eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
67 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵معرفی دمنوش چربی سوز از پخش زنده شبکه 5 صدا و سیما 🔵 🟩کاهش وزن 3 تا 7 کیلو فقط با این محصول گیاهی 🟩 🔻کاهش اشتها و جلوگیری از ریزه خواری 🔻رفع نفخ بدن و کمک به هضم راحت غذا 🔻دارای تاییدیه وزارت بهداشت و سیب سلامت 🤳🏼پس فرصت رو از دست ندهید و همین حالا برای ثبت سفارش با تخفیف استثنایی تا پایان امشب ، همین حالا روی لینک زیر کلیک کنید .📲⬇️ https://landing.saamim.com/r4uBe https://landing.saamim.com/r4uBe
✅ داستان کوتاه (214) 🌷 مهمانی در تاریکی مرد فقیري خدمت پیامبر (ص) رسید و گفت :بسـیار گرسـنه هسـتم و دسـتم به جایی نمی رسد. مرا سـیر کنید. پیامبر اکرم (ص) او را به خانه همسرانش فرسـتاد. او رفت و دست خـالی برگشت، زیرا در خـانه آنهـا خـوراکی نبود که به او بدهنـد. شب فرا رسـید. رسول خـدا رو به اصحاب کرد و فرمود: چه کسی می تواند امشب این مرد گرسنه را مهمان کند؟ علی (ع) عرض کرد: یا رسول الله! من او را مهمان می کنم. سپس او را به خانه اش برد و به فاطمه (س) گفت: دختر پیامبر! غذایی در خانه هست؟ فاطمه (س) جواب داد: آري، تنها به اندازه غذاي یک دختر بچه. لکن مهمان را بر او مقدم می داریم. علی (ع) فرمود: فاطمه جان! بچه را بخوابان و چراغ را خاموش کن. زهرا فرزندش را با زمزمه هاي پر مهر مادرانه، گرسـنه خواباند و سفره را پهن کرد و چراغ را خاموش. علی (ع) در کنار سفره نشست و در آن تاریکی، طوري دهان مبارکش را تکان می داد که مهمان خیال کند او نیز غذا می خورد. مهمان با آن غذا سیر شد. آن شب علی و فاطمه (س) و کودکانش گرسنه خوابیدند. شب به پایان رسـید. وقت نماز صـبح، علی (ع) به محضـر پیامبر (س) رسـید. رسول خدا پس از سـلام نماز نگاهی به چهره علی انداخت و به شدت گریه کرد و فرمود: ایثار شب گذشته شما شگفت انگیز است. در این وقت آیه زیر نازل شد و حضرت، آن را براي علی (ع) خواند: «يُؤْثِرُونَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر، 9): آنها ایثار کرده و دیگران را بر خود ترجیح می دهند. هر چند شدیداً فقیر باشند. کسانی که خداوند آنها را از خساست و بخل نفس، باز داشته، فقط آنها خوشبختند. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 7، ص 95
⚫️ چه کنیم که خدا بهترین مصلحت را برای زندگی ما مقدّر کند؟ 🔆 حضرت فاطمه زهرا (س) : هر کس خالصانه خود را به سوی خدا بفرستد، خدا بهترین مصلحت را برای زندگی او مقدر می کند. ✍️ توضیح: بندگی خالصانه یعنی فقط عبد خدا بودن و فقط از خدا اطاعت کردن و فقط از خدا دستور گرفتن. این یعنی همان انجام همیشگی و ترک همیشگی و مخالفت با دستورات کسانی که مخالف انجام و ترک هستند. ثمره این نوع از سبک زندگی این است که خدا بهترین مقدرات را برای بنده، تعیین می کند. 📖من اَصعَدَ اِلَی اللهِ خالِصَ عِبادَتِه اَهبَطَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیهِ اَفضَلَ مَصلَحَتِه 📚عدة الداعی، صفحه ۲۳۳
🌹 از نظر حضرت زهرا (س) خیر زنان در چیست؟ ✅ فاطمه زهرا (س) فرمود: خیر زنان در این است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم هم آنها را نبینند. 📖 خيْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لاَ يَرَيْنَ اَلرِّجَالَ وَ لاَ يَرَاهُنَّ اَلرِّجَالُ. 📚 منبع: وسائل الشیعة , ج ۲۰ , ص ۲۳۲
⚫️ چه کنیم که کجروی های امت اسلامی صاف شود و امت از عذاب دائم حفظ گردد؟ 🌺 حضرت زهرا (س) فرمود: محمد (ص) و علی (ع) پدران این امت هستند. اگر این امت از آنها کنند و با آنها همراهی نمایند، آنها کجی امت را صاف می کنند و امت را از عذاب دائم نجات می دهند. 📣 توضیح: از محمد (ص) و علی (ع) و همراهی با آنان یعنی انجام و ترک که آنها دستور داده اند. انجام و ترک دو اثر دارد: 1. مصونیت از کج روی دنیوی 2. نجات از جهنم اخروی 📖 أبَوا هِذِهِ الاْمَّهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىٌّ، یُقْیمانِ أَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إنْ أطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما 📚 بحار الانوار، ج 23 ص 256
🖤 سخنان امام علی (ع) هنگام خاكسپاري حضرت زهرا (س) در کنار قبر پیامبر اکرم (ص): 🌷 سلام بر تو اي رسول خدا (ص)، سلامي از طرف من و دخترت كه هم اكنون در جوارت فرود آمده و شتابان به محضر شما رسيده. اي پيامبر خدا! صبر و بردباري من با از دست دادن فاطمه (ع) كم شده، و توان خويشتنداري ندارم اما براي من كه سختي جدايي تو را ديده ام و سنگيني مصيبت تو را كشيده ام، شكيبايي ممكن شده. اين من بودم كه با دست خودم تو را در ميان قبر نهادم و هنگام رحلتت جان گرامي تو در آغوش من پرواز كرد. پس همه ما از خداييم و به سوی خدا باز مي گرديم. پس امانتي كه به من سپرده بودي برگردانده شد، و به صاحبش رسيد. از اين پس اندوه من جاودانه، و شبهايم شب زنده داري است، تا آن روز كه خدا زندگی در خانه زندگي تو را براي من هم برگزيند. به زودي دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امت تو چگونه در ظلم به او اجتماع كردند. از فاطمه (ع) بپرس، و خبر احوال اندوهناك ما را بگير كه هنوز روزگاري سپري نشده، و ياد تو فراموش نگشته است. سلام من به هر دوي شما، سلام وداع كننده اي كه از روي خشنودي يا خسته دلي سلام نمي كند. اگر هم از خدمت تو باز مي گردم از روي خستگي نيست، و اگر در كنار قبرت مي نشينم ، از بدگماني به آنچه خدا به صابران وعده داده، نیست. 📖 و مِنْ كَلَامٍ لَهُ (ع) رُوِيَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ فَاطِمَةَ (ع) كَالْمُنَاجِي بِهِ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عِنْدَ قَبْرِهِ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَي أَنْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَي هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ . 📚 خطبه ۲۰۲ نهج البلاغه
🌹 دعای حضرت زهرا (س) برای شیعیان: خداوندا، به حقّ برگزیدگان درگاهت و به حق گریه فرزندانم پس از مرگم، از تو مى خواهم شیعیان مرا ببخشى. 📖 إلهى وَ سَیِّدى، أسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فى مُفارِقَتى أَنْ تَغْفِرَ لِعُصاهِ شیعَتى 📚 منبع: كوكب الدّري، ج 1، ص 254
✅ داستان کوتاه (80) 🌷 تقوای زنانه فاطمه روزی حضرت فاطمه (س) به من، اَسماء دختر عمیس فرمود: من بسيار زشت مي‌دانم كه جنازه زنان را بر روي تابوت (بدون دیواره) می گذارند و بر روي آن پارچه‌اي می اندازند اما حجم بدن او را براي مردان نامحرم نمايان مي‌ کند. من به ایشان گفتم: اي دختر رسول خدا! در سرزمين حبشه براي حمل جنازه‌ ها تابوتي درست مي‌كنند كه بدن ميت را كاملاً مي‌ پوشاند. آنگاه چوب‌ هاي ‌تر و شاخه‌ هاي نازك درخت خواستم و شبيه آن تابوت حبشی را براي حضرت فاطمه (س) ساختم و آن را به ایشان نشان دادم. حضرت زهرا (س) آن را که دید با خوشحالي فرمود: چه طرح خوب و زيبايي كه كاملاً بدن زن در آن پوشيده مي‌ماند و معلوم نمی شود که بدن مرد است یا زن. 📖 و عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ : أَنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ قَالَتْ لَهَا إِنِّي قَدِ اِسْتَقْبَحْتُ مَا يُصْنَعُ بِالنِّسَاءِ إِنَّهُ يُطْرَحُ عَلَى اَلْمَرْأَةِ اَلثَّوْبُ فَيَصِفُهَا لِمَنْ رَأَى فَقُلْتُ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ ، أَنَا أَصْنَعُ لَكِ شَيْئاً رَأَيْتُهُ بِأَرْضِ اَلْحَبَشَةِ ، قَالَتْ فَدَعَوْتُ بِجَرِيدَةٍ رَطْبَةٍ فَحَبَسْتُهَا ثُمَّ طَرَحْتُ عَلَيْهَا ثَوْباً فَقَالَتْ فَاطِمَةُ مَا أَحْسَنَ هَذَا وَ أَجْمَلَهُ لاَ تُعْرَفُ بِهِ اَلْمَرْأَةُ مِنَ اَلرَّجُلِ. 📚 وسائل الشیعه, جلد۳ , صفحه۲۲۱
11.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ آیت الله خوشوقت: جای قبر حضرت فاطمه زهرا (س) معلوم است. مخفی نیست.
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س) 1️⃣ قسمت اول: من ورقة بن عبد اللّٰه ازدى، براى رضاى خدا به مكّه مشرّف شدم. زمانى كه مشغول طواف بودم با كنيزكى كه گندمگون و خوش صورت و خوش كلام بود مواجه شدم. وى با فصاحت و بلاغتى كه داشت اين جملات را می گفت: اى جماعت حجّاج! بدانيد كه سروران من خوبترين خوبان و برگزيدگان نيكان مى‌باشند. آنها افرادى هستند كه قدر و منزلتشان از ديگران برتر است و نامشان در همۀ شهرها مشهور، و اين لباس افتخار را بر تن كرده‌اند. من به آن كنيز گفتم: گمان مى‌كنم كه تو از دوستداران اهل بيت باشى‌؟ گفت: آرى. گفتم: از كدام دوستان ايشان هستى‌؟ گفت: من فضّه، كنيز فاطمه دختر پيغمبر اسلام (ص) هستم. گفتم: خوش آمدى! از ديدارت خوشحالم. من مشتاق سخن گفتن با تو بودم. اكنون از تو خواهش مى‌كنم هنگامى كه از طواف کعبه فارغ شدى، در بازار غذا توقف كن تا من بيايم. اين عمل براى تو ثواب دارد. بعد از هم جدا شديم. پس از آنكه از طواف فارغ شدم و به سوى منزل خود روانه شدم و از طريق بازار غذا مى‌رفتم، ديدم فضّه در كنارى نشسته. به سوى او رفتم و او را به كنارى بردم و هديه‌اى به وى دادم كه صدقه نبود. سپس به او گفتم: مرا از بانويت فاطمۀ زهرا آگاه كن و آنچه را كه وى بعد از فوت پدرش ديد، برايم شرح بده! وقتى او سخنم را شنيد، چشمانش پر از اشك شد. آنگاه با ناله و گریه گفت: اى ورقة! غم مرا تازه كردى و اندوهى را كه در قلب من نهان بود، برانگيختى! اكنون بشنو