🔴 #زنگ_اخلاق
💠 اﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ "ﻏﯿﺒﺖ" ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﺑﺎﻧﮑﻬﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺑﻤﺎﻥ ﺑرداشته ﻭ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﻭﺍﺭﯾﺰ ﮐﻨﻨﺪ. ﺑﺪﻭﻥ ﺷﮏ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺍﻣﻮﺍﻟﻤﺎﻥ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ.
💠ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻓﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻓﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵﺗﺮ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ؟
جواب با شما. نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده. "صادقانه زندگی کنید"
💠ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم.
🆔
لایُمکِن الفرارمِن عِشـقِ🚩الحُسین
🔅آقا سید ابوالحسن علی رضوی کشمیری گفت:"عموزادهام آیتالله سید عبدالکریم کشمیری فرمود: یخچال نداشتم. به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتم و از آن حضرت یخچال خواستم. به منزل که برگشتم دیدم دربِ منزل، گاری ایستاده و یخچال آورده است. گفتم از کجا آوردهای؟ گفت: مأمور نیستم بگویم.
ایشان گفت: از آیت الله کشمیری ذکری برای رفع تنگدستی خواستم، فرمود: روزی ۱۱۰ بار بگو: «اللّهُمَ اَغنِنِی بِحلالِکَ عَن حَرامِک و بِفَضِلکَ عَمَّن سِواک»."
📚 منبع: کتاب «روزنههایی از عالم غیب»، نوشتۀ آیتالله سید محسن خرازی، صفحۀ ۱۱۰
🔆این ذکر را آیت الله بهجت و آیت الله مرعشی نجفی هم توصیه کرده اند
🔆شیخ بهایی ۱۵۰۰ مثقال طلا مقروض بود. ولی با خواندن این ذکر تمام قرضش برطرف شد.
🔆این همان ذکری است که علامه قاضی به عنوان کیمیا به شاگردش توصیه کرد
شبهای دلتنگی ( ۲۳ )
بیست و سومین شب محرم روضه در خانه
(روضه حضور امام محمد باقر علیه السلام در کربلا و اشاره به شهادت امام باقر و گریز به مصیبت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسین علیه السلام )
صلی الله علیک یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عندالله"
من ذاکر انا الیه راجعونم
من خاطرات جانگداز دشت خونم
در کربلا بودم صغیری پنج ساله
همراه بابایم مرا بردند اسیری
دیدم پرستوهای دین را پر بریدند
در قتلگه جدم حسین را سر بریدند
آقا امام باقر همه صحنه های دلخراش کربلا را شاهد بود، عاشورا را دیده، قتلگاه را دیده امام باقر، کوفه را دیده امام باقر، اما روز شهادت امام باقر علیه السلام مدینه یک پارچه غوغا بود، مردم با سر و پای برهنه عقب جنازه امام باقر راه می رفتند آقا امام صادق شال عزا به گردن انداخته، بدن امام باقر را آوردند کنار قبر عزیزانش دفن کردند، مردم تجلیل و احترام کردند پسر فاطمه را، اما دلهای آماده ...
حضرت صادق(ع) فرمود: پدرم در وصیت خود نوشت او را در سه جامه کفن کنم. ردائى که زرد رنگ بود و در روزهاى جمعه با آن نماز می خواند
و یک جامه دیگر و پیراهنى.
حضرت صادق فرمود: پدرم به من سفارش کرد که از مالم فلان مبلغ را وقف کن تا نوحه سرایان در ایام حج در منى برایم نوحه سرائى کنند.
امام صادق(ع) برای غسل دادن و کفن نمودن بدن مقدس پدر برخواست در حالی که اشک بر گونه اش روان بود. اشکی که از ماتم از دست دادن پدری بود که آسمان دنیا بر سر کس دیگری چون او در آن عصر از لحاظ علم و فضل و تعمق در دین سایه نیافکنده بود.
ولی از شما می پرسم بدن پسر اینطور برداشته می شود احترام می شود اما بدن مادرش چند نفر بیشتر نبودند غریبانه بدن زهرا را تشییع کردند غریبانه دفن کردند با همین حال صدا بزنید یا زهرا.
امام باقر از کودکی مصیبت دید در جریان کربلا همرا پدر بود، تمام مصائب کربلا و سختیهای اسارت را دید، تن های غرق به خون دید، چهل منزل سر بریده ی جدش ابی عبدالله را بالای نیزه نظاره می کرد، شام غریبان دیده، آن شبی که خیمه ها را آتش زدند خرابه شام را دیده، آن موقعی که نازدانه امام حسین صدا زد، عمه جان من بابا می خواهم نیمه ی دل شب سر بریده ی بابایش برای او آوردند سر بابا را در آغوش گرفت...
گفت تا وارد مجلس شراب کردن.. خودم دیدم یزید چوب به لب و دندان جدم حسین میزد .حسین .....حسین ...
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسد بماند آرزوی کربلا
تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
الا لعنة الله علی القوم الظالمين ؛ و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۲۳ شهریور۹۹
https://t.me/Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
📖🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی زیارت امام سجاد علیه السلام و صلوات خاصه امام سجاد (ع) به مناسبت شهادت ایشان
در کانال برگزار میشود التماس دعا
✅
🍃🍂🍂 🍃
❇️ به نیابت از امام زمان( عج ) و همه اموات و شهدا از شروع خلقت تا الا انبیاء پدر و مادر اجداد خواهران برادران بدوارث بی وارث ، اساتید ، مراجع از احیاء و اموات امام راحل یادگارانشان سردار سلیمانی یارانشان اختصاصا سرور و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین و یارانشان بنیابت همه قرائت میکنیم و هدیه به امام سجاد علیه السلام قربتاً الی الله
و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کنید التماس دعا
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
👇👇
🖤🖤🖤متن زیارتنامه آقا امام سجاد علیه السلام👇👇👇👇
"بسم الله الرحمن الرحیم .."
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْعابِدِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْمُتَهَجّـِدِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اِمامَ الْمُتَّقِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِيَّ الْمُسْلِمِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا قُرَّةَ عَيْنِ النّاظِرِينَ الْعارِفِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَصِيَّ الْوَصِيّـِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ وَصايَا الْمُرْسَلِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ضَوْءَ الْمُسْتَوْحِشِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ الْمُجْتَهِدِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سِراجَ الْمُرْتاضِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ذَخِيرَةَ الْمُتَعَبّـِدِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الْعالَمِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفِينَةَ الْعِلْمِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَكِينَةَ الْحِلْمِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مِيزانَ الْقِصاصِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفِينَةَ الْخَلاصِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَحْرَ النَّدى
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَدْرَالدُّجى
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الاَوّاهُ الْحَلِيمُ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الصّابِرُ الْحَكِيمُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَئِيسَ الْبَكّائِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامِصْباحَ الْمُؤْمِنِينَ
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ يا أَبا مُحَمَّد
أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ وَابْنُ حُجَّتِهِ وَأَبُو حُجَجِهِ، وَابْنُ أَمِينِهِ وَابْنُ اُمَنائِهِ
وَأَنَّكَ ناصَحْتَ فِي عِبادَةِ رَبِّكَ وَسارَعْتَ فِي مَرْضاتِهِ وَخَيَّبْتَ أَعْداءَهُ وَسَرَرْتَ أَوْلِياءَهُ
أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ عَبَدْتَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ وَاتَّقَيْتَهُ حَقَّ تُقاتِهِ وَأَطَعْتَهُ حَقَّ طاعَتِهِ حَتّى اَتيكَ الْيَقِينُ
فَعَلَيْكَ يا مَوْلايَ يَاابْنَ رَسُولِ اللهِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ..
🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤🕯
◼️◼️◼️متن صلوات خاصه امام سجاد علیه السلام👇👇👇👇
🔹اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ الَّذِی اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَی الَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَیْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِیاً مَهْدِیّاً اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِکَ حَتَّی یَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیم
شبهای دلتنگی ( ۲۴ )
بیست و چهارمین شب محرم روضه در خانه بمناسبت ایام شهادت امام سجاد علیه السلام ( روضه امام سجاد علیه السلام )
هنگامی که از امام سجاد (ع) سؤال کردند در این سفر کجا از همه بیشتر به شما سخت گذشت،امام فرمودند : الشام ، الشام ، الشام.
