هدایت شده از مالک رجبی دارابی
دل سنگ آب شد ( ۹ )
شب نهم محرم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الحسین
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
متن روضه و مقتل مصيبت حضرت ابوالفضل العباس (ع)
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين وصلّي الله علي جميع الأنبياء والمرسلين وصلّ علي محمّد وآله الطاهرين، ولعن علي اعدائهم .
از سنگين ترين و سخت ترين مصائب کربلا، شهادت وجود مبارک قمر بني هاشم(ع) است. شخصيت و عظمت و شهادت او را کتاب شريف ارشاد، بحار، فرصان الإيجا، پيشواي شهيدان، مقتل مقرّم، معال بستين، کبريت احمر بيرجندي، اعيان الشيعه و منتهي الآمال و مقتل ابومخنف و منتخب تريهي نقل کردند.
اميرالمؤمنين به برادرشان عقيل که آگاه به انساب عرب بود فرمود: (اُريدُ مِنکَ أن تَختِبَ لي إمرَآةً مِن ذَوِ البُيوتِ وَ الحَسبِ وَ النَّسَبِ وَ الشُّجاعَة) علاقه دارم زني را براي من خواستگاري کني، خانواده دار، داراي حسب و نسب و شجاعت، (لِکَي اُسيبَ مِنها وُلدا) فرزنداني از او براي من به عمل بيايد، (يَکونُ شجاعاً أضُدا) که شجاع و قوي باشند، (يَنصُرَ وَلَديَ الحُسَين) که فرزندم حسين را ياري کنند. (لِيُواصيهِ لِنَفسِهِ في طَفِّ کَربلا) که عقيل حضرت فاطمۀ کلاويّه ملقب به امّ البنين را براي حضرت خواستگاري کردند. چهار پسر براي اميرالمؤمنين آورد. قمر بني هاشم، عبدالله، جعفر، عثمان. کتاب هايي که ذکر کردم، بعضي هايشان نوشته اند وقتي قمر بني هاشم، ديدند اکثر ياران شهيد شده اند، به برادرشان فرمودند:
(يا بَني اُمِّي) فرزندان مادرم، (تُقَدِّموا) جلو بيفتيد، که من شما را ببينم که براي خدا و پيغمبرشان خيرخواهي کرديد. شما که فرزندي نداريد، خيلي جوانيد، (تُقَدِّموا بِنَفسي أنتُم) بشتابيد جان من فداي شما باد. (فَحاموا دن سَيِّدَکُم حَتِّ تَموتوا دونَه) از آقاي خودتان دفاع کنيد تا جايي که در پيش روي او شهيد شويد. همه با کمال ميل رفتند و شهيد شدند. دربارۀ مقام عباس نوشته اند: (کانَ فاضِلاً عالِماً عابِداً زاهِداً فَقيهاً تَقيّاً) او فاضل بود، عالم بود، بندۀ واقعي خدا بود، اهل زهد بود، دين شناس بود و پرهيزگار. از القاب او قمر بني هاشم است، که نوشته اند به خاطر چهرۀ نوراني او، معنويتي از سه خورشيدي چون اميرالمؤمنين و حسن و حسين داشت، به او مي گويند قمر بني هاشم. باب الحوائج، از القاب اوست، چون هر مشکلي داري به او متوسل مي شود، مشکلش آسان مي شود، اگر بنا باشد آسان شود. شهيد، عبد صالح، سقّا، مستجار، قاعد الجيش، حامي، معصر و ذيقم، از القاب اوست.
صدوق در کتاب خصال از زين العابدين(ع) نقل مي کند که فرمود: (رَحِمَ الله أمّيَ العَبّاس فَلَقَد آثَرَ وَ عَدلا وَ فَداه أخاهُ بِنَفسِک) خدا عمويم عباس را رحمت کند که ايثار کرد، جنگ نماياني کرد، خودش را فداي برادرش کرد. (حَتِّ قُطِعَت يَداه) تا دو دستش از بدن جدا شد. (فَعَدَّلَ اللهُ عَزَّ وَ جَل مِنهُما جَناحَين) خدا به جاي آن دو دست جدا، دو پر به عمويم مي دهد که در قيامت، (يَتيرُ بِهِما مَعَ المَلائِکةِ فِي الجَنَّة) با فرشتگان در بهشت پرواز مي کند. و حضرت فرمود: (إنَّ لِلعَبّاس عِندَ اللهِ مَنزلَةً يَغبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهدا يَومَ القيامَة) مقامي پيش خدا براي عباس هست که همه ي شهدا روز قيامت به آن مقام غبطه مي خورند. امام صادق مي فرمايد: (کانَ عَمُّنا عَبّاس نافِذَ البَصيرَة سَلبَ الإيمان جاهَدَ أخيهِ الحُسين وَ أبلا بَلاءَ الحَسَنا وَ مذا شَهيدا) عمويم عباس بصيرت نافذي داشت، ايمان استوار و قوي داشت، کنار برادرش جهاد کرد، جنگ نيکويي با دشمن کرد و شهيد از دنيا رفت.
