eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.1هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
26 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸بسم الله الرحمن الرحیم🔸 (4) 💌دوم اينكه ميفرمايد عقل پيامبرش كامل است بدين معناست كه👇 اولا❗️ تنها عقل كل ايشان و اهل بيت هستند پس اطاعت محض واجب است. دوما❗️ معناي نفي عقل كل بودن رو نسبت به هركسي جز ايشان ميدهد. سوما❗️ ميفرمايد انچه پيامبر در خاطر دارد از اجتهاد مجتهدين برتر است يعني اينكه 👇 🔺وقتي پيامبر نص و صراحت بر حكم و مطلبي دارد كسي حق تعويض ان نظر و حكم شخصي ندارد . لذا فرمود👈 حرام ما حرام و حلال ما حلال تا قيامت است. لذا كسي حق ندارد مثلا شطرنجي كه حرام است را حلال اعلام كند اين انحراف است. مهم مهم مهم 📢📢📢 حالا ميفهميم كه اين كلام حضرت رضا علیه السلام رو هميشه شنيديم و ساده گذشتيم معناي عميقش چيست 👇👇 امام رضا علیه السّلام فرمودند: 💌💌 دوست هر فردی عقل اوست و دشمنش جهل اواست.
🔸بسم الله الرحمن الرحیم🔸 (5) عقل👈 پيروي از ثقلين جهل👈 دوري از ثقلين 🔺از طرفي هم روايات بيان ميدارد كسي اهل نجات نيست مگر انكه محبت ما اهل بيت را داشته باشد. 🔺و كسي اهل اتش نيست مگر انكه كينه مارا داشته باشد. 💌پس براي همينس كه حضرت رضا علیه السلام ميفرمايد دوست هركس عقل اوست. لذا يكي از شاهد هاي عرضم روايت زير است 👇 با دقت بخونيد 📣📣📣📣 ✍ابن سکّیت از امام رضا علیه السّلام پرسید: حجت خدا بر خلق در این زمان چیست❓ امام فرمود:👈 🔺«عقل است كه به وسيله آن کسی که به راستی به خدا دعوت می‌کند شناخته مى‏شود و تصديق ميگردد و کسی که بر خدا دروغ می‌بندد نيز شناخته می گردد و تكذيب میى‏شود.» 👈ابن سكيت گفت به خدا قسم اينست جواب.✋ 📒بحارج75، ص344.
🔸بسم الله الرحمن الرحیم🔸 (6) 🔺يكي ديگر از شاهد هاي عرضم ايه زير است 👇 پس از آنکه کافران👺 به گناهشان اعتراف می کنند، می گویند:👇 💌«اگر می شنیدیم و می پذیرفتیم‏ يا تعقّل می كردیم، اکنون در ميان‏ دوزخيان نبوديم.» 📒سوره ملك ايه ١٠ هركس مطيع و محب اهل بيت نباشد (تعقل نكند) جايش اتش است. يكي ديگر از شاهد هاي عرضم اين روايت است👇 امام صادق عليه السّلام می فرماید: «ميان ايمان و كفر فاصله‏اى جز كم عقلى نيست.» 🔺مگر جز اينست كه پيامبر فرمود هر كس علي را انكار كند كافر است. لذا دوري👈 از اهل بيت همان كم عقلي است پس عقل پيروي از اهل بيت است. ودرانتهای کلام فقط وفقط باید لحظه ای دور نشیم که حتی ثانيه دور بودن هم عواقب خودش وداره. 🎈🎈🎈
🔸بسم الله الرحمن الرحیم🔸 👇 امام رضا عليه السلام ـ وقتى به ايشان عرض شد:از 🗡🗡شمشيرها خون مى چكد و شما چنين سخن مى گوييد❓ـ فرمود : إنّ للّه ِ وادِيا مِن ذهبٍ حَماهُ بأضْعَفِ خَلْقِه النَّمْلِ ، فلَو رامَتْهُ البَخاتيُّ لم تَصِلْ إلَيهِ . 👈خداوند وادى اى از طلا دارد كه به وسيله نا توانترين مخلوقاتش، مورچه، از آن پاسدارى مى كند و اگر شتر خراسانى آهنگ آن كند ، به آن نمى رسد.✋ ميزان الحكمه👆
🔹بسم الله الرحمن الرحيم🔹 1️⃣4️⃣ ¹ 👈اباصلت میگوید :هنگام خروج امام رضا علیه السلام از نیشابور ، در خدمت ایشان بودم. حضرت تسبیحی از سنگریزه در دست داشت و دائما ذکر می گفت مگر اوقاتی که با مردم صحبت می نمود .👈 آن حضرت همیشه در حال تسبیح گفتن بود ، اما هرگز نتوانستیم بفهمیم چه ذکری می گوید. ² 🔺قافله ای از خراسان حرکت کرد . در راه دزدان به آنان حمله کردند ، و مردی از کاروان را گرفتند که می گفتند ثروتمند است . 👈آن شخص مدتی نزد راهزنان اسیر بود و او را شکنجه می کردند تا با پرداخت پول هنگفتی خود را آ زاد کند .روزی او را در برف نگاه داشتند و دست و پایش را بستند دهانش را پر از برف کردند . 👈یکی از زنان دزدان او را آزاد نمود و آن شخص توانست فرار کند. زبان او در اثر یخ زدن از کار افتاد و نمی توانست صحبت کند مگر با سختی و کوشش بسیار و طبیان نیز از درمانش عاجز شده بودند بسیار جالب و خواندنی👇👇👇👇 👈آن مرد به خراسان بازگشت و شنید امام رضا علیه السلام به نیشابور آمده است . شبی در خواب دید شخصی به اومی گوید :پسر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به خراسان آمده است؛از و داروی بیماری ات را بخواه 👈آن شخص در عالم رویاء نزد حضرت رفت و دربارهٔ آنچه اتفاق افتاد بود شکایت کرد و بیماری اش را خبر داد . حضرت فرمود : 🔺«کمون و سعتر و نمک را بکوب و دو یاسه بار بر دهانت بگذار ، که سلامتی خود را باز خواهی یافت. 📒1-نور البراهین ج۱ص۷۳ 📒2-بحار الانوار ج ۴۹ص۱۲۴ ج۵۹ص۱۵۹ 📒الثاقب فی المناقب ص۴۸۴ 📒مدینة المعاجز ج۷ص۶۲ 📒مناقب آل ابی طالب ج۳ص۴۵۵ 📒مسندرک الوسائل ج۱۶ص۳۲۱ ادامه دارد......
🔹 بسم الله الرحمن الرحیم🔹 1️⃣5️⃣ ¹ ادامه... 👈آن مرد از خواب بیدار شد و به طرف نیشابور حرکت تا به آنجا رسید . در نیشابور به وی گفته شد :امام رضا علیه السلام از این شهر حرکت کرده و هم اکنون در «رباط سعد» است. 🔺او خود را به رباط سعد رساند و خدمت حضرت رفت و عرض کرد: 👈یا بن رسول الله ماجرای من چنین است .دهان و زبانم فاسد شده تا آنجاکه قادر به سخن گفتن نیستم مگر با سختی و کوشش بسیار . دارویی به من بیاموزید،تا عافیت یابم. 👈حضرت فرمود :آیا به تو نیاموختم ؟برو آنچه در خواب به تو گفتم انجام بده. 👈عرض کرد:یا بن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم اگر امکان دارد آن دارو را تکرار نمایید . 