تا آنچه را كه از حضرت فاطمه مشاهده نموده ام بگويم. بدان موقعى كه پيغمبر خدا (ص) از دنيا رحلت كرد، مردم از صغير و كبير براى آن حضرت ضجّه و گريه كردند. مصيبت رحلت پيامبر خدا براى نزديكان و ياران و دوستان، بسيار بزرگ بود. هيچ زن و مردى ديده نمى‌شد مگر اينكه مشغول گريه و ناله و ندبه بود. اما در ميان اهل زمين و اصحاب و خويشاوندان و دوستان، كسى نبود كه حزن و غم و اندوه وى از بانوى من فاطمۀ زهرا شديدتر باشد. غم و غصۀ بانوى من همچنان زياد مى‌شد و گريه‌اش شدّت مى‌گرفت. هفت روز بود كه نالۀ فاطمه آرام نمى‌شد. هر روزى كه مى‌گذشت گريۀ حضرت زهرا از روز گذشته بيشتر مى‌شد. در روز هشتم فاطمه كليۀ غم و اندوه درونى خود را ظاهر كرد و به علّت كم طاقتى از خانه خارج شد و فرياد كشيد. گويا با دهان مبارك پيامبر سخن مى‌گويد. در همين موقع بود كه زنان مدينه دويدند و كودكان از جايگاه خود خارج شدند. صداى مردم به گريه و ضجّه بلند شد. مردم از هر طرف آمدند. چراغها را خاموش كردند كه صورت زنان پيدا نباشد. زنان خيال مى‌كردند كه پيغمبر معظم اسلام سر از قبر بيرون آورده! مردم به علّت آن منظرۀ دلخراش، دچار وحشت و حيرت شده بودند. حضرت زهرا براى پدر بزرگوارش ناله و ندبه مى‌كرد و مى‌فرمود: وا ابتاه! وا صفياه! وا محمّداه! وا ابا القاسماه! وا ربيع الارامل و اليتامى! من للقبلة و المصلى‌؟ من لا بنتك الوالهة و الثكلى! سپس در حالى كه دامن لباسش به زمين كشيده مى‌شد، به سوى قبر پدر بزرگوارش روانه گرديد. او از شدت اشك چيزى را نمى‌ديد و همچنان مى‌آمد تا نزديك قبر پدر فقيدش رسيد و چون به سوى حجره رفت و چشمش به محلّى كه در آنجا اذان گفته مى‌شود، افتاد، پاهايش از رفتن باز ماند. ناله و گريۀ وى همچنان ادامه داشت تا اينكه غش كرد. آنگاه زنان دويدند و آب بر بدن و سينه و صورت او پاشيدند تا به هوش آيد. آن هنگام كه به هوش آمد، برخاست و فرمود: قدرت و قوّت من تمام شده. طاقتم به سر آمده. دشمنم مرا شماتت و سرزنش كرده. غم و اندوه، مرا مى‌كشد. پدر جان! من سرگردان و تنها و حيران مانده‌ام. زبان و صداى من ساكت شده. پشت من خم و زندگى من ناگوار و روزگارم تيره و تار گرديده. پدر جان! بعد از تو انيس و مونسى ندارم. كسى نيست كه مرا از گريه آرام نمايد و به هنگام ناتوانى، يار و معين من باشد. پدر جان! بعد از تو مكان نزول قرآن از بين رفت. محل هبوط‍‌ جبرئيل و ميكائيل ناپديد شد. پدر جان! بعد از تو اسباب (خير و بركت) دگرگون شد. درهاى چاره به روى من بسته شد! بعد از تو دنيا را ترك نموده‌ام. پدر جان! تا نفس مى‌كشم، براى تو گريه مى‌كنم و مشتاق توام و غم و اندوهم براى تو ادامه دارد. سپس ندا سر داد: پدر جان! پدر جان! و بعد اين اشعار را خواند: 🔹حقّا كه غم و اندوه من براى تو تازه مى‌شود. به خداوند سوگند كه قلب من فرو مى‌ريزد. 🔹و در هر روزى، آه و افسوس من افزون خواهد شد. رنجى كه براى فقدان تو مى‌برم، تمام نخواهد شد. 🔹اين پيش آمد ناگوار عزا و مصيبت مرا بزرگ کرد. گريۀ من همه وقت تازه مى‌شود. 🔹حقّا آن قلبى كه در عزا و مصيبت تو صبور باشد، بسيار شكيبا و پر طاقت خواهد بود. 🔻 ادامه دارد ... 🖤🖤🖤🖤