سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
سوگنامه عاشورای حسینی ( دهم محرم )
نقل هست روزی که وارد کربلا شدند، بنا شد خیمه ها را بزنند. درخواست حضرت زینب(سلام الله علیها) این بود که خیمه مرا بالای بلندی بزنید. حضرت خیمه ها را بر خلاف رسم خیمه ها را در گودی زدند، ولی خیمه حضرت زینب(سلام الله علیها) را روی بلندی زدند. روز عاشورا دائم میدان را می دید. لذا شنیدید وقتی امام حسین(علیه السلام) بر بالین حضرت علی اکبر(علیه السلام) آمد، وقتی آن صحنه سنگین پیش آمد، یک دفعه دیدند یک بانوی بلند بالایی از خیمه ها بیرون آمد و هی فریاد می زند: «یا اخیا، و ابن اخیا». وقتی حضرت سید الشهدا(علیه السلام) به میدان رفت. هی می آمد بیرون را نگاه می کرد و دوباره برمی گشت به خیمه. یک لحظه دیگر صدای امام حسین(علیه السلام) را نشنید؛ آمد بالای بلندی نگاه کرد و دید واویلاست. حضرت در گودی قتلگاه روی زمین افتاده و مجروح شده است. حضرت در محاصره تیرها بود.
نقل است با هر نفسی که می کشید، خون از زره حضرت بیرون می زد. دشمن حضرت را محاصره کرده بود. دید همه دارند به امام حسین(علیه السلام) حمله می کنند. آن هایی که اسلحه ندارند، دامن ها را پر از سنگ کردند و امام حسین(علیه السلام) را سنگ باران می کنند. این مصیبت های عظیم با حضرت زینب(سلام الله علیها) چه می کند؟ در گودی قتلگاه آمد و موانع را کنار زد و نمی دانم چه دید که با تعجب صدا زد: «انت اخی؟ أ أنت ابن والدتی»؟ دید بدن سر ندارد. یک عضو سالم در بدن نمانده است. نقل است سی صد جراحت بر این اندام وارد شده بود. غیر از اینکه این بدن زیر سم اسب ها رفته بود؛ حتی لباس کهنه را غارت کردند. سپس حضرت زینب(سلام الله علیها) روضه خواند. ابتدا برای اینکه گلایه از خدا نشده باشد، کفران و ناسپاسی نباشد، دست ها را زیر بدن برد. این بدن پاره پاره را روی دست گرفت و عرض کرد: خدایا این قلیل قربانی را از آل رسول بپذیر؛ سپس یک گفت وگو با رسول خدا دارد: «يا محمداه! صلى عليك ملائكة السماء هذا الحسين مرمل بالدماء مقطع الأعضاء و بناتك سبايا».[1]
این کشته فتاده به هامون حسین توس این صید دست و پا زده در خون حسین توست این کشتی شکسته به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)! این همان حسینی است که جایش روی دوش شما بود؛ این همان حسینی است که او را در آغوش می گرفتی؛ این همان عزیزی است که جایش روی سینه تو بود. او را غرق در بوسه می کردی. حالا ببین یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)! یک عضو سالم برایش باقی نگذاشتند. بدنش غرق در خون است. یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ببین لباس هایش را غارت کردند. یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله سلّم) ببین دارند دختران تو را به اسارت می برند. سپس یک روضه برای امام حسین(علیه السلام) خواند. یک طوری روضه خواند که حتی حیوانات هم گریه کردند. اشک از چشم شترها جاری شد. «بأبي من لاغائب فيرتجى ، ولاجريح فيداوى ! بأبي من نفسي له الفداء! بأبي المهموم حتّى قضى ! بأبي العطشان حتّى مضى ».[2]
ای به فدای آن آقایی که جراحت هایش، زخم هایی که بر بدنش وارد شده، التیام پذیر نیست؛ به فدای آن آقایی که سفرش برگشت ندارد؛ به فدای آن عزیزی که وقت رفتن تا دم آخر لبانش تشنه بود؛ به فدای عزیزی که تا آخرین لحظات غصه ها روی دلش سنگینی می کرد. آن قدر گریه کرد، آن قدر در گودی قتلگاه برای امام حسین(علیه السلام) روضه خواند که دیدند حضرت سکینه(سلام الله علیها) صدا می زند: «بابا پاشو ببین دارند عمه ام را می زنند».
