احساس کردیم نماز نمیرسیم
از اون طرف مسیر روبرو ماشین رو میشد.
مسیر انحرافی داشت و چند موتوری در راه بودن
تصمیم بر این شد تا یه کم از مسیرو با موتور سه چرخه بریم.
تا جایی رسیدیم که دیگه موتورها هم نمیتونستن برن
دوباره به راه زدیم و به عمودها رسیدیم
عمود 1360 یا 80 بود حدودا
به خیابان قبله العباس رسیدیم و گنبد حرم حضرت عباس ع نمایان شد.
سلامی و عرض ارادتی
به سمت شارع قبله الحسین
میدان تربیه یا همان ساحه الزهرا رسیدیم.
گنبد حضرت سیدالشهدا هم پیدا شد.
رسیدم کربلا الحمدلله...
نماز خیلی نزدیک بود
به سمت باب الراس الشریف حرکت کردیم
ولی به علت ساخت صحن عقیله منطق وسیعی رو بسته بودن و باید دور میزدیم
دیگه نماز نمیرسیدیم به حرم
کنار خیمه گاه رسیدیم و نماز رو همونجا خوندیم.
البته بیرون چون درب بسته بود برا نماز جماعت
بعد از نماز به سمت حرم رفتیم
موکب ها فعال هستند و اش و نان شیرمال و ...
به باب الراس ابتدای شارع شهدا رسیدیم.
تل زینبیه برا ساخت صحن تخریب شده
خیلی شلوغه اطراف حرم
خانم ها کنار بلوار نشستند، چون درب برا زیارت خانم ها تا ظهر بسته است.
آقایونا رفتند زیارت
وارد حرم شدم
روز اربعین و زیارت حضرت سیدالشهدا
در حرم آقا
...ممنونم اقاجون
زیارت نامه میخانم:
بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله
تو جانت را دادی تا قیام قیامت بندگان خدا از جهالت نجات یابند و از تاریکی های ظلمت و گمراهی رها شوند. چرا که تو مصباح هدایتی و سفینه نجات
منم بعد از 1400 سال از شهادت تو آمده ام تا با تو هویت بگیرم، با تو معنا بگیرم و خود را پیدا کنم و با نور تو از تاریکی های نفسم رهایی یابم.
دستم بگیر و راه نشانم بده
برگشت از حرم خیلی شلوغ شده بود. مخصوصا چهارراه اول از شارع شهدا
حتما باید دور خانم ها رو میگرفتی تا به نامحرمان برخورد نکنن
رد شدیم و همش باید نگه میکردیم که کسی جا نمونه
کجا بریم
احتمالات مختلف بیان شد و به تصمیم جمع به سمت موکب اهالی قم رفتیم
حدودش رو می دونستیم که اطراف ساحه الزهراست.
پرسون پرسون تا میدان تربیه اومدیم و شارع امام علی ع
تازه فهمیدیم یکی از همسفرا نقشه و کروکی دقیق محل موکب رو داشته و تا حالا دم نمیزده
راه خیلی طولانی بود و مسیر شلوغ
و همه خسته
قرار شد بقیه توی بلوار بشینن و من و حاجاقا بریم ببینیم موکب قم جا دارن یا نه؟
بابا و اقارضا انگار گم شده بودند و جلوتر رفته بودن
خیلی دنبالشون گشتیم تا پیداشون کردیم.
موکب اهالی قم شلوغ بود ولی به سبب اشنایی گفتن جا هست.
اومدیم به سمت محل بقیه
بخشی از مسیرو با یک کامیونت اویزون شدیم.
راه افتادیم به سمت موکب و تا رسیدیم اذان ظهر شد و نماز و بعد هم ناهار
اما پیش بینی مسولین برای خالی شدن فضا درست از آب درنیومد و انگار زوار علاقه مند بودند فردا و شب جمعه را هم درک کنند.
بعد دو سه ساعت برا آقایون چند تا جا تعیین کردند. اما خانمها همچنان در حسینیه بودند و در استراحتگاه ها جا نبود.
