یکشنبه 6 ابان 18 صفر
ساعت 13 تقریبا به عمود 826 رسیدیم
پیاده شدیم.
موکب حضرت صاحب الزمان
بازاری های تهران
سالن های بزرگ دستشویی و حمام
خیمه های بزرگ
جمعیت زیادی رفت و امد دارن
نماز و ناهار
شروع حرکت
پ ن:
حرکت گروهی در اربعین قواعدی دارد که اگر رعایت نشود مشکلات زیادی برای گروه ممکن است پدید بیاد.
لذا باید آدرس دقیق توقف مشخص بشه و نحوه هماهنگی ها تعیین بشه.
چون دسترسی به موبایل سخته و ممکنه برخی افراد گروه نداشته باشند. لذا همه احتمالات رو باید در نظر گرفت و همه افراد گروه مخصوصا افراد سالخورده و مسن سال.
مسیر و طی میکنیم
سیل جمعیت رو به سمت هدف مشخصی در حرکتند.
تحلیل انگیزه این همه آدم واقعا سخته
در راه خانم ها خسته شده اند.
قرارها رو 70 تا 50 می زاریم
قراره شب به عمود 1061 برسیم و اونجا بخابیم
توی این مسیر توی این سیل جمعیت گم می شوی
حتی خودت رو هم گم می کنی
به خودت میروی که اینجا کجاست و تو اینجا چه کار می کنی؟
انقدر صحنه های عجیب و غریب می بینی که برایت عادی می شود.
دختران کوچکی که دستمال کاغذی به دست در مسیر وایسادن
پیرمردا و پیرزنهایی که دوشادوش جوونا در حرکتن
و ....
بیشتر توی مسیر تند رو حرکت میکنیم
انقدر ازدحام زیاد است که نمیتونی خیلی تند بری
تازه کالسکه هم داشته باشی.
نرگس یه وقتایی میخابه، یه وقتایی میشینه و یه وقتایی هم میاد بغل یا روی کول و کوله هارو میزاریم توی کالسکه
حال و هوای این لحظه ها وصف ناشدنی است.
فقط اونایی که اومدن حال و هوای منو درک میکنن
هر وقت که نیاز به اب و غذا داشته باشیم میریم توی لاین کندرو که سرتاسر اون موکبها تقریبا دو طرف مسیر قرار دارن
و چای یا اب یا غذا می خوری
کنار موکب ها هم صندلی و فرش برا استراحت هست
تنوع غذایی خیلی بالاست
از کباب و کباب ترکی و انواع پلوجات بگیر تا فلافل و سیب زمینی سرخ کرده
امسال بادمجون سرخ کرده هم به منوی غذایی اضافه شده
با هر زحمتی بود خودمونو رسوندیم به عمود 1061 و موکب فامیلای سیدهادی از رفقای حسینیه
حسن و حاجاقا حسینیان هم اونجا قرار بود بیان
تقریبا یکم بعد ما رسیدن
جا نبود
به زور بین مسیرا جا پیدا کردیم و تشک و پتو گیر اوردیمو و جا گرفتیم
برا همسفرا که در راه بودن
دیدار دوستان توی این مسیر هم خیلی دلچسبه
مخصوصا اگر جا هم بهمون بدن.
انقدر خسته ای که نمیفهمی کی خوابت میبره
صبح اول اذون بیدار شدیم و حرکت
عمود 1070 موکب مسجد جمکران بود یه دور زدیم و حلیم گرفتیم(با پارتی)
بعد به عمود 1080 رفتیم موکب حضرت معصومه س.
اونجا هم دستشویی و سرویس بچه ها و پذیرایی و ...
دوباره مسیر شلوغ شده و امروز روز آخر است و فردا روز اربعین است.
و همه تلاش دارن خودشون رو به حرم طی امروز و فردا برسونن
پشت یک کاروان هییتی ها افتادیم و سینه زنان پشت سر یک کامیون که بالاش چند تا مداح و باند بود حرکت می کردند.
شعر معروف علیمی:
دوست دارم، دوست دارم ...
شب قرار بود عمود 1331 بخابیم
مثل همیشه اقا رضا اول از همه رسیده بود.
سریع رفتم و توی موکبای اطراف برا خانما و آقایون جا گرفتم.
نزدیک نماز مغرب بود و داداش هم اومدن ولی حاجی نیومدن
تماس گرفتن که شما کجایید؟ گفتیم سر قرار
ولی گویا بین راه که مسیر دو راهی میشد اونها سمت چپ رفته بودند.
عمود 1294 تقریبا مسیر دو تا می شد و هر دو هم شماره گذاری داشت و باعث اشتباه خیلی ها شده بود.
اونها نماز خواندن و اومدن
شبو خوابیدیم و ساعت حدود 2 بیدار باش و حرکت به سمت حرم
احساس کردیم نماز نمیرسیم
از اون طرف مسیر روبرو ماشین رو میشد.
مسیر انحرافی داشت و چند موتوری در راه بودن
تصمیم بر این شد تا یه کم از مسیرو با موتور سه چرخه بریم.
تا جایی رسیدیم که دیگه موتورها هم نمیتونستن برن
دوباره به راه زدیم و به عمودها رسیدیم
عمود 1360 یا 80 بود حدودا
به خیابان قبله العباس رسیدیم و گنبد حرم حضرت عباس ع نمایان شد.