🔺امام رضا علیه السلام فرمود:کمون و سعتر ونمک را بکوب و دو یا سه بار بر دهانت بگذار که سلامتی خود را باز خواهی یافت .آن مرد سخن حضرت را انجام دادو دهانش سالم شد. 👈سفر امام رضا علیه السلام به اخرین لحظات خود نزدیک می شد . با گذشتن از نیشابور به ده سرخ رسیدند و یادگاری از حضرت تا کنون در آنجا باقی ماند.👈 کوه سنگی در سناباد و خبر حضرت از شهادت و محل قبر خویش در آنجا نقشی دیگر بر صفحهٔ تاریخ شد . با عبور از سناباد ، سخت گیری ها بر امام علیه السلام بیشتر شد تا آنجا در سرخس حضرت را زندانی کردند. 📒1-بحار الانوار ج ۴۹ص۱۲۴ ج۵۹ص۱۵۹ 📒الثاقب فی المناقب ص۴۸۴ 📒مدینة المعاجز ج۷ص۶۲ 📒مناقب آل ابی طالب ج۳ص۴۵۵ 📒مستدرک الوسائل ج۱۶ص۳۲۱
🔹بسم الله الرحمن الرحيم🔹 1️⃣6️⃣ ¹ 🔺کاروان امام رضا علیه السلام از رباط سعد خارج شد و به سوی ده سرخ حرکت کرد . 👈در آنجا به حضرت عرض کردند:ظهر شده است . آیا نماز نخوانیم؟ 👈امام رضا علیه السلام پیاده شد و فرمود:برایم آب بیاورید گفتند:آب نداریم.آن حضرت با دست خاک های قسمتی از زمین را کنار زد و چشمه ای پدیدار شد سپس حضرت و همراهان از آب چشمه وضو گرفتند . 👈آن چشمه و آن محل اکنون در ده سرخ به نام (چشمهٔ رضا)معروف است که در آنجا نماز می خواندند و آب آن برای تبرک است ² 🔺در ده سرخ سفرهٔ غذا را گستردند و امام رضا علیه السلام نیز بر سر سفره نشست. ناگهان حضرت سر بلند کرد و مردی را دید که از دور شتابان می آید . 👈آن حضرت دست ازغذا کشید تا مرد نزدیک شد و عرض کرد :فدایت شوم،بشارت دهید که (زُبَیری)مُرد. جالب👇👇👇👇👇 👈امام رضا علیه السلام سر به زیر انداخت و رنگ چهره اش دگرگون شدو به زردی گرایید سپس فرمود: 🔺چنان گمان دارم که زبیری در شب گذشته مرتکب گناهی شده که بزرگترین گناه او نیست. خداوند می فرمایند:به وسیلهٔ گناهانشان غرق شدند و سپس به سوی آتش رفتند. آنگاه حضرت مشغول غذا شد. 🔺در این حال یکی دیگر از غلامان آمد و گفت فدایت گردم زبیری مُرد! فرمود:علت مرگ چه بود ؟پاسخ داد :شب گذشته به گونه ای غرق نوشیدن شراب شده بود که از شدت مستی هلاک شد! 📒1-بحارالانوار، ج17ف ص 256 📒مناقب آل ابی طالب ج۳ص۴۵۵ 📒مدینة المعاجز ج۷ص۱۳۲ 📒الثاقب فی المناقب ص۱۹۸،۱۴۵ 📒الخرائج و الجرائح ج۲ص۹۱۶ 📒الانوار البهیة ص۲۲۶ 📒القاب الرسول و عترته علیه السلام ص۶۸ 📒2-ناسخ التواریخ (جلد چهارم امام رضا علیه السلام) ص۲۴۸
