با عشق حسین هر که سر و کار ندارد
خشکیده نهالیست، پر و بال ندارد
ما غرق گناهیم و ز آتش نهراسیم
آتش به محبان حسین کار ندارد
صبح روز عاشورا بخیر
باب الحوائج یعنی💚
کورترین گره ها را
بدون دست بازکردن
دو دست بریده اش کافیست
برای گرفتن دست تمام عالمیان
▪️یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ
اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ
▪️ای برطرف کننده غم و اندوه از روی حسين
بحق برادرت حسين، اندوه و مشکل من را برطرف کن
شمر نمازش را میخواند،
روزهاش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود...
معاویه و ابنزیاد و عمربنسعد هم همینطور.....
یادمان باشد،
زیارت عاشورا که میخوانیم
وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله...»هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این «لعن الله...» شامل
حال ما هم بشود؟؟؟!!!!!
مایی که گاه خودمان را
ارزانتر از شمر و عمر و ابنزیاد میفروشیم......
جمله ای بس سنگین از شهید آوینی:
کربلا به رفتن نیست...
به شدن است!..
که اگر به رفتن بود!
شمر هم کربلایی است❕
عظمت اشک بر سیدالشهداء علیهالسلام
در نزدیكی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانۀ فرات و دجله، آبادیای است به نام «مصیب»، كه مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤمنین علیهالسلام از آنجا عبور میكرد.
🔹مردی كه در سر راه مرد شیعه خانه داشت، چون میدانست او همواره به زیارت حضرت علی علیهالسلام میرود، او را مسخره میكرد. حتی یکبار به امیرالمؤمنین علیهالسلام جسارت كرد و همچنین گفت: به او (امام علی علیهالسلام) بگو من را از بین ببرد، وگرنه در بازگشت، تو را خواهم کشت!
🔹مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون به زیارت مشرف شد، بسیار بیتابی كرد و عرض کرد: شما که میدانی این مخالف چه میكند؛ چرا پاسخش را نمیدهید؟!
🔹آن شب آن حضرت را در خواب دید و به ایشان شكایت كرد. حضرت امیر علیهالسلام فرمودند: او بر ما حقی دارد كه نمیتوانیم در دنیا او را كیفر دهیم. مرد شیعه میگوید: آری، لابد بهخاطر آن جسارتهایی كه او میكند، بر شما حق پیدا كرده است؟! حضرت فرمودند: روزی او در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه میكرد، ناگهان ماجرای كربلا و منع سیدالشهدا علیهالسلام از نوشیدن آب، به خاطرش آمد و پیش خود گفت: عمربنسعد كار خوبی نكرد كه اینها را تشنه كشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت؛ از این جهت بر ما حقی پیدا كرد كه نمیتوانیم او را در این دنیا مجازات کنیم.
🔹آن مرد شیعه میگوید: از خواب بیدار شدم و به سمت منزل خود رفتم. در سر راه با آن سنی ملاقات کردم. با تمسخر گفت: امامت را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری، پیام تو را رساندم و پیامی دارم.
🔹او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف كرد. مرد سنی با شنیدن این ماجرا سر به زیر افكند و كمی به فكر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچكس در آنجا نبود و من این را به كسی نگفته بودم، علی علیهالسلام از كجا فهمید؟! بلافاصله شیعه شد.
🔰 آیت الله بهجت، رحمت واسعه، ص٢٧٢
حرمله؛
پدر را بزنم یا پسر . . .؟
گفت . . .
پسر را بزن ،
پدر خودش می افتد . . .
یاحسین
#امام_حسين(ع):
إنّ أجْوَدَ النّاسِ مَن أعطى مَن لا يَرجو.
بخشنده ترين مردم، كسى است كه به آن كه به او چشم اميد نبسته بخشش كند.
كشف الغمّة: 2/242
امام رضا علیه السلام
هرکه روز عاشورا، روز سوگواری و اندوه و گریهاش باشد، خداوند روز قیامت را برای او روز شادی و سرور قرار می دهد.
بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۸۴
شهادت سیدالشهدا، امام حسین علیه السلام تسلیت باد
بسم الله الرحمن الرحیم
خاطره ای از نحوۀ حاجت خواستن یک کارگر ساده از حضرت امام رضا علیه السلام با بردن نام قمر بنی هاشم و گرفتن حاجات خود👇
نزدیک به ده سال پیش در مشهد مقدس و مقابل پنجره فولاد همراه با برخی بستگان خود ایستاده بودم و ضمن دعا و درخواست از محضر حضرت، توجهم به حاجتمندانی جلب شده بود که با ریسمان و زنجیر، خود را به پنجره فولاد بسته بودند تا بلکه مورد عنایت حضرت واقع شوند.
در همین حال، فردی با لباس کارگری و بسیار ساده و افتاده حال ، که مرا به یاد شهید برونسی رحمت الله علیه می انداخت کنار من قرار گرفت و شروع کرد به حاجت خواستن از امام رئوف به نحوی که گویا امام را می بیند!
جالب آنکه هر حاجتی را هم فقط یک بار ذکر می کرد و بعد از هر حاجت دستی تکان می داد و می گفت «درست شد ، داده شد»!
من و برخی بستگان تصور کردیم این هم مثل خودمان کم دارد! و گرفتاریها به وی زیادی فشار آورده و برای خود خیالبافی می کند!
اهمیتی نمی دادیم تا اینکه برگشت رو به من کرد و با اشاره به آن بندگان خدا که خود را به پنجره فولاد بسته بودند گفت : « این کارها را نیاز نداره ! بگیر و برو دیگه»!
من ندانستم جوابش را چه بدم ، تا اینکه خودش ادامه داد: « آقا داره می بینه دیگه ! خب بگیرن و برن دیگه ! »
خب البته اصل حرفش که درست بود ولی این حرف مال امثال ماها نیست و خیلی بعید به نظر می رسید که این کارگر ساده و احیانا بی سواد در آن حد و اندازه ای باشد که وقتی حاجتی می خواهد بگوید و بگیرد و برود!
به هر حال نمی خواستم بهش بی اعتنائی کرده باشم بنابر این سخنش را تأیید کردم و گفتم: بله خب، حضرت که مرده و زنده نداره؛ انشاء الله نظر خواهند کرد.
گفت : «همینطوره ، من هر چی میخوام میام یک بار میگم و از حضرت میگیرم و میرم والسلام »!
یکی از بستگانم که کنارم ایستاده بود از سخنان او که بسیار ساده انگارانه به نظر می رسید خنده اش گرفته بود و جلوی خنده اش را می گرفت و می گفت چی میگه این؟ یه چیزی بهش بده برود!
برای اینکه من هم حرفی زده باشم و ادای آدم حسابی ها را درآورده باشم بهش گفتم : یه دعائی هم بکن ما آدم بشیم! گفت : خب باید خودت بخواهی! کاری نداره، بیا از حضرت بخواه دیگه!
بعد ادامه داد :« من هر صبح میرم کارگری تا بعد از ظهر برای اینکه یک لقمۀ حلال بیارم خانه؛ از سر کار هم که میام اول میرم هیأت، یک یا ابالفضل می کشم و یک سینه ای هم میزنم ، بعد میام اینجا یک سلامی به آقا امام رضا علیه السلام میدم و اگر حاجتی هم داشته باشم میگیرم و میرم خدارا شکر همه چیز هم بهم داده دیگه چی میخوام؟»
از سادگی و صفائی که در کلامش بود بعید ندانستم ادعایش از روی صداقت باشد بنا بر این از فرصت استفاده کرده و سه حاجت را مطرح کردم و ازش خواستم از امام رضا بخواهد.
یکی از آن حوائج شفای مریضی بود که همه از درمانش نا امید شده بودند و انتظار مرگش را می کشیدند.
حاجت دوم و سوم هم مثل حاجت اول تقریبا صعب الوصول بود به طوری که سالها آرزوی تحققش را داشتیم.
آن بندۀ خدا با تعجب به من گفت : خب خودت از حضرت بخواه دیگه! کاری نداره که! بعد گفت : ببین اینطوری ؛ سرش را کج کرد و دستها را به طرف ضریح حضرت گرفت و گفت: «آقا به جان جوادالائمه ات ، به آقا قمر بنی هاشم که از علقمه نا امید بر گشت ما را نا امید نکن »!
بعد رو کرد به من و گفت : بفرما درست شد، داد دیگه!
هر چند در دلم می گفتم خدا شفایت بدهد! ولی دلیلی هم نمی دیدم که تکذیبش کنم!
به هر حال با همان سادگی و افتادگی ، از ما خدا حافظی کرد و رفت و ما آمدیم قم و با کمال تعجب شنیدیم آن مریض بدحال که دیگر خون بالا می آورد و منتظر بودیم کی وفاتش را اعلام می کنند به طور معجزه آسائی شفا یافته! به یک هفته نرسید که آن دو حاجت مهم دیگر هم که چندین سال برای تحققشان انتظار می کشیدیم روا شد!
نکته ای که در دعای آن بندۀ خدا بود قسم دادن امام رضا علیه السلام به این نحو بود که :« آقا قسمتان میدهم به قمر بنی هاشم که نا امید از علقمه برگشت ما را نا امید نکن »!
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ سَلَّمَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
🔴 #گلایه_از_خانواده_همسر
💠 اگر گاهی همسرتان از رفتار یا کلام مادر یا پدرتان و یا هر یک از اعضای خانوادهتان #گلایه کرد سریع گارد متعصبانه نگیرید!
💠 حتی اگر حق با او نیست برای اینکه آبی بر #آتش دعوا بریزید بگویید حق با شماست منم بودم ناراحت میشدم.
💠 با این روش هم جلوی #مشاجره را میگیرید و هم همسرتان انرژی خود را صرف #گارد گرفتن با شما نمیکند.
💠 و نیز شما را فردی منصف و منطقی تلقی میکند و #محبوب او میشوید.
💠 در فرصتی مناسب درباره #گلایه او با منطق و به قصد نزدیک کردن دل همسرتان با طرف مقابل #صحبت کنید.