چون چاره نیست، می روم و می گذارمت ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت از رهگذر خاک سر کوی شما بود هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد ای نسیم سحری بندگی من برسان که فراموش مکن وقت دعای سحرم
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
استفاده شده از مقتل و بیانات آیت اللهو میرباقری
[1]. اللهوف، سیدبن طاووس، ص130، المسلك الثاني في وصف حال القتال و...، ص85.
[2]. مع الركب الحسينى، محمدجعفرطبسی، ج 5، ص68، الأجساد الطاهرة ...، ص67.
سفر تبلیغی دهه اول محرم 1444 ه ق مازندران بهشهر... مالک رجبی دارابی
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
سوگنامه شب سیزدهم محرم الحرام ( قوم بنی اسد اقدام به دفن اجساد شهدای مطهر روز عاشورا در کربلا شدند)
عمر بن سعد ملعون، پس از شهادت امام حسین(ع) و یاران بزرگوارش دستور داد جسدهای پلید لشکریانش را دفن کنند؛ اما پیکرهای پاک، مطهر، بیسر، برهنه و چاک چاک امام(ع) و یاران باوفایش بر زمین بماند.
دفن شهدا برای بنیاسد امکان پذیر نبود، زیرا آنان اهل روستاهایی بودند که در میدان نبرد شرکت نداشتند و بدون راهنمایی کسی که از همه آن شهیدان شناخت کامل داشته باشد قادر به شناسایی و دفن آنان نبودند به ویژه آن که سرهای شهدا را بریده بودند از اینرو دفن دقیق و همراه با شناخت شهدا بدون وجود راهنمایی آگاه، امکان پذیر نبود و از سوی دیگر با توجه به این باور که کار دفن امام(ع) را کسی جز امام(ع) نمیتواند بر عهده بگیرد ناگزیر ما را به این مطلب میرساند که این راهنما باید امام سجاد(ع) بوده باشد. اما این حضور باید به صورت خارقالعاده بوده باشد، چرا که ایشان در آن زمان در بند اسارت دشمنان به سر میبرد.
با توجه به این گفته، برخی دیگر از مصادر شیعی چنین بیان داشتهاند که: بنیاسد در دفن شهدای کربلا، متحیر و سرگردان بودند، چرا که کوفیان بین سرها و بدنهای شهدا جدایی انداخته بودند و بدنها قابل شناسایی نبودند. در این هنگام امام سجاد(ع) به کربلا تشریف آوردند و آنان را در این امر یاری کردند. ایشان با یاری مردان بنیاسد نخست پیکر مطهر پدر بزرگوارشان را پیدا کردند و پس از گریه زاری فراوان، آن را روی قطعه حصیری گذاشتند و به آرامگاه فعلیاش آوردند؛ سپس اندکی از خاک محل دفن را کنار زدند قبری ساخته و پرداخته ظاهر شد. سپس امام زینالعابدین(ع)، دستها را زیر بدن مبارک امام حسین(ع) قرار دادند و فرمودند: «بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله صدق الله و رسوله ما شاء الله،و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.» آن گاه به تنهایی، بدن مطهر را در داخل قبر گذاشت؛ ایشان در حالی که دیگران را از کمک در تدفین امام(ع)، باز میداشت فرمودند: «با من کسانی هستند که مرا یاری دهند.» وقتی حضرت(ع) بدن را در قبر نهاد صورت مبارکش را بر گلوی بریده ابی عبدالله الحسین(ع) نهاد و در حالی که اشک بر گونههایش جاری فرمود: «طوبی لأرض تضمنت جسدک الطاهر فان الدنیا بعدک مظلمه و الآخره بنورک مشرقه و اما اللیل فمسهد و الحزن فسرمد او یختار الله لاهل بیت دارک التی انت بها مقیم و علیک منی السلام یابن رسول الله و برکاته؛ چه مبارک است زمینی که بدن مطهر تو را در برگرفته است؛ دنیا بعد از تو تاریک است و آخرت با نور جمال تو روشن و نورانی. بعد از تو شبهایمان سخت و حزنهایمان طولانی است؛ تا آن زمان که خداوند سر منزلی را که تو مقیم آن شدهای برای اهل بیت(ع) و خاندانت اختیار کند ای زاده رسول خدا(ص) سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو باد.» آنگاه قبر را پوشانید و با انگشت مبارک روی قبر امام(ع) نوشتند: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابیطالب(ع) الذی قتلوه عطشانا غریبا.» سپس برادر گرامیاش -علی اکبر(ع)- را در پایین پای امام(ع) دفن کردند و بقیه هاشمیین و اصحاب را در قبر دیگر در زیر پای امام حسین(ع) دفن نمودند. سپس امام(ع) به همراه بنیاسد به نهر علقمه رفتند؛ در آنجا با مشاهده پیکر پاک عمویش -عباس(ع)،- خود را بر روی بدن ابوالفضل(ع) افکند و گلوی مبارکش را بوسید. امام(ع) در حالی که به شدت میگریست،
منبع : مناقب ابن شهر آشوب و کتاب ملهوف و مقتل الحسین مقرم و دیگر منابع معتبر استفاده شده است
اتمام ماموریت سفر تبلیغی مازندران بهشهر دهه اول محرم 1444 ه ق برابر با 19 مرداد 1401 ه ش
مالک رجبی دارابی
با سلام خدمت برادر ارجمند جناب آقا باقر شاهمیری و اخوان گرامش
درگذشت مادر ارزشمند و مهربان و صبور شما را به تمام اقوام و خویشان و بستگان مخصوصا به شما که فرزند ارشدِ آن مادر مهربان هستید و اخوان گرام شما تسلیت عرض نموده و از خداوند برای شما صبر عظیم و اجر جزیل مسئلت دارم و برای آن مادر مهربان رحمت و غفران الهی را خواستارم .
اِنْ شاالله سَرِ سفره ابا عبدالله الحسین و فاطمه زهرا سلام الله علیهم مهمان باشند.
دارابکلا مالک رجبی دارابی 24 مرداد 1401
✍️25 مرداد 32 شاه در اثر قیام مردم ازایران فرار کردو 28 مرداد در اثر کودتایی انگلیسی دوباره برگشت علت این رفت وبرگشت سریع بی وفایی انقلابیون به روحانیت بود ودر 26 دی 57 شاه در اثر انقلاب اسلامی مجددا از ایران فرار کرد و دیگر برنگشت علت این رفت بی برگشت وفادارای انقلابیون به روحانیت بود.
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
سوگنامه هیجدهم محرم روضه در خانه
شهادت بشیر بن عمرو حضرمی
«بشیر بن عمرو» یا «بشر بن عمرو» یکی از ياران شهيد امام حسين عليه السلام در كربلاست. بشر بن عمرو بن الاحدوث الحضرمی، یمنی الاصل بوده و حضرمی قبیله ای از قحطانیه «حضرموت» یمن است و بعضی ها او را از قبیله کنده می دانند. بشر از تابعین محسوب شده و پسرانی داشته که به جنگاوری معروف بوده اند.
نام او در زیارت رجبیه نیز بدین گونه آمده است: «السلام علی بشر بن عمرو الحضرمی».
وى چند روز پيش از واقعه كربلا به امام حسين عليه السلام پيوست. شب عاشورا پس از صدور اجازه انصراف از سوى آن حضرت، براى بشير خبر آوردند كه پسرش در مرز رى اسير شده است. او با شنيدن اين خبر اظهار داشت: «اميدوارم كه خداوند به من و او در برابر اين گرفتارى ها پاداش دهد دوست ندارم كه فرزندم اسير باشد و من زنده باشم».
امام حسين عليه السلام با شنيدن سخن او فرمود: «خدايت رحمت كند. من بيعت خود را از تو برداشتم برو و براى رهايى فرزندت بكوش». بشير گفت: درندگان، زنده زنده مرا بخورند اگر از تو جدا گردم و در اين بى كسى تنهايت بگذارم و سپس سراغت را از كاروانيان بگيرم؛ نه نه، هرگز!».