(سوگنامه آل محمد، ص408؛ ناسخ التواریخ، ص304)
شاميان خون به دل خون شده ما نکنيد
اين قدر ظلم به ذريه زهرا(س) نکنيد
بگذاريد بگرييم به مظلومی خويش
به سرشک غم ما خنده بيجا نکنيد
دين نداريد اگر غيرتتان رفته کجا
اسرا را ، سر بازار تماشا نکنيد
هر چه خواهيد به ما زخم رسانيد ولی
ديگر از زخم زبان ، خون به دل ما نکنيد
پيش چشم اسرا سنگ به سر ها نزنيد
پای راس شهدا هلهله بر پا نکنيد
داغ دل چاره به خنديدن دشمن نشود
زخم را با زدن سنگ مداوا نکنيد
محمل دختر معصوم مصيبت زده را
رو به رو با سر ببريده بابا نبريد
از آل علی (ع) با همه خلق بگو
ترک دين در طلب لذت دنيا نکنيد
وقتی عمه سادات را وارد شام کردند، از چهار طرف زینب را می زدند... فرمودند: در شام ما را آوردند کنار خرابه جا دادند، خرابه کنار خیابان شلوغ بود، مردم رد می شدند و با انگشت ما را اشاره می دادند.
وارد شام خرابم کردند .
خارجی زاده زاده خطابم کردند .
خوب از غصه کبابم کردند .
به سر نی سر بابم کردند
حالت سوختگان دیدن داشت .
سنگها بود که باریدن داشت
یک روز در بازار قصاب ها رد می شد دید گوسفندی را قصاب می خواهد ذبح کند، آقا شروع کرد به گریه کردن ، رفت جلو و فرمود: آبش دادی یا نه؟ گفت:آقا تا آبش ندهیم نمی کشیم،
فرمود: اما بابای من را در کربلا آب ندادند .... حسین
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۲۴ شهریور ۹۹
https://t.me/Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🔴 #قِلِقهای_قاشقی
💠 اگر مجبور باشید ساعتی در کنار یک #دیوانهی خطرناک سر کنید یقیناً در این مدت قلق او را به دست میآورید تا در امان باشید. به فرض اگر #قاشق شما به ته بشقاب بخورد و با صدای آن، عصبانی میشود مواظب خواهید بود تا قاشق شما به ته بشقاب نخورد.
💠 از مهمترین #اصول در جلوگیری از دعوا، عصبانیت و #بدزبانی همسر این است که #قِلِق همسرتان را بشناسید و بهانهی #عصبانیت و بدزبانی او را ایجاد نکنید.
💠 لازمهی اینکار، شناخت #توقّعات و گلایههای #پرتکرار ولو بیجای همسر است. تا با مدیریت رفتار و گفتار خود، فضای خانه را از تشنّج دور نگه دارید.
💠 و البته نتیجهی این مراقبت و مدیریت که نوعی #مبارزه با هوای نفس است، کسب محبوبیت برای شماست و به تدریج صفات ناپسند همسرتان اصلاح خواهد شد.
🆔https://t.me/joinchat/Fe8UA1bz_MkDio0VuaV9-A
🔴 #مسئولیت_در_قبال_همسران_دیگر
💠 روزی پسر حاج آقا وحید بهبهانی برای همسرش #لباس زیبا و گران قیمتی خرید. آیت الله بهبهانی با این کار پسرش مخالفت کرد. پسر که قصد لجاجت یا اهانت به پدر را نداشت، در پاسخ اعتراض وی آیه ۳۲ سوره اعراف را تلاوت کرد: «بگو چه کسی زینتها و رزقها و غذاهای پاکیزه را که خداوند برای بندگانش آفریده، حرام کرده است؟» سپس افزود: «پدر جان! مگر پوشیدن لباس های زیبا برای زنان #حرام است که میگویید چرا این لباس را برای زنم خریدهام؟» آیتالله بهبهانی با لحنی آرام به پسرش گفت: «اینها #حرام نیست، ولی من مرجع تقلید مردم هستم. از این رو، #مسئولیت بزرگی بر عهده دارم. شما نیز به عنوان فرزندانم مسئولید. در جامعهی ما، افراد #فقیر و نیازمندِ بسیاری وجود دارند. وقتی توانایی مالی نداریم آنها را از نظر مالی هم سطح خود کنیم، باید به گونهای رفتار کنیم که برای آنان #قوّت_قلب باشیم تا اگر زنی از شوهر فقیرش لباس گران قیمتی خواست و مرد قدرت خریدش را نداشت، بتواند بگوید مگر زن یا عروس وحید بهبهانی این گونه لباس میپوشند که تو نیز بپوشی؟»
📙قصص العلماء، ص ۲۰۳
🔴 #بازی_با_کودک
💠 برای پیشگیری از استرس با کودکتان بیشتر بازی کنید و سعی کنید در این بازیها علاوه بر تخلیه انرژی جسمانی کودک، شادی و شوق به زندگی را در او تقویت کنید.
💠 در این مورد استفاده از بازیهای گروهی استفاده کنید تا با تحکیم ارتباط خانوادگی، محیطی شاداب برای همه افراد خانواده ایجاد کند.
https://t.me/joinchat/Fe8UA1bz_MkDio0VuaV9-A
🔴 #عشق_چمرانی
💠 دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی میگذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: « غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی #ایراد میگرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ غاده با #تعجّب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که مصطفی #کچل نیست، تو اشتباه میکنی. دوستش فکر میکرد غاده #دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده. آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به #مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا میخندی؟ و غاده چشمهایش از خنده به #اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو #کچلی؟ من نمیدانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای #صدر همیشه به مصطفی میگفت: شما چه کار کردید که #غاده شما را ندید؟
https://t.me/joinchat/Fe8UA1bz_MkDio0VuaV9-A
🔴 #مثل_فیوز_برق_عمل_کنیم
💠 اگر در سیستم #برق ساختمان اختلال کوچکی رخ دهد برای جلوگیری از آسیب و اختلال #بزرگتر مثل برق گرفتگی و یا آتش گرفتن سیمهای داخل ساختمان، #فیوز برق به کار میافتد و موقتاً جریان برق اصلی قطع میشود تا برای رفع اختلال در مدار الکتریکی ساختمان اقدام شود.
💠 گاه در زندگی مشترک، بین زن و مرد بگو مگو و #مشاجرهی کوچکی رخ میدهد که ادامهی آن فضای زندگی را بشدّت #متشنّج کرده و ضربات سنگینی بر روح و روان زن و شوهر وارد میکند و گاه باعث ایجاد #فتنهی بزرگی خواهد شد.
💠 در اینگونه مواقع یک فرمول دینی و کارساز که نقش #فیوز برق را دارد و میتواند از آسیب جدّی به زندگی و رابطه زن و شوهر جلوگیری کند #سکوت و ادامه ندادنِ مشاجره، ترک موقّت مکان در ابتدای مشاجره و یا #تغییر موضوع گفتگو است درست مثل فیوز برق که جریان الکتریسیته را #موقتاً قطع میکند اینجا نیز نیاز به یک قطع ارتباط موقّت است ظاهرِ این رفتار، قطع رابطه با همسر است امّا به نیّت #حفظ جریان زندگی و روابط آینده و محافظت از حرمتهاست و لذا باید در زمانی مناسب و پس از آرام شدن همسر #بلافاصله ارتباط گرم و صمیمی را با یکدیگر برقرار نمود و نگذاریم این قطع ارتباط موقّت، طبق میل شیطان تبدیل به #کینه و قهر طولانی شود.
🆔
https://t.me/joinchat/Fe8UA1bz_MkDio0VuaV9-A
📶 ارتباطی که بهتر و زودتر از هر ارتباط دیگری وصل می شود!
☀️ #بهترین راه ارتباط با خدا، در درجهی اوّل همین نمازی است که میخوانید. از همین حالا، سعی کنید #نماز را #با_توجه بخوانید.
🔍 توجّه یعنی چه؟ یعنی اینکه در حال نماز، احساس کنید دارید با مخاطب عظیم خودتان #حرف میزنید؛ با خدا داریدحرف میزنید؛ این احساس را در خودتان به وجود بیاورید.
✅ وقتی انسان با خدای متعال حرف میزند، هم به او #اعتماد و توکّل میکند، هم از او طلب و درخواست میکند؛ این اعتماد و #توکل به خدا، به انسان شجاعت میبخشد. شما در زندگی باید با #شجاعت حرکت کنید؛ با #اعتماد_به_نفس حرکت کنید.