🔹 بسم الله الرحمن الرحيم🔷 1⃣7⃣ ¹ 🔺کاروان از ده سرخ حرکت کرد و به روستای سناباد رسید .در آنجا کوهی بود که از سنگِ آن دیگ می ساختند. 👈امام رضا علیه السلام به آن کوه تکیه دادندو فرمودند:خداوندا این کوه و آنچه از آن ساخته می شودرا باعث منفعت قرار ده و به هر چه در این دیگ ها پخته می شود برکت ده. 🔺از سنگ آن کوه برای حضرت دیگی ساختندو امام رضا علیه السلام فرمود:غذای مرا در غیر این دیگ طبخ نکنید. 👈سناباد امروزه یکی از بخش های شهر مشهد شده و کوه سنگی نیز در کنار آن به محل زیبایی تبدیل گشته ، و بیش از هزار و دویست سال است که از سنگ آن کوه ظروف مختلف می سازند. ² 👈بعد از سناباد و قبل از روستای نوغان قبر هارون کنار قصر حمید بن قحطبه طائی بود . درآنجا امام رضا علیه السلام وارد محلی شد که قبر هارون بود و خطی کنار قبر او کشید و فرمود: 👈اینجا تربت من است و در این مکان به خاک سپرده می شوم خداوند این مکان را محل رفت و آمد شیعیان و دوستانم قرار خواهد داد. به خدا قسم زائری مرا زیارت نخواهد کرد و سلام کننده ای بر من سلام نخواهد داد مگر انکه پروردگار مغفرت و رحمت خود را بر او واجب می کند و شفاعت ما اهل بیت به او می رسد. 🔺آنگاه حضرت رو به قبله ایستاد و دو رکعت نماز خواند و دعاهایی نمود. 🔺پس از نماز به سجده رفت و پانصد مرتبه تسبیح گفت و سپس برخاست. 📒1-بحار الانوار ج۱۷ص۲۵۶ج۶۳ص۴۰۴ 📒 مدینةالمعاجز ج۷ص۱۳۲ 📒مناقب آل ابی طالب ج۳ص۴۵۵ 📒الخرائج و الجرائح ج۲ص۹۱۵ 📒الانوار البهیه ص۲۲۶ 📒القاب الرسول و عترته ص۶۸ 📒2-مدینة المعاجز ج۷ص۱۳۳ 📒مناقب آل ابی طالب ج۳ص۴۵۵ 📒بحار النوار ج۴۹ص۱۲۵ج۸۳ص۱۹۸ 📒القاب الرسول و عترته علیه السلام ص۶۸ 📒الانوار البهیه ص۲۲۶
🔹 بسم الله الرحمن الرحيم🔹 1⃣8⃣ ¹ 🔺هنگام اقامت در قصر حمید بن قحطبه ،روزی امام رضا علیه السلام لباس هایش را برای شستشو به حمید داد و حمید نیز آنها را به کنیزی داد تا شسته شود . 🔺لحظه ای نگذشته بود که کنیز به سرعت باز گشت و کاغذی را که در دست داشت و به حمید داد و گفت:این نوشته را در جیب لباس امام رضا علیه السلام یافتم . 👈حمید از حضرت پرسید :کنیز در جیب پیراهن شما کاغذی یافته است این نوشته چیست؟ 👈حضرت فرمود:ای حمید، این نوشته حرزی است که از خود دور نمی دارم . 🔺عرض کرد :اگر امکان دارد به من نیز یاد بدهید امام رضا علیه السلام فرمود: 👈این حرزی که اگر کسی آن را در جیب خود بگذارد بلا از وی دور خواهد شد. ✍️سپس حضرت املا نمود و حمید نوشت که متن آن چنان بود: «بِسْمِ اللّه ِ انیٖ اعوذُ بِالرَّحمنِ مِنکَ اِن کُنتَ تَقِیاً او غَیْرَ تَقِیِّ اَخَذْتُ بِاللّٰه السَمیع البَصیرِ علی سَمعک و بَصَرک َلا سُلطانَ لکَ علی بَصَری ولا علی شعری ولا علی بَشری ولا علی لَحمی ولا علی دَمی ولا علی مُخی ولا علی عِظامی ولا علی مالی ولا علی ما رَزَقنی رَبی ،سَتَرتُ بَینی و بَینِک بِسِتْرِ النبوة الذی استَتَر انبیاءُ الله بِهِ من سَطَوات الجَبابِرةِ و الفَراعِنَةِ جبرئیل عَن یَمینی و میکائیل عَن یَساری وَ اِسرافیل عَن ورائی و مُحَمدُ اَمامی وَاللّٰه مَطَلِعُ علی یَمنَعُکَ مِنی و یَمنَعُ الشیطان مِنی اللّهم اِلیکَ التَجَأتُ اللّهم الیک التَجَأتُ.» 📒1-مهج الدعوات ص۳۳ 📒بحار الانوار ج۹۴ص۳۴۳ 📒الانوار البهیة ص۲۲۷