حضرت فرمود: پس بيا و اين جامه ها را به فرزندت بده تا براى آزادى برادرش هزينه كند. آنگاه پنج جامه، به ارزش هزار دينار به او داد. بشير بن عمر روز عاشورا به ميدان نبرد شتافت و رجزى به اين مضمون خواند: اى نفس امروز خداى مهربان را ديدار خواهم كرد و تو از هر احسان و نعمتى پاداش خواهى گرفت. بيتابى مكن، زيرا همه چيز فانى است و شكيبايى تو در پيشگاه خداوند بيشترين پاداش را دارد.
او آن قدر با دشمنان جنگيد تا به شهادت رسيد. برخی «بشر بن عمرو» و «سوید بن عمرو» را آخرین شهدای غیربنی هاشم دانسته اند و برخى شهادت او را در حمله نخستين گفته اند. در زيارت ناحيه مقدسه از وى چنين ياد شده است: السّلامُ عَلى بِشْرِ بْنِ عُمَر الْحَضْرَمى ، شَكِّرَاللَّهُ لَكَ قَوْلَكَ لِلْحُسَيْنِ عليه السلام وَقَدْ اذِنَ لَكَ فِى الانْصرافِ: اكَلَتْنِى اذَنْ السِّباعُ حَيَّاً انْ فارَقْتُكَ وَاسْأَلُ عَنْكَ الرّكَبانَ وَاخْذُلُكَ مَعَ قِلَّةِ الَاعْوانِ لايَكُونُ هذا ابَداً.
سلام بر بشر بن عمر حضرمى؛ خدا به تو پاداش خير دهد به جهت اعلام وفاداريت نسبت به امام حسين عليه السلام، آنگاه كه به تو اجازه انصراف داد و در پاسخ گفتى: درندگان زنده زنده مرا بخورند اگر از تو جدا شوم و در اين بى كسى تنهايت گذارم و سپس سراغت را از كاروانيان بگيرم، نهنه هرگز چنين نخواهد شد .
امام حسین علیه السلام برای نجات فرزند یکی از اصحاب بیعت خود را از او بر می دارد و هنگامی که او از رفتن امتناع میکند برای نجات و رهایی فرزند او آن اموال را به او می دهد اما روز عاشورا هنگامیکه علی اکبر می آید و اجازه میدان میخواهد بلا فاصله اجازه میدان میدهد و فرزند خود را خود به میدان میفرستد...فاستاذن اباه فی القتال فاذن له ثم نظر الیه آیس منه و ارخی عینه و بکی از پدر برای میدان رفتن اجازه خواست پس بی درنگ اجازه داد سپس نگاه مایوسانه ای به او انداخت و چشمانش پر از اشک شد و گریست ناگهان فریاد علی را شنید که می گوید سلام من بر تو باد جدم سیرابم کرد . امام آمد و سر او را به دامن گرفت و صورت خود را بر صورتش نهاد .
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
منابع
پژوهشکده تحقیقات اسلامی، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا.جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، جلد 1، صفحه 154
دارابکلا.... مالک رجبی دارابی..25 مرداد 1401 ه ش
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
سوگنامه نوزدهم محرم ( روضه در خانه )
طرماح در زمان امام حسین(ع)
زمانی که امام حسین(ع) در مسیر کوفه به منطقهی «عذیب الهجانات» رسید، جابر بن حارث سلمانی، مجمّع بن عبداللّه عائذی، عمر بن خالد صیداوی و سعد غلام عمرو بن خالد، به همراه طرماح بن عدی طائی خواستند به کاروان امام(ع) ملحق شوند، حرّ بن یزید ریاحی مانع پیوستن آنها به امام(ع) شد؛ اما حضرتشان(ع) به حر فرمود: اجازه نمیدهم متعرض آنها شوی، اینها از یاران و همراهان من هستند و همانگونه که از جان خود دفاع میکنم، از آنان نیز دفاع خواهم کرد. بنابر این و طبق قرار و پیمانی که با هم داشتیم، متعرض آنها نشوید و گرنه با شما میجنگم. حر نیز قبول کرد که کاری با آنها نداشته باشد.
