#پرسپولیس| رمز پیروزی همین است.
🔻 ای اف سیرک ناجوانمردانه با دینارهای سعودی و نفوذ در AFC خیانت کرد
🔹 رفتار آل کثیر را تحریف کرد
🔹 آل کثیر را تحریم کرد
🔹پرسپولیس را با بستن پنجره تهدید کرد
🔹 آخر بازی هم با اخراج پهلوانی پرسپولیس شد ۱۰ نفره
🔻ولی پرسپولیس ناامید نشد و نترسید! ؛ استقامت کرد و همراه با بازیکنان و مربیان ایرانی با غیرت ملی تا دقیقه ۱۲۰ جنگید و نهایتا پرسپولیس شد: " قهرمان غرب آسیا "
🔻 آری؛ رمز پیروزی و قهرمانی در همه عرصه ها همین است:
🔹استقامت
🔹 تکیه بر ظرفیت های داخلی
🔹حرکت و جنگیدن
🔹نترسیدن از تحریم و تهدید و تحریف
🔹امید به پیروزی و شکست حریف.
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🔸 پویش مردمی باقرآن باحسین با محوریت ختم قرآن کریم بمناسبت اربعین حسینی و به تاسی از سید و سالار شهیدان و یاران فداکار ایشان و به نیت هدیه به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا و پیغمبر اعظم و امام رضا علیهم السلا...
برنامه ختم دسته جمعی قرآن کریم تا اتمام ماه صفر
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل لولیک فرج بروح تمام شهدای اسلام ، اموات حسبی ، نسبی ، بد وارث ، بی وارث ، اساتید ، مراجع ، علما ، انبیا ، اولیا ،اوصیا، امامان ، امام زادگان ، میزبانان و امواتشان و شهدایشان پدران ، مادران ، اجداد ، و تک به تک اموات خودتان و اموات بنده ، اموات کرونایی اختصاصا بروح بلند اباعبدالله الحسین و سربازان ملتزمِ رِکابش و یارانشان ، سردار سلیمانی و یارانشان ، امام راحل و یارانشان ختم قرائت قرآن با همکاری اعضاء محترم تا اتمام اربعین و در نهایت تا اتمام ماه صفر برقرار است
ان شالله ختمها به نیت رفع بلا و گرفتاری هم می باشد
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
لیست جزءهای تقبل شده:
جزء 1✅
جزء 2✅
جزء 3✅
جزء 4✅
جزء 5✅
جزء 6
جزء ع7
جزء 8
جزء 9
جزء 10
جزء 11
جزء 12
جزء 13
جزء 14
جزء 15
جزء 16
جزء 17
جزء 18
جزء 19
جزء 20
جزء 21
جزء 22
جزء 23
جزء 24
جزء 25
جزء 26
جزء 27
جزء 28✅
جزء 29
جزء 30
🌺 لطفا جزء های خالی را انتحاب بفرمایید و اعلام کنید تا به اسمتان ثبت شود.
🌸🌺🥀🌹🌷💐🌾
بزرگواران می توانند از یک جزء تا ده جزء یا بیشتر هم انتخاب کنند وقتی که یک بار ختم شد مرحله دوم هم ختم قرآن بر قرار می شود..
التماس دعا
شبهای دلتنگی ( ۴۵ )
شانزدهمین شب ماه صفر یعنی چهار شب مانده به اربعین حسینی روضه در خانه
( روضه حضرت رباب علیها السلام بانوی باوفای کربلا )
السلام علیک یا ابا عبدالله
السلام علیک یا زوجه ابا عبدالله
اما حسین علیه السلام به روباب علاقه زیادی داشت تا جایی که فرمود .
من خانه ایی را دوست دارم که در آن روباب باشد
رباب علیها السلام دختر امرو القیس کلبی، مادر حضرت علی اصغر علیه السلام، از زنان بزرگوار، معروف و پرنقش کربلا و از محبوب ترین و مقرب ترین همسران امام حسین(ع) و از زنان نام دار، فاضل و وفادار عصر خود بوده است. این بانوی بزرگوار نسبت به اباعبداللّه علیه السلام معرفت و محبتی خاص داشت و همسری وفادار و نیکو برای آن حضرت بود. اشعار و مرثیه های بانو رباب در مصیبت اباعبدالله علیه السلام بیان گر عظمت شخصیت و معرفت او به سیدالشهداست. وی عظمت مقام اباعبدالله را دریافته بود و به همراه امام حسین(ع) در کربلا حاضر شد تا تمام مصیبت ها و درد و رنج ها را تحمل کند. پس از بازگشت به مدینه، مجلس عزاداری امام حسین علیه السلام را بر پا کرد و تا یک سال بعد از واقعه کربلا که حیات داشت، همواره عزادار بود. وی سرانجام یک سال پس از شهادت امام حسین علیها السلام دارفانی را وداع گفت و به مولای خود ملحق شد.
اوج صبوری حضرت رباب(ع) در واقعه کربلا
وقتی حرمله را به نـزد مـختار بـردند، مختار از او پرسید: ای ملعون! هیچ وقت در کربلا دلت به حال امام حسین(ع) نسوخت؟ گـفت: آری! پس از شـهادت علی اصغر، هنگامی که حسین به خیمه ها برگشت، طفل کشتۀ خود را زیر عبا گرفته بود. در این وقـت دیـدم کـه زنی مجلله چادر به سر و نقاب به صورت بیرون خیمه ها ایستاده، گـویا مـادر آن طفل شیرخوار بود. همین که چشم حسین به مادر او افتاد، برگشت و چند دقیقه ای تـأمل کـرد؛ سـپس به سوی خیمه آمد، باز خجالت کشید و برگشت و این حرکت را سه بار ادامه داد. مختار گـفت: آخـر چه شد؟ گفت: بالأخره حسین از مرکب به زیر آمد و گودالی کند و طفل را در آن دفن کـرد.
صدرالدین واعظ قزوینی در این باره می گوید:
امام حسین(ع) قنداقۀ علی اصغر را به خون آغشته کـرد و سـپس آن را دفن نمود.
در بعضی نقلها آمده در هنگام شهادت علی اصغر روباب خودش را نشان نداده همه کاره در این قضایا و حوادث علی اصغر زینب بود
اما ببینید معرفت حضرت روباب چون نـگاه حـضرت رباب به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی تاب شد. سر را در بغل گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه سرایی کرد و این اشعار را خواند:
وا حُسَیناهُ فَلا نَسیتُ حُسَیناً
اَقصَدَتهُ اَسِنَّةُ الاَعداءِ
غادَرُوهُ بـِکَربَلا صـَریعاً
لا سَقَی الله جانِبیَ الکَربَلاء
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۴ مهر ۹۹
@Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🔴 امام صادق عليه السلام:
💠 أيُّمَا امرَأَةٍ تَطَيَّبَت لِغَيرِ زَوجِها، لَم تُقبَل مِنها صَلاةٌ حَتّى تَغتَسِلَ مِن طيبِها كَغُسلِها مِن جَنابَتِها.
💠 هر #زنى كه براى غير شوهرش #عطر بزند هيچ نمازى از او قبول نخواهد شد تا هنگامى كه خود را از اين عطر بشويد همانطور كه #غسل جنابت مىكند.
💠 (البته این غسل #مستحب است و اگر توبه کند بدون انجام این غسل باز نماز او پذیرفته میشود.)
