کاش از اول، بر در میخانه میخواندم نماز
حیف از آن عمری که شد در گوشهی محرابطی
نالهی جانسوز من بود آنچه او فریاد زد
آه من بود آنچه عمری زیر لب میخواند نی
کاش با ساقی حسابم پاک میشد، سالهاست
او به من جامی بدهکارست و من جانی به وی
من خطایی کمتر از بخشایشت دارم؛ ببخش
ای رفیق! ای رازدار! ای حاکم! ای بخشنده! ای...
ای کاش بدانید در پس هر قضاوت شما، یک نفر میسوزد؛ یک نفر می جوشد؛ یک نفر میمیرد !
به آدما اونقدری تکیه کنید که خستگیتون در بره !
نه اونقدری که اگه یه روز جاخالی دادن با سر بخورین زمین .