بالاخره تا شب تونستند توی خمیه مستقر شوند ولی جاشون خیلی مناسب نبوده و کنار درب و روی زمین ناصاف بودند.
در هر لیلی چه خطرهاست به جان
شرط اول قدم ان است که عاشق باشی
عشق تحمل به سختی ها را اسان میکند.
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش میدهند
تا ظهر اعلام کردند که امشب موکب تخلیه شود.
تصمیم گرفتیم که همگی به نجف بریم
اما ماشین خیلی کم و گرون
نیمه های شب به سمت حرم رفتیم
وارد حرم شدیم
نماز صبح در سرداب صحن خواندم
چهارشنبه
دیشب سحر همگی به زیارت رفتیم.
مسافت زیاد بود.
ولی در عوض خیابون ها خلوت
هوا هم خیلی سرد نبود.
زیارت ارباب و حضرت سقا
بعد هم برگشت به موکب اهالی قم
اوضاع خانم ها در موکب مناسب نیست.
تصمیم می گیرند که به نجف برگردیم و شب رو اونجا بمونیم.
بنا به استخاره شد
قرار شد ما راننده ها بریم ماشین ها رو بیاریم.
ماشین خیلی کمه
قیمتهام نجومی
بلاخره تاکسی به 9 دینار نفری راضی شدیم بریم.
در راه به موکباهایی نگاه میکنم که دو روز پیش چه ازدحامی داشتند و امروز هیچ خبری نیست. و اکثرا دیگه همه رو جمع کردند.
مسیری که دیروز شلوغ و امروز کسی نیست.
داشتم نگاه می کردن
که چقدر راه پیاده اومدیم
در حالت عادی حاضر به ده دقیقه اش هم نیستیم.
عشق چه میکند؟
خیلی زود رسیدیم به نجف( حدود یک ساعت)
دستی به سر و روی ماشین گل گرفته کشیدیم
و حمامی و زیارتی
خیلی دلچسب و خلوت
دیگر ایرانی ها غالب نبودند و بیشتر پاکستانی و افغانی و لبنانی به چشم می خورد.
هنگام خداحافظی با ابو ارشد و ابوجابر
شام مسیر رو به همون دادند و ما را بیش از پیش شرمنده محبتهای خودشون کردند.
به سمت کربلا حرکت کردیم جاده خلوت و تاریک
انگار نه انگار که تا چند روز پیش میلیونها زائر پیاده وجب به وجب این مسیر را طی کردند و مسیر پر از موکب ها و چراغ ها بود.
به کربلا رسیدیم.
ماشین تا جلوی موکب امد.
استراحت و ساعت 3 حرکت برا زیارت وداع و حرکت به سمت کاظمین
زیارت وداع همیشه هیجان انگیز برام بوده.
به حضرات در دعای عالیه المضامین می گوییم:
اجعلونی من همکم
و صیرونی فی حزبکم
خانم ها تقاضای رفتن به نجف رو داشتند و اینکه زیارت دلچسبی نداشتند و تازه مسجد کوفه نرفتیم.
بلاخره موفق شدن
ولی وقتی حرکت کردیم قانع شدن که به سمت کاظمین و سامرا برویم
مسیر طولانی و جاده ها خراب و پر از سیطره
از ساعت 9 تقریبا حرکت کردیم و الان نماز ظهر گفته اند و هنوز به سامرا که هیچ، هنوز به سید محمد شریف هم در 40 کیلومتری سامرا هم نرسیدیم.
بنزین زدیم( 450 دینار که برای ما 500 دینار حساب کرد.)
به سمت دجیل و سید محمد رفتیم
جاده فرعی و پیچ در پیچی داشت.
منطقه انگار کلا شیعه نشین نیست و یادمه سال اولی که اومده بودیم این مناطق تازه از دست داعش دراومده بود.
سیدمحمد برادر امام عسگری است و در فضل و کرامت ایشان خیلی سخن ها گفته می شود.
زیارت و نماز و دعا
ناهار یکی از موکب های اردبیل صف های خیلی طولانی داشت ولی غذاها تمام نمیشد.
قورمه سبزی ایرانی