به خاطر اين همه عظمت بود که ارشاد مفيد صفحه ي هشتاد و هشت مي گويد: عصر تاسوعا وقتي عمر سعد دستور حمله داد، حضرت کنار خيمه سر به زانو داشت، خواب بود که زينب کبري صيحه زد و نزد برادر آمد، عرض کرد: حسين جان صداي دشمن را نمي شنوي، نزديک شدند. امام سر برداشت و گفت: خواهر، الان پيامبر را در خواب ديدم، به من گفت نزد ما مي آيي. زينب به صورت خودش زد و ناله کرد. حضرت فرمود: خواهر ساکت باش، ناله نکن. قمر بني هاشم گفت: برادر لشکر دشمن به سوي شما مي آيند. حضرت برخاست و فرمود: (عَبّاس بِنَفسي أنتَ يا أخي) فداي تو شود جان من اي برادر، برو به سوي آن ها، اگر شود آن ها را برگردان تا فردا صبح، چرا که امشب را زنده بمانيم، (لَعَلَّنا نُصَلِّ لِرَبِّنا اللَيلَة وَ نَدعوهُ وَ نَستَغفِرُه) امشب را با نماز براي پروردگارمان و دعا و استغفار به پايان ببريم. (فَهُوَ يَعلَمُ أنّي قَد اُحِبُّ الصَّلوةَ لَه) خدا مي داند که من عاشق نماز براي او هستم و عاشق تلاوت کتابش هستم و عاشق دعا و استغفار هستم. منظور از اين که امام فرمود: (بِنَفسي أنتَ) من فداي تو شوم عباس، عظمت عباس درک مي شود.
دايي حضرت قمر بني هاشم که از حاشيه نشينان بارگاه دشمن بود به خيال اين که به خواهرزاده هايش خوش خدمتي کند، امان نامه برايشان گرفت و با پيکي به کربلا فرستاد. قمر بني هاشم به پيک فرمود: برو به او بگو امان خدا براي ما بهتر است و شمر وقتي پشت خيمه آمد
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
قمر بني هاشم و برادرهايش را صدا زد، حضرت جواب نداد، برادرانش هم جواب ندادند. امام حسين فرمود: عباس جان هر چند هم فاسق است، او را بي جواب نگذار. بيرون آمدند گفتند: چه مي خواهي؟ گفت: همگي شما در امان هستيد و کسي با شما کار ندارد. هر چهار نفر گفتند خدا تو را و امان تو را لعنت کند، آيا ما امان داشته باشيم و پسر رسول خدا امان نداشته باشد؟ بحار جلد چهل و پنج و ديگر کتاب هايي که ذکر کردم، نوشته اند: وقتي غربت و تنهايي برادر را ديد، پيش حضرت آمد گفت: (هَلّي مِن رُخصَة) به من اجازه مي دهيد به ميدان بروم؟ (فَبَکي الحُسَين بُکاءً شَديدا) امام حسين گريه ي سختي کردند.
(ثُمَّ قالَ يا أخي أنتَ صاحِبُ لِوايي) برادر، تو صاحب پرچم مني، اگر تو بروي شيرازۀ کار از هم مي پاشد، جمع ما متفرق مي شود، عمارت زندگي ما خراب مي شود. (يَعولُ جَمعُنا إلي الشِّطاط، عِمارَتُنا تَنبَعُ إلَي الخَراب) بعد فرمود: عباسم، (فَطلُب لَهؤلاءِ الأطفال قَليلاً مِنَ الماء) کمي آب براي اين بچه ها بياور. قمر بني هاشم آمدند مقابل لشکر، لشکر را موعظه کردند، از عذاب خدا ترساندند. سودي نکرد به مردم. (فَرَجَعَ إلي أخيه) برگشتند به طرف حضرت حسين. (فَسَمَعَ الأطفال يُنادون العَطَش العَطَش) شنيدند اين بچه ها دارند فرياد مي زنند: العَطَش، العَطَش. سوار يک مرکب شد، نيزه اي به دست گرفت، مشک به دوش برداشت، حمله کرد به دشمن، هشتاد نفر را کشت، تا خودش را به آب رساند. اين جا نهايت مواسات را به خرج داد. نهايت جوانمردي را نشان داد. (فَلَمّا أرادَ أن يَشرِبَ غُرفَةً مِنَ الماء) مي خواست کفي از آب را بخورد. (ذَکَرَ عَطَشَ الحُسين وَ أهلِ بَيتِه) به عطش ابي عبدالله و اهل بيتش توجه کرد، (وَ قال وَ اللهِ لا أشرِبُهُ) به خدا سوگند نمي خورم، (وَ أخِ الحُسين وَ عَيالِهِ وَ أطفالِهِ عَطاشا) برادرم حسين و زن و بچه اش و اطفالش تشنه باشند، (لا کانَ ذلِکَ أبدا) ابداً چنين چيزي ممکن نيست که من لب به آب بزنم. مشک را پر کرد، روي شانه ي راست انداخت، به سوي خيمه حرکت کرد. ولي از هر طرف او را احاطه کردند و از همه طرف به او تيراندازي شروع شد. نوشتند: در حدّي که زره او مانند خارپشت پر از تير شده بود.
زين ابن ورقاع و حکيم ابن تفير کمين کردند و از پشت يک درخت خرما، دست راستش را قطع کردند. به سرعت شمشيرش را داد به دست چپ، بند مشک را به شانۀ چپ انداخت و فرياد زد: (وَ اللهِ إن قَطَعتُموا يَميني إنّي اُحامي أبداً عَن ديني، وَ أن إمام الصّادِقِ اليَقيني نَجعِل نَبّيٍ طاهِرِ الأميني) به همين حال به جنگ ادامه داد تا ناتوان شد. نوفل ازرقي و حکيم ابن تفير کمين کردند و دست چپش را هم قطع کردند. که فرياد زد: (يا نَفس لاتَخشيَ مِنَ الکُفّاري وَ أبشَري بِرَحمَةِ الجَبّاري) تو داري در راه حسين کشته مي شوي، من تو را به رحمت خدا بشارت مي دهم، هيچ واهمه نداشته باش. ولي در عين حال شاد بود. خوشحال بود که آب دارد و مي تواند به خيمه ها برساند، ناراحت دو دستش نبود. ولي نوشته اند: در اين حال تيري به مشک خورد، همۀ آب ها ريخت، در جا تير ديگري هم به سينۀ او زدند، عمودي از آهن به فرقش زدند که ديگر طاقت سواري نداشت. از بالاي اسب روي زمين افتاد. (صاحَ إلي أخيهِ الحُسين أدرِکني) اولين باري بود که حضرت را به عنوان برادر خطاب قرار داد. امام به سرعت آمد و او را با دست بريده و فرق شکافته و بدن قطعه قطعه ديد، فرياد زد: (ألانَ إن کَسَرَ) برادر کمرم شکست (وَ غَلَّت حيلَتي) چاره ام کم شد.
(وَ نَقطَعَ رَجائي) اميدم بريد، (وَ شَمُطَ بي عَدوّي) حالا ديگر دشمن مرا زخم زبان مي زند، (وَ الکَمَهُ قاتِلي) غصۀ تو تا غروب امشب، اگر اين مردم مرا به شهادت نرسانند، مرا مي کشد. لشکر با آمدم امام پا به فرار گذاشتند. امام فرياد زد: (أينَ تَفرّون) کجا فرار مي کنيد؟ (وَ قَد قَتَلتُم أخي) شما که برادر مرا کشتيد، (أينَ تَفرّون) کجا فرار مي کنيد شما که نيروي مرا در هم شکستيد؟ چون بدن عباس را قطعه قطعه کرده بودند، نتوانست بدن را حرکت دهد. از آن طرف نوشتند: ديگر سوار بر مرکب نشد، انگار طاقت نداشت، عنان مرکب را به دست گرفت، به سوي خيمه ها حرکت کرد، وقتي زنان و دختران ديدند دارد مي آيد، از همه زودتر سکينه به جانب ابي عبدالله آمد، عنان اسب پدر را گرفت، گفت: (أبَتا هَلَ لکَ عِلمٌ بِعَمّي العَبّاس) از عمويم عباس خبر داري؟ او به من وعده ي آب داد، عادتش هم خلف وعده نبود، پدر آيا خود او آب خورد؟ امام با شنيدن سخنان سکينه گريه کرد، فرمود: دخترم عباس را کشتند.
وقتي زينب خبر قتل برادر را شنيد فرياد زد: (وا أخاه، وا عَبّاسا، وا غِلَّتُ ناصِرا، وا ضَيعَتاهُ مِن بَعدِک) واي برادرم، واي عباسم، واي از کمي يار، واي از تلف شدن بعد از تو. در بعضي کتاب ها دارد: کنار بدن وقتي نشست، (أخَذَ الحُسين رَأسَه) سرش را به دامن گرفت. (وَ وَضَعَهُ في حِجرِه) آن فرق شکافته را روي دامن گذاشت و خون
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
از دو چشم عباس پاک کرد. نفسي مانده بود براي قمر بني هاشم که همان نفس را هم خرج گريه کرد. امام حسين فرمود: (ما يُبکيک) چرا گريه مي کني؟ براي چه گريه مي کني؟ عرض کرد: (يا أخي يا نورَ عَيني وَ کيفَ لا أبکي) برادرم، نور چشمم، چرا گريه نکنم؟ (وَ مِثلکَ الان جِئتَني وَ أخَذتَ رَأسي عَنِ التُّراب) تو آمدي الان سر مرا از روي خاک برداشتي، (فَبَعدَ ساعَةٍ مَن يَرفَعُ رَأسَک) اما ساعت ديگر که خودت شهيد مي شوي، چه کسي سر تو را از روي خاک بر مي دارد و چه کسي خاک از صورت مبارک تو پاک مي کند. گفت و به شرف شهادت نائل شد.
مالک رجبی دارابی سفر تبلیغی گرگان دهه اول محرم شب نهم محرم ۱۴۴۱ ه ق برابر با ۱۸ شهریور ۹۸ . التماس دعا
آرامش
از دو چشم عباس پاک کرد. نفسي مانده بود براي قمر بني هاشم که همان نفس را هم خرج گريه کرد. امام حسين ف
از اساتید معظم جهت طولانی شدن متن مصیبت ابوالفضل العباس پوزش می طلبم در واقع با دو الی سه دقیقه میشه مطالعه نمود اما نمایش متن طولانی دیده میشه خدا قبول فرماید
هدایت شده از طب سنتی ایرانی
↫✳️ نقش #گريه در آرامش روانی
🔸وقتى اندوه به نهايت برسد، انسان ديگر نمى تواند گريه كند، چنان كه در حكمت هاى منسوب به امام على عليه السلام آمده است :
إذا تَناهَى الغَمُّ انقَطَعَ الدَّمعُ .
هر گاه غم به اوج رسد ، اشك قطع مى شود .
بر اين اساس ، پيش از اين كه آن اندوه به اين مرحله خطرناك برسد ، بايد با گريه درمانى از شدّت آن كاسته گردد . كلينى رحمه الله از منصور صيقل ، نقل مى كند كه از اندوه شديدى كه بر اثر مرگ فرزندم به من دست داد و مى ترسيدم در اثر آن، عقلم را از دست بدهم ، به امام صادق عليه السلام شكايت بردم . فرمود :
إذا أصابَكَ مِن هذا شَى ءٌ فَأَفِض مِن دُموعِكَ فَإِنَّهُ يَسكُنُ عَنكَ .
هر گاه چنين حالتى به تو دست داد ، اشك بريز ؛ زيرا اين كار، تو را آرام مى كند.
🌹گریه درمان افسردگی و جلوگیری کننده از خودکشی احتمالیست.
🌸 مرکز #طب_جامع اسلامی و سنتی🌸
@Tebtabrizian
#طب_تبریزیان
💠💠💠
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
دل سنگ آب شد ( ۱۰ )
شب دهم محرم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الحسین
نقل هست روزی که وارد کربلا شدند، بنا شد خیمه ها را بزنند. درخواست حضرت زینب(سلام الله علیها) این بود که خیمه مرا بالای بلندی بزنید. حضرت خیمه ها را بر خلاف رسم خیمه ها را در گودی زدند، ولی خیمه حضرت زینب(سلام الله علیها) را روی بلندی زدند. روز عاشورا دائم میدان را می دید. لذا شنیدید وقتی امام حسین(علیه السلام) بر بالین حضرت علی اکبر(علیه السلام) آمد، وقتی آن صحنه سنگین پیش آمد، یک دفعه دیدند یک بانوی بلند بالایی از خیمه ها بیرون آمد و هی فریاد می زند: «یا اخیا، و ابن اخیا». وقتی حضرت سید الشهدا(علیه السلام) به میدان رفت. هی می آمد بیرون را نگاه می کرد و دوباره برمی گشت به خیمه. یک لحظه دیگر صدای امام حسین(علیه السلام) را نشنید؛ آمد بالای بلندی نگاه کرد و دید واویلاست. حضرت در گودی قتلگاه روی زمین افتاده و مجروح شده است. حضرت در محاصره تیرها بود.