📙 کافی، ج۵، ص ۵۰۷
🆔
شبهای دلتنگی ( ۴۶ )
هفدهمین شب ماه صفر روضه در خانه
( روضه شهادت امام صادق علیه السلام )
یکی از امامانی که از مدینه عازم زیارت امام حسین علیه السلام می شدند امام صادق علیه السلام بود ...سفارش زیادی به زیارت امام حسین داشتند از این جهت یادی از این امام همام داشته باشیم دلها را روانه کنیم به محضرشان سلام بدهیم
سلام من به مدینه به غربت صادق
سلام من به بقیع و به تربت صادق
سلام من به مدینه به آستان بقیع
سلام من به بقیع و کبوتران بقیع
سلام من به مزار معطر صادق
که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع
سلام من به شب ماه فاطمی بقیع
سلام من به گل یاس هاشمی بقیع
منصور دستور داد: بروید امام جعفر صادق(ع) را بیاورید. جوان رذلی که اسمش محمد بود شبانه نردبان گذاشت و از روی دیوار بی خبر آمد بالای بام و از آنجا به صحن خانه نگاه کرد، دید امام صادق دارد نماز می خواند. جوان پایین آمد و بعد از آنکه نماز آقا تمام شد به آقا گفت: آقا من مأمورم شما را ببرم. فرمود: مانعی ندارد. پس بگذار من به اتاق بروم و لباس بپوشم. گفت: نمی شود آقا. هر چه آقا اصرار کرد این جوان بی ادب قبول نکرد. با آن وضعیت از خانه بیرون آمدند. این پسر رذل سوار بر استر شد امام صادق(ع) پیرمرد هم پیاده به راه افتاد. این جوان هی استر را تند می راند. محمد بن ربیع می گوید: یک وقت نگاه کردم دیدم از بس آقا دویده نفسهایش به شمارش افتاده. دلم سوخت. عنان استرم را کشیدم و استر را نگه داشتم. پایین آمدم و گفتم: جعفر بن محمد! تو هم سوار شو! آقا سوار شد. رسیدیم به کاخ. ربیع پدر محمد جلو آمد و سلام کرد. گفت: آقا عذر می خوام. می دانید مأمورم و معذورم. آقا فرمود: اجازه می دهید من دو رکعت نماز بخوانم؟ گفت: بفرمایید. حضرت کناری ایستاد و دو رکعت نماز خواند. ربیع می گوید: دیدم بعد از نماز، دستهایش را بلند کرد طرف آسمان و لبهای مقدسش آهسته آهسته می جنبید. اما نمی دانم چه می گفت. زمزمه های آقا تمام شد. فرمود: ربیع! می خواهی مرا ببری ببر. ربیع می گوید: آستین آقا را گرفتم و داخل کاخ آوردم. تا چشم منصور دوانقی به قیافه امام صادق(ع) افتاد، آنقدر به ایشان توهین کرد که حد نداشت. امام صادق(ع) با سر بدون عمامه، با بدن بدون عبا و قبا، با پای برهنه ایستاده بود و این نانجیب هر چه از دهانش بیرون می آمد به آقا گفت.آقا هم سرشان را پایین انداخته بودند. یک وقت منصور دست به قبضه شمشیرش برد و به اندازه یک وجب شمشیر را بیرون کشید. ربیع می گوید: ای داد! الان اقا را می کشد. یک وقت دیدم منصور شمشیرش را غلاف کرد. مقداری فکر کرد باز به اندازه دو وجب شمشیر را بیرون کشید. گفتم الان آقا را می کشد. باز دیدم شمشیر را غلاف کرد. یک وقت دیدم تمام شمشیر را بیرون کشید. به خودم گفتم : به خدا قسم اگر شمشیر را به من بدهد و بگوید:امام صادق را بکش اول خودش را می کشم. هر طور می خواهد بشود. یک وقت دیدم تمام شمشیر را غلاف کرد و از تختش پایین آمد. امام صادق(ع) را بغل کرد و بوسید. آقا را برد جای خودش نشاندو عذر خواهی کرد. گفت: آقا معذرت می خواهم سوءتفاهمی شده بود آقا! خواهش می کنم برگردید. منصور گفت: ربیع! اسب مخصوص خودم را بیاور. آقا را رساندم به خانه و برگشتم. آمدم به منصور گفتم: بیرون کشیدن آقا با این وضع و شمشیر کشیدن و با عزت آقا را به خانه رساندن به هم جور در نمیآید. منصور گفت: ربیع! به خدا قسم می خواستم امشب جعفر را بکشم. تا دست به قبضه شمشیر بردم،یک وقت دیدم پیغمبر(ص) استین هایش را بالا زده و جلو آمد. یک شمشیر هم در دستش بود آن را بلند کرد و فرمود: آی منصور! به خدا خودت و قصرت را از بین می برم اگر یک مو از سر پسرم جعفر کم شود. من ترسیدم و شمشیرم را غلاف کردم. با خودم گفتم: شاید خیالاتی شده ام. بار دیگر به اندازه دو وجب شمشیرم را از غلاف بیرون کشیدم. دیدم پیغمبر(ص) نزدیکتر آمد و فرمود: منصور! وهم و خیال است؟ تو را از بین ببرم؟ ترسیدم و شمشیر را غلاف کردم. باز دفعه سوم به خودم تلقین کردم شاید وهم و خیال است. این دفعه همه شمشیر را بیرون کشیدم. دیدم پیغمبر(ص) پایش را گذاشت روی پله اول منبر و فرمود: می خواهی تو را از بین ببرم؟ باورم شد. شمشیر را غلاف کردم و به احترام آقا را بر گرداندم.
می دانم الان دلهایتان دارد بهانه می گیرد. بگویم؟ می گویم: یا رسول الله! ای کاش یک سری هم به کربلا می آمدی. یا رسول الله ای کاش یک سری هم به گودال قتلگاه می زدی. رسول خدا! اگر شما نیامدید زینب(س) آمد. زینب(س) با یک عده زن و بچه آمد. یک عده زنهای داغ دیده آمدند. ای خدا! بالای بلندی رسید. دید لشکر دور حسین(ع) را محاصره کرده است. شمشیر دار با شمشیر می زند، نیزه دار با نیزه می زند. عصا دار با عصا می زند. آنهایی هم که حربه ای نداشتند آنقدر سنگ به بدن مقدس ابی عبدالله زدند.
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
از همان منابع
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۵ مهر ۹۹
🔴 زنها کلامی هستند
💠 زنان دوست دارند با همسرشان ساعت ها به گفتگو بنشیند و از سیر تا پیاز همه ماجراهایی که برای خودشان و یا دیگران اتفاق افتاده را تعریف کنند، رفتاری که شاید چندان مساعد حال مردان نباشد.
💠 یک مرد موفق، مردی است که این خصلت زنانه را بشناسد و با ترفندهایی به ارضاء این حس زنانه همسرش بپردازد.
💠 توصیه می شود ساعاتی از وقت تان را صرف هم صحبتی با همسرتان کنید و با دل و جان، گوش به حرفهایش بسپارید.
🆔
🔴 #خدمتهای_امام_زمانی
💠 یک زائر با معرفت در حرم هر امامی که باشد تلاش میکند به نحوی #عشق، احترام و ادب خود را به امام خویش نشان دهد لذا برای او فرقی نمیکند چه کاری باشد حتّی اگر #نظافت سرویس بهداشتی باشد عاشقانه انجام میدهد و به هر چیز یا کسی که داخل حرم و مرتبط و وصلِ به امام است ارادت دارد. مثلاً اگر در شهر خود #مسافری ببیند و متوجّه شود ساکن کربلاست فقط بخاطر اینکه او در شهر سیّدالشهدا علیهالسلام و در جوار حرم اربابش زندگی میکند ارادت خاصّی به او نشان میدهد.
