eitaa logo
انوار الهی💥
284 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
15.3هزار ویدیو
269 فایل
حال خوش را با ما تجربه کنید💖
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5996844101310350544.mp3
6.11M
📲 فایل صوتی 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 خادمی جلسه سیدالشهداء علیه السلام 🔖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوکرت رو ببر کربلا یا حسین... 😞 👤 زیبای «سلام همهٔ زندگیم» با صدای کربلایی‌حسین تقدیم نگاهتان ◽ 📥 دانلود با کیفیت بالا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش به حالت با اين مذهب "يا فاطمة الزهراء " 🎙استاد مسعود عالي
دوباره‍ مࢪغ دلم میل ڪࢪبلـــا داࢪد. ✨
❣امام حسین (علیه‌السلام) فرموده‌اند: حضرت مهـدی(عج)دارای غیبتی است که گروهی در آن مرحله میشوند.گروهی ثابت قدم می‌مانند و اظهارخشنودی می‌کنند. افراد مرتد به آن‌ها می‌گویند: این وعده کی خواهد بود، اگر شما راست‌ گو هستید؟(منظور از وعده ظهور حضرت مهدی "عج" است) ولی کسی که در زمان غیبت در مقابل اذیت و آزار و تکذیب آن‌ها باشد، مجاهدی است که با شمشیر در کنار رسول خدا (ص) جهاد کرده است. 📚بحارالانوار جلد ۵۱ صفحه ۱۳۳ 🌤
آدم‌ازیه‌جایی‌به‌بعد دلش‌هیچی‌رونمیخواد... بجزیه‌دلِ‌سیرگریه روی‌سنگ‌فرشای‌بین‌الحرمین
ا‌ز‌یِہ‌دِلشکَستہ‌بِہ‌آقـٰاامـٰام‌حُسیـن؛ انقَـدر‌بَد‌شُدیـم‌کِہ‌؛ آقا‌امـٰام‌رضاهَم‌رامـون‌نِمیدهシ💔؟!' وَ‌مـَن‌این‌دَردرا‌کجـٰا‌بِبرم؟ ــ ــ ــ ـ ــــــ𑁍ــــــ ـ ــ ــ ــ « ••» ــ ــ ــ ـ ــــــ𑁍ــــــ ـ ــ ــ ــ
روز عبيد بن زراره مےگويد:از امام صادق علیه السلام پرسيدم: --> گناهان ڪبيره ڪدام اند؟ ✍آن حضرت فرمودند: گناهان کبيره در نوشتار علی بن ابی طالب (ع) هفت چيز است: 1》 ڪفر به خداوند، 2》 ڪشتن انسان، 3》 عاق پدر و مادر شدטּ، 4》 ربا گرفتن، 5》 خوردטּ مال يتيم به ناحق، 6》 فرار از جهاد 7》 و تعرب بعد از هجرت 👈عبيد میگويد : از امام پرسيدم: گناه يك درهم از مال يتيم خوردن بزرگتر است يا ترک نماز؟ حضرت فرمودند:ترڪ نماز عرض ڪردم: شما ترک نماز را از گناهان کبيره به حساب نياورديد!!! حضرت فرمودند: اولين گناه کبيره چه بود؟ عرض کردم : کفر به خداوند فرمودند: شکی نيست که تارک نماز کافراست. 📚وسائل‌الشيعه ج11 ص254 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ✅ به‌دوش گرفتن بار سنگین نیازمندان، دلت را سبک می‌کند ✍در یک شب سرد زمستانی، تاجر ثروتمندی به زیارت امام رضا (علیه‌السلام) مشرف شد. هر روز به حرم می‌آمد اما دریغ از یک قطره اشک. دل سنگین بود و هیچ حالی نداشت. با خودش فکر کرد که دیگر فایده‌ای ندارد. به همین خاطر، برای برگشت بلیط هواپیما گرفت. هنوز تا پرواز، چند ساعتی وقت داشت. در کوچه‌ای راه می‌رفت که دید پیرمردی بار سنگینی روی چرخ‌دستی‌اش گذاشته و آن را به سختی می‌برد. تاجر کمکش کرد و هم‌زمان به او گفت: مگر مجبوری این بار سنگین را حرکت بدهی؟ پیرمرد گفت:ای آقا! دست روی دلم نگذار، دختر دم‌بختی دارم که برای جهیزیه‌اش مانده‌ام. همسرم گفته تا پول جهیزیه را تهیه نکرده‌ام به خانه برنگردم. من مجبورم بارهای سنگین را جابه‌جا کنم تا پول بیشتری در بیاورم. تاجر ثروتمند، همراه پیرمرد رفت و بارش را در مقصد خالی کرد و بعد هم به خانه او رفت. وقتی به خانه پیرمرد رسید، فهمید که زندگی سختی دارند. یک چک به اندازه تمام پول جهیزیه و مقداری هم برای سرمایه به پیرمرد داد. وقتی از آن خانه بیرون می‌آمد، خانواده پیرمرد با گریه او را بدرقه می‌کردند. پیرمرد گفت: من چیزی ندارم که برای تشکر به شما بدهم. فقط دعا می‌کنم که عاقبت‌به‌خیر شوید و از امام رضا (علیه‌السلام) هدیه‌ای دریافت کنید. تاجر برای زیارت وداع به حرم مطهر برگشت تا بعد از آخرین سلام، به فرودگاه برود. وقتی وارد حرم شد، چشم‌هایش مثل چشمه جوشید و طعم زیارت با حال خوش و با معرفت را چشید. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🌼داستان بسیار زیبا ✍️چوپانی گوسفندان را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان طوفان سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه‌ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می‌برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. مستاصل شد و صوتش را رو به بالا کرد و گفت: «ای خدا گله‌ام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.» قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی‌تری دست زد و جای پایی پیدا کرد و خود را محکم گرفت. گفت: «ای خدا راضی نمی‌شوی که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می‌دهم و نصفی هم برای خودم.» قدری پایین‌تر آمد. وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت: «ای خدا نصف گله را چطور نگهداری می‌کنی؟ آن‌ها را خودم نگهداری می‌کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می‌دهم.» وقتی کمی پایین‌تر آمد گفت: «بالاخره چوپان هم که بی‌مزد نمی‌شود. کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.» وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: «چه کشکی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یک غلطی کردیم. غلط زیادی که جریمه ندارد.» در زندگی شما چند بار این حکایت پیش آمده است؟! ‌‌‌‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موضوع: سفره دلت رو پیش هرکسی باز نکن به خدابگوکه همه کار دست اوست.... استاددانشمند🎤 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•