🌸 حضرت آیت الله امام خامنه ای (حفظه الله)
🗓۹۵/۰۹/۲۳
❤️ #مقام_معظم_رهبری ❤️
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
🌹کانال درس اخلاق🌹
✨✨✨✨✨✨
🆔 https://t.me/joinchat/Fe8UA1bz_MkDio0VuaV9-A
🌸☘️🌺
👌فقط یک کلمه:
🌾
تا رام نشی ❗️
آرام نشی ❗️
🌸بله همه حرف همینه
✅چون نفس انسان، سرکش است و شيطان نیز از آن سرکش تر و طاغی تر.
✅باید عنان و افسار این اسب چموش را به دست عقل و شرع بدهى، که اگر چنین نکنی، به شدّت تو را بر زمین می کوبد❗️
🌸پس برای آرامش، اول باید رام شد، رامِ عقل و شرع❗️
✅در محضر استاد اخلاق، حجت الاسلام و المسلمین (دایی) رضا بسطامی
✍️احمد سعیدی
#نفس_امّاره
✅
🇮🇷https://t.me/joinchat/Fe8UA1bz_MkDio0VuaV9-A
شبهای دلتنگی ( ۲۵ )
بیست پنجمین شب محرم روضه در خانه
قسمت اول
( روضه خطبه امام سجاد علیه السلام )
السلام علیک یاابا عبدالله الحسین
اهل بیتُ واردِ مجلس کردن .. حیا میکنم بگم چه مجلسی .. فقط همینُ بگم همه دور تا دور نامحرما نشستن .. (اگه اهل ناله ای بسم الله)
یزید بالایِ مجلس نشسته از بالا ، همۀ مجلسُ داره نگاه میکنه ،
به خطیب اشاره کرد برو بالایِ منبر ، مدحِ ما و مدحِ آل ابی سفیان رو به زبان جاری کن ، هرچی ام دلت خواست به علی و آل علی بد بگی ، بگو راحت باش.
خطیب رفت بالا ، حالا تصور کن رو منبر شروع کرد مدح گفتن (لعن الله آل ابی سفیان و آل زیاد ..) پسرِ پیغمبر با دستِ بسته گوشۀ مجلس .. اجازه بدید من فراز هایی از خطبۀ امام سجادُ بگم ان شالله حقشُ ادا میکنی ..
با یه خطبه ورقِ شهرُ عوض کرد ، کاخُ رو سر یزید و یزیدیان خراب کرد .. خطیب رفت بالایِ منبر ، شروع کرد مدحِ آل ابی سفیان رو گفتن روایت میگه اینجا امام سجاد سکوت کرد ..
اما یه مرتبه لحنِ خطیب عوض شد شروع کرد به امیرالمومنین ناسزا گفتن .. میگن یه مرتبه این رگِ غیرت زین العابدین به جوش آمد ..
فَصاحَ بِه علی بن الحسین علیهما السلام : " وَیلك أیُها الخاطب .
وای بر تو .. تا صدا ازین حنجره درآمد ، میگن دست و پایِ خطیب شروع کرد لرزیدن .. اومد از منبر پایین . بهش گفتن چرا عرشۀ منبرُ ترک کردی؟ گفت مگه نشنیدی این صدا صدایِ علیِ ...
نگاه نکنید تو غل و زنجیرِ .. صداش بدنمُ به لرزه انداخت .. دست و پامو گم کردم ..
ویلك أیها الخاطب! اشتریت رضا المخلوق بسخط الخالق؟ برا رضایتِ مخلوق داری خدا و رضایتش رو میفروشی .. چی میخوای گیرت بیاد یزید اجازه بده برم بالایِ منبر ، صدا زد : ائذن لی حتى أصعد هذه الأعواد..
ای جانم فدات .. منبری که بالاش سَب امیرالمومنین بشه ، منبر نیست ، زین العابدین گفت اینا چند تکه چوبِ .. بزار من برم بالایِ منبر .. یزید ممانعت کرد .
اطرافیا اصرار کردن گفتن بابا این مریضِ دست و پاشُ ببین ، رنگ به رخسار نداره .. بزار بره بالا .. مجلس حساس شده ، نزاری بالا منبر بره جَو درست میشه .. جملۀ یزیدُ ببین ...
إنه مِن أهلُ بَیت قَد زَقوا العِلم زقا .. اینا علم براشون مثه کبوتری که غذا رو تو گلوش نگه میداره به جوجه هاش میده ، خدا علمُ تو وجودِ اینا اینجور ذخیره کرده .. من اینارو میشناسم .. إن صعد المنبر
اگه رفت بالایِ منبر لم ینزل إلا بفضیحتی، وفضیحة آل أبی سفیان .
تا منو رسوا نکنه پاشو پایین نمیزاره .. اصرار کردن یزیدِ ملعون قبول کرد .
ای جانم فدایِ قد و بالات ..
نوۀ علی رفت بالایِ منبر ..
فصعد المنبر (حالا که نوۀ علی ، حالا که پسرِ حسین رفت بالا منبر حرمت پیدا کرد ..) حمدِ خدا رو گفت ، ثنای خدا رو با اون بیانِ بلیغش گفت أیّها الناس، أُعطِینا سِتًّا، وفُضِّلنَا بِسَبع خدا به ما شش ویژگی داده ، ما رو با هفت ویژگی فضیلت بخشیده ( همۀ مجلس تو سکوتِ ) این جوانِ 22 سالۀ تو غل و زنجیر چی داره میگه ..
أعطِینَا العِلم، والحِلم، والسَمَاحَة، والفَصَاحَة، والشَجَاعة، والمَحَبَّة فی قلوب المؤمنین ..؟ حالا می خواید بدونید این هفت ویژگی که ما رو برتر کرده چیه ، فضیلتِ ما چیه ، این هفت نفر از ما هستن ..
منّا النبی المختار .. سادات منو ببخشن .. به من میگید خارجی ؟.. تا فرمود منّا النبی المختار .. یه وِلوله ای تو مجلس به وجو د اومد .. *ومنّا الصدّیق .. ( اشارۀ به حمزۀ سیدالشهدا کرد ) *ومنّا الطیّار ..* جعفرِ طیار .. (اینا همش کد بود همه می فهمیدن ، میشناختن .. وَمِنّا أَسَدُ الله وأسَدُ رَسوله ، ومنّا سیّدة نساء العالمین فاطمة البتول، ومنّا سبطا هذه الأُمّة .. حالا میخواد خودشُ معرفی کنه : فمن عرفنی فقد عرفنی ، ومن لم یعرفنی أنبأته بحسبی ونسبی .. وقت کمه من فقط گزیده ای از خطبه رو بگم و دعات کنم .. شروع کرد معرفی کردن همه دارن گوش میدن ..
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۲۵ شهریور ۹۹
https://t.me/Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
شبهای دلتنگی ( ۲۵ )
بیست پنجمین شب محرم روضه در خانه
قسمت دوم
( ادامه روضه خطبه امام سجاد )
السلام علیک یاابا عبدالله الحسین
أیّها الناس، أنا ابن مكّة ومنى،
أنا ابن زمزم والصفا، أنا ابن من حمل الزكاة بأطراف الرداء،
أنا ابن خیر من ائتزر وارتدى،
أنا ابن خیر من انتعل واحتفى،
أنا ابن خیر من طاف وسعى،
أنا ابن خیر من حج ولبّى ..
من کی ام ؟ من پسرِ مکه و منایم ..
من پسر زمزم و صفایم ..
من پسرِ اون آقایی ام که الحجر الأسودُ تو عباش گذاشت سرِ جایِ خودش قرار داد .. من پسرِ بهترین طواف کننده گانم .. من پسرِ بهترین سعی روندگانم .. أنا ابن من حمل على البراق فی الهواء،
أنا ابن من أسری به من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى، فسبحان من أسرى، أنا ابن من بلغ به جبرائیل إلى سدرة المنتهى، أنا ابن من دنا فتدلى، فكان قاب قوسین أو أدنى،
أنا ابن من صلّى بملائكة السماء،
أنا ابن من أوحى إلیه الجلیل ما أوحى ..* یه مرتبه دیدن صدا زد .
أنا ابن محمّد المصطفى ..
