eitaa logo
ارشیو
159 دنبال‌کننده
4هزار عکس
8.2هزار ویدیو
125 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب ▫️قسمت اول چرا گریه می کنید؟! های با شما هستم!!! مگر کر و کور شده اید که پاسخ مرا نمی دهید؟!! های با شما هستم... هر چه فریاد کردم کسی به من توجهی نکرد!! انگار اصلا مرا نمی بینند و صدایم را نمی شنوند!!! از این بی توجهی آنها سخت دلگیر شدم... 🆘 @Roshangari_ir
11.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب ▫️قسمت چهارم 🔺من اصلا راضی نیستم که او همراهم باشد! چرا که به شدت از او می ترسم... 🔺گفتم: اگر به دوراهی برسیم،راه منزل را میدانی؟ 🔺گفت:نمی دانم !! 🔺گفتم: من تشنه ام،در این نزدیکی ها آب هست؟ 🔺گفت:نمی دانم!! 🔺گفتم:پس چه میدانی که همراه من شده ای؟؟!! 🔺گفت:همینقدر میدانم که چون سایه ی تو از اول عمرت همراهت بوده ام و از تو جدایی ندارم!...مگر خدا کمکت کند که از دست من خلاص شوی !! 🔺گیر عجب دشمن آشکاری افتادم؟! 🆘 @Roshangari_ir
11.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب ▫️قسمت دوم قلبم در حال ترکیدن است!!! از وحشت زبانم بند آمده... چهره هایشان چنان کِدِر و خشمگین است،که آرزو می کنم هیچ چشمی آنها را نبیند!!! گرزهایشان را بلند کردند و آماده زدن شدند... 🆘 @Roshangari_ir
11.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب ▫️قسمت پنجم 🔺گفت: در آن مکان آب وجود دارد،اگر تشنه ای برویم آب بخوریم... 🔺در دل با خود گفتم: این ملعون از کجا به تشنگی من پی برد؟! نباید به حرفش گوش بدهم چون او ذاتاً دروغگوست... 🔺اما بی آب که درخت سبز نمی روید؟! 🔺از راه خارج شدیم و بعد از طی کردن مسیری سخت به آن درختان سبز رسیدیم......اما هیچ آبی در کار نیست!!! 🔺صدای قه قهه ی خنده هایش گوشم را آزار میدهد..... 🆘 @Roshangari_ir
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب ▫️قسمت ششم با هزار بدبختی خود را به راه کشیدم...دهانم زخم و دست و پایم بر اثرضربه های مرد چوب به دست شکسته است!! به یاد هادی افتادم و سخت گریه ام گرفته... این ملعون در بالای سرم ایستاده و به من می خندد!! 🆘 @Roshangari_ir
12.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب ▫️قسمت هشتم راه پٌر از گِل و لَجن شد!! می بینم که در دو طرف راه تا چشم کار می کند،جانورانی هستند که بدن آنها به شکل انسان و صورتهایشان به شکل بوزینه است!!! وحشت وجودم را فرا گرفته،این چه سرزمینی ست؟؟! هادی فریاد زد: مبادا از راه خارج شوی که تا گردن در لَجن فرو می روی! 🆘 @Roshangari_ir
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب ▫️قسمت هفتم باد خوش با عطری دل انگیز می وزد،قلبم پر از شادی و سرور شده،گویی جمال خداوند جَمیل آشکار شده است!!! به منزلگاهی رسیدم که خِشتهای آن از طلا و نقره است!!! 🆘 @Roshangari_ir
11.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب ▫️قسمت نهم زمین و آسمان همچنان عبوس و کِدِر است...هوایی پٌر حرارت و متعفن از سمت چپ ما وزیدن گرفت!! خوکها و خرسها را می بینم که گویی آتش می بلعند!! شکمهایشان بسیار بزرگ اما دست و پایشان بسیار لاغر است!!! چه بد منظره ای ست... 🆘 @Roshangari_ir
13.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب ▫️قسمت دهم زمین میلرزد و آسمان کاملا سیاه و پٌر از دود شده!! در میان دود و خاکستر و آتش،آن دشمن آشکار را می بینم که به طرف من حمله ور شده!! هادی کجاست؟! چرا از من دور شده؟! این جنگ آخر است... 🆘 @Roshangari_ir
11.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب ▫️قسمت یازدهم هادی پیش من آمد و گفت: آماده ی ورود به شهر وادی السلام باش که رستگار شدی... همچون قطره ای در میان دریا، میان جمعیتی عظیم به طرف شهر وادی السلام در حرکتم... اما نه!! اینجا چه خبر است!؟ عده ای سوار را می بینم که در حال خروج از شهر هستند!!! اینها که هستند؟! چرا به دروازه ی ورود به بهشت پشت کرده اند؟!!... فردی در میانشان فریاد میزند: این مرد کیست؟ دردش چیست؟ این تنها وارث تاریخ انسان... وارث پرچم سرخ زمان... تنها چرا؟! 🆘 @Roshangari_ir
12.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی سیاحت غرب ▫️قسمت سوم نمی دانم کِی خوابم برد؟! احساس می کنم در سمت راست و چپ من،دو نفر یکی خوش صورت و دیگری کریه المنظر نشسته اند!! اعضاء مرا جداگانه از پا تا سر بو می کشند!! حالا صدایشان را به وضوح می شنوم که میگویند: قلبش را ببین سیاه شده !!! قفسی آهنین آوردند...!! 🆘 @Roshangari_ir
📗📗 کتاب «سلیمانی عزیز» روایت‌گر خاطراتی متفاوت و خوانده‌نشده از سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به‌همراه متن کامل وصیت‌نامه این شهید والامقام است که توسط انتشارات «حماسه یاران» منتشر شده است. این کتاب نوشته مهدی قربانی ، عالمه طهماسبی و لیلا موسوی است. " سلیمانی عزیز" نتیجه مصاحبه‌ها، گفتگوها و خاطرات شفاهی دوستان، هم‌رزمان و آشنایان شهید سلیمانی است که سعی دارد با قلمی ساده و دلنشین، گوشه‌ای از زندگی مرد همیشه در صحنه جبهه مقاومت را ‍‍ پیشکش نگاه خوانندگان کند. @audio_ketab