💠 تا حالا به این فکر کردهاید که همسرتان شیعهی همان #امام است؟ شیعهای که امام باقر علیهالسلام دربارهاش فرمودند: "به خدا قسم من #بوی بدن شما و جان شما را دوست دارم."(۱) یعنی همان شیعهای که ممکن است #خطاکار باشد امّا امام زمان علیهالسلام او را عمیقاً دوست دارد.
💠 از امروز برای عرض ارادت به امام زمان علیهالسلام و ثابت کردن عشق و #ادب خود، تصمیم بگیریم به شیعهی او یعنی همسرمان خدمت کنیم. پس با این نگاه که همسرم نامش در #لیست محبّان اوست به او توجّه و رسیدگی کنم. و با این نگاه نسبت به ناراحتیهایش #حسّاس شوم تا نکند شیعهی امام زمانم از دست من دلخور باشد چرا که او دوست امام زمانِ من است.
📙 (۱) الکافی، ج۲، ص ۱۸۷
شبهای دلتنگی ( ۴۸ )
هیجدهمین شب ماه صفر روضه در خانه
( روضه اربعین حسینی )
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
از فراق من و دلدار چهل روز گذشت
از شب آخر دیدار چهل روز گذشت
از همان شب که زن و بچهی دلخونت را
من شدم قافله سالار چهل روز گذشت
از شبی تلخ که همراه یتیمان بودم
وسط شعله گرفتار چهل روز گذشت
از شب شام غریبان که زمین میافتاد
پسرت با تن تبدار چهل روز گذشت
از غروبی که تنت زیر سم مرکب رفت
من شدم بیکس و بییار چهل روز گذشت
از جسارت به من و هلهلهی نامردان
وسط کوچه و بازار چهل روز گذشت
من که یک روز جدا از تو شدم ، پژمردم
باورم نیست که این بار چهل روز گذشت
تو خودت از سر نی خوب تماشا کردی
که چه بر زینب غمخوار چهل روز گذشت
روز اربعین اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی زمین افتادند ، یکی می گوید: حسینم ، یکی می گوید: برادرم ، یکی می گوید : پسرم ، عمه سادات زینب روضه می خواند گفت:
هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ
هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُُهُ الجَبینا
گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند.
هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ
حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً
(آمد کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباسم را جدا کردند )اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس را کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید.
هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ
فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا
همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند.
هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها
وَقُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا
همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند ،اموال ما را به غارت بردند.
✅ کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند هلاک می شوند. دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین (ع) جمع شدند ، سکینه قبر بابا را در آغوش گرفت ، گریه می کند صدا زد:
اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً
بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا
ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد.
اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً
لِاَحمَدَ وَ الوصِیِّ مَعَ الاَمِینا
ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست. نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود .
ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظین
مقتل الحسین ابو مخنف ، ص ۲۰۱ ، سوگنامه آل محمد ، ص ۵۰۰ .
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۶ مهر ۹۹
@Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴
متن کامل زیارت اربعین به شرح زیر است:
اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَحَبیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَنَجیبِهِ اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ
اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَقَتیلِ الْعَبَراتِ اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ
اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ
بِطیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَقآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاَّءِ
وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاْوْصِیاَّءِ فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَمَنَحَ النُّصْحَ وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ
عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَباعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاْدْنى وَشَرى
آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکَسِ وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّى فى هَواهُ وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَاَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ
الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَحَمَلَةَ الاَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى
طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ
اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاَّءِ اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَمَضَیْتَ حَمیداً
وَمُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ
وَاَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ وَجاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ وَلَعَنَ اللهُ مَنْ
ظَلَمَکَ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَعَدُوُّ لِمَنْ
عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ
لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها وَاَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ
وَاَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ
وَاَشْهَدُ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَاَعْلامُ الْهُدى وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا
وَاَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینى وَخَواتیمِ
عَمَلى وَقَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَاَمْرى
لاِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَنُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ
وَعلى اَرْواحِکُمْ وَاَجْسادِکُمْ وَشاهِدِکُمْ وَغاَّئِبِکُمْ وَظاهِرِکُمْ وَباطِنِکُمْ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴
____🍃🌸🍃____
شبهای دلتنگی ( ۴۹ )
بیستمین شب ماه صفر روضه در خانه
( روضه جابر بن عبدالله انصاری و عطیه و ملاقات آنها با حضرت امام سجاد و حضرت زینب علیهم السلام )
اربعین امسال دور از حرمیم و لیاقت نداشتیم تا در جوار حرم اباعبداللهالحسین(ع) باشیم؛ در این روزها که حال و هوایمان اربعینی است و دلمان هوای کربلا دارد ، چون دور از حرمیم چند بیت را تقدیم میکنم «گرچه دوریم اما دلمان پرواز حرم دارد التماس دعا
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
دیدهگریان، دل غمین، یادش بخیر
تربتِ آن سرزمین، یادش بخیر
بارشِ رحمت، میانِ جادهها
از یَسار و از یمین، یادش بخیر
مردمی که باور و آیینشان
با یقین گشته عجین، یادش بخیر
آبِ رو را، آبروداری ز شوق،
پاک میکرد از جبین، یادش بخیر
التماسِ مردِ صحرایی که گفت:
یک نفس، با من نِشین، یادش بخیر
گوشها، پر از هَلَب ( زُوّار ) بود
آن نوای خوش طنین، یادش بخیر
جایجایِ جاده، پیدا گشته بود
دستِ حق از آستین، یادش بخیر
طعمِ شیرینِ زیارت، عطرِ وصل
ظهرِ روزِ اربعین، یادش بخیر
جابر به همراه «عطیه»، فرزند سعد کوفی، یکی از راویان شیعه و از محدثان، به سوی کربلا رفت. عطیه ماجرای زیارت امام حسین (ع) را اینگونه روایت میکند: هنگامی که نزدیک کربلا رسیدیم، جابر در نهر فرات غسل کرد و لباس پوشید و خود را خوش بو ساخت. هر گامی که به سوی قبر امام حسین (ع) برمی داشت، زبانش به ذکر و یاد خدا مشغول بود. هنگامی که نزدیک قبر رسید، گفت: دست مرا به قبر برسان. دست او را روی قبر نهادم. جابر از بسیاری غم و اندوه از هوش رفت و روی قبر افتاد. من به سر و صورتش آب پاشیدم. آن گاه که به هوش آمد، سه بار فریاد زد: «یا حسین».
✅ سپس گفت: چگونه دوستی است که پاسخ دوست خود را نمیدهد؟ سپس گفت: «چگونه میتوانی پاسخ بدهی، در حالی که رگهای گردنت بریده شده، خونت ریخته شده و سرت از بدن جدا گشته است؟
در ادامه کتاب اعیان الشیعه، آمده: جابر به اطراف قبر روی گرداند و چنین گفت: سوگند به خداوندی که محمد (ص) را به پیامبری برانگیخته، ما نیز در پاداش شما شریکیم.
عطیه از او پرسید: «چگونه در پاداش با آنان شریکیم!؟ در حالی که شمشیری نزدهایم؟ حال آنکه سرهای آنان در راه خدا از تن جدا گشت و فرزندانشان یتیم و همسرانشان بیوه شدند؟».
✅ : جابر پاسخ داد: «ای عطیه، از حبیبم پیامبر خدا (ص) شنیدم که میفرمود: «هرکس گروهی را دوست بدارد، روز رستاخیز در صف آنان قرار میگیرد و با آنان در یک مکان گرد میآید و هرکس رفتار گروهی را دوست داشته باشد، در پاداش یا کیفر عمل آنان شریک خواهد بود؛ سوگند به خدایی که محمد (ص) را به پیامبری برانگیخته، نیت و اعتقاد من و یارانم، همان اعتقاد و نیت حسین و یارانش است».
عطیه، ادامه ماجرا را اینگونه بیان میکند: «در این هنگام، سیاهی کاروانی از سوی شام پدیدار شد! جابر گفت: «برو از این کاروان برای ما خبری بیاور، رفتم و گفتم: «جابر، برخیز و به پیشواز حرم رسول خدا (ص) بیا.
اینک زین العابدین است که همراه عمه ها و خواهرانش میآیند.» جابر با سروپای برهنه حرکت کرد. هنگامی که نزدیک امام سجاد (ع) رسید، امام به وی فرمود: «آیا تو جابری؟» عرض کرد: «آری». امام فرمود: «جابر، در این مکان بود که مردان ما کشته شدند، کودکانمان را سر بریدند، زنانمان اسیر گشتند و خیمه های ما را آتش زدند.»
و لا حول ولاقوه الا بالله العلی العظیم
از همان منابع قبلی..
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۷ مهر ۹۹
@Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🔴 #کارشناسی_غلط_در_زندگی
💠 فرض کنید فیلم چند ثانیهای بدون صدا از یک فوتبالیست که در حین بازی، خیلی #عصبانی و در حال داد زدن است برای چند کارشناس فوتبال پخش شود و هر کدام برای علّت عصبانیّت این بازیکن یک #احتمال را مطرح کند؛ احتمالاتی مثل ناداوری، کمکاری بازیکن هم تیمی، تعویض شدن وی، خطای بازیکن حریف، درد یکی از اعضای بدنش و احتمالات دیگری که کار را برای کارشناسان سخت میکند. امّا اگر خود بازیکن علّت عصبانیّت خود را با #زبان خویش بیان کند تمام احتمالات کنار میرود و بر روی علّت اصلی عصبانیّت بازیکن بحث #کارشناسی میشود.
💠 یکی از مشکلاتی که در زندگی مشترک میتواند باعث ایجاد معضلات بزرگتر گردد این است که زن یا مرد علّت ناراحتی و دلخوری از همسر خود را بیان نمیکنند و فقط با چهرهی اخمو و یا قهر و کم محلّی به همسر، #آشفتگی و دلخوری خود را ابراز میکنند در حالیکه همسرش علّت این دلخوری را نمیداند و شاید چندین احتمال را به عنوان علّت ناراحتی وی در ذهن خود ردیف میکند که باعث #کلافگی او میشود.
💠 ناراحتی خود را یا به شکل صحیح مدیریّت کرده و ابراز نکنید و یا علّت آن را خیلی #شفّاف، دوستانه و بدون داد و قال به همسرتان بگویید تا جلوی سوءتفاهمها و برداشتهای غلط و در نتیجه تصمیمات نادرستی که اوضاع را #پیچیدهتر میکند بگیرید.
🆔
🔴 #درک_توان_شوهر
💠 برای برآوردن نیازمندیهای خود از نظر مادی و غیر مادی #امکانات شوهر خود را در نظر بگیرید و او را تحت #فشار نگذارید.
💠 #درک توان شوهر، و #ابراز این درک، از چشم همسرتان دور نمیماند و #محبوب او میشوید. این درکِ #مهربانانه_ی شما، به همسرتان آرامش میدهد!
🆔
شبهای دلتنگی ( ۵۰ )
بیست و یکمین شب ماه صفر روضه در خانه
( روضه بشیربن جذلم به سفارش امام سجاد علیه السلام و روضه امام سجاد در باز گشت اُسرای آل البیت از کربلا ی مُعلّی به مدینه ی پیغمبر برای مردم مدینه )
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین و علی الارواح التی حَلّتْ بِفِنائک ..
همه رفتند و دل بی سر و پا جا مانده
از هوای حرم کرب و بلا جا مانده
یک به یک می رسد از هر طرفی نامه دوست
که حلالم بکن ای از همه جا ماند
اربعین، پای پیاده، حرم حضرت عشق
حسرتش بر دل تنهای بنده جا مانده
قصه این است که من لایق آقا نشدم
از همین است که این من ز شما جا مانده
نام ما را بنویسید کف صحن حسینک
بنویسید که یک بی سر و پا جا مانده
روضه بخوانم ای وای ..
حسین را در غریتی سر بریدند
تن پاکش به خاک و خون کشیدند
تــــــنش در کربلا عُریان فتاده
ســـــرش بر نیزه های کین نهاده
اشعار بشیر بن جذلم
امام سجاد (علیهالسّلام) قبل از ورود به مدینه «بشیر بن جذلم» را که در سرودن شعر توانایی داشت، به شهر فرستاد تا خبر ورود اهل بیت (علیهالسّلام) و شهادت امام حسین (علیهالسّلام) را اعلام کند. بشیر به شهر آمد و این اشعار را در رثای امام حسین (علیهالسّلام) و شهدای کربلا خواند
یا اهل یثرب لا مقام لکم بها
قتل الحسین فادمعی مدرار الجسم منه بکربلا مضرج
والراس منه علی القناة یدار .
ای اهل مدینه دیگر در مدینه نمانید، حسین را کشتند، جسم عریان او را در کربلا رها کردند و سر او را بالای نیزه شهر به شهر گرداندند.» او خبر شهادت امام حسین (علیهالسّلام) را اعلام کرد. سپس گفت.
«هذا علی بن الحسین مع عماته و اخواته
قد حلوا بساحتکم و نزلوا بفنائکم
و انا رسوله الیکم اعرفکم مکانههم.
اکنون علی بن حسین (علیهالسّلام) با عمهها و خواهرانش، نزدیک شهر رسیدهاند و من قاصد او هستم که جای او را به شما نشان دهم.»
امام سجاد در ورود به مدینه روضه میخواند
مردم با گریه و زاری به استقبال اسرا شتافتند. امام سجاد (علیهالسّلام) در بین مردم به سخنرانی پرداخت و خبر شهادت امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش و اسارت اهل بیتش را اعلام کرد.
آن حضرت سایر مصائب کربلا همچون بر نوک نیزه کردن سر آن حضرت و شهر به شهر گرداندن اُسرا را اعلام کرد.
«ایها الناس ان الله و له الحمد
ابتلانا بمصائب جلیلة و ثلمة فی الاسلام عظیمة
قتل ابو عبدالله و عترته و سبی نساؤه و صبیته
و داروا براسه فی البلدان من فوق عامل السنان»
روضه امام سجاد علیه السلام ادامه دارد
کدام دلی است که در این مصیبت نسوزد،؟ و کدام چشمی است که نگرید؟
ای مردم میدانید که ما را پراکنده ساختند و به اسارت گرفتند و بی آنکه جرمی داشته و یا کار ناپسندی انجام داده و یا تغییری در دین اسلام داده باشیم ما را از خانه و کاشانه آواره ساختند.
ای مردم کدام قلبی است که از کشتن او شکسته نشود؟
و کدام دلی است که در این مصیبت محزون و غمناک نگردد؟
و کدام چشمی است که به یاد او اشک نریزد؟
و کدام گوشی است که از این فاجعه که به اسلام وارد ساختند، توان شنیدن آن را داشته باشد؟
هرگز با پیشینیان ما این چنین رفتار نکرده بودند.
به خدا چنانچه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به جای سفارشی که درباره ما کرده بود، فرمان میداد که با ما نبرد کنند، هرگز از این بدتر نمیکردند.
انا لله و انا الیه راجعون .
این مصیبت بزرگ و فاجعه سهمناک که بر ما روی آورد تا چه اندازه دردناک و سوزنده و سخت و تلخ بود.
از خدای میخواهیم که در برابر این شداید و مصائب اجر و رحمت عطا کند و از دشمنان ما انتقام کشد و داد ما مظلومان را از ستمکاران بازجوید. زیرا که او عزیز و انتقام گیرنده است.»
و سیعلم الذین ظلمو ای منقلب ینقلبون
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۸ مهر ۹۹
🔴 #مقایسه_ممنوع
💠 کوه #عقاب، از فاصله دور مانند عقابی زیبا و باابهت است اما هرچه به آن نزدیک میشویم دیگر اثری از آن #شمایل زیبا پیدا نیست و نقش عقاب زیبا محو میشود.
💠گاهی زن و شوهرها #ظاهر زندگی دیگران را با #باطن زندگی خویش و با رفتار #همسر خود #مقایسه میکنند! در حالیکه اگر داخل زندگی آنها شویم زیباییهایی که از دور دیدیم سرابی بیش نیست!
💠این اشتباه مخربی است که ناخودآگاه #بدبینی و تنفر را نسبت به همسر خود ایجاد میکند و در نتیجه بهانهای برای ندیدن #خوبیها و زیباییهای همسر است.
🆔
شبهای دلتنگی ( ۵۱ )
بیست دومین شب ماه صفر روضه در خانه
( روضه گفتگوی بشیر و ام البنین در مدینه پیغمبر برای امام حسین و ابوالفضل علیهم السلام )
السلام علیک یا ابا عبدالله
السلام علیک یا ابوالفضل العباس
السلام علیک یا زوجه امیرالمومنین
امام علی علیه السلام از ام البنین دارای چهار فرزند شد بنام های: عباس، عبدالله، عثمان و جعفر و تا هنگامی که ام البنین سلام الله علیها دارای این فرزندان نشده بود به او فاطمه می گفتند و بعد از آنکه دارای آن فرزندان شد به او ام البنین (یعنی مادر پسران) گفتند.
این چهار پسر رشید در روز عاشورا در راه دفاع از حریم امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند حضرت عباس علیه السلام هنگام شهادت ۳۴ سال داشت.
ام البنین علیه السلام در کربلا حضور نداشت بلکه در مدینه سکونت داشت خبر شهادت چهار پسرش را در مدینه شنید (پسران جوانش که عباس ۳۴ ساله عبدالله ۲۵ ساله عثمان ۲۱ سال وجعفر ۱۹ سال داشت)
این مادر چهار شهید بسیار به امام حسین علیه السلام علاقمند بود به طوری که وقتی بشیر به مدینه آمد هر کدام از فرزندان او را نام می برد که به شهادت رسیده اند او میگفت:
اَخبِرنِی عَن اَبِی اللهِ الحَسَین، اَولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراءِ کُلُّهُم فَداءٌ لِاُبی عَبِداللهِ الحُسَینِ
از حسین علیه السلام به من خبر بده فرزندانم و آنچه در زیر آسمان کبود است همه به فدای اباعبدالله الحسین علیه السلام باشد.
بشیر گفت: حسین علیه اسلام را نیز کشتند.
ام البنین با صدای گریان و جانسوز گفت:
قَد قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبِی
ای بشیر با این خبر بندهای دلم را پاره کردی.
اینگونه برخورد ام البنین علیه السلام حاکی است که او در عالی ترین مرحله ایمان و کمال بوده است به طوری که شهادت چهار فرزند رشیدش را در برابر مقام امامت سهل و کوچک می شمرد.
سپس ام البنین(س) همه روزه به قبرستان بقیع می آمد و برای چهار فرزندش آنچنان گریه می کرد که دوست و دشمن از گریه او به گریه می افتادند مروان(۱) با آن قساوت قلب گریه می کرد و اشکهای خود را با دستمال پاک می نمود و با جمعی از اهل مدینه کنار بقیع می آمد و ندبه ام البنین (س) را می شنیدند و گریه می کردند.
هنگامی که زنها به ام البنین تسلیت می دادند و می گفتند: ای ام البنین (ای مادر پسرها) خدا به تو صبر و تحمل بدهد او در پاسخ آنها چنین می خواند:
لاتَدعُونِّی وَیکِ اُمُّ البَنِینَ
تُذَکِّریِنی بِلُیُوثِ العَرِینِ
کانَت بَنُونَ لِی اُدعی بِهِم
وَالیَومَ اَصبَحتُ وَلا مِن بَنِینِ
اَربَعَهٌ مِثلُ نُسُورِ الرُّبی
قَد واصَلُوا المَوتَ بِقَطعِ الوَنِینِ
تَنازَعَ الخِرصانُ الائَهُم
فَکُلُّهُم اَمسی صَرِیعاً طَعِینٍ
یا لَیتَ شِعریِ اَکَما اَخبَرُوا
بِاَنَّ عَبّاساً قَطِیعُ الیَمیِن
ای زنان مدینه دیگر مرا ام البنین (مادر پسرها ) نخوانید که (با این عنوان) مرا به یاد شیران بیشه شجاعت می اندازید.
مرا فرزندانی بود که به خاطر انها مرا مادر پسرها می گفتند ولی اکنون صبح کردم که دیگر برای من فرزندی نیست.
چهار باز شکاری داشتم که آنها را آماج تیر قرار داده و با قطع کردن رگ گردنشان آنها را کشتند.
دشمنان با نیزه های خود بدن پاک آنها را قطعه قطعه کردند و هر چهار پسرم با بدن چاک چاک بر روی خاک گرم کربلا افتادند.
کاش می دانستم آیا چنین است که به من خبر دادند که دست عباس را از بدن جدا کردند؟
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
استفاده شده از منتهی الامال مامقانی و شیخ عباس قمی و چند مقاتل معتبر دیگر
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۱۹ مهر ۹۹
شبهای دلتنگی ( ۵۲ )
بیست و سومین شب ماه صفر روضه در خانه
( روضه حضرت معصومه کریمه اهل البیت علیه السلام )
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ و خَدیجَةَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ،"
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا عَمَّةَ وَلِیِّ اللهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ مُوسَی بْنِ جَعْفَر، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ .
یا فاطِمَةُ اشْفَعی لی فیِ الْجَنَّةِ فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ .
ای فاطمه درباره بهشت برایم شفاعت کن،به درستی که برای تو نزد خدا مقامی از مقامات بلند است.
شاعرحاج غلامرضا سازگار شعر قشنگی گفت می خوانیم
ای بضعه پاک کوثر یا بنت موسی ابن جعفر
محبوبه حی داور یا بنت موسی ابن جعفر
وصفت ز گفتن فراتر یا بنت موسی ابن جعفر
شمس الشموست برادر یا بنت موسی ابن جعفر
یادگار زهرای اطهر یا بنت موسی ابن جعفر
نازد به همچون تو دختر یا بنت موسی ابن جعفر
محبوبه کبریایی، مرآت خیرالنسایی
مرآت خیرالنسایی، ریحانه المصطفایی
مثل عمه جانش،بلا دید ،هفده نفر از بنی هاشم و مقابل چشم مبارک خانم معصومه سلام الله علیها،کشتند و سر بریدند،خانم مریض شد، عرض کردند خانم جان شهری در این نزدیکیه،نامش قمه،اگه دستور بدید،خیلی محب شما و اهلبیتند،تشریف ببرید قم،خانم فرمود،قم فرمود بریم قم ....حرکت کردند مردها همه دروازه شهر ایستادند،یه عده جلوتر،جمعیتی ،از قم و اطراف،زنها رو بامها هلهله می کردند،هر ، ماشاءالله با چه جمال و جبروتی ... گل باران کردند،بوی گل و گلاب همه جا رو گرفت،بنا به دستور خود بی بی دم در خونه موسی بن خزرج ، محمل ایستاد،همه مردها از کوچه رفتند بیرون، زنهای با کمال، مجلله ،زنهای متدینه،همه چاکر و نوکر ایستادند،کنیزها ایستادند،ناقه زانو زد، آرام پا گذاشت رو زمین،سکینه و آرامش خاطری به دل و وجود اهل قم داد، صدا زدند صلوات بفرستید،با مشغله ای ،دختر موسی بن جعفر رو می خواهند ببرند داخل خونه ،خوب مردم می ریزند دورش،چندین نفر دورش را گرفتند،خانم کسالت داره،.... با یک عزت و احترامی،خواهر امام رضا علیه السلام آمد تو قم ، حضرت زهرا سلام الله علیها ،خود بی بی فرمود:هرچی از من می خواهید،سر قبر دخترم معصومه برید،دنبال قبر من نگردید،با عزت و احترام وارد شد،یه شهر دیگه سراغ دارم،مثل قم آذین بستند،مثل قم مردم جمع شدند،مثل قم زنها هلهله کردند،مثل قم دروازه های شهر مردم ایستادند ،اما یه فرقایی داشت،آه،تو قم ، گل بردند،تو شام تو پشت بامها سنگ بردند، آتیش می ریختند،امان از دل زینب،امشب برا،حضرت معصومه و زینب قهرمان کربلا گریه کنید ،.....
به شوق دیدن یار از دیار آمده ام،
به اشک چشم و دل بی قرار آمده ام
هوای روی برادر مرا کشید اینجا
چه می شود به من او را نشان دهید اینجا
غریبه ای به هوای غریب آمده است
مریض عشق به شوق طبیب آمده است
خودم میان قم و نبض جان من در طوس
میان آتش هجران نشست این ققنوس
رسیده وقت سفر جان به دوست بسپارم
رضا کجاست سرم را به پاش بگذارم
بیا برادر از جان عزیز تر به سرم
که زهر هجر تو سوزانده گوشه ی جگرم
تمام قوت من جمع در صدا شده است
به دست وپا زدنم اشهدم رضا شده
یعنی لحظه ی آخر شاید امام رضا ، آمد بالا سر خواهرش سرِ مبارکش را به دامن گرفت چون امام یا امام زاده را امام باید تجهیزات و تغسیلش و تدفینش باید انجام دهد ..
باالاخره تشییع جنازه ای کردند،..با احترام کریمه ی اهل البیت در جوار حق آرمید اما دلها به قربان آن عزیز زهرا حسین که 3 روز بدن بِلا غسلٍ و بِلاکفنٍ ، روی زمین گرم کربلا ...در دل شب امام سجاد بابایش را تو قبر گذاشت ..بلند بلند گریه میکرد و روی قبرش نوشت هذا قبر حسین بن علی علیه السلام قتلوه عطشانا.
و لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۲۰مهر ۹۹
#قسمتاول
#زنان_بخوانند» (٤٠توصیه برای همسران)
۱. اجازه دهید #متوجه_شود چقدر وجودش برای شما اهمیت دارد.
۲. حتی اگر با شما مخالفت می کند، باز هم به صحبت های او #گوش_دهید.
۳. از او تقاضای کمک کنید.
۴. به او بگویید که او را دوست دارید و به وجودش #افتخار_می کنید.
۵. بگذارید برای خود #سرگرمی داشته باشد.
۶. به او #اعتماد داشته باشید.
۷. وقتی با هم بیرون می روید، درباره #مشکلات صحبت نکنید.
۸. بر روی اعمال خوب او #متمرکز_شوید.
۹. به علایق او احترام بگذارید.
۱۰. وقتی به منزل برمی گردد، #خوشحال_باشید.
ادامه
#قسمتدوم
#زنان_بخوانند(توصیه_همسرداری
۱۱. اجازه دهید نیم ساعت بعد از کار {استراحت کند.
۱۲. به هیچ یک از اعضای خانواده اجازه ندهید به او #بی_احترامی_کند.
۱۳. در مقابل کسی که به او بی احترامی می کند #بایستید.
۱۴. از تلاشی که برای زندگی تان می کند #قدردانی کنید.
۱۵. در کارهای تان با او #مشورت کنید.
۱۶. برای رسیدن به اهدافتان با هم برنامه ریزی کنید.
۱۷. بیش از اندازه کار نکنید، برای او نیز وقت بگذارید.
۱۸. اگر مرتکب اشتباهی شد، او را #ببخشید.
۱۹. طوری رفتار کنید که به او نیاز دارید.
۲۰. تمام اوقات فراغت او را با کارهای منزل پر نکنید
#قسمتسوم
#زنان_بخوانندتوصیههمسرداری
۲۱. مغرور نباشید و #اشتباهات_تان را بپذیرید.
۲۲. وقتی دچار استرس است او را آرام کنید.
۲۳. اگر مشغول صحبت با شماست، گوش کنید و با طرح چند سوال به او نشان دهید که کاملا به او توجه دارید.
۲۴. به خاطر زحمتی که می کشد از او #سپاسگزاری کنید.
۲۵. به دلیل هر آنچه که هست به او افتخار کنید.
۲۶. حرف های تان را با #عشق_بیان_کنید.
۲۷. وقتی با او هستید پرانرژی باشید.
۲۸. از او انتظار نداشته باشید تمام وقتش را برای انجام کارهای شما صرف کند.
۲۹. از اینکه فرد خوبی است ابراز خشنودی کنید.
۳۰. حتی در غیاب او، جلوی دیگران از او به خوبی #یاد_کنید.
#قسمتچهارم
#زنان_بخوانندتوصیههمسرداری
۳۱. احساسات تان را با او در میان بگذارید ولی آن را به طور خلاصه بیان کنید.
۳۲. حداقل سه مورد از #کارهای_خوبش را به او گوشزد کنید.
۳۳. در #مقابل_دیگران به او افتخار کنید.
۳۴. صبح ها با او بیدار شوید حتی اگر مجبور نباشید زود بیدار شوید.
۳۵. در مواقع سختی #پشتیبان او باشید.
۳۶. او را در هر شرایطی بپذیرید و هرگز از خود نرانید.
۳۷. وقتی عصبانی است به او #گیر_ندهید.
۳۸. به او کمک کنید به اهدافش برسد.
۳۹. به او کمک کنید عادات بدش را #ترک_کند.
۴۰. دیگران را با او #مقایسه_نکنید.
شبهای دلتنگی ( ۵۳ )
بیست و چهارمین شب ماه صفر روضه در خانه
( روضه نوجوان عمربن جناده )
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
السلام علی الحسین
وعلی علی بن الحسین
وعلی اولاد الحسین
وعلی اصحاب الحسین
در روز عاشورا، یک نوجوان 11-10 ساله به امام حسین التماس میکند که آقا اجازه بدهید به میدان بروم. آقا فرمود: تو پدرت شهید شده – پسر شهید بود- شاید مادرت راضی نباشد و بخواهد تو را نگه دارد، یادگار پدرت هستی؛ «شابٌ قُتِلَ اَبُوهُ فِى المَعرِکه». عرض کرد: یابن رسول الله،مادرم لباس رزم تنم کرده، مادرم برایم شمشیر بسته، مادرم مرا فرستاده، من با اجازة مادرم آمدهام، اجازه بدهید اسم من هم جزو شهدا باشد، التماس میکنم، خواهش میکنم، روی دست و پای امام حسین افتاد
چند سال دارد؟ 11- 10 سال. آقا فرمود: برو، «ساعدَ الله قلبَکَ یا اباعبدالله»،چه یارانی داری حسین فاطمه! چه شهدایی در کربلا تقدیم کردی! چقدر داغ دیدی! امام حسین برای همة اینها قلبش مهموم بود. عرض من این است که هیچ کسی در کربلا به اندازة امام حسین مصیبت ندیده و هیچ کسی به اندازة امام حسین تشنگی نچشیده؛ چون همة شهدا قبل از امام حسین شهید شدند، اوست که تا آخرین لحظه همة داغها را دید، او هم رهبر نهضت است و هم احساس مسئولیت میکند، فرمود برو نوجوان. این نوجوان اجازه گرفت، شمشیرش را برداشت، به میدان آمد.