اول جدِ اولشُ معرفی کرد .. تا گفت من پسرِ اَنا ابن من بایع البیعتین، وصلّى القبلتین، وقاتل ببدر وحنین، ولم یكفر بالله طرفة عین
أنا ابن مَن ضرب بین یدَی رسول اللهِ بسیفَین* من پسرِ اون کسی ام که بینِ دستانِ پیغمبر شمشیر میزد .. (دستایِ مارو بستید ؟) حلم دار به کسی میگن که قدرت داره و مجبورِ صبر کنه .. الله اکبر به این آقایی که داره زبان به خطبه باز میکنه .. وطعن برمحَین، وهاجَرَ الهجرتین، وبایع البیعتین، وقاتَلَ ببدرٍ وحُنَین، ولم یكفر بالله طَرْفةَ عین،
أنا ابنُ صالحِ المؤمنین، و وارثِ النبیّین، وقامعِ الملحدین، ویعسوب المسلمین، ونور المجاهدین، وزینِ العابدین، وتاجِ البكّائین،
أنا ابن المحامی عن حرم المسلمین .. بابایِ من حرمِ مسلمینُ حمایت کرد .. حالا شما اهل بیتشُ واردِ مجلسِ نامحرما کردید ..
هنوز دست بردار نیست .. مجلس شروع کرد به ضجه زدن .. بعضی نقل ها داره همه تو صورت ها میزدن گریبان پاره میکردن .. ویذروهم فیها ذَرْوَ الریح الهشیم، لیثُ الحجاز، مكّیّ مدنیّ، خَیفیٌّ عَقَبیّ، بَدریٌّ أُحُدیّ، شَجَریٌّ مُهاجریّ، مِن العرب سیّدُها، ومِن الوغى لیثُها، وارثُ المشعرَین، وأبو السبطَین، الحسن والحسین، ذاك جَدّی علیُّ بن أبی طالب ...
تا دید مجلس دگرگون شد .. تا دید همه دارن ضجه میزنن .. اینجا یه اسمی رو برده .. باید حقشُ ادا کنی .. یه مرتبه گفت :
أنا ابن فاطمةَ الزهراء .. تا به اینجا رسید ضجه ها بلند تر شد .. دید اسم فاطمه همه رو بهم ریخت .. هی تکرار میکرد .. من پسرِ فاطمه ام ..
همه چیز بهم ریخت .. یزید دید الانه که سقف رو سرش خراب بشه .. الانه رسوا شه .. گفت موذن رو بگید اذان بگه .. یه جوری صدایِ اینو قطع کنید .. موذن بلند شد ..
الله اکبر ... الله اکبر ...
امام سجاد از دونه دونه فرازهای اذان میخواد بهره ببره .. گفت أَشْهَدُ أَنّ لَّا إِلَٰهَ إِلَّإ الله .. حضرت گفت پوست و خون و گوشتِ من شهادت میده به یگانگی خدا ..
تا گفت أَشْهَدُ أَنّ محمداً رسول الله ..
الله اکبر آماده ای یا نه ، سادات ، علما .. یه مرتبه دیدن زین العابدین بلند شد .. عمامه ش رو از سرش برداشت .. اشاره کرد آی موذن ساکت شو .. رو کرد به یزید ، یزید ازت یه سوال دارم ، این محمدی که تو اذان اسمشُ بردن ، سوالِ من اینه ، آیا این محمد جدّ توِ یا جدِّ من ؟!!
اگه جد توِ که همه میدونن دروغ میگی ، اما اگه جدِ منه ، اینسری که تو تشتِ .. این حسینِ ... منم عزیزِ پیغمبرم ..
بعضی از نقل ها نوشتن کار به اینجا که رسید یزیدِ ملعون بلند شد مجلسُ ترک کرد .. دیگه نتونست جوابِ امام سجادُ بده .. رفت از مجلس ، اطرافیاش هم رفتن انگار مجلس از اغیار خالی شد ..
همۀ توجهات دیگه به امام سجاد جلب شد .. انگار تازه میخواست برا دلش روضه بخوانه .. انگار اسمِ فاطمه رو آورد بغض همه زن و بچه ترکید .. نمیدونم ..
تا یزید رفت شروع کرد اینجوری گفتن :
*أنا ابن طریح کربلاء ...
أنا ابن العطشان حتى قضى ..
أنا ابن العطشان حتى قضى ،
أنا ابن طریح کربلاء ،
أنا ابن مسلوب العمامه والرداء ..
انا ابن المقتول ظلما أنا ابن المحزوز الرأس من القفا ...
شامیان اشک عزیزان خدا را دیدند
جای همدردی بر آل علی خندیدند
عوض رخت سیه جامۀ نو پوشیدند
همه در پای سر خون خدا رقصیدند
کینۀ کهنۀ خود را به علی نو کردند
سر هر کوچه بنیفاطمه را هو کردند
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۲۵ شهریور ۹۹
https://t.me/Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🔴 #مثل_فیوز_برق_عمل_کنیم
💠 اگر در سیستم #برق ساختمان اختلال کوچکی رخ دهد برای جلوگیری از آسیب و اختلال #بزرگتر مثل برق گرفتگی و یا آتش گرفتن سیمهای داخل ساختمان، #فیوز برق به کار میافتد و موقتاً جریان برق اصلی قطع میشود تا برای رفع اختلال در مدار الکتریکی ساختمان اقدام شود.
💠 گاه در زندگی مشترک، بین زن و مرد بگو مگو و #مشاجرهی کوچکی رخ میدهد که ادامهی آن فضای زندگی را بشدّت #متشنّج کرده و ضربات سنگینی بر روح و روان زن و شوهر وارد میکند و گاه باعث ایجاد #فتنهی بزرگی خواهد شد.
💠 در اینگونه مواقع یک فرمول دینی و کارساز که نقش #فیوز برق را دارد و میتواند از آسیب جدّی به زندگی و رابطه زن و شوهر جلوگیری کند #سکوت و ادامه ندادنِ مشاجره، ترک موقّت مکان در ابتدای مشاجره و یا #تغییر موضوع گفتگو است درست مثل فیوز برق که جریان الکتریسیته را #موقتاً قطع میکند اینجا نیز نیاز به یک قطع ارتباط موقّت است ظاهرِ این رفتار، قطع رابطه با همسر است امّا به نیّت #حفظ جریان زندگی و روابط آینده و محافظت از حرمتهاست و لذا باید در زمانی مناسب و پس از آرام شدن همسر #بلافاصله ارتباط گرم و صمیمی را با یکدیگر برقرار نمود و نگذاریم این قطع ارتباط موقّت، طبق میل شیطان تبدیل به #کینه و قهر طولانی شود.
🆔 https://t.me/joinchat/Fe8UA1bz_MkDio0VuaV9-A
💜آداب قبـــل از خواب💜
🌇 قبل از خواب وضــــو بگیریم ثواب شب زنده داری
🌅 تلاوت آیه الڪرسے قبل از خواب سفارش شده .
🌅تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها هم قبل خواب بسیار سفارش شده :
34 بار الله اڪبر،🌼33 بار الحمدلله،🌼33 بار سبحان الله🌼
🌅 ﺧﺘـــــﻢ ڪردن قرآن با خواندن سه بار سوره توحید.
🌕ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣﻴﻢِ🌕
ﻗُﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻠﻪُ ﺃَﺣَﺪٌ 🌼ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟﺼَّﻤَﺪُ 🌼ﻟَﻢْ ﻳَﻠِﺪْ ﻭَﻟَﻢْ ﻳُﻮﻟَﺪْ 🌼ﻭَﻟَﻢْ ﻳَﻜُﻦ ﻟَّﻪُ ﻛُﻔُـﻮﺍً ﺃَﺣَﺪٌ.🌼
🌅 ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻔﯿــــــﻊ ﺧﻮﺩ ﮔﺮدانیم:
ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺍﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍوِّ ﻋَﻠَﻲ جمیع ﺍﻻَﻧْﺒِﻴﺎﺀِ ﻭَﺍﻟﻤُﺮْﺳَﻠﻴﻦ.َ 🌹
🌅 ﻣﺆﻣﻨﯿﻦ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺳﺎﺯیم :
ُ ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ. 🌹
🌅ﺣـــــﺞ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﻋﻤـــﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭیم:
ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠّﻪِ ﻭَ ﻻﺍِﻟﻪَﺍِﻻَّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍَﻛْﺒَﺮُ. 🌼
🌅 تلاوت 👈معوذتین هم بسیار موڪد هست:
🌕بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🌕
🔸قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ🌼🔸مَلِڪِ النّاسِ🌼🔸إِلهِ النّاسِ🌼🔸مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ🌼🔸الَّذے یُوَسْوِسُ فے صُدُورِ النّاسِ🌼🔸مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ🌼
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
🔹قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ🌼🔹مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ🌼🔹وَ مِنْ شَرِّ غاسِق إِذا وَقَبَ🌼🔹وَ مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِے الْعُقَدِ🌼🔹وَ مِنْ شَرِّ حاسِد إِذا حَسَدَ🌼
🌅 آیه آخر سوره مبارڪه ڪهف جهت بیدار شدن براے نماز شب و نماز صبح
🌕🌹 قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
آیه ۱۱۰ سوره مبارڪه ڪهف
🌅سوره ى تكاثر ایمنـے از عذاب قبر
🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ🔶حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ🔶 كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔶ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔶كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ🔶 لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ🔶 ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ🔶 ثُمَّ لَتُسْأَلُونَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ
🌅ثواب ۳ بار تلاوت👇 برابر با خواندن ۱۰۰۰رڪعت نماز
یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ🌼
🌅 پیامبر اڪرم(ص) مے فرمایند: هر ڪس آیه «شهداللّه» ر در وقت خواب بخواند، خداوند هفتاد هزار فرشته به واسطه آن خلق مے ڪند ڪه تا روز قیامت براے او طلب آمرزش ڪنند. (مجمع البیان؛ ج 2/421)
🔹{آل عمران آیه «۱۸»} :
🔹🌹شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ
الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ🌹
خواندن سورهقدر ۱۱ بار
💚هزاران فرشته طلب مغفرت میڪنند براے قارے این سوره
📕جامع احادیث شیعه ج۱۵، ۱۴۹
🌴اللهم عجل لولیک الفَرَج🌴
شبتون مهدوی 🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/1845100565C335e73d7be
🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
بر حسبِ حداقل وظیفه ایی که برای در گذشتگان اهالی محل داریم اینکه از پیام تسلیت برای صاحبان متوفّیٰ و مُعزیّٰ دریغ نکنیم بدانیم که حتما تاثیر گذار است .
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام
تا آنجایی که بنده مطلع هستم این مادر بزرگوار مرحومه حاجیه خانم مریم راعی از زمانی که فرزند رشیدشان و دلبندشان آقا سید احمد با آن حادثه دلخراش در دیار غربت غریبانه به دیار خاموشان پر کشید..از همان زمان این مادر زمین گیر شد تا جائیکه داغ جوانش بعد از مدتها بیماری و مریضی صعب العلاج او را از پای در آورد ، برای پدر و مادر ، مخصوصا برای مادر ، داغ جوان کمر شکن است . خداوند این مادر زجر دیده و زجر کشیده را با جوان عزیزش آقا سید احمد و دیگر امواتشان را رحمت کند و از خداوندِ جلیل صبر عظیم برای همسر بزرگوارشان حاج سید علی شفیعی و دیگر فرزندانشان اعم از دختران و پسران و عُلوّ درجات برای این مادر مهربان و فرزند عزیزشان آقا سید احمد و دیگر اموات آنها خواستارم .
حوزه علمیه قم ، مالک رجبی دارابی ۲۶ شهریور ۹۹
شبهای دلتنگی ( ۲۶ )
بیست و ششمین شب محرم روضه در خانه
(روضه گفتگوی امام حسین علیه السلام و وداع با دخترش سکینه )
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
...دلها روانه کربلا
سکینه و دیگر بانوان حرم، تنها به امام حسین دل بسته بودند.
امام بعد از وداع با فرزند دردمندش «سجّادعلیه السلام»، و خواهر صابرش «زینب علیها السلام»، به سوى سکینه می رود. دختر با نظاره حال پدر، ناباورانه می گوید:
«یا ابتاه! ءَاِسْتَسْلَمْتَ لِلمَوتِ فَاِلى مَنْ اِتَّکَلُ»
پدرم! آیا تسلیم مرگ شدهاى؟
بعد از تو من به چه کسى پناه ببرم؟
امام که قطرات اشک، مزاحم دیدگان بی قرارش شده است، می گوید:
نور چشمم! چگونه کسى که یار و یاورى ندارد، تسلیم مرگ نشود؟
دخترم بدان که رحمت و یارى خدا، در دنیا و آخرت از شما جدا نگردد.
دخترم! بر قضاى الهى صبر کن و شکایت مبر؛ زیرا که دنیا محل گذر و آخرت خانه همیشگى است.
سکینه درد و یاس و ناامیدی در سینه پراسرارش فشرده می شود. در آن دم که همه راهها را بسته می یابد، به پدر خطاب می کند:
«پدرجان نمی شود ما را به حرم جدّمان بازگردانى؟!»
امام در حالى که نگاه مهرآمیزى به دخترش دارد، می فرماید:
«اگر پرنده قطا را به حال خود بگذارند، در جایگاه خود آرام می گیرد.»
امام با بیان این جمله کوتاه، عمق مظلومیت خویش را به دختر خردسال و نسلهاى بعد، بیان می کند و به آن گل نورسته باغ عصمت می فهماند که دشمن از ما دست بردار نیست و هرجایى که برویم به تعقیبمان خواهند پرداخت.
سکینه با شنیدن کلام غریبانه پدر، اشک می ریزد. امام که یاراى تماشاى گریه هاى سکینه را ندارد، او را به سینهاش می چسباند و اشک از دیدگان غمبار آن بانوى گرامى پاک ساخته و در پایان این وداع جانسوز، شعر زیرا را خطاب به او زمزمه می کند:
سَیَطُولُ بَعْدِى یاسَکِینَةُ فَاعْلَمى
مِنْکِ الْبُکاءُ اِذِالحِمامُ دَهانى
لاتُحْرِقى قَلْبى بِدَمْعِکِ حَسْرَةً
مادامَ مِنّى الرُّوحُ فى جُثْمانى
فَاِذا قُتِلْتُ فَاَنْتَ اَولى بِالّذى
تَأْتینَهُ یاخَیْرَةَالنِّسْوانِ
سکینه جانم! بدان که بعد از فرا رسیدن مرگم، گریه هات بسیار خواهد شد.
تا جان در بدن دارم، دلم را با افسون سرشک خویش مسوزان.
اى برگزیده بانوان تو بعد از کشته شدنم، بر هرکسى دیگر، به من نزدیکترى که کنار بدنم بیایى و اشک بریزى.
غریبانه با اسب بی صاحب
دل سکینه نیز همراه بابا به میدان رفته است؛ او همواره با ناله هاى جانسوز و قطرات اشک، یاد و نام پدرش را گرامى می دارد.
ناگهان صداى شیهه ذوالجناح گوش او و عمهاش زینب را به میهمانى فرامی خواند.
نگاه اشک آلودش را به چهره غمبار عمه اش گره می زند، زینب علیها السلام که بی تابى او را درمی یابد، میگوید
«سکینه جانم پدرت با آب برگشته است، به سویش بشتاب و از آبش بیاشام.»
سکینه احساس می کند که دیگر انتظارش به پایان رسیده است.
خوشبینانه و شتابان، دامن خیمه را برداشته قدمى به بیرون می گذارد تا شاید چشمش به جمال ملکوتى امام علیه السلام بیفتد.
اما اسب بابا که زینش واژگون شده است، چشم و قلب دخترک را می گیرد. هماندم کوله بارى از درد و رنج و اسارت، در ذهن کودکانه اش تداعى میگردد. ناله اش در فضاى نیلگون و خون رنگ نینوا می پیچد
«وامحمداه! واغریباه! واحسیناه! واجدّاه! وافاطمتاه...»
سپس نگاه مأیوسانهاش را به ذوالجناح مىدوزد و آنگاه با زمزمه ابیات زیر، عقدههاى دل غمزدهاش را می گشاید:
اَمَیْمُونُ! أَشَفَیْتَ العُدى مِنْ وَلِیّنا
وَ اَلْقَیْتَهُ بَیْنَ الأَعادى مُجِدَّلا
اَمَیْمُونُ! اِرْجَعْ لا تُطیلُ خِطابَنا
فَاِنْ عُدْتَ تَرْجُو عِنْدَنا وَ تُؤمِلاهُ
اى اسب پرمیمنت! پدرم را در میان دشمنان، در خاک و خون گذاشتى؛ آنها پیکرش را مجروح می سازند.
