دقت کردید خیلیامون چقدر دقت میکنیم تو حرف زدن؟ چقدر سعی میکنیم کسی از لابلای حرفامون بو نبره که دلاندرونمون چه خبره. صرفنظر از دلیلش، اصل این موضوع خیلی تلخه. جین وبستر میگه
"و چقدر غمانگیز است، که آدم تماموقت مراقب باشد، تا آنچه را احساس میکند به زبان نیاورد"
جایی از سریال "new pope"
"کاردینال گوتیرز" در توضیح عشق میگه:
"عشق مثل خداست؛
به صورت دقیق نمیدونیم وجود داره یا نه، اما به شدت محتاجیم که وجود داشته باشه."
برای خودت زندگی کن، برای خودت بمیر؛ دیگران، دیگرانند !
هر چقدر نزدیک و عزیز باشند، روزی نشانت میدهند که دیگرانند !
باید آنقدر بروی و برگردی، باید آنقدر سرت به سنگِ بیتفاوتی و بیرحمیِ آدمها بخورد و آنقدر درد بکشی تا بفهمی آدمها چیزی که تو فکر میکنی نیستند !
که آدمها دقیقا همانچیزیاند که فکرش را هم نمیکنی !
باید خودت تجربه کنی و خودت به این باور و این نتیجه برسی؛ و خودت عمیقا دل بکنی از آدمهای اشتباه، وگرنه هر حرف و نصیحتی، بیفایدهست .
آدمی به مرور آرام میگیرد،
بزرگ می شود ،
بالغ می شود و پای اشتباهاتش میایستد .
گذشتهاش را قبول میکند،
نادیدهاش نمیگیرد،
میفهمد که زندگی یک موهبت است،
یک غنیمت است یک نعمت است و نباید آن را فدای آدمهای بیمقدار کرد !
اصلا از یک جایی به بعد حال آدم خودش خوب می شود !