سلامی و عرض ارادتی
به سمت شارع قبله الحسین
میدان تربیه یا همان ساحه الزهرا رسیدیم.
گنبد حضرت سیدالشهدا هم پیدا شد.
رسیدم کربلا الحمدلله...
نماز خیلی نزدیک بود
به سمت باب الراس الشریف حرکت کردیم
ولی به علت ساخت صحن عقیله منطق وسیعی رو بسته بودن و باید دور میزدیم
دیگه نماز نمیرسیدیم به حرم
کنار خیمه گاه رسیدیم و نماز رو همونجا خوندیم.
البته بیرون چون درب بسته بود برا نماز جماعت
بعد از نماز به سمت حرم رفتیم
موکب ها فعال هستند و اش و نان شیرمال و ...
به باب الراس ابتدای شارع شهدا رسیدیم.
تل زینبیه برا ساخت صحن تخریب شده
خیلی شلوغه اطراف حرم
خانم ها کنار بلوار نشستند، چون درب برا زیارت خانم ها تا ظهر بسته است.
آقایونا رفتند زیارت
وارد حرم شدم
روز اربعین و زیارت حضرت سیدالشهدا
در حرم آقا
...ممنونم اقاجون
زیارت نامه میخانم:
بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله
تو جانت را دادی تا قیام قیامت بندگان خدا از جهالت نجات یابند و از تاریکی های ظلمت و گمراهی رها شوند. چرا که تو مصباح هدایتی و سفینه نجات
منم بعد از 1400 سال از شهادت تو آمده ام تا با تو هویت بگیرم، با تو معنا بگیرم و خود را پیدا کنم و با نور تو از تاریکی های نفسم رهایی یابم.
دستم بگیر و راه نشانم بده
برگشت از حرم خیلی شلوغ شده بود. مخصوصا چهارراه اول از شارع شهدا
حتما باید دور خانم ها رو میگرفتی تا به نامحرمان برخورد نکنن
رد شدیم و همش باید نگه میکردیم که کسی جا نمونه
کجا بریم
احتمالات مختلف بیان شد و به تصمیم جمع به سمت موکب اهالی قم رفتیم
حدودش رو می دونستیم که اطراف ساحه الزهراست.
پرسون پرسون تا میدان تربیه اومدیم و شارع امام علی ع
تازه فهمیدیم یکی از همسفرا نقشه و کروکی دقیق محل موکب رو داشته و تا حالا دم نمیزده
راه خیلی طولانی بود و مسیر شلوغ
و همه خسته
قرار شد بقیه توی بلوار بشینن و من و حاجاقا بریم ببینیم موکب قم جا دارن یا نه؟
بابا و اقارضا انگار گم شده بودند و جلوتر رفته بودن
خیلی دنبالشون گشتیم تا پیداشون کردیم.
موکب اهالی قم شلوغ بود ولی به سبب اشنایی گفتن جا هست.
اومدیم به سمت محل بقیه
بخشی از مسیرو با یک کامیونت اویزون شدیم.
راه افتادیم به سمت موکب و تا رسیدیم اذان ظهر شد و نماز و بعد هم ناهار
اما پیش بینی مسولین برای خالی شدن فضا درست از آب درنیومد و انگار زوار علاقه مند بودند فردا و شب جمعه را هم درک کنند.
بعد دو سه ساعت برا آقایون چند تا جا تعیین کردند. اما خانمها همچنان در حسینیه بودند و در استراحتگاه ها جا نبود.
بالاخره تا شب تونستند توی خمیه مستقر شوند ولی جاشون خیلی مناسب نبوده و کنار درب و روی زمین ناصاف بودند.
در هر لیلی چه خطرهاست به جان
شرط اول قدم ان است که عاشق باشی
عشق تحمل به سختی ها را اسان میکند.
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش میدهند
تا ظهر اعلام کردند که امشب موکب تخلیه شود.
تصمیم گرفتیم که همگی به نجف بریم
اما ماشین خیلی کم و گرون
نیمه های شب به سمت حرم رفتیم
وارد حرم شدیم
نماز صبح در سرداب صحن خواندم
چهارشنبه
دیشب سحر همگی به زیارت رفتیم.
مسافت زیاد بود.
ولی در عوض خیابون ها خلوت
هوا هم خیلی سرد نبود.
زیارت ارباب و حضرت سقا
بعد هم برگشت به موکب اهالی قم
اوضاع خانم ها در موکب مناسب نیست.
تصمیم می گیرند که به نجف برگردیم و شب رو اونجا بمونیم.
بنا به استخاره شد
قرار شد ما راننده ها بریم ماشین ها رو بیاریم.
ماشین خیلی کمه
قیمتهام نجومی
بلاخره تاکسی به 9 دینار نفری راضی شدیم بریم.
در راه به موکباهایی نگاه میکنم که دو روز پیش چه ازدحامی داشتند و امروز هیچ خبری نیست. و اکثرا دیگه همه رو جمع کردند.
مسیری که دیروز شلوغ و امروز کسی نیست.
داشتم نگاه می کردن
که چقدر راه پیاده اومدیم
در حالت عادی حاضر به ده دقیقه اش هم نیستیم.
عشق چه میکند؟