اى اسب! برگرد پدرم را بیاور که در این صورت، نزد ما امیدوار و محترم خواهید بود.
دیگر زنان خیام نیز ذوالجناح امام را چون نگینى در میان میگیرند و به دورش حلقه میزنند. سکینه را در این دمادم غم و ماتم، بابا به سفر برده است. او که توان تماشاى اسب خونین یال پدر را ندارد؛ ناگاه سر به سینه خاکِ گرم و تفتیده نینوا مىگذارد. لحظاتى هرچند کوتاه، از حریم آن همه ظلم و جنایت و درندهخویى، بیرون مىرود. آنگاه که به هوش میآید، نگاه مأیوسانه خویش را به اسبِ فرو رفته در اقیانوس ماتم، مىدوزد و خطاب به آن «بی زبان» وفادارتر از هزاران «زباندار» بی وفا، درد دل می کند:
یا جوادُ هَلْ سُقِىَ اَبى اَمْ قُتِلَ عَطْشاناً؛
اى اسب! آیا پدرم را آب دادند یا بالب تشنه به شهادت رساندند.
منبع
الوقایع والحوادث، شیخ محمدباقر ملبوبى، ج 3، ص 131.
سوگنامه آل محمد(صلی الله علیه و آله)، محمد محمدى اشتهاردى، ص ۳۱۰
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۲۶ شهریور ۹۹
https://t.me/Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🔴 #رهبر_انقلاب:
🌷 #ملاقات_خانوادگی_حقیقی
💠 ما به #مردها همیشه سفارش میکنیم وقتی کار دارند، اشتغال دارند، از خانه و زندگی قهر نکنند. بعضیها #صبح اول وقت میروند بیرون تا ساعت ۱۰ شب. نه! ما معمولاً به کسانی که برایشان ممکن است سفارش میکنیم حتی #ظهرها را بروند با زن و بچهشان باشند.
💠 در محیط خانوادگی #غذایشان را بخورند، یک ساعتی با هم باشند، بعد بیایند دنبال کارشان، باز حتماً در زمان مناسب اول شب بروند بچهها را ببینند، #ملاقات خانوادگی حقیقی داشته باشند.
۱۳۷۶/۰۶/۱۸
🆔https://t.me/Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🔴 #مدارای_ماشینی_با_همسر
💠 به این مثالها دقّت کنید: توقّف ماشین هنگام #داغ کردن، بار سنگین نزدن هنگام کمباد بودن آن، توقّع #متناسب با مدل ماشین (مثلاً از پراید توقّع ماشین مدل بالا نداشتن)، توجّه به نقص #فنّی ماشین و پیگیری جهت رفع آن، پذیرش برخی محدودیتها و قوانین رانندگی مثل بستن #کمربند، سرعت مجاز، ایستادن پشت چراغ قرمز و دهها موارد دیگر که هر رانندهای #رعایت آن را بر خود لازم میداند.
💠 بطور واضح میبینیم که معمولاً انسانها در زندگی #ماشینی خود با وسائل بیجان، اخلاق #مدارا، انصاف، رسیدگی و توجّه به آن وسیله را رعایت کرده و حتّی در مواردی برای #نگهداری و استفاده بهتر و مفیدتر از آن به #متخصّص آن وسیله مراجعه کرده و یا آموزش میبینند.
💠 زن وشوهر در زندگی مشترک، با #انسان زندگی میکنند انسانی که روح پیچیده و ظریف دارد و به طریق اولی باید اخلاق مدارا و #رسیدگی و درک همسر را از خود نشان دهند. پس باید #قوانین زندگی با انسان را از راه مطالعه، استفاده از تجربه دیگران، تفکّر و یا #مشاوره بیاموزند.
💠 از قوانین اصلی زندگی این است که توقّع خود را با شرایط همسرمان #تنظیم کرده و همیشه ظرفیّت، استعداد و توان خودش را مدّ نظر قرار دهیم. توجّه به #توان جسمی، مالی، فکری و روحی همسرمان میتواند تنظیم کننده سطح توقّع ما از همسرمان باشد.
🆔
🔴 #تکنیک_گفتگو
💠 به جای اینکه بگوئید میخوام فلان کار را انجام دهم بگوئید میخواستم نظر تو رو در مورد انجام فلان کار بپرسم!
💠 به جای اینکه بگوئید این چیه پوشیدی؟ اگر خانم هستید به همسر خود بگوئید فلان لباس بیشتر بهت میاد! اگر آقا هستید به همسر خود بگوئید به نظر من فلان لباس خیلی خوشگلترت میکنه!
💠 به جای اینکه بگوئید میآیی دنبالم؟ بگوئید: دوست دارم تو راه برگشت با تو باشم میتونی بیائی؟
💠به جای اینکه بگوئید بریم خرید؟ بگوئید: دوست دارم خریدم با سلیقه تو باشه!
🆔
🎥 داستان شیخ عبد الله پیاده و جوانی که در مجالس امام حسین ع فقط چای میخورد و نه به سخنرانی گوش میداد، نه گریه میکرد و نه سینه میزد فقط دنبال این بود که یه چیزی بخوره!
🔴 #استاد_عالی
🆔
سه واقعیت محض و یک نکته سرنوشت ساز:
۱- هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبهاش شوخی نکنیم. حرمتها "شکسته" میشود.
۲- هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبهاش خوبی نکنیم تبدیل به "وظیفه" میشود.
۳ - هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبهاش محبت نکنیم...
"بیارزش" میشویم ...
واما نکته سرنوشت ساز:
🔸از ذهن تا دهن فقط یک "نقطه" فاصله است.پس تا ذهنمان را باز نکردیم، دهنمان را باز نکنیم.
https://t.me/joinchat/Fe8UA1bz_MkDio0VuaV9-A
شبهای دلتنگی ( ۲۷ )
بیست و هفتمین شب ماه محرم روضه در خانه ( روضه حضرت عبدالله بن الحسن )
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
حلال جمیع مشکلات است حسین
شویندۀ لوح سیئات است حسین
ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟
جایی که سفینه النجاه است حسین
مصیبت عبدالله بن حسن علیه السلام
✅ : روز عاشورا، وقتی یاران امام حسین به شهادت رسیدند و لشگر دشمن از هر سو، امام را محاصره کرد، عبدالله بن حسن بن علی علیه السلام که کودکی بیش نبود ( ۱۰ ساله ) بود، از خیمهی زنان بیرون آمد و به سوی عموی خود، امام حسین علیه السلام، رفت.
زینب سلام الله علیها که نگرانش بود، خود را به او رساند تا از رفتنش جلوگیری کند.
اما عبدالله سرسختی نشان داد و گفت.
« به خدا از عمویم جدا نخواهم شد.»
آنگاه خود را به عموی خود رساند و به ابجر بن کعب که شمشیرش را بلند کرده بود تا بر حسین علیه السلام فرود آورد، گفت:« ای پسر زن ناپاک، عمویم را می کشی؟» و دست خویش را سپر کرد. شمشیر، دست او را قطع کرد و بر زمین انداخت.
عبدالله فریاد زد:« عموجان!»
حسین علیه السلام، او را در آغوش گرفت و به سینه چسباند و فرمود:
« فرزند برادرم! بر این مصیبتی که به تو رسیده است شکیبا باش و آن را نیک بشمار. خداوند تو را به پدران شایسته ات ملحق میکند.»
در این هنگام، حرمله تیری به سوی آن کودک انداخت و او را در آغوش عموی خویش به شهادت رساند.
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
اللهم عجل لولیک الفرج
منبع
لهوف سید بن طاووس، ص 146.
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۲۷ شهریور ۹۹
https://t.me/Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🔴 چند نكته کاربردی
فراموش نكنید بزرگترین آتشسوزی جهان را در ابتدا میتوان با یك فنجان آب خاموش كرد (درایت، مدیریت بحران)
توان یك زنجیر به اندازه ضعیفترین حلقه آن است. (مشاركت)
مداد هر رئیس باید پاككن داشته باشد (گذشت)
به خاطر داشته باشید كشتیها در لنگرگاهها امنیت بیشتری دارند اما هیچگاه برای چنین هدفی ساخته نشدهاند. (تلاش در رفع موانع)
ذهن انسان مانند چتر نجات است كه تنها زمانی كار میكند كه باز باشد(ذهن باز)
با دو گوش و یك زبان كه داریم، باید دو برابر آنچه كه میگوییم، بشنویم (خوب شنیدن)
نسبت سطح بال زنبور به بدن او ، بسیار کم است با توجه به قوانین آیرودینامیک، پرواز ممکن نیست اما زنبور این را نمیداند و پرواز میکند . . .
