چون کارشون درجه یک هست و در این زمانه آرایشگاهی که در آن لغو و آهنگ و... نباشد و صحبت از سگ و گربه و....نباشد ، کم هست ، لذا حتما به دوستان معرفی کنید...
🎈هم به خودت می رسی و هم آرامش داری که افراد با ایمان برایت زمان می گذارند 😉😍
🎈تا پایان ماه ربیع هم ۱۰ درصد تخفیف دارد
و اما آدرس:
۱۷شهریور ایستگاه مسجدسلمان داروخانه سلمان کوچه تشکری پ۳ واحد۷ طبقه۳ لطفا زنگ زدید کلید زنگوله را هم بزنید😉
و شماره رزرو وقت:
09124489822
https://eitaa.com/joinchat/2781479527Cee5ed93391
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌صحبت خواهر شهید ابراهیم هادی که ایشون هم درباره محیط آرایشگاه و آرامش و تخصص آن بیان می کنند ....
حتما برای دوستان ارسال کنید تا بتوانید شما هم هادی یک نفر باشید برای دریافت حال خوب و ثبت خاطرات❤️
https://eitaa.com/joinchat/2781479527Cee5ed93391
سلامامامزمانم ✋
صبحت بخیر محبوب دلم🌹
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ ...
سلام بر تو ای وعده خدایی که خداوند آن وعده را تضمین کرده ...
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات...
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَ
https://eitaa.com/joinchat/2781479527Cee5ed93391
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼 سلام بندگان خوب خدا
صبحتون بخیر
امروز صبح از خواب بیداری شدی و الهی الحمدلله و ایام مبارک🌻
🎯قبل از اینکه به فعالیت روزانه شروع کنی
اول
این دو سوال از خودت بپرس
بعد شروع کن
شاید امروز متفاوت تر از قبل زندگی کردی...
اما دو سوال
1⃣در زندگی چقدر به امام زمان عج الله احتیاج داری؟
2⃣امام زمان عج الله در زندگیت چه جایگاهی دارد؟
راستی کسی سر مزار مرحوم فشندی در بهشت زهرا س تا بحال رفته؟؟
https://eitaa.com/joinchat/2781479527Cee5ed93391
اولین بار روز جمعه ای بود که همسر جان گفتند بریم بهشت زهرا س در وسط راه به من کلیپی نشان دادند و کمی از آقا گفتند بعد گفتند موافقی بریم سر مزار فردی که در کلیپ هست؟
گفتم مگه مزارشون اینجاست؟
گفتند : بله
ایشون قطره چکونی اطلاعات می دهند😉
منم سرتا پا مشتاق و رسیدم سر مزار ایشون😍
نمی تونم حس و حالم توصیف کنم...
اما انگار وارد خیمه یکی از یاران آقا و اوتاد و صالحین شدی و باهاشون راحت صحبت می توانی کنی و...
📌راستی رفقا می دونستید این روایت معروف روز عرفه که آقا در چادری در عرفات هستند که روضه عمو جان شون باشد در شرفیابی حضور حاج محمد علی فشندی خدمت امام عصر روحی له الفدا اتفاق افتاده😍
خیلی دیگه جذاب شد حقیقتا....
💯امروز یک دور تسبیح هدیه به مرحوم ملا محمد علی فشندی جهت باز شدن گره کورمون برای شرفیابی حضور مون و مورد توجه بودن مون توسط امام عصر روحی له الفدا بفرستید شاید بدرد آقا به واسطه گری ایشان خوردیم...
https://eitaa.com/joinchat/2781479527Cee5ed93391
تشرفات ایشان را حتما با یک سرچ ساده بخوانید...
عجیب زیباست ❤️
نمی دانم چرا از صبح در ذهنم ایشان بودند...
راستی هر کس سر مزار ایشان(قطعه ۹۶ ردیف ۲۷۳ ش ۲۱) ۷۰ حمد بخواند با یقین قطعا حاجت روا خواهد شد😍 این هم هدیه ایام ربیع ما به شما...
اما نکاتی که از تشرفات ایشان دریافت شده به چند علت بوده...
۱ـ ضرورت احسان به سلسله جلیله سادات
۲ـ اهتمام به زیارت سید الشهدا (ع)
۳ـ شوق به دیدا ر امام عصر (ع)
۴ـ اهتمام و عنایت به نماز شب
۵ـ اهتمام به حضور در مجالس ختم صلوات
۶ـ اهتمام به حضور در مشاهد مشرّفه امامان اطهار (ع)ومسجد مقدس جمکران
۷ـ اهتمام به حضور در مناسک حج (۲۰سفر)به شوق دیدار کعبه مقصود و قبله موعود
حالا ببینید که امام عصر روحی له الفدا کجای زندگی تان هست ....
https://eitaa.com/joinchat/2781479527Cee5ed93391
بزرگترینحسرتقیامتاینه
که میفهمی با نماز تا کجاها
میتونستیبالابری ونرفتی!
بیشتر از هرجھنمی آدمو عذابمیده . .
#نماز_اول_وقت
https://eitaa.com/joinchat/2781479527Cee5ed93391
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است ، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .
https://eitaa.com/joinchat/2781479527Cee5ed93391
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داریم به قله می رسیم؛
❌️تو قله هوا کمه!
کجای قله ایستادی رفیق ؟
این روزها زمان خوبی هست برای نزدیک تر شدن به حضرت...
هم برای توفیقات همدیگر دعا کنیم...
هم به دانسته های مان عمل کنیم...
قطعا راه باز می شود..
👌یکی از جوان هاای زمانه ما که با گذاشتن پا روی هوای نفس خودش رسید به مقام شهود را شاید بشناسی...
اما او هم شد از کسانی که مورد عنایت حضرت حجت روحی له الفدا بود...
https://eitaa.com/joinchat/2781479527Cee5ed93391
دکتر محسن نوری دوست و همراز شهید احمد علی نیری می گوید :
📌یکبار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من…
😳 لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.
👌نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم!
بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم.
من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند.
من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود.
یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به
بعد برای خدا گریه میکنم.
حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله…»
به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند.
من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.
👌 گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد.
بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
https://eitaa.com/joinchat/2781479527Cee5ed93391
به همین راحتی....
رفیق تو دریچه نگاهتو به گناهی که دم دستته ببند...
ببین اوستا کریم چه درهایی رو بجاش برات باز میکنه..
با خدا باش و پادشاهی کن❤👏🏻👌🏻