eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ(٤٣) معنی آیه: «مریم، در برابر خدا با دلِ خاکی و آروم سر فرود بیار... با بندگی‌ات خالص باش، برایش سجده کن، و همراه نمازگزاران رکوع کن. دلت رو بسپار بهش، همون‌طور که تنت رو به خاک می‌ذاری.» معنی تک‌تک کلمه‌ها: يَا مَرْيَمُ: ای مریم اقْنُتِي: بندگی کن، خالصانه بایست، با تمام وجود مطیع باش لِرَبِّكِ: برای پروردگارت، برای خدات، برای صاحب و نگهدارنده‌ات وَاسْجُدِي: و سجده کن، پیشونی بذار زمین، خودتو به خاک بنداز برای خدا وَارْكَعِي: و رکوع کن، خم شو، تعظیم کن مَعَ: همراه، با، در کنار الرَّاكِعِينَ: رکوع‌کننده‌ها، عبادت‌کننده‌ها، اونایی که در حال خم‌شدنن برای خدا یه توضیح ساده: يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ ای مریم! برای پروردگارت فروتن باش، یعنی با دل کامل و خالص وایسا پای بندگی‌اش. مثل یه شمع که توی تاریکی می‌سوزه، بی‌هیاهو، اما روشن. خالص بودن یعنی کاری رو فقط برای خدا انجام بدی، نه برای دیده شدن یا تحسین شدن. تو زندگی هم وقتی کاری رو از ته دل برای کسی می‌کنی، حتی اگه نبینه، اثرش می‌مونه... با خدا که دیگه جای خود داره. وَاسْجُدِي و برای او سجده کن… یعنی خودتو بنداز زمین، از سر عشق، نه اجبار. مثل یه برگ که وقتی بارون می‌باره، سر خم می‌ کنه و همین کار گرد و غبارهاش شسته میشه و فرو می ریزه.و راز سجده هم همینه. توی روزمره، بعضی وقتا باید غرورتو بذاری کنار و با دلِ خمیده بری سمت کسی که می‌دونی همه چیزته... و اون فقط خداست. وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ و با رکوع‌کنندگان رکوع کن… یعنی کنار بقیه بنده‌ها، با هم خم بشید در برابر خدا. مثل موج‌هایی که با هم میان سمت ساحل، نه تنها. بندگی یه سفر دسته‌جمعیه. نتیجه اینکه: بندگی یعنی توی شلوغی دنیا، دلتو بدی به کسی که همیشه هست و همیشه می‌فهمه. مثل مریم که بی‌ادعا ولی پر از خلوص بود... ما هم اگه از ته دل وایسیم و برای خدا، خم شیم، و کنار بقیه دست به دعا برداریم، خیلی چیزا عوض می‌شه.
ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ ۚ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ(٤٤) معنی آیه: ای پیامبر... این چیزهایی که برات تعریف می‌کنیم، قصه‌های پنهونی هستن، همون‌هایی که فقط ما می‌دونیم و داریم برات وحی می‌کنیم. تو که اون موقع بینشون نبودی؛ نه وقتی داشتن قرعه می‌نداختن ببینن کی سرپرست مریم بشه، نه وقتی سر همین موضوع با هم بحث و بگو‌مگو داشتن. معنی تک‌تک کلمه‌ها: ذَٰلِكَ: این ماجرا، این داستان، این حرف‌ها مِنْ: از، بخشی از، مربوط به أَنْبَاءِ: خبرها، روایت‌ها، ماجراها الْغَيْبِ: پنهان‌ها، چیزهای نادیدنی، غیب و پشت پرده‌ها نُوحِيهِ: بهت وحی می‌کنیم، در دلت می‌ریزیم، بهت می‌رسونیم إِلَيْكَ: به سمت تو، برای تو، خطاب به تو وَمَا كُنْتَ: و تو نبودی، تو حضور نداشتی، نبودی اونجا لَدَيْهِمْ: پیششون، کنار اون‌ها، بین اون‌ها إِذْ: وقتی که، اون لحظه‌ای که، موقعی که يُلْقُونَ: می‌انداختن، می‌ریختن أَقْلَامَهُمْ: قلم‌هاشون، چوب‌خط‌هاشون، وسیله قرعه‌کشی‌شون أَيُّهُمْ: که کدوم‌یکی‌شون، از بینشون کی، چه کسی يَكْفُلُ: سرپرستی کنه، مراقبت کنه، نگهداری کنه مَرْيَمَ: مریم رو، مریم مقدس وَمَا كُنْتَ: و تو نبودی، حضور نداشتی، کنار اونا نبودی لَدَيْهِمْ: پیششون، در جمعشون، بینشون إِذْ: وقتی که، اون موقع که، در اون زمان يَخْتَصِمُونَ: جر و بحث می‌کردن، با هم دعوا می‌کردن، اختلاف داشتن یه توضیح ساده: ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ این چیزیه که از دنیای نادیدنی برات فرستادیم، از اون چیزایی که فقط خدا می‌دونه. مثل صدای قلب بچه‌ای تو شکم مادر، که کسی نمی‌شنوه جز اون‌که همه‌چی رو می‌دونه. توی روزمره، بعضی وقتا حس می‌کنی یه چیزی ته دلت روشن می‌شه، بی‌اینکه کسی گفته باشه. اون نوره، اون وحیه، اون هدیه‌ی نادیدنیه... وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ تو پیششون نبودی وقتی داشتن قرعه می‌نداختن ببینن کی سرپرستی مریم رو عهده بگیره. مثل وقتی که چندتا آدم می‌خوان یه کار مهم رو انجام بدن و می‌دونن باید به بهترینش بسپارن. اونجا خداست که انتخاب می‌کنه. توی زندگی‌مون هم گاهی فکر می‌کنیم همه‌چی شانسه، ولی حقیقت اینه که «دست خدا» تو قرعه‌ها هم هست... فقط باید اعتماد کنیم. وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ و تو اونجا نبودی وقتی با هم جر و بحث می‌کردن که کی شایسته‌تره. مثل یه کلاس که بچه‌ها سر یه مسئولیت مهم با هم بحث می‌کنن، ولی آخرش معلم می‌دونه که باید چه کسی رو انتخاب کنه. ما تو زندگی خیلی وقتا فکر می‌کنیم باید خودمون حقمونو بگیریم، ولی خدا هست، می‌بینه، و بهترین داوره. نتیجه اینکه: اگه بدونیم که حتی توی دعواها، تصمیم‌ها، قرعه‌ها و چیزای پنهونی زندگی، یه دستی هست که همه‌چی رو می‌چینه، آروم‌تر می‌شیم... مثل مریم که همه دعوا می‌کردن سرش، ولی خدا از قبل انتخابش کرده بود. پس ما هم بجای استرس، با دل آروم پیش بریم، چون اون که باید ببینه، داره می‌بینه.
إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ(٤٥) معنی آیه: فرشته‌ها به مریم گفتن: «مریم جان، خدا بهت یه خبر خوش می‌ده؛ یه بچه خاص از خودت به دنیا میاد. اسمش عیسی، پسر مریم، و لقبش هم مسیحه. او هم تو دنیا و هم تو آخرت خیلی عزیز و محترم خواهد بود و از نزدیک‌ترین بندگان خدا به حساب میاد.» معنی تک‌تک کلمه‌ها: إِذْ: وقتی که، اون موقع که، زمانیکه قَالَتِ: گفتن، صدا زدن، اعلام کردن الْمَلَائِكَةُ: فرشته‌ها، پیام‌رسان‌های خدا، فرستاده‌های آسمونی يَا مَرْيَمُ: ای مریم إِنَّ: قطعاً، حتماً، واقعاً اللَّهَ: خدا، پروردگار، آفریدگار يُبَشِّرُكِ: بهت مژده می‌ده، خبر خوب می‌ده، خوشحالت می‌کنه بِكَلِمَةٍ: با کلمه‌ای، با پیامی، با فرمانی مِنْهُ: از طرف خودش، از جانب او، از سمت خدا اسْمُهُ: اسمش، نام او، لقبش الْمَسِيحُ: مسیح، لقب مخصوص عیسی عِيسَى: عیسی، پسر مریم، پیامبر بزرگ ابْنُ مَرْيَمَ: پسر مریم، فرزند مریم، زاده‌ی مریم وَجِيهًا: آبرومند، محترم، آقا و با آبرو فِي الدُّنْيَا: در دنیا، توی این زندگی، در این جهان وَالْآخِرَةِ: و آخرت، و دنیای بعد، و سرای دیگه وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ: و از نزدیکان خدا، از برگزیده‌ها، از عزیزکرده‌ها یه توضیح ساده: إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ وقتی فرشته‌ها به مریم گفتن: ای مریم... و این گفتن ای مریم چه دلنوازه، چه روح نوازه! درست مثل وقتی که یه پیام خاص از یه جای خاص برات می‌رسه، نه یه پیام معمولی، نه از یه آدم معمولی... از آسمون! توی روزمره‌مون، اگه یه آدم بزرگ بهمون امید بده، کلی انرژی می‌گیریم؛ حالا تصور کن خدا فرشته‌هاشو می‌فرسته تا باهات حرف بزنن... چی بهتر از این؟ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ خدا بهت مژده می‌ده از طرف خودش، به یه فرزندی که یه دنیا حرف حساب داره. مثل یه بذر پاک که از دل خاک در میاد و می‌شه درختی که صدها نفر ازش سایه می‌گیرن. ما توی زندگی خیلی وقتا منتظر یه خبر خوبیم، ولی بعضی خبرها فرق دارن، چون ریشه‌شون آسمونیه، نه زمینی. اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اسمش مسیحه، عیسی پسر مریم. مثل یه نوری که با اسمش دل روشن می‌شه... چون این اسم یه مسیر روشن تو دل تاریگی‌هاست. وقتی کسی با تمام وجود به خدا وصل باشه، حتی اسمش هم انرژی داره؛ و این رو می‌شه توی آدمای خاص دید، آدمایی که بودنشون امید می‌آره. وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ آبرومند و عزیزه، هم توی این دنیا، هم اون دنیا. مثل یه درخت پربار که تو بهارش میوه می‌ده، پاییزشم رنگ می‌پاشه، و همیشه مفیده. ما گاهی فقط دنبال خوب دیده شدن توی دنیاییم، ولی خدا داره می‌گه می‌شه هم اینجا آبرومند بود، هم همونجا، اگه باهاش راه بری. وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ و از نزدیکای خداست، از اونایی که بهش خیلی نزدیکن. تو زندگی، خیلیا می‌خوان دیده شن، ولی فرق داره با اینکه "مقرب" باشی، یعنی محبوب. نتیجه اینکه: مریم یه آدم معمولی نبود، ولی مهم‌تر از اون، اینه که با دل پاکش، یه مأموریت آسمونی گرفت. مثل ما که گاهی فکر می‌کنیم کوچیکیم، ولی خدا اگه بخواد، از دل دل‌های ساده، بزرگ‌ترین کارها رو بیرون می‌کشه... پس خوب بودن و پاک موندن، حتی اگه بی‌صدا باشه، می‌تونه یه دنیای جدید بسازه.
نهج‌البلاغه حکمت ۴۴ بخش اول َ قَالَ (علیه السلام): طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ... امیر گل ها که درود خدا بر او باد فرمود: خوشا به حال کسی که همواره به یاد معاد باشد و برای روز حساب عمل کند. واژه ها: طُوبَى: خوشا به حالش، خوشبخت، عاقبت‌به‌خیر لِمَنْ: برای کسی که، نصیب نصیب کسی که ذَكَرَ: یاد کرد، به فکر افتاد، به ذهنش رسید الْمَعَادَ: قیامت، برگشت به خدا، روز حساب وَ: و، همچنین، بعلاوه عَمِلَ: کار کرد، انجام داد، دست‌به‌کار شد لِلْحِسَابِ: برای حساب و کتاب، برای روز پاسخگویی، برای وقت حسابرسی
شرح: گل‌ها در گل‌فروشی‌ها همیشه تازه، شاداب و پرطراوت‌اند، اما همین گل‌ها وقتی به خانه آورده می‌شوند، آن خرّمی و نشاط را از دست می‌دهند. چرا؟ چرا در گل‌فروشی آن‌گونه‌اند و در خانه این‌گونه؟ چون گل‌فروش همیشه به یاد مرگ گل است؛ با خودش می‌گوید اگر نور کافی، آب به‌موقع یا کود مناسب به آن نرسانم، پژمرده می‌شود، می‌خشکد و می‌میرد. و همین یاد مرگ، باعث مراقبت و مواظبت او می‌شود، و آن مواظبت، نشاط و طراوت را به گل هدیه می‌دهد. پس می‌شود نتیجه گرفت: یاد مرگ، مایه‌ی نشاط و خرّمی‌ست. آدمی هم اگر همواره به یاد مرگ باشد، نه افسرده و پژمرده می‌شود، نه دل‌مرده. بلکه همیشه زنده و سرزنده است. چون چنین انسانی، حواسش هست که نباید دست از پا خطا کند. و به آلودگی‌ها آلوده نمی‌شود و در نتیجه، غم و اندوه سراغش نمی‌آید؛ چون غم و اندوه، از آثار گناه‌اند، همان‌طور که دود از آثار آتش است. مولوی هم به‌درستی می‌گفت: «چون که غمگینی، تو استغفار کن» یعنی اگر دلت گرفته، استغفار کن، چون آدمی با استغفار، آتش گناه را خاموش می‌کند و وقتی آتش گناه خاموش شد، دیگر از دود خبری نیست؛ یعنی غم و غصه هم می‌روند. به همین خاطر، امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه فرمود: «أَكْثِرُوا ذِكْرَ الْمَوْتِ» هرچه می‌توانید، مرگ را یاد کنید. و در همین حکمت فرمود: «طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ» خوشا به حال آن‌که همواره یاد معاد در دل دارد. یعنی فقط چنین کسی‌ست که واقعاً خوش‌حال و خوش‌به‌حال است. و آدمی که به یاد مرگ است، نه سرد می‌شود و نه بی‌تفاوت. آرام است، اما بی‌حس نیست. حواسش جمع است که روزی، همه‌چیز پیش چشمش خواهد آمد؛ حرف‌هایش، نگاه‌هایش، دل شکستن‌هایش، مهربانی‌هایش... و همین باعث می‌شود که با دقت، مراقبت کند. یاد مرگ، دل را مثل خاک بارور می‌کند. و آدمی هرچه در آن دل بکارد، با امید می‌کارد؛ چون می‌داند هیچ‌چیز هدر نمی‌رود. کسی که یاد معاد دارد، زندگی برایش معنا پیدا می‌کند. نه اسیر هیجان دنیا می‌شود، و نه از سختی‌ها می‌بُرد. یاد مرگ یعنی: زندگی فقط امروز نیست. یاد مرگ یعنی: وقتی کسی آزارت داد، باور کنی روزی همه‌چیز روشن خواهد شد. یاد مرگ یعنی: اگر دل کسی را خوش کردی، مطمئن باش خدا دیده، حتی اگر دیگران ندیده باشند. یاد مرگ یعنی: دنیا فقط توقفگاه است، نه ایستگاه آخر. کسی که یادش هست باید پاسخگو باشد، با دیگران مهربان است، با خودش صادق است، و با زندگی درست رفتار می‌کند. وَعَمِلَ لِلْحِسَابِ و خوشا به حال کسی که برای حساب‌وکتاب آن روز، کار می‌کند. یعنی کاری که می‌کند، فقط پیوست دنیایی ندارد. هر کار او، پیوست آخرتی هم دارد: اگر احترام می‌گذارد، فقط برای احترام دیدن نیست، بلکه برای این است که خدا آن را ببیند. اگر عبادت می‌کند یا انفاقی می‌نماید، نه برای ریا یا دیده شدن، بلکه برای ذخیره آخرت است. همان آخرتی که روز حساب و محاسبه است؛ همان که قرآن می‌فرماید: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا» روزی که هر کسی، هر کار خیری که کرده، جلو چشمش حاضر می‌شود: اگر دلی رو نشکستی، دلی رو شاد کردی، لبی رو خنداندی، گرهی رو باز کردی... همه‌اش جلوی چشمت خواهد آمد. «وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ» و هر بدی‌ای هم که کرده‌ای، آشکار می‌شود: اگر سنگی جلوی پای کسی انداختی، آبرویی ریختی، تهمتی زدی، یا مالی رو حرام بالا کشیدی، همه آن‌ها هم جلوی چشم تو خواهند آمد. و آن روز، روز طناب‌کشی‌ست. شاید دیده باشی دو گروه در کشیدن طناب با هم رقابت می‌کنند؛ هرکدام زور بیشتری داشته باشند، غالب می‌شوند. در قیامت هم همین است؛ خوبی‌ها یک طرف، بدی‌ها یک طرف، و انسان در میانه. اگر خوبی‌ها غالب شدند، آدمی به سوی بهشت می‌رود؛ و اگر بدی‌ها غالب بودند، به‌سوی دوزخ خواهد رفت. اگر بپرسی: پس بدی‌ها چی می‌شوند وقتی خوبی‌ها غالب‌اند؟ می‌گویم: از درجات انسان در بهشت می‌کاهند، چون بهشت هم طبقه‌بندی دارد؛ اعیان‌نشین دارد و پایین‌شهر! اگر بدی‌ها غالب شدند، باز خوبی‌ها بی‌اثر نمی‌مانند؛ از شدت عذاب می‌کاهند. دوزخ هم طبقه ها دارد؛ در بعضی طبقات، عذاب شدید است، در بعضی سبک‌تر. و همین‌جا می‌شود نتیجه گرفت: چه خوب است اگر لغزشی کردیم، سریع کاری نیک در کنار آن انجام دهیم، برای همان روز حساب، همان روز طناب‌کشی... پس خوشا به حال آن‌ کسانی که روز حساب را از حساب نیندازند! درست مثل سنجابی که از اول پاییز دانه‌ها را جمع می‌کند تا در زمستان بی‌غذا نماند... آدم عاقل هم زمستان آخرت را فراموش نمی‌کند. یا مثل کشاورزی که در فصل گاشت دانه می‌کارد، آب می‌دهد، تا وقتی فصل برداشت می‌رسد، با خیال راحت برداشت کند. یا پرنده‌ای که پیش از زمستان، لانه‌اش را محکم می‌سازد، و دانه‌ها را جمع می‌کند، تا وقتی سرما رسید، گرسنه نماند.
نهج‌البلاغه حکمت ۴۴ بخش دوم َ قَالَ (علیه السلام): طُوبَى لِمَنْ... قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ. امیر گل ها که درود خدا بر او باد فرمود: خوشا به حال آن‌که به روزیِ بخشیده‌شده خرسند است و به خواستِ خداوند دل‌سپرده و خشنود. واژه ها: قَنِعَ: راضی شد، قانع بود، دل‌خوش بود بِالْكَفَافِ: به اندازه‌ی کافی، در حد نیاز، بی‌زیادی و کم رَضِيَ: خوشحال شد، خشنود بود، دل‌سپرده بود عَنِ اللَّهِ: از خدا، به خواست خدا، از طرف پروردگار
شرح: پرنده‌ها لانه‌های خود را به اندازه می‌سازند؛ نه کوچک و نه بزرگ، بلکه درست به‌اندازه‌ی نیازشان، به‌اندازه‌ای که رفع احتیاجشان را فراهم کند. همان چیزی که عرب از آن به "کفاف" تعبیر می‌کند. کفاف از ریشه‌ی «کف» است، و «کف» به معنای بازداشتن. پس کفاف، یعنی آن اندازه از دارایی که انسان را از نیاز بازمی‌دارد، نه کمتر و نه بیشتر. خداوند رفتگان شما را رحمت کند. مادرم صد سال زندگی کرد و همیشه شکرگزار بود. نه فقط در دل، که بلندبلند شکر می‌گفت. روزی شنیدم آرام با خود زمزمه می‌کرد: «برنج دارم»، شاید بیش از یک کیلو نداشت، اما می‌گفت «الهی شکر». می‌گفت: «روغن دارم»، شاید نیم لیتر هم نمی‌شد، اما باز می‌گفت: «الهی شکر». می‌گفت: «عدس دارم، نخود دارم، لوبیا دارم»، شاید روی‌هم رفته به یک کیلو هم نمی‌رسید، اما باز می‌گفت: «الهی شکر». بعد هم می‌گفت: «تا فردا هم خدا کریم است». این یعنی کفاف؛ یعنی به اندازه داشتن، و آرامش داشتن. خدا بهلول را رحمت کند. می‌گفت: نانِ تازه خوش‌مزه است و عطر دارد، اما نان مانده و بیات نه طعمی دارد و نه عطری، و با زور و زحمت از گلو پایین می‌رود. و می گفت: پول هم مثل نان است، تازه‌اش خوش است و دل‌چسب. و می گفت: پول هر روز باید همان روز برسد. پولِ روز گذشته، مثل نان بیات می‌ماند. به همین دلیل می‌گفت: من پول امروز را برای فردا نگه نمی‌دارم؛ به‌اندازه‌ی نیازم خرج می‌کنم و باقی‌مانده را انفاق می‌نمایم. و این یعنی کفاف. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حکمت چهل‌وسوم «نهج‌البلاغه»، درباره‌ی خباب بن أرت فرمود: از ویژگی‌های او این بود که «قَنِعَ بِالْكَفَافِ»؛ به مقدار کفاف قانع بود، یعنی تنها به‌اندازه‌ای که نیازش را رفع کند، بسنده می‌کرد و بیش از آن نمی‌خواست. و در حکمت چهل‌وچهارم، که در ادامه‌ی سخن پیشین، کنار مزار خباب است، فرمود: «طُوبَى لِمَنْ قَنِعَ بِالْكَفَافِ» یعنی خوشا به حال آن‌که همانند خباب به اندازه‌ی رفع نیاز قانع باشد و زیاده‌خواه نباشد. البته این به آن معنا نیست که زیاد خواستن یا زیاد داشتن، نکوهیده است؛ نه! شما می‌توانید هرچقدر که می‌خواهید زیاد بخواهید و زیاد داشته باشید، اما باید آسیب‌های آن را هم در نظر بگیرید: بخل‌ها، حرص‌ها، حسرت‌ها، رقابت‌ها، چشم و هم‌چشمی‌ها، دست‌درازی‌ها، سیری‌ناپذیری‌ها، دشمن‌تراشی‌ها... مگر آن‌که انسان، اهل بخشش و گذشت باشد، که چنین چیزی نادر است و به‌ندرت رخ می‌دهد. به همین دلیل، امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: من هیچ‌گاه به چنین کسی (که زیاد دارد و زیاد می‌خواهد) نمی‌گویم «خوشا به حالش»، چون تضمینی وجود ندارد. اما با خیالی آسوده می‌توانم بگویم: «خوشا به حال کسی که به اندازه‌ی نیاز دارد»؛ چراکه او از آن همه آسیب در امان است، به‌شرط آن‌که در کنار کفاف، عفاف را نیز پاس دارد، یعنی پاک‌دامن و درست‌کار باشد. از دعاهای لطیف پیامبر صلی‌الله علیه و آله یکی هم این بود: «اللّهُمَّ ارزُق مُحمَّداً وَآلَ مُحمَّد وَمَن أَحَبَّ مُحمَّداً وَآلَ مُحمَّد العَفافَ وَالكَفافَ، وَارزُق مَن أَبغَضَ مُحمَّداً وَآلَ مُحمَّد المالَ وَالوَلَد» خدایا! به محمد و آل محمد و هرکه ایشان را دوست دارد، دو چیز عطا کن: عفاف و کفاف. و به هرکه با ایشان دشمنی دارد، مال و فرزند بسیار عطا کن. زیرا فرزند، همچون مال، اگرچه نعمتی بزرگ است، اما می‌تواند خطرآفرین و چالش‌زا نیز باشد. و خطر آن را پیامبر نازنین، در دعایی به‌زیبایی بازگو فرموده است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: پیامبر دعایی داشت که همواره آن را زمزمه می‌کرد؛ دعایی درباره‌ی همسر، مال، فرزند و دوست: «كانَ يَدعُو بِهَذَا الدُّعاءِ» یعنی همواره چنین می‌فرمود: «اللّهُمَّ إنّي أَعُوذُ بِكَ مِنِ امرَأَةٍ تُشَيِّبُني قَبلَ المَشيب» خدایا! به تو پناه می‌برم از همسری که پیش از پیری، مرا پیر کند. «وأَعُوذُ بِكَ مِن وَلَدٍ يَكُونُ عَلَيَّ رَبّاً» و از فرزندی که بر من سلطه یابد و مرا مطیع خواسته‌های خود سازد و بخواهد بر من خدایی کند. «وأَعُوذُ بِكَ مِن مالٍ يَكُونُ عَلَيَّ عِقاباً» و از مالی که مایه‌ی عذاب و وبال من شود. «وأَعُوذُ بِكَ مِن صاحِبِ خَدِيعَةٍ، إن رَأى حَسَنةً دَفَنَها، وإن رَأى سيّئةً أَفشَاها» و از دوستی فریب‌کار که خوبی‌هایم را پنهان دارد و بدی‌هایم را فاش کند. پس نتیجه می‌گیریم که مال، نیکوست، اما به‌شرط آن‌که در حد کفاف باشد. مگر آن‌که انسان، ظرفیت لازم برای نگهداریِ زیاد آن را داشته باشد، وگرنه خواستن بیش از حد، گاه دعای شرّ است. پیامبر اکرم ص، هنگامی که می‌خواست کسی را نفرین کند، برایش مال بسیار و فرزند بسیار طلب می‌کرد!
