آرامجای .
کلمهی ''یکسیدِنتیزیَست'' کسی که دردش رو پشت لبخندش پنهان میکنه !
کلمه فو ''fou'' یعنی :
دیوانه بودن، دیوانهٔ کسي یا چیزي بودن. کسی که از شدت علاقه دیوانه او شدی !
برایم هیچ اهمیتی نداشت
چون دیگر احساس تنهایی و ازهم پاشیدگی از وجودم کوچ کرده بود از تن افکارم ..
واقعا چشم عضو خوشبختیه که پلک رو داره، هر موقع لازم هست دیگه نمیبینه. مغزم باید یه مکانیزمی داشت که یه مقدار فکر نکنه. این بی صاحاب حتی تو خوابم داره خودشو رنج میده !