نگفت پدرم کیست، مادرم کیست، با این که رسم بود که خودشان را به اسم پدر و مادر و خویشانشان معرفی میکردند، نسبشان را میگفتند، کنیهشان را میگفتند، اما او نگفت من که هستم، گفت بگذارید خودم را با کسی معرفی کنم که اسمم در تاریخ بماند. گفت میدانید من که هستم؟ آن کسی هستم که مولایم حسین است، هر که مرا نمیشناسد، بداند من غلام اباعبدالله هستم
امیری حسین وَنِعْمَ الاَمیر
سرور فؤادِ البَشیر النذیر
آی دشمن! هر که مرا نمیشناسد بداند امیر من حسین است، آقایم اباعبدالله است، اگر حسین را نمیشناسید به شما میگویم
علیٌ و فاطمهٌ والداه
فهل تعلمون له من نظیر
حسین کسی است که مادرش فاطمه است و پدرش امیرالمؤمنین است.
شما را به خدا، کسی را میشناسید که پدر و مادری مثل زهرا و علی داشته باشد؟
شما را به خدا، کسی را میشناسید که به عظمت حسین باشد؟ یا بقیه الله! وقتی نوجوان شهید شد، دشمن برای اینکه عاطفهها را تحریک کند، سرش را به طرف خیمهها پرتاب کرد. مادر شهید سر را برداشت و به سینه چسبانید، صدا زد: «أحسَنّت یا بُنَی، یا ثمره فؤادی، یا قرهَ عَینی»؛ ای نور چشمم، ای عزیزم، فرزندم هستی، دوستت دارم، اما دشمنان بدانید ما امانتی را که در راه خدا دادهایم پس نمیگیریم. سر را برداشت، به طرف میدان جنگ آورد، که مقابل دشمن بیندازد. اباعبدالله بیرون آمد و فرمود: «یا عمّه الله، اِرجعی،» خانم برگرد، خدا صبرت بدهد.یا اباعبدالله، کاش کسی هم بود دختر کوچکت را از روی بدنت همین طور برمیگرداند، یا اباعبدالله نازدانهات را با تازیانه از روی بدن بلند کردند.
لا حول ولا قوة الا بالله العلیم العظیم.
منتهی الامال و سوگ نامه آل محمد و از منابع دیگر استفاده شده
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۲۲ مهر ۹۹
ایتاء آرامش ( خانواده )لینگ ذیل
https://eitaa.com/joinchat/1860763669C17664b1fee
نمونه مطالب خانواده در ایتا کانال آرامش
🔴 #رفتار_پلیسی_ممنوع
💠 یکی از کارهایی که عامل لجباز شدن همسر میشود رفتار پلیسی و تفتیشهای بیجاست! جستجو در گوشی یا جیب همسر و یا ژست تفتیش از همسر که کجا بودی چرا دیر آمدی و ... از لحاظ روانشناسی، همسرتان را #لجباز میکند!
با لینگهای ذیل به اشتراک بگذارید تا ثواب بیشتر نصیب شما شود التماس دعا
لینگ واتساب شوق پرواز ( کلیپ و مطالب......
پرواز ڪردن،
ربطی بہ بال ندارد
دل مےخواهد🌹
دِلے بہ وسعت آسمان
دل را باید آسمانے ڪرد
خوشا آنانے ڪه بال نداشتند
ولے راه آسمان را طی ڪردند)
لینگ ذیل واتساب شوق پرواز
https://chat.whatsapp.com/LGU5xQRnI1CEImHjxhh4Gt
گروه نغمه عُشّاق ( مطالب دانشمندان )
🌷مقام معظـــم رهـــبری:
بعضی ها خــیال میکنند که مسئله
#کــــرونا تمام شد نه تــــمام نشده
وقتی شماکه مسئول دولتی هستید
دریک اجتماع مردمی ماسک نمیزند
جوانی هم که در خیابان راه میرود
#تشـــویق میشود ماسک نزند بعد
از آنی که تلفات مان دو رقمی شده
بود و بهحدود سی و چندتا رسیده
بود حالا رســـــیده به صد و سی و
چند تا هم مـــــردم و هم مسئولین
#مــــراقبت کنند.
╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮
🌹 🌕 🌹
╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
لینگ ذیل
https://eitaa.com/joinchat/1845100565C335e73d7be
احکام فِقهی
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
📚 استخاره برای ازدواج
💠 سؤال: برخی والدین پیش از #خواستگاری #استخاره می کنند و بر اساس آن عمل می کنند، آیا در این موارد استخاره لازم است؟
✅ جواب: به طور کلی استخاره برای #رفع_حیرت و تردید در انجام کارهای مباح است، اعم از اینکه تردید در اصل عمل باشد یا در خصوصیات آن، بنابر این اگر در #کار_خیر، حیرت وجود ندارد، استخاره لازم نیست، توجه داشته باشید #عمل_به_استخاره شرعا واجب نیست، ولی بهتر است بر خلاف آن عمل نشود.
—------------—
🌸 منبع:
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
=============
🔺فقط #بالینک به #اشتراک بگذارید👇🍂🌺🌸🍂
سایت تلگرام
حوزه علمیه قم ارادتمند مالک رجبی دارابی . ش ه ۰۹۱۲۵۵۱۸۴۲۳
https://t.me/Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi
🔴 #تکنیک_زیبانگری
💠 زیبانگری به #مشکلات از اسباب تحمّل آنهاست. یکی از مصادیق زیبانگری، زیبانگاه کردن به اطرافیان از جمله #همسر است.
💠 همسر ما نیز انسانی است که ممکن است #عاقبت به خیر شده امّا من عاقبتم به خیر نشود. شاید در نسل همسرم، سرباز امام زمان عج یا یکی از اولیای خدا وجود داشته باشد. شاید او روزی به #شهادت برسد، شاید در نزد خدا جایگاه والایی دارد که من مطلّع نیستم، شاید او روزی توبهی حقیقی کند و #رحمت خاص خدا شامل او شود و دهها شایدی که دور از ذهن نیست چرا که انسان، صاحب اختیار است و ممکن است مانند برخی از شهدای #کربلا در لحظهی آخر عمر، از گمراهی نجات پیدا کرده و به اوج سعادت برسد.
💠 با این نگاه، کینهها، نفرتها و ناراحتیهای ما #تعدیل شده و عامل خوبی برای ایجاد ارتباط صمیمانه و گرم با همسر میشود.
https://eitaa.com/joinchat/1860763669C17664b1fee
🆔
🔴 فرمول ترک گناه
💠 جواني نزد عالمي آمد و از او پرسيد: من جوان هستم اما نميتوانم خود را از نگاه كردن به دختران منع كنم، چاره ام چيست؟ عالم كوزهاي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيز از كوزه نريزد. به يكي از طلبههايش هم گفت او را همراهي كند و اگر شير را ريخت جلوي همهي مردم او را كتك بزند. جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند. و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي عالم از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟ جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار وخفيف شوم.
عالم هم گفت: حكايت انسان مؤمن هم همین است مومن هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند و از حساب روز قيامت و بیآبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد.
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1860763669C17664b1fee
🔴 #طعم_خاص_غذا
یکی از#شاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که یک روز با #اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار #غذا کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن #سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث #افتخار و خوشحالیست... استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر. رفتم از #همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم. رفتم به ایشان گفتم #خانمم با وضو بوده. فرمودند اینکه کار #همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم #غذا میپختم کمی با خودم #روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم. نزد استاد رفتم و اینرا گفتم. لبخندی زدند و گفتند بله #دلیل رفتارم این بود. اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود، آنوقت هم #آشپزي برايت دلنشين تر است،هم اينكه خانواده هر روز سر #سفره يكي از ائمه نشستهاند.
https://eitaa.com/joinchat/1860763669C17664b1fee
🆔
🔴 سهم آقایان در بچّهداری
💠 آیت الله حائری شیرازی:
✍رسول اکرم (ص) نماز میخواند در حالیکه در بغل او امامه فرزند دخترش بود. وقتی میایستاد، بچه را بغل میگرفت و وقتی به سجده میرفت بچه را زمین میگذاشت و نماز جماعتش را با بچه داری تمام میکرد!
🔸این معنایش این است که مسائل و وظایف، گاهی با هم تداخل میکند. انسان بایستی وظائفی که به عهدهاش هست را انجام بدهد. ما اگر بخواهیم بچهها را حذف کنیم باید ازدواج نکنیم و اگر بخواهید ازداواج نکنید باید بپذیرید که نسلی که رفت نسل دیگری نباشد که جای آنها را بگیرد، جای سوختهها را چیزی نباشد سبز کند. اگر آن را نمیپذیری باید همسر بگزینی؛ اگر همسر را میگزینی باید قسمتی از بچهداری را تحمل کنی. یعنی سهم داری.
🔸من حتی با بچّهی اوّلم که از این کوچکتر بود، یک بازجویی مفصّل در ساواک رشت پس دادم و هرچه کردند که بچّه را از من دور کنند [نتوانستند]. من گفتم: الان نوبت بچّهداری من است. اگر میخواهید بازجویی کنید، من با این بچّه هستم.
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1860763669C17664b1fee
🔴 #فرمول_شیفته_کردن_زن
💠 آقایان اگر میخواهید همسرتان #شیفته شما شود دنبال #بهانه برای تعریف کردن از او باشید:
💠از ظاهرش
💠از جملاتش
💠از نگاهش
💠از دست پختش
💠از رفتارش
💠از هنرش و ...
💠 از لحاظ روانشناسی تعریف و تمجید از #زن به او آرامش داده و او را برای #مهربانی کردن و عشقورزی با همسر شارژ خواهد کرد.
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1860763669C17664b1fee
🔴 #درک_توان_شوهر
💠 برای برآوردن نیازمندیهای خود از نظر مادی و غیر مادی #امکانات شوهر خود را در نظر بگیرید و او را تحت #فشار نگذارید.
💠 #درک توان شوهر، و #ابراز این درک، از چشم همسرتان دور نمیماند و #محبوب او میشوید. این درکِ #مهربانانه_ی شما، به همسرتان آرامش میدهد!
🆔 🔴 #درک_توان_شوهر
💠 برای برآوردن نیازمندیهای خود از نظر مادی و غیر مادی #امکانات شوهر خود را در نظر بگیرید و او را تحت #فشار نگذارید.
💠 #درک توان شوهر، و #ابراز این درک، از چشم همسرتان دور نمیماند و #محبوب او میشوید. این درکِ #مهربانانه_ی شما، به همسرتان آرامش میدهد!
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1860763669C17664b1fee
🔴 آقای قرائتی:
💠اگر آنگونه که با تلفن همراهتان برخورد میکنید با همسرتان برخورد میکردید ، اکنون خوشبختترین فردِ دنیا بودید. اگر هر روز شارژش میکردید باهاش در روز از همه بیشتر صحبت میکردید، پایِ صحبتهایش مینشستید، پیغامهایش را دریافت میکردید، پول خرجش میکردید، دورش یک محافظ محکم میکشیدید، در نبودش احساسِ کمبود میکردید، حاضر نبودید کسی نزدیکش شود.
💠 حتی مطالبِ خصوصیتان را به حافظهاش میسپردید، همیشه و همه جا همراهتان بود حتی در اوج تنهایی. الانم که گوشی ها لمسی شده اگر همونقدر که گوشی رو لمس میکنید همسرتون رو نوازش بکنید، کلی خوشبخت میشوید و همیشه، بجای این همراه، همسرتون همراهِ اولتان بود.
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1860763669C17664b1fee
شبهای دلتنگی ( ۵۴ )
بیست و پنجمین شب ماه صفر روضه در خانه (روضه امام هادی علیه السلام )
یا اَبا الحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
دل هر شیعه می سوزد برای حضرت هادی
خدا قسمت کند صحن و سرای حضرت
هادی
به شهر سامره تبعید شد مظهر تقوی
مدینه نشنود دیگر صدای حضرت هادی
سر پاکش به دامان پسر در وقت جان دادن
جگر سوزد به وجه دلربای حضرت هادی
در این در این روزهای آخر ماه صفر یادی از امام هادی داشته باشیم شاید نتوانیم بعدا ابراز ارادت به آقا داشته باشیم...
متوکل ملعون چون امام را دید او را احترام کرده نزد خود نشاند و جام شرابی را که در دست داشت به او تعارف کرد.
امام سوگند یاد کرد که گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار. متوکل اصرار نکرد به امام عرض کرد: شعری بخوان! امام فرمود: من کم شعر از بر دارم. متوکل اصرار کرد که باید بخوانی و امام شعری خواند که اشک متوکل و اطرافیانش را جاری ساخت:
باتوا علی قُللِ الاجبالِ تَحرسُهم
غُلبُ الرجال فما اعنتهُمُ القللُ
و استنزلوا بعد عز عن معاقلهم
فاودعوا حُفَراً یا بئس ما نزلوا
ناداهم صارخ من بعد دفنهم
این الاساور و التیجان و الخُللُ
این الوجوه التی کانت مُنعَّمة
من دونها تُضربُ الاستار و الکِلل
فافصح القبر عنهم حین سائلهم
تلک الوجوه علیها الدود تنتقل
بر قله های کوههایی که از آنها مردان قوی هیکل پاسداری می کردند شب را به روز می آوردند، ولی آن قله ها از آنان مواظبت نکردند.
پس از دوره ای از عزت از جایگاههای امنشان به پایین کشیده شدند و در گودال ها جایشان دادند و چه بد منزلگاهی بود!
پس از اینکه به خاک سپرده شدند فریادگری فریاد بر آورد: کجاست آن دستبند ها و تاج ها و لباس های فاخر؟
کجاست آن چهره های به ناز و نعمت پرورده که به احترامشان خرگاه و بارگاه آراسته می شد؟
گور به جای آنان پاسخ داد: آن چهره ها هم اکنون جولانگاه کرمهاست
آقا جان امام هادی، شما را به بزم شراب بردند، ولی با عزت و احترام برگردادند.
دل ها بسوزد برای جدّ غریبت حسین، زمانی که در مجلس یزید سر مبارکش شروع به قرآن خواندن کرد، یزید با چوب دستی شروع کرد به این لب و دندان زدن، خواهر دارد نگاه می کند. سکینه خانم رو به عمه کرد و گفت: عمه جان، بگو با چوب به لب و دندان بابام حسین نزنند!
بی بی زینب شاید فرموده باشد:
یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان او
یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان او
یا مزن، شرمی نما از روی زهرا مادرم
یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان او
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
همان منابع قبلی التماس دعا
حوزه علمیه قم مالک رجبی دارابی ۲۲مهر ۹۹
https://t.me/Moje_ahkam_malek_rajabi_darabi