پس از پیوستن آنان به کاروان حسینی، امام با آنان به گفتوگو نشست و از «مجمع بن عبداللَّه» درباره اوضاع کوفه و فرستادگان خویش جویا شد. آنها وضعیت مردم را به اطلاع حضرت رساندند. مجمّع عائذی گفت: حصین، قیس را دستگیر کرد و نزد ابن زیاد فرستاد. او نیز به قیس دستور داد تا شما و پدر بزرگوارتان را ناسزا گوید، ولی قیس شما و پدرتان را مورد ستایش قرار داد و بر ابن زیاد و پدرش لعنت فرستاد و ما را به یاری شما فراخواند و سفر شما را به اطلاع ما رساند. ابن زیاد فرمان داد او را از بالای دار الاماره به پایین انداختند و به شهادت رسید. چشمان امام(ع) از شنیدن این خبر پر از اشک شد و این آیه را خواند: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ» سپس از خدا خواست: بهشت را جایگاه ما و آنان قرار دهد و در پایگاه رحمت خویش و به بهترین ثوابهای ذخیره شدهاش، نایل گردان».
سپس طرماح بن عدی به امام حسین(علیه السلام) گفت: هرچه فکر میکنم کسی را با شما نمیبینم. اگر غیر از همین سپاه حر که همراه شما هستند، افراد دیگری به جنگ شما نیایند، بازهم از پس شما بر میآیند. یکروز قبل از بیرون آمدنم از کوفه، آن قدر جمعیت در آنجا (برای لشگرکشی بر علیه شما) جمع شده بودند که تاکنون به چشمان خودم جمعیتی بیش از آنها را در یکجا ندیده بودم؛ از اینرو از شما میخواهم اگر برای شما ممکن است به اندازه یک وجب هم به طرفشان نروید. اگر صلاح میدانید جایی بروید که خداوند در آنجا شما را محفوظ نگهدارد و برای شما روشن شود که چه کاری انجام دهید؟ سپس به امام(ع) پیشنهاد داد که به کوههای «أجأ» بروند. امام حسین(علیه السلام) فرمود: خدا به تو و قومت جزای خیر دهد! بین ما و این قوم پیمانی است که با توجه به آن، بازگشت برای ما دشوار است. نمیدانیم کار ما و اینها در نهایت به کجا میانجامد؟! طرماح به امام(ع) گفت: خداوند شر جن و انس را از شما دفع کند.
سرانجام طرماح
بر اساس گزارش منابع معتبر، طرماح پس از این ملاقات، برای رساندن آذوقه به خانواده خود حرکت کرد و از امام حسین(ع) خداحافظی کرد، اما به حضرتشان قول داد که به زودی برخواهد گشت و به یاری ایشان خواهد شتافت، ولی زمانی که به منطقه عذیب هجانات رسید، خبر شهادت امام(ع) را از سماعة بن بدر شنید و از همانجا بازگشت و متاثر شد
منبع : در سوگ آل الله آیت الله نظری منفرد
اما همین خبر شهادت در کربلا در میان خیمه ها رسیدسید بن طاووس نقل کرده است زنی از خیمه های یا امه ت الله مولای تو کشته شد آن زن با شتاب و سرعت به خیمه ها نزد زنان کودکان باز گشت و فریاد زد زنان حرم بپا خواسته و همراه او فریاد زدند
خودم دیدم که عالم قیرگون بود
خودم دیدم زمین دریای خون بود
خودم دیدم فضای آسمانها
پر از انا الیه راجعون بود
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
دارابکلا مالک رجبی دارابی 26 مرداد 1401 ه ش
✨﷽✨
🔴بد نیست همین الان یه نگاه به اطرافمون بندازیم.
✍شاید صورتی با سیلی سرخ شده ولی ما بخاطر شلوغی های زندگی، از اون غافلیم.