🔹 بسم الله الرحمن الرحيم🔹 1⃣9⃣ ¹ 🔺مقصد بعد از ده سرخ طوس بود . موسی بن سیار که همراه امام رضا علیه السلام بوده می گوید : در نزدیکی طوس -هنگامی که دیوارهای شهر از دور نمایان شده بود -ناگهان صدای گریه وزاری شنیدیم و جنازه ای دیدیم. 👈امام رضا علیه السلام پا از رکاب بیرون کشید و پیاده شد و به سوی جنازه رفت تا در تشییع آن شر کت کند. در طول تشییع جنازه ، حضرت همانند بره ای که خود را به مادرش نزدیک می کند به زیر تابوت می رفت.سپس به من فرمود: 🔺ای موسی بن جعفرسیار ،هر کس جنازهٔ یکی از دوستان ما را تشییع کند از گناهان خود پاک می گردد همانند روزی که از مادر زاده شده و گناهی بر او نمی ماند. 🔺هنگامی که جنازهٔ آن مرد را کنار قبر گذاشتند ، امام رضا علیه السلام به طرف جنازه رفت،صورت میت را برای حضرت باز کردند، و آن حضرت دست خودرا بر سینهٔ او نهاد و فرمود ای فلان بن فلان ، بهشت بر تو بشارت باد ؛و از این لحظه له بعد بر تو ترسی نباشد من عرض کردم:فدایت شوم، چگونه این مرد را می شناسید ، در حالی که به خدا قسم تا کنون به این مکان قدم نگذارده اید ؟! 👈 حضرت فرمود :ای موسی بن سیار ایا نمی دانی که هر صبح وشام اعمال شیعیانمان به ما امامان نشان داده می شود؟ 🔺 اگر در اعمال آنان کوتاهی و قصوری ببینیم از خداوند می خواهیم که آن را از نامه اعمال صاحبش پاک گرداند ،و اگر عملی دیدیم که باعث تعالی او شده پروردگار را برای صاحب آن سپاس میگوییم . 📒1-مدینة المعاجز ج۷ص۲۲۸ 📒 -مناقب آل ابی طالب ج۳ص۴۵۲
🔹بسم الله الرحمن الرحیم🔹 2⃣0⃣ ¹ 🔺کاروان از طوس به سوی سرخس حرکت کرد . آنچه مأموران در نیشابور دیده بودند باعث شد تا امام رضا علیه السلام را در سرخس رسماً زندانی کنند و به هیچکس اجازهٔ ملاقات ندهند. 🔺جالب اینکه از یک سوء بین مردم شایعاتی دربارهٔ حضرت پراکنده بودند و از سوی دیگر عبادات آن حضرت را بهانهٔ وقت نداشتن ایشان قرار داده بودند . 👈حتی اباصلت که از مکه همراه و خدمتکار امام رضا علیه السلام بود به سختی توانست با حضرت تماس بگیرد. 👈او می گوید : در سرخس به خانه ای که امام رضا علیه السلام در آنجا محبوس بود رفتم و از زندانبان اجازهٔ ورود خواستم وی گفت: نمی توانی نزد او بروی ! پرسیدم:برای چه؟ 👈پاسخ داد:زیرا او در شبانه روز هزار رکعت نماز می گذارد و فقط در اوایل صبح و قبل از ظهر و هنگام غروب لختی از خواندن باز می ایستد ، و درآن مواقع نیز در محراب خود مشغول مناجات با خداست! 🔺من گفتم :در همان مواقع که مشغول مناجات است برای من اجازه بگیر! 