نقل است با هر نفسی که می کشید، خون از زره حضرت بیرون می زد. دشمن حضرت را محاصره کرده بود. دید همه دارند به امام حسین(علیه السلام) حمله می کنند. آن هایی که اسلحه ندارند، دامن ها را پر از سنگ کردند و امام حسین(علیه السلام) را سنگ باران می کنند. این مصیبت های عظیم با حضرت زینب(سلام الله علیها) چه می کند؟ در گودی قتلگاه آمد و موانع را کنار زد و نمی دانم چه دید که با تعجب صدا زد: «انت اخی؟ أ أنت ابن والدتی»؟ دید بدن سر ندارد. یک عضو سالم در بدن نمانده است. نقل است سی صد جراحت بر این اندام وارد شده بود. غیر از اینکه این بدن زیر سم اسب ها رفته بود؛ حتی لباس کهنه را غارت کردند. سپس حضرت زینب(سلام الله علیها) روضه خواند. ابتدا برای اینکه گلایه از خدا نشده باشد، کفران و ناسپاسی نباشد، دست ها را زیر بدن برد. این بدن پاره پاره را روی دست گرفت و عرض کرد: خدایا این قلیل قربانی را از آل رسول بپذیر؛ سپس یک گفت وگو با رسول خدا دارد: «يا محمداه! صلى عليك ملائكة السماء هذا الحسين مرمل بالدماء مقطع الأعضاء و بناتك سبايا».[1]
این کشته فتاده به هامون حسین توس این صید دست و پا زده در خون حسین توست این کشتی شکسته به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)! این همان حسینی است که جایش روی دوش شما بود؛ این همان حسینی است که او را در آغوش می گرفتی؛ این همان عزیزی است که جایش روی سینه تو بود. او را غرق در بوسه می کردی. حالا ببین یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)! یک عضو سالم برایش باقی نگذاشتند. بدنش غرق در خون است. یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ببین لباس هایش را غارت کردند. یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله سلّم) ببین دارند دختران تو را به اسارت می برند. سپس یک روضه برای امام حسین(علیه السلام) خواند. یک طوری روضه خواند که حتی حیوانات هم گریه کردند. اشک از چشم شترها جاری شد. «بأبي من لاغائب فيرتجى ، ولاجريح فيداوى ! بأبي من نفسي له الفداء! بأبي المهموم حتّى قضى ! بأبي العطشان حتّى مضى ».[2]
ای به فدای آن آقایی که جراحت هایش، زخم هایی که بر بدنش وارد شده، التیام پذیر نیست؛ به فدای آن آقایی که سفرش برگشت ندارد؛ به فدای آن عزیزی که وقت رفتن تا دم آخر لبانش تشنه بود؛ به فدای عزیزی که تا آخرین لحظات غصه ها روی دلش سنگینی می کرد. آن قدر گریه کرد، آن قدر در گودی قتلگاه برای امام حسین(علیه السلام) روضه خواند که دیدند حضرت سکینه(سلام الله علیها) صدا می زند: «بابا پاشو ببین دارند عمه ام را می زنند».
چون چاره نیست، می روم و می گذارمت
ای پاره پاره تن به خدا می سپارم
از روضه خوانی حضرت حجت الاسلام حاج آقا میر باقری استفاده شده است.
حجةالاسلام و المسلمین میرباقری
[1]. اللهوف، سیدبن طاووس، ص130، المسلك الثاني في وصف حال القتال و...، ص85.