شاید بخاطر مشغله ی زیاد نگاهمان به جای دیگه ای غیر از نزدیکانمون دوخته شده.
شاید...
یادمون باشه برای کمک به دیگران اول باید از خودی ها شروع کنیم.
می خواهی اگر زلال باران باشی
بخشنده تر از ابر بهاران باشی
خویشانت اگر نیازمندند ای دوست
اول باید به فکر اینان باشی
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:"صدقه سودی نمی بخشد وقتی خویشاوند نیازمندی، داشته باشی".
📚من لایحضرالفقیه 4/381
✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
#زحمت_بکشی_بهش_میرسی
✍علامه طباطبایی می فرمودند :« در اوایل تحصیلم، حدیثِ :« من اخلص لله اربعین صباحاً، فجّر الله ینابیع الحکمة من قبله علی لسانه : هر کس چهل روز خود را برای خداوند خالص کند، خداوند چشمه های حکمت را از دلش بر زبان وی جاری و روان می کند. » را خواندم و تصمیم گرفتم بدان عمل کنم.
پس از آن چله، هرگاه اندیشه و تصور گناهی به ذهنم می آمد، ناخودآگاه و بی فاصله از ذهنم می رفت. »
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠
✨﷽✨
✍اگر زندگیمان مثل اروپائی ها شد اگر وضع لباسهایمان مثل مدلهای ارائه شده زن روز و بوردا و خانم .... شد خود نیز از نظر خصوصیات انسانی و درک و انتخاب راه به سوی او شدن میل کرده ایم.(متاسفانه) درست همان گونه می اندیشیم و همان گونه انتخاب می کنیم که فرهنگ مادی سرمایه داری غرب به ما تحمیل کرده و معیار ارزش های مان بسته بندی شده از غرب می آید. اما خود نمی دانیم و نمی فهمیم و خیال می کنیم که اندیشه و فکرمان اسلامی است در صورتی که اندیشه ای که قرآن به ما می دهد درست عکس آن است. و با آن در تضاد کامل است.
اندیشه تربیتی قرآن برای از بین بردن ارزش ها و معیارها و تفکر مادی است
(متاسفانه) تمام تلاش، ناراحتی، رنج ها و حتی نوع احساسات ما در این است که بهتر زندگی کنیم، به جای اندیشیدن به این که چرا و چگونه باید زندگی کنیم؟
زندگی یعنی چه؟ تلاش برای چه؟ اصلا چرا زندگی می کنیم؟ به اینها توجه نداریم. چون خود را از لجن فرهنگ غرب نجات نداده ایم
✍شهیـد سیدحسین علم الهدی
✨﷽✨
#یزید_پس_از_شهادت_سیدالشهدا
یزید بعد از به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام به بیماری مبتلا شد که علاجی برایش پیدا نمیکرد. يكى از اطباى يهودى را براى معالجه طلب كرد، طبيب نگاهى به يزيد كرد و از روى تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد.
سپس با تدبير ويژه اى چند عقرب زنده از گلوى او بيرون كشيده و گفت: ما در كتب آسمانى ديده ايم و از علما شنيده ايم كه هيچ كس به اين بيمارى مبتلا نمى شود، مگر آن كه قاتل پسر پيغمبر باشد، بگو گناهى كرده اى كه به اين مرض گرفتار شده اى ؟! يزيد که شرمگین شده بود پس از لحظاتى گفت : من حسين بن على را كشته ام.
يهودى بعد از اینکه این قضیه را دید به حقانیت اسلام ایمان اورد و انگشت سبابه خود را بلند كرد و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله...
📚مروج الذهب ج2ص27
✍امام على عليه السلام:
بزرگوار كسى است كه خود را بالاتر از اين داند كه براى نيكيهايش عوض نيكو انتظار داشته باشد
📚ميزان الحكمه، ج ۱۰، ص ۹۱
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @ostad_daneshmaand
#گناه_یعنی_خداحافظ_حسین
✍عالمی می گفت : اولین و اصلی ترین عامل برای نزدیکی و عرض ارادت واقعی به امام حسین ترک گناه و فاصله گرفتن از معصیت می باشد.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @