eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت شانزدهم6⃣1⃣ (پیشگویی ها) بر اساس احاديث، همه و يا اكثر قريب به اتّفاقِ آنچه از امام على عليه السلام در باره حادثه كربلا گزارش شده در دوران خلافت ايشان و بسيارى از آنها در خودِ سرزمين كربلا بوده است. امام على عليه السلام در دوران خلافت خود حدّ اقل، سه بار از سرزمين كربلا عبور كرده است : دو بار در مسير رفت و بازگشت از جنگ صِفّين و يك بار در مسير حركت براى جنگ نهروان. از اين رو مطالب فراوانى در اين سفرها در مورد حادثه كربلا از آن امام عليه السلام گزارش شده است. نكته ديگر اين كه در اين سفرها دو فرزند بزرگوار امير مؤمنان عليه السلام حسن و حسين عليهما السلام نيز ايشان را همراهى مى‏ كرده‏اند و لذا امام حسين عليه السلام در محرّم سال ۶۱ هجرى لا اقل چهارمين بارى بوده كه به سرزمين كربلا؛گام مى‏ نهاده است و پرسش از نام آن وادى هنگام ورود به آن. بدين معنا نيست كه تا آن زمان به آن مكان نيامده بوده است. 📚الأخبار الطّوال : ص ۲۵۱ بغية الطلب فى تاريخ حلب : ج ۶ ص ۲۶۲۴ بعلاوه توضیحات و بررسی ها 🌾پيشگويى درباره شهادت امام حسین علیه السلام هنگام عبور از كربلا 1⃣ اين جا خوابگاه شتران آنان است‏ 📔كامل الزيارات - به نقل از عبد اللَّه بن ميمون قدّاح از امام صادق عليه السلام - : امير مؤمنان[عليه السلام ] با گروهى از يارانش از كربلا گذشت. به آن جا كه رسيد، اشكْ چشمانش را پر كرد و سپس فرمود: «اين جا خوابگاه شتران آنها و اين جا جايگاه اسباب سفرشان است و اين جا خونشان ريخته مى ‏شود. خوشا به حال تو - اى خاك - كه خون‏هاى عاشقان بر روى تو ريخته مى‏ شود!». 📚كامل الزيارات : ص ۴۵۳ ح ۶۸۵ خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص ۴۷ 2⃣ اين جا كربلاست‏ 📙الإرشاد - به نقل از جويريّة بن مسهر عبدى - : هنگامى كه با امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام به طرف صفّين مى‏ رفتيم. به منطقه كربلا رسيديم. امام عليه السلام در كناره لشكر ايستاد و سپس به چپ و راست نگريست و گريست و سپس فرمود: «به خدا سوگند، اين جا خوابگاه مركب‏ها و جاى كشته شدن آنهاست». به او گفته شد: اى امير مؤمنان! اين جا كجاست؟  فرمود: «اين جا كربلاست. گروهى در آن كشته مى ‏شوند كه بدون حساب به بهشت وارد مى‏ شوند» و سپس حركت كرد. 📚الإرشاد : ج ۱ ص ۳۳۲ كشف اليقين: ص ۱۰۰ ح ۹۲ 3⃣ كربلا جاى كَرب و بلا 📘وقعة صفّين - به نقل از حسن بن كثير از پدرش - : على عليه السلام به كربلا آمد و در آن جا ايستاد به او گفته شد: اى امير مؤمنان! اين جا كربلاست. فرمود: «آميخته با كَرب (رنج) و بلا». آن گاه با دستش به مكانى اشاره كرد و فرمود : «اين جا، جايگاه اسباب سفر و خوابگاه مركب‏هاى آنان است» و به جايى ديگر اشاره كرد و فرمود : «اين جا خونشان ريخته مى ‏شود». 📚وقعة صفّين : ص ۱۴۲ شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: ج ۳ ص ۱۷۱
🌴خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت هفدهم7⃣1⃣ (پیشگویی ها) 4⃣ پدرم فداى آن بى ‏ياور! 📔اُسد الغابة - به نقل از غرفه اَزْدى - : من در منزلت على عليه السلام شك كرده بودم. با او بر كناره فرات بيرون آمديم كه از راه كناره گرفت و ايستاد و ما هم گرد او ايستاديم. با دستش اشاره كرد و فرمود : «اين جا جايگاه اسباب سفر و خوابگاه مركب‏هايشان و محلّ ريختن خونشان است. پدرم فداى آن كه در زمين و آسمان، ياورى جز خدا ندارد!». هنگامى كه حسين عليه السلام كشته شد، بيرون آمدم تا به مكانى كه او را در آن جا كشته بودند. رسيدم. آن درست همان گونه بود كه [امام على عليه السلام‏] گفته بود و كوچك‏ترين خطايى نداشت. پس از شكّى كه كرده بودم، از خدا آمرزش خواستم و دانستم كه على عليه السلام آنچه را به او سپرده بودند، بيان كرده است. 📚اُسد الغابة : ج ۴ ص ۳۲۲ 5⃣ پيشينيان بر او پيشى نمى ‏گيرند و پسينيان به او نمى ‏رسند 📙تهذيب الأحكام - به نقل از محمّد بن سِنان. از كسى كه از امام صادق عليه السلام براى او حديث كرده است - : امير مؤمنان عليه السلام با مردم حركت كرد. تا آن كه به يك يا دو ميلى كربلا رسيد. امام عليه السلام پيشاپيشِ مردم رفت تا به جايگاه بر خاك افتادن شهيدان رسيد و فرمود: «در اين جا دويست پيامبر و دويست وصى از دنيا رفته ‏اند و دويست سبط [-ِ پيامبر ]با پيروانشان شهيد شده‏اند». سپس سوار بر اشترش در حالى كه پاى از ركاب بيرون داشت. به گرد آن چرخيد و چنين فرمود : «[اين جا] خوابگاه مركب‏ها و جايگاه بر خاك افتادن شهيدان است. پيشينيان بر ايشان پيشى نمى ‏گيرند و پسينيانِ به ايشان نمى ‏رسند». 📚تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۷۲ ح ۱۳۸، كامل الزيارات : ص ۴۵۳ ح ۶۸۶ 6⃣ شهيدانى بى‏ مانند 📘المعجم الكبير - به نقل از شيبان بن مُخرَّم كه از هواداران عثمان بود - : هنگامى كه على به كربلا آمد، من با او بودم. گفت: «در اين جا، شهيدانى كشته مى ‏شوند كه بجز شهيدان بدر، كس همانند آنها نيست». [با خود] گفتم: يكى ديگر از دروغ‏هايش! آن جا پاى درازگوش مرده ‏اى بود. به غلامم گفتم: پاى اين درازگوش را بگير و مانند ميخ آن را در زمين فرو كن و پنهانش بدار. روزگار چرخيد و گذشت و هنگامى كه حسين بن على كشته شد، من و يارانم به آن جا آمديم. پيكر حسين بن على بر روى همان پاى درازگوش بود و يارانش دسته‏ جمعى گرداگرد او كشته شده بودند. 📚المعجم الكبير : ج ۳ ص ۱۱۱ ح ۲۸۲۶ كفاية الطالب : ص ۴۲۷ 7⃣ در كنار رود فرات، صبر كن اى ابا عبد اللَّه! 📗مُسنَد ابن حنبل - به نقل از عبد اللَّه بن نُجَى. در باره پدرش - : او كه مسئول وسايل طهارت على عليه السلام بود. با ايشان كه عازم صفّين بود، حركت كرد. هنگامى كه از كنار نينوا مى‏ گذشت. 💫در نواحى كوفه منطقه‏ اى است به نام نينوا، و كربلا - كه امام حسين عليه السلام در آن كشته شد -. بخشى از آن منطقه است (معجم البلدان: ج ۵ ص ۳۳۹) على عليه السلام ندا داد: «صبر داشته باش ابا عبد اللَّه! صبر داشته باش ابا عبد اللَّه! در كنار فرات !». گفتم: يعنى چه؟ فرمود: «روزى بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وارد شدم و چشمانش اشكبار بود. پرسيدم: اى پيامبر خدا! آيا كسى شما را ناراحت كرده است؟ چرا اشك از چشمانت سرازير است؟  پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: جبرئيل اندكى پيش از نزدم رفت. او برايم گفت كه حسين در كنار رود فرات كشته مى ‏شود.  پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: جبرئيل گفت: آيا مى‏ خواهى خاك آن جا را ببويى؟ گفتم: آرى. و جبرئيل، دستش را دراز كرد و مشتى از خاك آن جا را به من داد و من ديگر نتوانستم جلوى ريزش اشك خود را بگيرم». 📚مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۱۸۴ ح ۶۴۸، مسند أبى يعلى: ج ۱ ص ۲۰۶ ح ۳۵۸
🌴 خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت هجدهم8⃣1⃣ (پیشگویی ها) 🌾شركت كنندگان در قتل حسين عليه السلام‏ از کلام امیرالمومنین علیه السلام 1⃣ بنى اميّه‏ 📔كامل الزيارات - به نقل از جابر از امام صادق عليه السلام - : امام على عليه السلام به حسين عليه السلام فرمود: «اى ابا عبد اللَّه! تو همواره اُسوه بوده ‏اى [و هستى‏]».... سوگند به آن كه جانم به دست اوست، بنى اميّه خونت را خواهند ريخت ؛ ولى نمى ‏توانند تو را از دينت جدا كنند و خدا را از ياد تو ببرند». 📚كامل الزيارات : ص ۱۴۹ ح ۱۷۸ بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۲۶۲ ح ۱۷ 2⃣ كوفيان‏ 📙أنساب الأشراف - به نقل از مجاهد - : امام على عليه السلام در كوفه فرمود: «شما در چه حالى هستيد، هنگامى كه خاندان پيامبرتان نزد شما آيند؟». گفتند: چنين و چنان مى‏ كنيم. امام على عليه السلام سرش را تكان داد و سپس فرمود: «بلكه آنها را مى ‏آوريد، سپس روى مى‏ گردانيد و آنان را[از گرفتارى‏] بيرون نمى‏ آوريد و آن گاه در پى پاك كردن خود بر مى ‏آييد و نمى‏ توانيد». 📚أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۴۰۹ 🌾خبر دادن على عليه السلام از نام پرچمدار لشكرى كه با امام حسین علیه السلام مى ‏جنگد 📘الإرشاد : سُوَيد بن غَفله گفت : مردى نزد امير مؤمنان عليه السلام آمد و گفت: اى امير مؤمنان! من از وادى القرى‏ عبور كردم و خالد بن عُرفُطه را ديدم كه در آن جا مرده است. برايش آمرزش بخواه. امير مؤمنان فرمود: «دست بدار! او نمرده است و نمى‏ ميرد تا سپاه گم‏راهى را كه پرچمدارش حبيب بن حِماز است، فرماندهى كند». مردى از پايين منبر برخاست و گفت: اى امير مؤمنان! به خدا سوگند من شيعه و دوستدار تو هستم. امام عليه السلام پرسيد: «تو كيستى؟». گفت: من حبيب بن حِمازم. امام عليه السلام فرمود: «مبادا كه آن پرچم را بر دوش بگيرى، كه قطعاً بر دوش مى‏ گيرى و با آن از اين در وارد مى‏ شوى» و با دستش به باب الفيل اشاره كرد. هنگامى كه امير مؤمنان عليه السلام کشته شد و حسن بن على عليه السلام نيز پس از او کشته شد و وقايع امام حسين عليه السلام و قيامش پيش آمد، ابن زياد، عمر بن سعد را به سوى حسين بن على عليه السلام فرستاد و خالد بن عُرفُطه را بر طلايه‏ داران سپاه گماشت و حبيب بن حِماز را پرچمدار او كرد و با آن رفت تا از باب الفيل به مسجد وارد شد. [مؤلّف مى‏ گويد :] اين نيز خبر مستفيضى است كه [به سبب فراوانى اسناد و راويانش ]عالمان و راويان اخبار آن را انكار نمى ‏كنند. اين خبر، ميان كوفيان، پخش شده و در جمع آنان، آشكار گشته است و حتّى دو نفر هم آن را انكار نمى ‏كنند، و اين از جمله معجزات امام على عليه السلام است كه بيان كرديم. 📚الإرشاد : ج ۱ ص ۳۲۹ الإصابة: ج ۲ ص ۲۰۹ 🌾خبر دادن امام على عليه السلام از برخى جنگ كنندگان با امام حسین علیه السلام 📗الخرائج و الجرائح - به نقل از ابو حمزه از امام زين العابدين عليه السلام از پدرش [امام حسين عليه السلام ]- : هنگامى كه على عليه السلام خواست به سوى نهروان برود، از كوفيان خواست كه حركت كنند و به ايشان فرمان داد كه در مدائن چادر بزنند. شَبَث بن رِبعى، عمرو بن حُرَيث، اشعث بن قيس و جَرير بن عبد اللَّه بَجَلى، تأخير كردند و گفتند : آيا به ما اجازه مى‏ دهى كه چند روزى ديرتر بياييم تا به برخى كارهايمان برسيم و سپس به تو بپيونديم؟ [پدرم‏] به آنان فرمود: «اين را كه كرده ‏ايد! بدا به حال شما اى بزرگان! به خدا سوگند شما كارى نداريد كه به خاطر آن تأخير كنيد و من مى‏ دانم كه در دل شما چه مى ‏گذرد و [آن را] برايتان روشن مى‏ كنم: شما مى‏ خواهيد مردم را از من باز داريد و گويى مى ‏بينم كه در كاخ خَوَرنَق سفره غذايتان را گشوده ‏ايد كه سوسمارى از كنارتان مى‏ گذرد و به كودكانتان فرمان مى ‏دهيد تا آن را صيد كنند و شما [همان جا] مرا خلع كرده [به استهزا] با آن سوسمار بيعت مى‏ كنيد». امام عليه السلام به مدائن رفت. آنان به خَوَرنَق رفتند و غذايى آماده كردند و بر سر سفره بازكرده‏شان بودند كه سوسمارى بر ايشان گذشت و آنان به كودكانشان فرمان دادند و آن را گرفتند و بستند و دستشان را [به نشانه بيعت‏] بر او كشيدند - همان گونه كه على عليه السلام خبر داده بود - و به سوى مدائن روى كردند.  امير مؤمنان عليه السلام به آنان فرمود: «چه بدلِ بدى براى ستمكاران است!» (كهف : آيه ۵۰) خداوند روز قيامت، شما را با امامتان، همان سوسمارى كه با او بيعت كرديد، محشور مى‏ كند و گويى شما را مى ‏بينم كه روز قيامت همان شما را به سوى آتش مى‏ راند». سپس فرمود: «اگر منافقانى همراه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بودند، منافقانى نيز با من هستند هان! به خدا سوگند - اى شَبَث و اى ابن حُرَيث -. شما با پسرم حسين مى‏ جنگيد. پيامبر خدا چنين به من خبر داد». 📚الخرائج والجرائح:ج‏۱ ص‏۲۲۵ ح‏۷۰ إرشاد القلوب: ص‏۲۷۵
🌴 خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت نوزدهم 9⃣1⃣(پیشگویی ها) 🌾خبر دادن على عليه السلام از برخى كسانى كه امام حسین علیه السلام را يارى نمى ‏دهند 📔الإرشاد - به نقل از اسماعيل بن زياد - : امام على عليه السلام روزى به براء بن عازب فرمود: «اى براء! فرزندم حسين كشته مى‏ شود و تو زنده‏ اى ؛ امّا يارى‏ اش نمى ‏كنى». هنگامى كه حسين بن على عليه السلام كشته شد، براء بن عازب مى ‏گفت: به خدا سوگند، على بن ابى طالب راست گفت حسين كشته شد و من يارى ‏اش نكردم! و سپس بر اين كار حسرت مى ‏خورد و اظهار پشيمانى مى ‏نمود. 📚الإرشاد : ج ۱ ص ۳۳۱ كشف اليقين: ص ۹۹ ح ۹۱ 📙كامل الزيارات - به نقل از ابو عبد اللَّه جدلى - : بر امير مؤمنان عليه السلام وارد شدم و حسين عليه السلام كنار او بود. امام على عليه السلام با دستش بر شانه حسين عليه السلام زد و سپس فرمود : «اين كشته مى‏ شود و كسى او را يارى نمى‏ كند». گفتم: اى امير مؤمنان! به خدا سوگند اين كه زندگىِ بدى است! فرمود: «به هر روى اين مى‏ شود». 📚كامل الزيارات : ص ۱۴۹ ح ۱۷۶ بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۲۶۱ ح ۱۵ 🌾پيشگويى على عليه السلام درباره قاتل حسين عليه السلام‏ 1⃣ يزيد حسین علیه السلام را مى ‏كشد 📘الفتوح - به نقل از ابن عبّاس - : هنگامى كه على عليه السلام از صفّين باز گشت و كار نهروانيان را تمام كرد، اَعوَرِ همْدانى بر او در آمد. على عليه السلام به او فرمود : «اى حارث! آيا فهميدى كه من امروز از صبح، گرفته و اندوهگين و بى ‏تاب و مضطربم؟». حارث گفت: علّت چيست، اى امير مؤمنان؟ آيا از جنگ با شاميان و بصريان و اهل نهروان پشيمانى؟ امام عليه السلام فرمود: «نه، واى بر تو - اى حارث - كه من از آن شادمانم! در عالم رؤيا، سرزمين كربلا را ديدم و ديدم كه پسرم حسين با سرِ بريده بر روى زمين آن افتاده است و درختان را به رو افتاده و آسمان را شكافْ برداشته و بارهاى شتران را بر زمين افتاده ديدم و شنيدم كه مُنادى ‏اى ميان آسمان و زمين ندا مى‏ دهد و مى ‏گويد: اى قاتلان حسين! ما را ترسانديد. خدا شما را بترساند و بكشد! سپس بيدار شدم و به خاطر آنچه ديده بودم، در اضطراب افتادم». حارث به او گفت : چنين نيست. اى امير مؤمنان! آن رؤيا جز خير نيست. على عليه السلام به او فرمود : «نه، اى حارث! قانون خدا پيشى گرفته و قضاى او نافذ گشته و محبوبم محمّد صلى اللَّه عليه و آله به من خبر داده كه يزيد پسرم را مى‏ كشد. خدا عذابش را در آتش بيفزايد!». 📚الفتوح : ج ۲ ص ۵۵۳ 2⃣ لعنت شده اين امّت حسین علیه السلام را سر مى‏ بُرد 📗الفتوح - به نقل از زهير بن ارقم - : هنگامى كه ضربه ابن مُلجم به على عليه السلام رسيد، بر او وارد شدم. او حسين عليه السلام را به سينه‏اش چسبانده بود و مى‏ بوسيد و مى ‏فرمود: «اى ميوه و دسته گل من، و اى ميوه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و برگزيده او، و اى ذخيره برگزيده جهانيان، محمّد بن عبد اللَّه! گويى تو را مى ‏بينم كه به زودى سرت را مى ‏بُرند!». او گفتم: اى امير مؤمنان! چه كسى او را سر مى‏ برد؟ فرمود: «لعنت شده اين امّت او را سر مى ‏برد. آن گاه خداوند به او باز نمى ‏گردد (توفيق توبه پيدا نمى ‏كند) و هنگامى او را قبض روح مى‏ كند كه از شراب، سيراب شده و مست است». من گريستم و امام على عليه السلام به من فرمود: «اى زهير! گريه مكن كه آنچه قضاى خداوند است، مى ‏شود».   📚الفتوح : ج ۲ ص ۵۵۴
🌴 خاطرات_کربلا🌴 🏳قسمت بیستم0⃣2⃣ (پیشگویی ها) 3⃣ سِنان بن اَنَس‏ 📘شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد - به نقل از فُضَيل از امام باقر عليه السلام - : هنگامى كه على عليه السلام فرمود: « از من بپرسيد پيش از آن كه مرا نيابيد به خدا سوگند از من در باره گروهى كه صد نفر را گم‏راه و صد نفر را هدايت مى‏ كند. نمى‏ پرسيد، جز آن كه بانگ زننده و راهبَر آن را به شما خبر مى ‏دهم». مردى به سوى او رفت و گفت: به من بگو كه در سر و ريش من، چند تار موى است؟ على عليه السلام به او فرمود : «به خدا سوگند، دوستم (پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله) به من فرمود كه بر هر تار موى سر تو شيطانى است كه تو را لعنت مى ‏كند و بر هر تار موى ريش تو، شيطانى است كه تو را گم‏راه مى‏ كند و در خانه تو، بچّه عزيزكرده‏ اى است كه فرزند پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را مى‏ كشد». پسر او كه قاتل حسين عليه السلام شد، آن روز كودكى بود كه هنوز چهار دست و پا راه مى ‏رفت و او همان سِنان بن اَنَس نخعى است‏. 📚شرح نهج البلاغة ابن أبى الحديد : ج ۲ ص ۲۸۶ ، بحارالأنوار: ج ۳۴ ص ۲۹۷ 💫توضیح مکمل صدوق در الأمالى (ص ۱۹۶ ح ۲۰۷)، همين واقعه را به سعد بن ابى وقّاص نسبت داده و آن كودك را فرزند او، عمر بن سعد، دانسته است و شبيه به همين در كامل الزيارات (ص ۱۵۵ ح ۱۹۱) و خصائص الأئمّة (ص ۶۲) آمده است ؛ امّا سعد بن ابى وقّاص در روزگار خلافت امام على عليه السلام از فرماندارى كوفه عزل شد و از بيعت با امام عليه السلام خوددارى كرد و بيرون از كوفه مى ‏زيست. از اين رو حضور او در مجلس سخنرانى امام عليه السلام بعيد مى ‏نمايد. از سوى ديگر ولادت عمر بن سعد را در سال ۲۳ ق و برخى آن را در عصر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دانسته ‏اند (تهذيب الكمال : ج‏۲۱ ص‏۳۵۷) و در هر حال او به هنگام سخنرانى امام على عليه السلام در كوفه [كه در محدوده سال‏هاى ۳۶ - ۴۱ هجرى انجام شده‏] نمى ‏توانسته كودكى باشد كه بر روى دست و پا راه مى ‏رود. بر اين پايه، آنچه ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغة (ج ۲ ص ۲۸۶)، به نقل از كتاب الغارات آورده، صحيح ‏تر مى ‏نمايد و شايد همين، دليل نام نياوردن شيخ مفيد (الإرشاد: ج ۲ ص ۳۳۰) از اسم سؤال كننده و پسر او باشد. 🌾پيشگويى على عليه السلام درباره مزار و زائران امام حسین علیه السلام 📗عيون أخبار الرضا عليه السلام - به سندش از امام على عليه السلام - : گويى بناهاى استوار را گرداگرد قبر حسين مى ‏بينم و گويى كاروان‏ هايى را مى ‏بينم كه از كوفه به سوى قبر حسين بيرون مى ‏آيند و شب‏ ها و روزهايى نمى ‏گذرد، جز آن كه از همه سو به سوى او حركت مى‏ كنند و اين به هنگام زوال پادشاهى مروانيان است. 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۴۸ ح ۱۹۰ صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص ۲۴۸ ح ۱۶۱ 📔كامل الزيارات - به نقل از حارث اَعوَر، از امام على عليه السلام - : پدر و مادرم فداى حسينِ كشته شده در پشت كوفه باد! به خدا سوگند، گويى همه گونه حيوانات وحشى را مى‏ بينم كه گردن‏ هايشان را به سوى قبر او كشيده‏ اند و برايش مى ‏گريند و شب تا صبح برايش سوگوارى مى ‏كنند، و چون چنين است، مبادا كه شما جفا كنيد!  📚كامل الزيارات : ص ۱۶۵ ح ۲۱۴ بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۲۰۵ ح ۹
زمانه عجیبی است برخی مردمان فقط امام گذشته را عاشقند نه امام حاضر را . . میدانی چرا ؟؟ امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر میکنند اما امام حاضر را باید فرمان برند و کوفیان اینگونه عاشورا را رقم زدند ! _مرتضی آوینی
امام علی علیه‌السلام : در شگفتم از شخص متكبّر ، كه ديروز نطفه اى بوده و فردا لاشه اى است . . حدیث🌱.
روضه یک‌خطی: روی شیشه طلا فروشی زده بود، بخاطر شهادت حضرت رقیه (س) امروز گوشواره نمی‌فروشیم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
هشدار خدا درباره پروژه نفوذ! ✅ رابطه مخفی منافقان داخلی با دشمن! 🌹 سخن خدا در قرآن: ای پیامبر! آیا ندیده‌ای منافقان داخلی را که با یهودیانی طرح دوستی ریخته‌اند که مورد غضب خدا هستند؟ اینها نه از شما مسلمانان هستند و نه از یهودیان. ضمناً به دروغ قسم می‌خورند که مسلمانند و خودی. خودشان هم می‌دانند. خدا در قیامت، عذابی سخت برای اینها آماده خواهد کرد؛ چون تا کنون بد عمل می‌کرده‌اند. اینها قسم‌هایی را که برای اثبات مسلمانی‌شان خورده‌اند، سپری قرار داده‌اند که خودشان را در میان مسلمانان حفظ کنند و در نتیجه مسلمانان را از راه خدا منحرف ساخته‌اند؛ پس در قیامت، عذاب خفت‌باری نصیبشان خواهد شد و هرگز اموال و فرزندانشان چیزی از عذاب را از آنان برطرف نخواهد کرد. این منافقان، اهل جهنمند و تا ابد در آن خواهند ماند. روزی که خدا همه‌ی این منافقان را دوباره زنده می‌کند، همان‌طور که اکنون برای شما قسم می‌خورند، در آن زمان هم برای خدا به دروغ قسم خواهند خورد که مسلمان بوده‌اند؛ و گمان می‌کنند که بر حقّند و در آنجا هم می‌توانند با قسم دروغ، خود را نجات دهند. ای مسلمانان! به هوش باشید که دروغ‌گو قطعاً خود اینها هستند. شیطان بر افکار اینها مسلّط شده و در نتیجه یاد خدا و ناظر بودنش را کلاً از خاطرشان برده. اینها عضو حزب شیطانند نه حزب الله. همه بدانند که یقیناً اعضای حزب شیطانند که زیان‌کار می‌شوند؛ چون با رابطه‌ی مخفی‌شان با یهودیان، با خدا و پیامبرش که رهبر جامعه‌ی اسلامی است، در حال دشمنی‌اند و قطعاً کسانی که با خدا و رهبر جامعه‌ی اسلامی دشمنی کنند، در زمره‌ی پست‌ترین‌های جهنم خواهند بود. خدا چنین مقرّر کرده که: «من و پیامبرانم یقیناً سرانجام پیروزیم»؛ چون خدا نیرومندی شکست‌ناپذیر است. محمد! هیچ حزب و گروهی را پیدا نمی‌کنی که واقعاً به خدا و قیامت معتقد باشند و در عین حال با دشمنان خدا و پیامبرش طرح دوستی بریزند؛ هر چند آن دشمنان، پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا اقوامشان باشند. خدا ایمان را در عقل این مسلمانان حک کرده و خودش روحیه‌ی آنها را برای تنفّر از دشمنان، تقویت نموده است. در قیامت هم آنها را وارد باغ‌های بهشتی خواهد کرد که از زیر درختانش چندین نهر جاری است و در آنجا تا ابد می‌مانند. خدا از آنها که مطیع دستورات واجب و حرامش بوده‌اند، راضی شده و آنها هم به اطاعت از دستورات واجب و حرامِ خدا راضی شده‌اند. آنها عضو حزب الله‌اند؛ همه بدانند که فقط اعضای حزب الله خوشبخت می‌شوند. (مجادله، 14 تا 22) آیه شماره 520
✅ پرسش و پاسخ از آیت الله خوشوقت 🌹داستان آفرینش آدم (15) س: در آیه ی «فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لهُمَا سَوْءَاتهُمَا» مراد از «الشَّجَرَة» چیست؟ ج: خدا که نگفته است. فقط گفته است: «شجره». میوه ی یک درخت. در آن باغ درخت هایی بود که میوه هایی داشتند. خدا فرمود: «اگر بخواهی اینجا بمانی، نباید از میوه ی این درخت بخوری؛ اما از چیزهای دیگر آزاد است.» شیطان او را گول زد و گفت: «به عکس است. اگر مي خواهی بمانی، باید از این درخت بخوری!» قسم هم خورد که من راست مي گویم. آدم (ع) هم باور کرد؛ چون ندیده بود که کسی قسم دروغ بخورد. بنا شد طبق شرط اول، اگر خوردند، بروند بیرون. نکته اش همین است که خدا آدم (ع) و حوا را برای آنجا خلق نکرد. بلکه آنجا محل خلق بود. بنا بود بعد از خلقت به جاهای دیگر بیاید و آنجا مشغول کار شود. راهش همین بود که اگر بخواهند از باغ بیرون بیایند،{بخورند}؛ چون هفت ـ هشت میلیارد آدم که در آن باغ جا نمی گرفت و آن دو نفر هم مرتب نسلشان زیاد مي شد و این وسیله ای بود برای اینکه بیرون بیایند و مشغول کشاورزی و کار شوند و نسل بشر زیاد شود. س: چرا آدم (ع) گول خورد؟ ج: تصمیمش جدی نبود. اول کار بود. ساده بود و گول می خورد. تازه بیدار شده بود. هنوز معاشرت نکرده بود. هنوز ندیده بود که دنیا چه خبر است. شیطان گولش زد و باور کرد. عزم و جزم و تصمیم جدی نداشت. خدا فرمود: «اگر بخواهی اینجا باشی، باید این را نخوری.» او باید تصمیم جدی داشته باشد تا نخورد؛ اما شیطان او را گول زد و گفت: «برای اینکه اینجا نمانی است که می گویند نخور.» آدم (ع) حرف او را قبول کرد و حرف خدا را قبول نکرد. س: حضرت آدم (ع) که شناخت کافی از خدا نداشت؟ ج: آدم (ع) عقل داشت یا نه؟ عقل داشت. عقل به آدم می گوید که این ها خود به خود فراهم نمی شود. منتهی عقل ابتدایی است. دیدید وقتی حضرت آدم علیه الصلاة و السلام از گندم خورد، فوراً عورتش ظاهر شد. س: پس خدا حضرت آدم (ع) را شکنجه داد؟ ج: شکنجه نیست. خب می خواست به حرف خدا گوش بدهد. خدا گفت: «اگر می خواهی اینجا بمانی، باید از این درخت نخوری.» او مخالفت کرد. به او گفت: «اگر بخوری، باید بروی بیرون و اگر بخواهی بمانی، باید نخوری.» پس خودش بد کرد. خورد و اثرش این بود که باید بیرون برود. خودش کرد. خدا این کار را نکرد س: آیا خداوند به حضرت آدم (ع) وحی نکرده بود؟ ج: نه؛ الهام بود. آدم (ع) هنوز پیغمبر نشده بود. س: ظاهرًا این برنامه از پیش تعیین شده بود؟ ج: خب آدم (ع) که نمی توانست تا ابد در آن باغ بماند. باید بیرون بیاید و تولید و تناسل داشته باشد و بکارد و بخورد و زندگی اش این جوری شود؛ اما در آنجا و در آن شرائط، ابتدا زندگی برایش سخت بود. کار کردن بلد نبود. بیل نبود. کلنگ نبود. هیچ چیز نبود. در آنجا راحت می خورد. این راحتی را خودش با انتخاب بدش از دست داد. خدا می خواست آنجا راحت باشد تا کم کم یاد بگیرد که چه کند و بعد بیرون برود. او عجله کرد و خورد. خدا گفته بود: «خودت می دانی؛ اگر بخوری، باید بروی بیرون.» واقعاً هم برای بیرون خلق شده بود؛ منتهی نه به آن زودی. او را کمی نگه می داشتند تا با پایین و بالا آشنا می شد. چیزهایی می فهمید و یاد می گرفت. بعد می فهمید که باید برود بیرون؛ اما او عجله کرد و بیرون رفت. خلاصه آنجا گرفتار زحمت شد. تا بفهمد چه باید بکارد و چه جوری باید بکارد، سرما و گرما زیاد خورد. س: پس طبق فرمایشات خودتان سفره را هم خدا پهن کرده بود؟ ج: پهن بود؛ اما عوضی رفت؛ عوضی رفت. فراهم بود؛ منتهی بلد نبود. او باید مدتی در آنجا از آشپزخانه ی خدا پخته می خورد تا کم کم یاد می گرفت که چی به چیست و چه باید بکند. او عجله کرد و بیرون آمد. خبری نبود. خلاصه با یک وضعی دانه را در زیر زمین کاشت و شخم زد. با این زحمت ها کار به امروز رسیده و الّا بنده ی خدا هیچ چیز بلد نبود. س: آیا مشیت الهی به این تعلق گرفت؟ ج: مشیّت الهی نسبت به همه ی کارهای تکوینی هست. اختصاص به آدم ندارد. مشیّت او نسبت به همه ی کارهای تکوینی هست و انجام می گیرد؛ اما حکم تشریع از تکوین جداست. اگر نمی خورد، می ماند؛ چون خورد، باید بیرون می رفت. 🔸 ادامه دارد ... 📚 آثار بندگی، آیت الله عزیز خوشوقت