[2]. مع الركب الحسينى، محمدجعفرطبسی، ج 5، ص68، الأجساد الطاهرة ...، ص6
مالک رجبی دارابی سفر تبلیغی گرگان دهه اول محرم شب دهم محرم ۱۴۴۱ ه ق برابر با ۱۹ شهریور ۹۸ . التماس دعا
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
🏴 اعمال روز عاشورا
۱- خواندن #زیارت_عاشورا
۲-سعى کنند در نفرین و لعن بر قاتلان آن حضرت و یکدیگر را تعزیت گویند در مصیبت آن جناب و بگویند
اَعْظَمَ اللّهُ اُجُورَنا وَاُجورَکمْ بِمُصابِنا بِالْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ
بزرگ گرداند خدا پاداش ما و شما را در سوگواریمان براى حسین علیه السلام
وَجَعَلَنا وَاِیاکمْ مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَعَ وَلِیهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ الِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ
و قرار دهد خداوند ما و شما را از خون خواهانش به همراه ولیش امام مهدى از خاندان محمد علیهم السلام
۳-شایسته است در این روز مقتل بخوانند و یکدیگر را بگریانند
۴-خواندن هزار مرتبه توحید در این روز فضیلت دارد و روایت شده که خداوند رحمان نظر رحمت بسوى او کند .
۵-خواندن دعای عشرات
۶- اگر کسى در این روز نزد قبر امام حسین علیه السلام باشد و مردم را آب دهد مثل کسى باشد که لشکر آن حضرت را آب داده باشد و با آن جناب در کربلا حاضر شده باشد .
۷-شایسته است که شیعیان در این روز امساک کنند از خوردن و آشامیدن بى آنکه قصد روزه کنند و در آخر روز بعد از عصر افطار کنند به غذایى که اهل مصیبت مى خورند مثل خرما و نان و امثال آنها نه مثل غذاهاى لذیذه
و آنکه جامه هاى پاکیزه بپوشند و بندها را بگشایند و آستین ها را بالا کنند به هیئت صاحبان مصیبت و علاّمه مجلسى در زادالمعاد فرموده و بهتر آنست که روز نهم و دهم را روزه ندارند زیرا که بنى امیه این دو روز را براى بَرکت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه مى داشتند و احادیث جعلی بسیار در فضیلت این دو روز و روزه آنها بر حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله وارد کرده اند و از اهل بیت عَلیهمُ السلام در مذمّت روزه این دو روز خصوصا روز عاشورا وارد شده است و ایضا بنى امیه علیهم اللَّعْنَةُ از براى برکت آذوقه سال را در روز عاشورا در خانه ذخیره مى کرده اند .
۸-در آن روز آذوقه در خانه ذخیره نکند و نخندد و مشغول لهو و لعب نگردد .
۹-هزار مرتبه بر قاتلان آن حضرت لعنت کند و بگوید اَلّلهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَینِ علیه السلام
۱۰-شایسته است که شیعیان در این روز خود را مشغول کار های دنیا نکنند و مشغول گریه و نوحه و مصیبت باشند و در آخر روز عاشورا سزاوار است یادآوری از حال حرم امام حسین علیه السلام و دختران و اطفال آن حضرت که در این وقت در کربلا اسیر دشمنان و مشغول به حزن و گریه بودند و مصیبت هایی که بر آن ها گذشت که در خاطر هیچ آفریده ای خطور نکند و قلم را تاب نوشتن نباشد
منبع؛ مفاتیح الجنان
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
دل اگر نذر حسین است، خریدن دارد
اشک اگر مال حسین است،خریدن دارد
همه عالم و آدم به فدایت ارباب
غم ارباب به دلها چه کشیدن دارد
بی سر و سامان توام یا حسین
دست به دامان توام یا حسین
شهادت غریبانه امام حسین(ع) و یاران با وفایشان تسلیت باد
با عشق حسین هر که سر و کار ندارد
خشکیده نهالیست، پر و بال ندارد
ما غرق گناهیم و ز آتش نهراسیم
آتش به محبان حسین کار ندارد
صبح روز عاشورا بخیر
باب الحوائج یعنی💚
کورترین گره ها را
بدون دست بازکردن
دو دست بریده اش کافیست
برای گرفتن دست تمام عالمیان
▪️یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ
اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ
▪️ای برطرف کننده غم و اندوه از روی حسين
بحق برادرت حسين، اندوه و مشکل من را برطرف کن
شمر نمازش را میخواند،
روزهاش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود...
معاویه و ابنزیاد و عمربنسعد هم همینطور.....
یادمان باشد،
زیارت عاشورا که میخوانیم
وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله...»هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این «لعن الله...» شامل
حال ما هم بشود؟؟؟!!!!!
مایی که گاه خودمان را
ارزانتر از شمر و عمر و ابنزیاد میفروشیم......
جمله ای بس سنگین از شهید آوینی:
کربلا به رفتن نیست...
به شدن است!..
که اگر به رفتن بود!
شمر هم کربلایی است❕