👈زندانبان برایم اجازه گرفت و داخل شدم . حضرت را دیدم که بر سجاده نشسته و در فکر فرو رفته است . 🔺عرض کردم:یا بن رسول الله مردم از شما سخنانی حکایت می کنند! 🔺فرمود:چه می گویند؟ 👈 پاسخ دادم :می گویند:شما فرموده اید :مردم بندگان ما هستند ! 👈 امام رضا عليه السلام فرمود: 🔺اى خداوند ِشكافندهٔ آسمان و زمين و عالم به غيب و حاظر ،تو شاهدى كه من هرگز چنين نگفته ام و نشنيده ام كه هيچ يك از اجداد من چنين سخنى بر زبان جارى كرده باشند . تو دانايى به ظلم هايى كه اين مردم به ما كرده اند و اين سخن نيز يكى از آنهاست. 🔺سپس حضرت رو به من كرد و فرمود :اگر مردم بر اساس آنچه مى گويند بندگان مايند ،پس آنان را به چه كيى خواهيم فروخت؟! گفتم :راست مى گوييد يا بن رسول الله. 👈سپس امام رضا عليه السلام به من فرمود :اى اباصلت ،آيا تو نيز انكار مى كنى آنچه خداوند از ولايت ما بر شما واجب كرده ،همانطور كه غير تو انكار مى كند ؟ عرض كردم : پناه بر خدا ،بلكه من به ولايت شما اقرار مى كنم. 📒1-بحار الانوار ج٤٩ ص١٧٠،٩١ج٧٩ص٣٠٩
🔹بسم الله الرحمن ارحیم🔹 2⃣1⃣ ¹ 🔺شخصى به نام (ابو عبدالله) مى گويد : هنگامى كه امام رضا عليه السلام به نيشابور آمد من در پى دستورات و خواسته هاى حضرت بودم و تا سرخس آن حضرت را مشايعت كردم. 👈وقتى كاروان از سرخس به سوى مرو حركت كرد من خواستم تا مرو نيز همراه حضرت باشم ، اما با عبور از سرخس امام عليه السلام سر از محمل بيرون آورد و به من فرمود : 🔺اى ابو عبدالله ،بازگرد كه موفق باشى به اندازه اى كه بر تو واجب بود خدمت كردى و مشايعت انتهايى ندارد . 👈عرض كردم :به حق مصطفى و مرتضى و زهرا عليه السلام حد يثى برايم بگو ييد كه قلبم را تازه كند تا باز گردم.حضرت فرمود :از من حديث مى خواهى :حال آنكه از كنار قبر پيامبر صلى اله عليه وآله وسلم بيرون آمده ام و نمى دانم سر انجام من چه خواهد شد ! 🔺دوباره در خواست كردم و گفتم:به حق مصطفى و مرتضى وزهرا عليه السلام حديثى برايم بگوييد كه شفاى قلبم باشد تا بازگردم . حضرت همان حديثى را كه در نيشابور براى مردم فرموده بود بار ديگر براى من فرمود: 🔺پدرم از جدش از پدرش از پدرش نقل كرد : 🔺شنيدم از پدرم على بن ابى طالب عليه السلام كه مى فرمود: 🔺شنيدم از پدرم كه مى فرمود: 👈خداوند عزوجل مى فرمايد :لا اله الله اسم من است. هر كس مخلصانه و از عمق جان اين كلام را بگويد در قلعهٔ من خواهد بود و هر كس وارد قلعهٔ من شود از عذابم در امان است. 👈مرو پايان اين سفر طولانى و آغاز ماجرا هاى جديد بود گزارشاتى از آنچه در طول سفر اتفاق افتاده و خداحافظى همراهان مسافرت بخش پايانى اين سفر را تشكيل می دهد . 📒1-بحار الانوار ج٤٩ص١٢٦ج٩٠ص١٩٨