جملاتي كوچك، مفاهيمي بزرگ :
-اگر رؤیاهايتان را نسازيد، یك نفر استخدامتان مي کند، تا رؤیاهای او را بسازيد!
-آنقدر خوب باشيد که ببخشيد، امّا
آنقدر ساده نباشيد که دوباره اعتماد کنید!
اگر احساس افسردگی دارید، درگير گذشته هستید.
اگر اضطراب دارید، درگير آینده!
و اگر آرامش دارید، در زمان حال به سر مي بريد.
پس در لحظه زندگی کنید...!
قدر لحظه ها را بدانيد!
زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم.
یك نكته را هرگز فراموش نكنيد :
لطف مکرّر، حق مسلّم مي گردد!
پس به اندازه لطف کنيد...
از کسی که به شما دروغ گفته نپرسيد: چرا؟
چون سعي مي كند با دروغ هاي پي در پي، شما را قانع كند!
غصّه هایتان را با قاف بنویسيد تا هرگز باورشان نکنيد!
انگار فقط قصّه است و بس...
هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند!
پس مراقب گفتارتان باشيد...
جاده زندگي نبايد صاف و هموار باشد
وگرنه خوابمان مي برد!
دست اندازها نعمت بزرگي هستند...
و نكته آخر :
هيچ وقت فراموش نكنيد كه :
" دنيا تكرار نمي شود . . . ! "💙🍃یار دبستانی من🍃💙
https://t.me/joinchat/Fe8UA1bz_MkDio0VuaV9-A
شبهای دلتنگی ( ۲۸ )
بیست و هشتمین شب ماه محرم روضه در خانه ( روضه و توسل به حضرت زُهِیر بن قِین )
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
اگر که دل شکسته ایی حسین را صدا بزن
اگر ملول و خسته ایی حسین را صدا بزن
در این بهار معرفت پرستوی بهاری ام
اگر چه پر شکسته ایی حسین را صدا بزن
سحَر شد و سپیده زد چرا تو همچو مرغ شب
لب از ترانه بسته ایی حسین را صدا بزن
تو سر به زانوی غمی زشَرم کرده های خود
چرا غمین نشسته ایی حسین را صدا بزن
اگر به باغ آرزو به عشق کربلای او
دل از همه گسسته ایی حسین را صدا بزن
در زیارت ناحیه میخوانیم
السَّلامُ عَلی زُهَیْرِ بْنِ الْقَیْنِ الْبَجَلِیِّ، الْقائِلِ لِلْحُسَیْنِ وَقَدْ اذنَ لَهُ ...
زُهِیر از حضیض تردید تا بلندای شهادت
میگوید نشسته بودیم و داشتیم غذا میخوردیم که یک وقت دیدیم در آن صحرای حجاز و در آن گرمای آفتاب، درب خیمه ما کسی پیدا شد. رویش را کرد به زهیر و گفت:«أجِبْ أباعَبدِاللهِ»؛ بیا، حسین با تو كار دارد! حسین تو را خواسته است! می گوید ما هرگز انتظار چنين چيزي را نداشتيم. چون زهیر هم عثمانی مسلک بود و هم در این سفر دائماً مقیّد بود كه با حسین (علیه السلام) مواجه نشود. اما برخلاف تصورش چنين پيامي به او داده شد. راوی میگوید این لقمه ها در دست های ما ماند؛«کَأنَّ عَلَی رُؤُوسِنَا الطَّیْرِ». مثل اینکه پرنده روی سر ما نشسته است! یعنی از شدت تعجب سرها را دیگر نمیتوانستیم تکان بدهیم. کسی که سکوت این جلسه را شکست، همسر زهیر بود؛ گفت: «یَا زُهَیرُ! سُبحانَ اللهِ أ يَبعَثُ إليكَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ ثُمَّ لا تَأتِيْهِ»؛ این پسر پیغمبر است که قاصدی را به دنبال تو فرستاده است؛ آن وقت تو جوابش را نمي دهي؟! برو ببین چه می گوید؛ حرف هایش را گوش کن و برگرد و بیا.
زهیر از جا حرکت کرد و رفت. در تاریخ مینویسند:«فَمَا لَبِثَ أنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً، قَدْ أشْرَقَ وَجْهُهُ»؛ زهیر به خیمه حسین رفت؛ اما خیلی توقف کوتاهی کرد و برگشت؛ نمیدانم حسین (علیه السلام) چه کار کرده است با زهیر؛ اما این زهیر دیگر آن زهیر قبل نیست؛ نور از چهرهاش تلألؤ میکند. یک نگاهِ حسين، او را زیر و رو کرد. یا حسین! امشب یک نظری هم به ما کن...
زهیر در حجاز شخصیتی بود. با خدم و حشم بود، خیلی از بزرگان حجاز همراه او بودند. اما راوی می گوید وقتی زهیر به خیمه خودش بازگشت، رو کرد به ما و گفت همه شما بروید؛ من دیگر با شما کاری ندارم. گفت همه شما بروید. همه گفتند زهیر چه شده است؟ گفت:«وَ قَدْ عَزَمْتُ عَلَى صُحْبَةِ الْحُسَينِ»؛ من تصمیم گرفته ام از حسین جدا نشوم. حتی به همسرش گفت تو هم برو! اما میدانید همسرش چه گفت؟ گفت من کجا بروم؟! من موجب سعادت تو شدم! همان طور که تو در قیامت مي خواهي جلوی پیغمبر افتخار کنی و سربلند باشي، من هم میخواهم جلوی زهرا سرافرازی کنم.
زهیر و همسرش به همراه کاروان حسین (علیه السلام) آمدند تا روز عاشورا شد. زهیر به ميدان رفت و شهید شد. در تاریخ دارد همسر و غلام او هم کناری بودند. همسر زهير وقتی خبردار شد که زهیر شهید شده، کفنی به غلام او داد و گفت ای غلام! برو بدن مولایت را کفن. غلام رفت و مدتی بعد برگشت؛ ولی مولا را کفن نکرد. همسر زهیر گفت چرا مولایت را کفن نکردی؟
شاید غلام گفت چگونه مولایم را کفن کنم و حال اینکه بدن پسر پیغمبر بدون کفن روی خاک افتاده است؟...
حَقٌ اَنْ لاٰ تُکَفِّنُوا عَلَویّا
بَعْد مٰا کُفِّن الْحُسَینُ الضّار
شاعر می گوید شایسته است هیچ یک از فرزندان علی را کفن ننمائید پس از آنکه حسین علیه السلام در بوریا کفن شد .
لاٰ تَمُدُّوا لَکُم عَنِ الشَمسِ ظِلّا
اِنَّ فی الشَّمسِ مُهْجَه الْمُختار
برای خودتان از آفتاب سایبان نسازید چرا که میوه دل پیغمبر در برابر آفتاب است .
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
اللهم عجل لولیک الفرج
از مقاتل آیات عظام مرحوم علامه شوشتری و مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی و آیت الله نظری منفرد و آیت الله فاطمی نیا و دیگر مقاتل معتبر استفاده شده
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۲۸ شهریور ۹۹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
📖🕋📖🕋📖
🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی دعای توصیه شده در ماه صفر برای دفع بلایا در کانال برگزار میشود
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️فرصت اعلام و خواندن از فردا روز اول صفر تا آخر ماه صفر
❇️ به نیابت از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده
📣لطفا تعداد دعا را که در این ماه می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا آمار در حرم مطهر امام رضا( ع )ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد دعا در ختم دسته جمعی 👇👇
🆔 @ZZ3362
🔷متن دعا در زیر 👇👇👇
✳️اعمال ماه صفر: بدان كه اين ماه معروف به نحوست است و براى رفع نحوست هيچ چيز بهتر از تصدق و ادعيه و استعاذات وارده نيست اگر کسی خواهد که محفوظ ماند از بلاهای نازله در این ماه در هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند:
یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ! (مفاتیح الجنان _ اعمال ماه صفر )
ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگیات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه اش!
