﺮ، ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﺪﺗﺮ ﺑﻮﺩ. ﺍﻣﺎ ﻏﺮﻭﺭﻡ ﺧﻮﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ … .
ﭘﺴﺮﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻬﻢ ﺭﻭ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺣﺎﻻ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺍﻡ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺗﯿﮑﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ … .
ﻋﯿﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﯿﺪﻡ . ﺑﻠﻮﺯ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ . ﺑﺪﻭﻥ ﮔﻞ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ . ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﯼ ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ …
#ادامه_دارد...
📝نویسنده:
#سید_طاها_ایمانی
📚منبع:داستانهای ناز خاتون
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
@anvar_elahi
🎉
🎉🎉
🎉🎉🎉