eitaa logo
هیئت‌دخترانه‌فاطمه‌الزهرا"سلام‌الله‌علیها"
2.5هزار دنبال‌کننده
145 عکس
69 ویدیو
0 فایل
اکانت هیئت : @heyat_javanaan
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت‌دخترانه‌فاطمه‌الزهرا"سلام‌الله‌علیها"
از به‌پا‌کردن مقصدِ نگاه‌ها؛ برای چشم‌های تشنه‌ی کلمات تو... #لذت_خدمت 🖤 @naajme_ir
‌‌ خوب یادم مانده؛ آن شب تابستانیِ دور که کنار مامان زیر آسـمان خدا دراز کشـیده‌بودم و چشـم به ستاره‌ها، گوش سپرده‌بودم به صداش، هوا خنکای دلچـسبی داشت و دست مامان در دستم گرمای دلچسب‌تری. حواسش نبود که خیلی دیروقت شده؛ می‌گفت و می‌گفت و خیال مرا پر می‌داد به هزار جا. من هم که خیال‌باف؛ از حرف‌های او فراتر می‌پریدم و یکـهو مثلاً بی‌ارتباط با حرفش می‌پرسیدم: مامان، اون ستاره کجا داره می‌ره؟ آرام می‌خندید که مامان‌جان، اون هواپیـماست! آخر حرف‌هاش بود که باز یکـهو پرسیدم: مامان، اون‌یکی ستاره چـرا از همه پرنـور‌تره؟ مامان کمی نگاهـش کرد و گفت: نمی‌دونم گل مامان، من وقتی بچـه بودم فکر می‌کردم اون ستاره، ستاره‌ی بالا سر حـرم امام‌رضـاست. ذوق‌زده چرخیدم به سمتش و موهام که مانده‌بود زیر دستش کشیده‌شد اما آخ‌گفتن یادم رفت از هیجان: امام‌رضـا که طـلایی بود رفتیم خونه‌ش؟ باز خندید که: آره عزیزم. امام‌رضـا که رفتیم خونه‌ش. شاید، شاید اون پرنوره از نور امام‌رضا پرنور شده. آن‌وقت قصه‌اش رفت سمت این که ‌ستاره‌ای انتخاب کرده‌بود و می‌گفت ستاره‌ی خود خودم است؛ این که شب‌های تابستانیِ حیاط خانه‌ی بابابزرگ را گاهی یواشکی به حرف‌زدن با ستاره‌اش سحر می‌کرده و بالاخره نزدیک صبح از خستگی خوابش می‌برده. آخر حرف‌هاش این‌ها نبود اما باقی‌اش را یادم نمانده؛ احتمالاً دیگر چیزی نشنیده‌ام. یادم مانده که چشم برنمی‌داشتم از ستاره‌ی پرنور؛ آن‌وقت صدایی نمی‌دانم از کجا، ته ذهنم زمزمه کرد: پس می‌تونه حرفاتو به امام‌رضا بگه! از آن‌وقت بود که تک‌تک شـب‌های من با تو نـورانی شد... بزرگ شدم اما آدم‌بزرگ نه؛ هر شبِ خدا حواسم بود که زیر آسمان یا از پشت پنجره نگاهش کنم و با جدیت بگویم: سـلام کوچـولو. گوشـتو بیار! و زمزمه‌هام با تو شروع شود... زمزمه‌هایی که تنها بین من و ستاره و تو بود. من از تمام کهـکشان، رفیق همین ستاره شده‌بودم که خیال می‌کردم ایستاده در آن‌تکه از آسمان که بالای گـنبد توست؛ اما کم‌کم فکر به خودت در ذهن من قد کشید... پر درآورد و گسـترده‌تر شد و یک‌شب نگاه کردم و دیدم که نه با آن ستاره، نه با تمام کهـکشان، که با خود تو حرف می‌زنم؛ دیگر خیال نمی‌کنم زیر گنبدت نشسته‌ای! دیدم پررنگ‌تر از همه شده‌ای برای من، همان‌طور که باید باشی... در لامکان، در بی‌زمانی با تو حرف می‌زنم و انگار که همیشه در خانه‌ی توام. حالا کهکشان هم مثل هزار چیز دیگر مرا یاد تو می‌اندازد، اما شاید کمی خاطره‌انگیزتر... خودت که بودی و هستی همیشه، می‌بینی که تماشای این کهکشانِ نقاشی‌شده که قرار است روبه‌روی نگاه زائرهات باشد، چقدر مرا ذوق‌زده می‌کند! و بی‌شک کهکشان من کهکشان راه شیری نیست؛ من ساکن کهکشان توام. راستی، تمامِ من فدای نگاه زائرهات. 🖤 @naajme_ir
12.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از رقم‌زدنِ گوشه‌ی تماشا و‌ تجربه؛ برای رسیدن به نتیجه‌‌های شیرین! 🖤 @naajme_ir
هیئت‌دخترانه‌فاطمه‌الزهرا"سلام‌الله‌علیها"
از رقم‌زدنِ گوشه‌ی تماشا و‌ تجربه؛ برای رسیدن به نتیجه‌‌های شیرین! #غرفه_واقعیت‌مجازی 🖤 @naajme_i
‌ هر بار که می‌نشینم به فکر کردن و ورق‌زدن روزها و اتفاق‌ها، بی‌بروبرگرد می‌رسم به این‌که چقدر زیادند چیزهایی که فکر می‌کردم واقعی هستند، اما قرار بود که بفهمم که نه! واقعی‌بودن به این سادگی‌ها هم نیست! صندوقچه‌ی حافظه‌ام را که باز می‌کنم، روزهای زیادی آن‌تو نشسته‌اند و نگاهم می‌کنند؛ روزی که روی تخت بیمارستان بودم، روزی که تیم من و دوست‌هام برنده‌ی مسابقه شد، روزی که در سفر بودم و آن‌همه خوشحال، و روزهای از‌دست‌دادن؛ روزی که به این شهر آمدیم و از دوستی‌های قبلی کم‌کم چیزی باقی نماند، روزی که آن آزمون را قبول نشدم و چراغ امید ته قلبم خاموش شد، و خیلی روزهای دیگر که همه دست‌به‌دست هم داده‌بودند تا فرق ماندنی‌ها و رفتنی‌ها و واقعی‌ها و مجازی‌ها را یاد بگیرم. فکر می‌کنم: واقعاً چه چیزی دارم که واقعیِ واقعی باشد؟ صندوقچه‌ی حافظه‌ام را می‌بندم و نگاه می‌کنم به زندگی و این‌همه خیال و مجازِ خوش‌رنگ‌ولعاب که خودم برای خودم واقعی پنداشته‌ام. به آن کار و این رتبه و آن‌یکی دوست و فلان مناسبت که خودم بهشان اعتبار داده‌ام. فضا را اما عطر خوشی پر کرده؛ نور ملایمی انگار در آغوشم گرفته. از هزارتوی فکرهایم بیرون می‌آیم و حواسم را جمع می‌کنم و یکهو در ذهنم چلچراغ روشن می‌شود و تو می‌درخشی. تابنده‌تر از همیشه می‌درخشی و شبِ ذهنِ آشفته و درهمم را روشن می‌کنی و من می‌رسم به این شیرین‌ترین نتیجه که «تو واقعی‌ترینی!» تو که نامهربان نمی‌شوی، از دست نمی‌روی، کمرنگ نمی‌شوی... تو که همیشه هستی، عظیم‌تر از محدودیت زمان و مکان، بزرگ‌تر از حد وصف و شرح من... و ذهنم اگر تا به حال به این شیرین‌ترین نتیجه نرسیده، چشمم اگر تا امروز آن‌جور که باید تو را ندیده، شاید از شلوغی رنگ‌ها و مجازهاست؛ شاید نگاه‌کردن‌ تازه‌ای باید... ‌صدام می‌زنند؛ بلند می‌شوم و فکرها را از سر می‌تکانم. روبرویم را که نگاه می‌کنم لبخند گوشه‌ی چشم‌هام را چروک می‌کند؛ این دوربین‌های واقعیت‌مجازی هم شاید قرار است زائرهات را به نتیجه‌های شیرین برسانند! در من چه شوقی موج می‌زند برای تماشای مهمان‌هات. چه خوب که حواست به همه‌چیز هست، حتی به رسیدن فکرهای من و کلی آدم دیگر به نتیجه‌های شیرین! 🖤 @naajme_ir
دست‌ها، نگاه‌ها، دیوارها، صندلی‌ها، نخ‌ها، پارچه‌ها، همه‌چیز... اشتیاق، این‌جا در هوا پیچیده و در جان‌ها و در بی‌جان‌ها... چشم‌به‌راه مهـمان‌های توایم؛ مانده یک روز تا پایان انتظار...! 🖤 @naajme_ir
12.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ز کـودکـی خـادم ایـن تـبـار مـحـتـرمـم⁦ مشـارکت در میزبانی از زائران امام رئوف علیه‌السـلام اسـکان روزانه ۳هزارنفر پذیرایی با بیش از ۱۵۰هزار وعده غذای گرم، دمنوش، شربت و... ارائه‌‌ی خدمات‌پزشکی، طب‌سنتی، پردیس‌کودک و... ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌شـمـا هـم سـهـیـم باشـیـد لینک‌پرداخت: https://payping.ir/@aqrjavanan شماره‌کارت: 5041-7210-5259-4612 موسسه خدمات‌مشاوره‌ای و پژوهش‌های‌اجتماعی آستان‌قدس‌رضوی
دعوتـید به مهـمـانی شـقایـق‌هـا🥀 🔹موکب‌ دخترانه نجمه، ‌میزبان پیکر 📆اول تا پنجـم مهر ماه، هـر روز ‌میدان بسیج، قبل از فدائیان اسلام۲، مجتمع دانشجویی امام‌رضا علیه‌السلام 🖤 @naajme_ir
12.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"موکب دخترانه نجمه سلام الله علیها" پذیرای زائرین امام مهربانی‌ها در مشهدمقدس 🔻اسکان رایگان 🔻دورهمی های دخترونه 🔻پاتوق کتاب 🔻عینک Vr(واقعیت مجازی) 🔻مشاوره و... ✨راستی! هرشب منتظر یک شگفتانه هم باشید! اخبار و اتفاقات جذاب موکب نجمه رو از اینجا دنبال کنید!  👈 @naajme_ir
روایت تجربه‌‌ها و دل‌دادن‌ها، از دریچه‌ی دوربین! 🖤 @naajme_ir