شبهای دلتنگی ( ۲۹ )
بیست و نهمین شب ماه محرم روضه در خانه ( روضه و توسل به اسرای اهل البیت که نزدیک شام خراب شدند )
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند
سوختگان غمت، با غم دل خرمند
هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت
با خبران غمت، بی خبر از عالمند
خاک سر کوی تو ، زنده کند مرده را
زان که شهیدان تو جمله مسیحا دم اند
19 محرم سالروز حرکت دادن کاروان اهل بیت و سرهای شهدا از کوفه به شام است. روزی که کاروان اسیران کربلا بهطرف شام حرکت کردند و در 29 محرم به شام رسیدند. در آن روز یزید در انتظار رسیدن اسیران بود. نماینده جنایتکارش «عبیدالله بن زیاد» برنامهاش را خوب انجام داده بود. یزید دستور داد تا شهر شام را آذینبندی کنند و خاندان حسین بن علی علیه السلام را در کوچه و بازار بگردانند.
دم دروازه ساعات خدا رحم کند
به دلِ عمه سادات خدا رحم کند
محملم پرده ندارد مددی یا ستّار
حاجتم وقت مناجات خدا رحم کند
چشم من تار شده , یا تو به هم ریخته ای
گریه دار است ملاقات خدا رحم کند
کو علمدار حرم ؟ آبرویم در خطر است
وسط این همه الوات خدا رحم کند
سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند
رد شدم با چه مکافات خدا رحم کند
کاروان اسیران را سه روز در پشت «دروازه ساعات» نگهداشتند تا کار جشن کامل شود. آن دروازه، یکی از دروازههای شرقی شام بود که راه «حلب» و «کوفه» به آن ختم میشد. شهر را با زیورها، دیبا و زر و سیم و انواع جواهر آراستند. سپس مردان، زنان، کودکان، بزرگسالان، وزیران، امیران، یهود، مَجوس، نصارا و همه اقوام، با طبل، دف، شیپور، سرنا و دیگر ابزار لهو و لعب برای شادی و تفریح بیرون آمدند. چشمها را سُرمه کشیده، دستها را حَنا بسته و بهترین لباسها را پوشیده و خود را آراسته بودند.
در چنین وضعی سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را ـ که بالای نیزه بود ـ وارد شهر کردند و به دنبال آن، اسیران اهل بیت را به شهر آوردند.
مردم به شادمانی و پایکوبی و طبل زنی مشغول بودند. این برنامه، حاصل تلاشهای معاویه بود. او بیش از سی سال در شام حکومت کرد.
از جمله دردناک ترین برهه های زندگانی اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) دوران اسارت آن بزرگواران در شهر شام بود.
آنان در دوران اسارت خود در شام سختی ها و مصایب فراوانی متحمل شدند که رنج آن کمتر از رنج میدان نبرد کربلا نبود.
هم چنان که آمده است پس از ماجرای کربلا، شخصی از حضرت سجاد (علیه السلام) پرسید که دشوارترین مصیبت شما در کجا رخ داد؟
حضرت سه بار فرمود: «الشام! الشام! الشام!».
این گفتار کوتاه به خوبی گویای عمق مصایب آنان در این سرزمین است. این نوشته کوتاه در صدد بیان قطره ای از دریای بیکران درد و رنج آنان است.
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعا
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۲۹ شهریور ۹۹
شبهای دلتنگی ( ۳۰ )
شب اول صفرالمظفر ۱۴۴۲ ه ق روضه در خانه ( روضه گفتگو حضرت ام کلثوم با شمر و گفتگوی امام سجاد علیه السلام با سهل ساعدی)
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله ، السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
گشته سرتاسر چراغانی تمام شهر شام
من ندانم عید قربان است یا عید صیام
اهل بیت مصطفی را جامه ی ماتم به بر
دختران شام را برتن لباس نو تمام
هرکه را بینم گرفته قطعه ی سنگی به دست
تا که از مهمان خود با سنگ گیرد احترام
یوسف زهراست روی ناقه ی عریان سوار
جای گل ریزد به فرقش آتش از بالای بام
نیزه ی عباس خم گردیده در حال رکوع
نیزه ی فرزند زهرا مانده در حال قیام
زینب کبرا به محمل، فاطمه در دامنش راس عباسش به پیش رو، کنارش دو امام
وقتی اسرای كربلا نزدیك شهر دمشق رسیدند، ام كلثوم نزد شمر بن ذی الجوشن رفت و گفت: ما را از دروازهای ببر كه تماشاچیان كمتر حضور داشته باشند و به سپاه بگو این سرها را از محلها دورتر ببرند تا نگاه مردم كمتر به ما بیفتد. اما شمر در اثر خباثت و پلیدی كه داشت دستور داد سرها را بالای نیزهها زدند و در میان محملها قرار دادند و آنان را از میان تماشاچیان عبور دادند»
سهل ساعدی می گوید
به قصد زیارت بیتالمقدس از مدینه خارج شدم. در میان راه به شام وارد شدم، شهری دیدم پر آب و درخت و با خانههای بلند و منازل فراوان! دیدم که بازارها را تزئین کردهاند و پردهها آویختهاند و زینت کرده و شاد و خوشحالند و دف و طبل و ساز مینوازند. با خود گفتم شاید امروز شامیان عیدی دارند که من نمیشناسم! از مردم پرسیدم: آیا در شام عیدی دارید که ما آن را نمیشناسیم؟
گفتند: ای پیرمرد! مگر تو در این شهر غریبی؟! گفتم: من سهل بن سعدم، پیامبر خدا (ص) را دیدهام و از او حدیث شنیدهام! گفتند: ای سهل ما تعجب داریم چرا خون از آسمان نمیبارد و چرا زمین سرنگون نمیشود و ساکنانش را فرو نمیبرد؟ گفتم: چرا این گونه شود؟! گفتند: این فرح و شادی برای آن است که سر مبارک حسین بن علی (ع) را از عراق برای یزید هدیه میبرند و اکنون میرسد. گفتم: شگفتا! سر حسین (ع) را هدیه میبرند و مردم خوشحالی میکنند؟! پرسیدم: از کدام دروازه میآورند؟ مردم به دروازهای به نام دروازه ساعات اشاره کردند. به سوی آن دروازه رفتم. در آنجا بود که دیدم پرچمهای کفر و ضلالت پی در پی آمد، ناگاه دیدم اسب سواری آمد به دستش نیزه سرشکستهای بود و سری بر آن قرار داشت که شبیهترین صورتها به پیامبر خدا (ص) بود. همراه آنها زنانی سوار بر شتران برهنه و بدون جهاز را آوردند.
به یکی از آنان نزدیک شدم و به او گفتم: ای دختر! تو کیستی؟ گفت: سکینه دختر حسین (ع)! به او گفتم: من صحابه جد شمایم، آیا درخواستی از من داری؟ من سهل بن سعد هستم که پیامبر (ص) را دیده و از او حدیث شنیدهام. سکینه گفت: به این بدبختی که سر پدر بزرگوارم را دارد، بگو از بین ما بیرون رود و سر را جلوی ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند که ما حرم پیامبر (ص) خداییم!
به حامل سر نزدیک شدم و به او گفتم آیا درخواست مرا اجابت میکنی تا در عوض چهارصد دینار بگیری؟ گفت: حاجت تو چیست؟ گفتم: سر را جلوتر از اهل حرم حرکت بده. سر را از میان زنان بیرون ببر و پیشتر از آنان برو. او چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم به او پرداختم.
امام صادق علیه السلام بنقل از پدر بزرگوارشان امام باقر علیه السلام فرمود پدرم امام سجاد فرمود کیفیت اسیری اهل البیت پیغمبر این بود که مرا بر شتر عریان سوار کردند در حالی سر پدرم حسین علیه السلام برابر دیدگانم بر نیزه بود و زنان را هم بر دیگر شترها سوار کرده بودند و گروهی از آن جماعت پشت سر و اطراف ما با نیزه بودند که اگر کسی گریه می کرد با نیزه بر سر او می زدند
بگیر قطعه این شال را تو از منِ زار
به زیر حلقه زنجیرگردنم بگذار
گرفت سهل چو زنجیر دور گردن او
بریخت خون و جراحات تا به دامن او
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعا
استفاده شده از لهوف سدبن طاووس ، منتهی الامال شیخ عباس قمی ، سوگنامه آل محمد آیت الله محمدی اشتهاردی
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۳۰ شهریور ۹۹