🌷 داستان کوتاه (44) 🔹 بای درس امام حسین ... (93) ✅ دعای درس آموز امام حسین (ع): 🌹 کسی دید که امام حسین علیه السلام گِرد کعبه طواف کرد. سپس به مقام ابراهیم علیه السلام رفت و نماز خواند. پس از آن، صورتش را بر مقام نهاد و گریست و خطاب به خدا گفت: «عبد کوچکت بر درگاهت ایستاده است. گدایت بر درگاهت ایستاده است. بینوایت بر درگاهت ایستاده است». این را بارها تکرار کرد و باز گشت. 📖 رؤِیَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام یَطوفُ بِالبَیتِ،ثُمَّ صارَ إلَی المَقامِ (2)فَصَلّی،ثُمَّ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَی المَقامِ فَجَعَلَ یَبکی و یَقولُ: «عُبَیدُکَ بِبابِکَ،سائِلُکَ بِبابِکَ،مِسکینُکَ بِبابِکَ» یُرَدِّدُ ذلِکَ مِرارا.ثُمَّ انصَرَفَ. 📚 حکمت نامه امام حسین ، ج 1 ص 495📚📚
🌷 داستان کوتاه (45) 📖 پای درس امام حسین (ع) ... (95) ✅ نظر امام حسین (ع) درباره وجوب جهاد بر زنان چیست؟ 🌹 امّ وَهب پس از شهادت فرزندش وهب در روز عاشورا، شمشیر او را برداشت و به میدان جنگ آمد. امام حسین علیه السلام به او فرمود: «امّ وهب! بنشین که خداوند تکلیف جهاد را از دوش زنان برداشته است. تو و پسرت در بهشت، همراه جدّم محمّد (ص) هستید». 📖 عن الحسین علیه السلام فیما قالَهُ لاُِمِّ وَهبٍ لَمّا قُتِلَ ابنُها وَهبٌ فی یَومِ عاشوراءَ فَأَخَذَت سَیفَهُ و بَرَزَت:یا امَّ وَهبٍ!اِجلِسی، فَقَد وَضَعَ اللّهُ الجِهادَ عَنِ النِّساءِ،إنَّکِ وَ ابنَکِ مَعَ جَدّی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فِی الجَنَّةِ. 📚 حکمت نامه امام حسین، ج 1 ص 458 📚📚
🌷 داستان کوتاه (47) 📖 پای درس امام حسین (ع) ... (96) ✅ آیا امام حسین (ع) در زمان معاویه و در مقابل او کلاً ساکت بود؟ 🌹معاویه به مکّه آمد و برای یزید بیعت گرفت. او در مکّه اقامت کرد و هیچ چیزی درباره یزید نگفت. سپس به سوی امام حسین علیه السلام فرستاد و او را فرا خواند. وقتی ایشان آمد، معاویه ایشان را نزدیک خود نشاند و گفت: ای ابا عبد اللّه! بدان که من هیچ شهری را استثناء نکرده ام، جز آنکه به سوی اهالی اش فرستاده ام و از آنان برای یزید بیعت گرفته ام. البته مدینه را به تأخیر انداخته ام؛ زیرا گفتم: اهل آن، ایل و تبار و خویشان یزید و کسانی اند که بیمی از آنها ندارم. سپس به مدینه پیک فرستادم؛امّا آنان از بیعت با یزید، خودداری کردند و از همه در این کار، سختگیرتر هستند. اگر برای امّت محمّد (ص) بهتر از پسرم یزید سراغ داشتم، برای [بیعت کردن با] یزید، کسی را روانه نمی کردم. امام حسین علیه السلام فرمود: «ساکت باش ای معاویه! این گونه نگو. تو بهتر از او را رها کرده ای؛ کسی که هم خودش بهتر است، هم پدر و مادرش از پدر و مادر او بهترند». معاویه گفت: گویی خودت را می گویی، ای ابا عبد اللّه! امام حسین فرمود: «اگر خودم را قصد کنم،چه می شود؟!». معاویه گفت: ای ابا عبد اللّه! در این صورت به تو می گویم. مادرت، بهتر از مادر یزید است. امّا پدرت، سابقه و فضیلت دارد و خویشاوندی اش را با پیامبر،کسِ دیگری ندارد، اما پدرت با پدر یزید (یعنی من) به حَکَمیت تن دادند و خدا پدر یزید را بر پدر تو مقدّم داشت. امّا درباره تو و او، به خدا سوگند او برای امّت محمّد، بهتر از توست. امام حسین علیه السلام فرمود: «چه کسی برای امّت محمّد بهتر است؟ یزید شرابخوار فاسد؟!». معاویه گفت: آرام ای ابا عبد اللّه! اگر از تو نزد یزید یاد شود، جز نیکی از تو نمی گوید. امام حسین علیه السلام فرمود: «اگر آنچه من از او می دانم، او در من سراغ دارد، بگوید». معاویه به او گفت: ابا عبد اللّه! به هوش باش و هشیار به سوی خانواده ات بازگرد و از خدا بر خودت بترس و مراقب باش که شامیان، آنچه من از تو شنیدم، نشنوند که آنان، دشمنان تو و دشمنان پدرت هستند. امام حسین علیه السلام هم به خانه اش بازگشت. 📚 حکمت نامه امام حسین، ج 1 ص 291 📚📚
✅ هشدارهای خدا به طرفداران مذاکره و کسانی که مخالف هزینه های نظامی اند! 🌹 سخن خدا در قرآن: ای مسلمانان! شما به خاطر پشتیبانی خدا از شما، برتر از دشمنید و خدا از مزد مجاهدتهای شما نخواهد کاست، پس در برابر دشمنان کافر، سست نشوید و جهاد واجب را ترک نکنید و دنبال سازش با دشمن نباشید و آنها را دعوت به صلح نکنید. (35) زندگی دنیا بدون اطاعت از خدا فقط بازی و سرگرمی است. ضمن اینکه اگر فرماندهی خدا را بپذیرید و از مخالفت با دستورات واجب و حرامش بپرهیزید، خدا پاداشتان را خواهد داد. این گونه هم نیست که او بخواهد همه‌ی اموالتان را برای جنگ انفاق کنید. (36) خدا اگر انفاق همه‌ی اموالتان را از شما بخواهد و بر این کار اصرار کند، شما خساست به خرج می‌دهید و همین خساست، کینه‌هایتان را برملا می‌کند. (37) شما برای انفاقِ فقط بخشی از اموالتان در راه خدا دعوت می‌شوید؛ پس فقط بعضی از شما خساست به خرج می‌دهید و البته هر کس در انجام واجبات مالی، بخل ورزد، فقط به ضرر خودش بخل می‌ورزد. خدا بی‌نیاز است و شما فقیر و نیازمندید. ضمناً اگر از پذیرش دستورات خدا سرپیچی کنید، خدا عدّه‌ی دیگری را جایگزینِ شما خواهد کرد که مثل شما نافرمان نباشند. (محمد، 38) 📕فَلَا تَهِنُواْ وَتَدْعُوٓاْ إِلَى ٱلسَّلْمِ وَأَنتُمُ ٱلْأَعْلَوْنَ وَٱللَّهُ مَعَكُمْ وَلَن يَتِرَكُمْ أَعْمَٰلَكُمْ (٣٥) إِنَّمَا ٱلْحَيَوٰةُ ٱلدُّنْيَا لَعِبࣱ وَلَهْوࣱۚ وَإِن تُؤْمِنُواْ وَتَتَّقُواْ يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْـَٔلْكُمْ أَمْوَٰلَكُمْ (٣٦) إِن يَسْـَٔلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُواْ وَيُخْرِجْ أَضْغَٰنَكُمْ (٣٧) هَـٰٓأَنتُمْ هَـٰٓؤُلَآءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُۖ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِۦۚ وَٱللَّهُ ٱلْغَنِيُّ وَأَنتُمُ ٱلْفُقَرَآءُۚ وَإِن تَتَوَلَّوْاْ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوٓاْ أَمْثَٰلَكُم (محمد، ٣٨) آیه شماره 484 📚📚
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ قرآن سیاسی (7) 🔸 تطبیق آیات قرآن با مسائل سیاسی روز 📺 این قسمت : ما اصلاح طلبیم 2 💡 شرح سوره بقره آیات 17 تا 20 📚📚